هدایت شده از المصيبة الراتبة | مقتل شناسی
🩸 وداع در گودال... 🩸
🥀 هنگامه #وداع از #گودال علیاءمخدره زينب کبری سلامالله علیها، بدن پاره پاره برادر را در آغوش گرفت و دهان بر حلقوم بريده برادر نهاد و بوسيد و فرمود:
🥀 یا اخى؛ لو خُيّرتُ بين الرّحيل و المقام عندك لاخترتُ المقام عندك و لو ان السباع تاكلُ مِن لحمى
🥀 اى برادر؛ همانا اگر مرا بين سكونت در كنار تو و رفتن به سوى مدينه، مخيّر نمایند، سكونت در کنار تو را بر مىگزینم، اگر چه درندگان صحرا مرا به قتل برسانند...
📕 معالی السبطین، جلد ٢، صفحه ۵۴
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
هدایت شده از المصيبة الراتبة | مقتل شناسی
🩸 ۲۰ محرمالحرام، سالروز شهادت جانسوز حضرت فاطمهٔ شریفه بنت امام حسن مجتبی سلامالله علیهما 🩸
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
هدایت شده از المصيبة الراتبة | مقتل شناسی
🩸 شرح احوالات حضرت #سیده_شریفه بنت #امام_حسن سلامالله علیهما 🩸
🥀 سیده شریفه (#فاطمه) بنت امام حسن مجتبی سلامالله علیهما، و فرزند بلافصل آن حضرت، از امامزادگان مشهور و واجبالتعظیم نزد شیعه و حتی اهل خلاف میباشد.
🥀 آن مخدره، در سال ۵۰ قمری، یک ماه پیش از شهادت پدر بزرگوارش، به دنیا آمد، و پس از شهادت امام حسن علیهالسلام، تحت کفالت عمویش امام حسین علیهالسلام قرار گرفت.
🥀 بنابر اقوال، هنگام ولادت او را #فاطمه و رقیه نامیدند، اما به سبب کثرت اسماء فاطمه و علی در اهلبیت علیهمالسلام، کنیهاش را #شریفه نهادند.
🥀 او به همراه عموی گرامیاش امام حسین علیهالسلام از مدینه خارج شد، و پس از واقعه عاشوراء با کاروان اسراء همراه گردید.
🥀 اما به علت ضرب و شتم و جسارت اعداء لعنةالله علیهم اجمعین، در مدتی کوتاه دچار ضعف و بیماری شدید شد، و عمر شریفش از یازده سال تجاوز نکرد، و در ۲۰ محرمالاحرام سال ۶۱ در حله، به دست امام سجاد علیهالسلام و حضرت زینب کبری سلامالله علیها به خاک سپرده شد.
🥀 رفتهرفته مردم با محل دفن آن مخدره آشنا شدند، و با گرفتن حاجات خود از او، ایشان را با القابی مانند: بابالحوائج، اممحمد، امهادی، #طبیبه و مسیح یاد کردند.
🥀 زنده شدن چند مُرده در توسل به حضرتش، باعث شد تا ایشان مشهور به #مسیح اهلبیت علیهمالسلام گردد. همچنین شفا دادن بیماران متعدد او را شهیر به #طبیبه آلمحمد صلیالله علیه و آله و سلم نمود.
🥀 بحث کرامات ایشان خارج از گفتار و نوشتار است و مشهور است، کسی متوسل به ساحتش نمیشود، مگر آنکه حاجتروا خواهد شد.
📕 أنسابالعترة الطاهرة، صفحه ۶۶
📕 حقیقت سیده شريفة بنت الحسن عليهاالسلام، صفحه ۸۴
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
هدایت شده از المصيبة الراتبة | مقتل شناسی
🩸 #دیر_راهب 🩸
🥀 هنگامی که سر امام حسین صلواتالله علیه را وارد قِنَّسرین کردند، راهبی از #صومعه خود متوجه #سر مقدس حضرت شد و دید نوری از رأس مبارک خارج میشود و به آسمان صعود میکند.
🥀 راهب مبلغ ده هزار درهم آورد و سر امام حسین علیه السّلام را از آنان گرفت و داخل #دیر نمود.
