eitaa logo
کانال ققنوس
60 دنبال‌کننده
18 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️مولود مصطفی❤️ 《قسمت دهم》 گونه افتاده‌اش را بوسیدم و گفتم: چته بی‌بی پریشونی؟! انگار که سوزن بزنی به دلش یک آن ترکید و ریز ریز کلمات از دهانش ریخت در کاسه لعابی. مادر مولود! پریشونم کرده اون نگاه پریشون مهتاب! دختره‌ی فرنگی! دیدی چطور اون لبهاش رو جمع کرد وقتی جیم حاج آقا را میگفت؟ لبهایم کش آمدند و بالبخند من جملات بیشتر و تندتر از دهانش سرریز کرد! ناخوش‌تر می‌شد وقتی می‌دید کسی نمی‌تواند بفهمه که او هنوز شبیه به چهارده سالگی حاج بابا را دوست دارد! کاش‌‌‌! میتوانستم بگویم آن تابلوی هزار خط و چروک را باید عتیقه کنی بگذاری سر طاقچه بی‌بی........ مهتاب هزار سال هم بگذرد دلش نمی‌رود پی آن تارهای نقره‌ای! به کاسه لعابی نگاه کردم که خمیر درونش ترک میخورد! دست بردم انگشت کشیدم روی لکه‌های قهوه‌ای پوست دستش و لب زدم: حاج بابا! قربونت برم من بی‌بی‌! میدونی راجب کی داری صحبت میکنی؟ دستش را از کاسه بیرون آوردم و زمزمه کردم: چی میشه یه‌ذره آروم باشی؟ دست بردار نبود امّا. ادامه دارد.....