🥀 پس آن راهب صدایی شنید، ولی صاحب آن صدا را ندید و آن گوینده به راهب میگفت:
🥀 خوشا به حال تو؛ و خوشا به حال آن کسی که از حرمت #حسین آگاه شد.
🥀 راهب سر خود را بلند کرد و گفت: پروردگارا! تو را به حق #مسیح قسم میدهم که این #سر را مأمور کنی با من تکلم نماید. آن سر تکلم کرد و گفت:
🥀 ای راهب! چه منظوری داری؟!
🥀 راهب گفت: تو کیستی؟!
🥀 فرمود: أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی وَ أَنَا ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی وَ أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ أَنَا الْمَقْتُولُ بِکَرْبَلَاءَ أَنَا الْمَظْلُومُ أَنَا الْعَطْشَانُ وَ سَکَتَ
🥀 من پسر محمّد مصطفی هستم؛ من پسر علی مرتضی هستم؛ من پسر فاطمة الزهراء هستم؛ من مقتول در کربلایم؛ من مظلوم و عطشانم! بعد آن سر مقدس ساکت شد.
🥀 فَوَضَعَ الرَّاهِبُ وَجْهَهُ عَلَی وَجْهِهِ فَقَالَ لَا أَرْفَعُ وَجْهِی عَنْ وَجْهِکَ حَتَّی تَقُولَ أَنَا شَفِیعُکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَتَکَلَّمَ الرَّأْسُ.
🥀 راهب صورت به صورت امام حسین علیهالسّلام نهاد و گفت: صورتم را از صورت تو بر نخواهم داشت تا این که بگویی که من روز قیامت شفیع تو خواهم بود.
🥀 آن سر مقدس به سخن آمد و فرمود:
به دین جدم محمّد مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله ایمان آور...
🥀 راهب گفت: «اشهد ان لا اله الا اللَّه و اشهد ان محمدا رسول اللَّه» و حضرت دعای او را قبول کرد تا در محشر شفیع وی شود.
🥀 هنگامی که صبح شد، موکلین، آن سر مبارک را با درهمها از آن راهب گرفتند. وقتی به وادی رسیدند، دیدند آن درهمها همگی به سفال مبدل شدهاند!
📕 بحارالانوار، جلد ۴۵، صفحه٣٠٣
📕 محنالابرار، جلد ۲
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
هدایت شده از المصيبة الراتبة | مقتل شناسی
🩸 پاداش #اشک بر امام حسین علیهالسلام در کلام امام سجاد علیهالسلام 🩸
🥀 امام باقر علیهالسلام: #امام_سجاد علیهالسلام مىفرمود:
🥀 «هر مؤمنى که چشمش براى کشته شدن #امام_حسین علیهالسلام، چنان اشک بریزد که به صورتش روان شود، خداوند متعال در بهشت برایش اتاقهایى فراهم مىکند که روزگارانى را در آنها سپرى نماید، و هر مؤمنى که چشمانش به خاطر آزارى که ما در دنیا از دشمنانمان دیدیم، اشک بریزد و اشکش بر چهرهاش جارى گردد، خداوند، جایگاهى راستین را برایش در بهشت فراهم مىکند، و هر مؤمنى که در راه ما آزار ببیند و چشمانش از دردِ آزارى که در راه ما دیده اشک بریزد تا بر گونهاش روان شود، خداوند صورتش را از آزار، نگه مىدارد و در روز قیامت، او را از خشم خود و آتش در امان نگه خواهد داشت.
📕 الخصال، صفحه ۶۲۵
📕 عیون الحکم والمواعظ، صفحه ۳۹۸
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
هدایت شده از المصيبة الراتبة | مقتل شناسی
🩸خواب مرد یهودی و گریه امام سجاد صلواتالله علیه🩸
🥀 مردی یهودی وارد شد و سلام کرد و دست إمام علیهالسلام را گرفت و شهادتین گفت و به امامت به امام سجاد علیهالسلام اقرار نمود. حضرت فرمودند: برای چه از دین خود و نیاکانت دست کشیدی؟
🥀 گفت: خوابی دیدم.
🥀 فرمودند: چه خوابی دیدی؟
🥀 یهودی گفت: خواب دیدم از خانه برای دیدار برادری بیرون شدم و راه را گم کردم و بیچاره شدم. در این فکر بودم که پشت سرم ناله و گریه و آواز تکبیر و تهلیل بلند شد. وقتی نگریستم لشکری بود و پرچم ها و سرها بالای نیزه و پشت سرشان شترهای لاغر که بر آنها زنان غارت زده و کودکان دست بسته سوار بودند.
🥀 میان آن ها جوانی بر شتر تنومندی در نهایت رنج و سختی، دست و سرش با غل آهنی بسته و از پاهایش خون میریخت و اشکش بر گونه روان بود. گویا شما بودید و همه زن ها و کودکان عزادار بودند و وامحمّداه! واعلیاه... میگفتند.
🥀 در این میان که کاروان در راه بود ناگاه گنبدی در بیابان عیان شد، چون خورشید درخشان جلوی قافله سه بانو بودند. تا گنبد را دیدند خود را به زمین انداختند و خاک بر سر ریختند و سیلی بر رخ زدند و فریاد زدند:
واحسناه! واحسیناه...
🥀 مردی کوسه و کبود چشم به آن ها رسید و آن ها را زد و به زور سوار کرد و دیدم که خون از زیر سرپوش یکی از زنان که به گمانم بزرگتر آن ها بود از شدت غم روان شد.
ای آقا! جلوی سرها سری نورانی بود که بر پرتو خورشید و ماه چیره بود و چون بدان گنبد درخشان رسیدند مردی که آن سر را میبرد، ایستاد.
🥀 یارانش او را نهیب زدند و سر را از او گرفتند و گفتند: ای مرد پَست! تو از بردنش ناتوانی.
🥀 گفت: کسی نبود که در بردنش کمک کند و سر را از آن گرفتند و به دیگری دادند و تا سی تن آن را دست به دست کردند و همه میخکوب شدند و همه واماندند و کمکی نیافتند. به امیر قوم گزارش دادند از اسب پیاده شد و چادری زدند بلندتر از سی ذراع و او در میان آن نشست و دیگران در گرد او.
🥀 آن زنان وکودکان را بیفرش و بستر روی زمین ریختند و خورشید روی آنها را میسوزاند و نیزه ها که سرها برآن بود به عمد در برابر آنها گذاشتند تا آنها را دلشکسته کنند و بیشتر دل آنها را بسوزانند و جگر آن ها را پاره کنند.
🥀 ای آقا! من سخت بی تاب شدم و سیلی بر چهره زدم و از غم و اندوه، جامه های کهنه را دریدم و در نزدیک زن ها و کودکان با دلی شکسته و چشمی گریان نشستم و ناگاه نیزهای که سر شریف بر آن بود، به سوی گنبد درخشان برگشت و با زبانی رسا گفت:
پدرجان! ای امیرمؤمنان! بر تو سخت است آنچه به ما رسید از کشتن و سر بریدن…
🥀 من با خود گفتم: صاحب این سر نزد خدا مقامی بزرگ دارد و دلم به دوستی او مایل شد. در این میان که با خود اندیشه داشتم و خود را در میان کفر و اسلام مخیر میدیدم، ناگهان شیون زنان بلند شد و روی پا ایستادند و چشم به آن گنبد درخشان دوختند. من هم روی پا بلند شدم و نگریستم دیدم زنانی از آن گنبد فرود آمدند که در آن ها خانمی پر از هیبت و نور است و جامه ای خون آلود به دست دارد و مو پریشان وگریبان دریده است دامن میکشد و سیلی بر رخ می زند، به انبیاء و پدرش رسول الله صلیالله علیه وآله وسلّم و امیرالمؤمنین علیهالسلام با دلی داغدار، استغاثه دارد و داد میزند: واولداه! واحبیب قلباه...
🥀 چون آن بانو به سرها و کودکها نزدیک شد، افتاد و بی هوش شد وپس از مدتی به هوش آمد و با چشمانش بدان سراشاره کرد وسر با نیزه خم شد و در دامنش افتاد و او سر را گرفت و به سینه چسباند و بوسید وگفت:
🥀 پسر جانم! تو را مثل جد و پدرت نشناختند و کشتند. ای وای آب را به رویت بستند، ای پسرم! چه کسی سینۀ تو را خُرد کرد؟ چه کسی عیالت را اسیر و اموالت را غارت کرد؟چه کسی تو را و پسرانت را سر برید؟ چه دلیرند بر هتک حرمت خدا و رسولخدا!
🥀 راوی گفت: در همین حین که این قضیه را برای امام سجاد علیه السلام نقل میکردم، قامَ عَلی طولهِ و نَطحَ جِدارَ البیت بِوَجههِ فکَسرَ أَنفُه و شَجَّ رأسُه و سالَ دَمُهُ عَلی صَدره و خَرَّ مغشیّاً علیه مِن شِدّةِ الحُزن والبکاء
🥀 امام سجاد علیهالسلام تمام قامت برخاست و سر به دیوار اتاق کوبید و بینی مبارکش شکست و خون از بینی و سرش به سینهاش سرازیر شد و از شدت اندوه افتاده و بیهوش شد.
📕 دارالسلام،محدث نوری، جلد ٢ صفحه ١٧٠
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🩸 بوسهگاه پیغمبر 🩸
📎 #امام_حسین علیهالسلام
📎 #قتلگاه
🥀 در آن حال نفَس آن مظلوم به شماره افتاده و صدایش ضعیف و قوایش تحلیل رفته بود...
🥀 پس چشم خود را گشود و تبسمی کرد و فرمود: کیستی؟! قسم به خدا گناه بزرگی را مرتکب شدهای و بر جای بلندی رفتهای...
🥀 آیا از خدا و پیغمبر شرم نمیکنی و جائی مینشینی که پیغمبر مکرر آن را بوسیده است؟!
📕 نخبةالمصائب، شریف کاشانی، صفحه ۱۳۴
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
هدایت شده از المصيبة الراتبة | مقتل شناسی
53.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #ببینید
📎 سخن گفتن سر مبارک امام حسین علیهالسلام، به روایت امامیه و اهلخلاف
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
هدایت شده از المصيبة الراتبة | مقتل شناسی
🔅 #زیارت امام حسین علیهالسلام در تابش آفتاب و گرما 🔅
🥀 عن ابیعبدالله علیهالسلام: أَنَّ زَائِرَهُ لَیَخْرُجُ مِنْ رَحْلِهِ فَمَا یَقَعُ فَیْئُهُ عَلَى شَیْءٍ إِلَّا دَعَا لَهُ، فَإِذَا وَقَعَتِ الشَّمْسُ عَلَیْهِ، أَکَلَتْ ذُنُوبَهُ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَب. وَ مَا تُبْقِی الشَّمْسُ عَلَیْهِ مِنْ ذُنُوبِهِ شَیْئاً، فَیَنْصَرِفُ وَ مَا عَلَیْهِ ذَنْب.
🥀 امام صادق علیهالسلام:
🥀 زائرِ امام حسین علیهالسلام وقتى به قصد زیارت آن حضرت از خانهاش خارج میشود،
سایهاش بر چیزى نمیافتد، مگر اینکه آن چیز برایش دعا میکند. و هنگامى که #آفتاب بر او بتابد، گناهانش را از بین میبرد، همانطور که آتش هیزم را از بین میبرد.
📕 کاملالزیارات، صفحه ۲۷۹
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
هدایت شده از المصيبة الراتبة | مقتل شناسی
🩸 #امام_سجاد صلواتالله علیه و پیرمرد شامی 🩸
🥀 اولین سخن حضرت سجاد علیهالسلام بعد از #اسارت، در شهر #شام آن هنگامى بود که اسرا روى پلههاى مسجد #دمشق ایستاده بودند.
🥀 پیرمردى از اهالى شام نزد آنها آمد و گفت: سپاس خداى را که شما را کشت و هلاک کرد. شهرها و روستاها را از آسیب مردان شما آرامش برقرار ساخت و امیرالمؤمنین یزید را بر شما مسلط گردانید.
🥀 سیدالساجدین علیهالسلام به آن پیرمرد گفت: آیا قرآن خواندهاى؟ گفت: بلى! فرمود: آیا این آیه را مىشناسى: «قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فى القربى» بگو اى پیامبر! در مقابل ابلاغ رسالت، مزدى از شما نخواستم مگر اینکه خویشانم را دوستبدارید؟
گفت: آرى خواندهام.
🥀 امام علیه السلام فرمود: اى پیرمرد! ما همان «قربى» هستیم. سپس پرسید: آیا این آیه را قرائت کردهاى که خداى سبحان فرموده است: «و اعلموا انما غنمتم من شىء فان لله خمسه و للرسول و لذى القربى» و بدانید هر چیزى که به غنیمت گرفتید، یک پنجم آن براى خدا و پیامبر و از آن خویشاوندان اوست؟
گفت: بلى! امام فرمود: اى پیرمرد ما همان «ذى القربى» هستیم!
🥀 امام بار دیگر پرسید: آیا این آیه را تلاوت کردهاى: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» همانا خدا مىخواهد آلودگى را از شما خاندان بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند؟!
پیرمرد پاسخ داد: آرى این آیه را هم خواندهام. حضرت سجاد علیهالسلام فرمود: اى پیرمرد! ما همان اهلبیتى هستیم که خداوند آیه تطهیر را مخصوص ما قرار داد.
🥀 پیرمرد ساکت شد و از سخنانى که گفته بود، شرمنده و پشیمان شد و با تعجب پرسید: شما را به خدا! شما همانهائید؟!
🥀 سپس على بن الحسین علیهماالسلام فرمود: بدون هیچ شکى به خدا ما همانها هستیم و به حق جدمان سوگند، ما همانهائیم!
🥀 با سخنان امام سجاد علیهالسلام پیرمرد منقلب شد، شروع به گریه کرد، عمامهاش را به زمین انداخت، سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! من از دشمنان آل محمد، اعم از جن و انس، بیزارم. سپس به امام زینالعابدین علیه السلام عرض کرد: آیا راهى براى توبه من هست؟!
🥀 امام فرمود: بله! اگر بازگردى، خداوند توبه تو را مىپذیرد و تو با ما خواهى بود. پیرمرد گفت: من توبه مىکنم!
🥀 هنگامى که خبر گفتگوى امام علیهالسلام و پیرمرد به یزید رسید، دستور داد آن پیرمرد را به شهادت رساندند.
📕 بحارالأنوار جلد ۴۵ صفحه ۱۲۹
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
هدایت شده از المصيبة الراتبة | مقتل شناسی
S002.mp3
56.74M
🎧 #بشنوید
📌 شب دوم محرم ۱۴۴۶
📌 حجتالاسلام حنیفی
📌 حسینیه بیتالعباس علیهالسلام
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
هدایت شده از المصيبة الراتبة | مقتل شناسی
🩸 #مقتل | #حضرت_رقیه سلامالله علیها 🩸
🥀 و گفتهاند که دو دختر صغیره، یکی از حضرت #امام_حسن و یکی از حضرت #سیدالشهداء علیهماالسلام از دیدن بدن غرقه به خون آن حضرت از دنیا رفتند، و شرح آن را چنین ذکر میکنند...
🥀 وقتی که خیمهها را #آتش زدند، بیست و سه طفل کوچک از خیمهها بیرون آمدند و از شدت تشنگی و خوف میلرزیدند.
🥀 یکی از بزرگان لشکر به عمرسعد گفت:
ايها الامیر! اگر خیال داری اینها را نزد یزید ببری، یک نفرشان زنده به شام نمیرسد، بگو اینها را آب بدهند که از بیآبی دارند هلاک میشوند...
🥀 عمرسعد گفت: بروید ایشان را آب دهید.
🥀 سقاها مشکها را پر از آب کردند و آوردند پیش عیالات #امام_حسین علیهالسلام.
🥀 اول، جام آبی به #رقیه سلامالله علیها دادند که از همه کوچکتر بود. او آب را گرفت و پیش از نوشیدن، روانه #قتلگاه شد.
🥀 گفتند: کجا میروی؟!
🥀 گفت: پدرم وقتی که میدان رفت، لبهایش تشنه بود، میخواهم این آب را به او بدهم..!
📕 تحفةالحسینیة، فاضل بسطامی
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
هدایت شده از المصيبة الراتبة | مقتل شناسی
شهادت امام مجتبی علیه السلام .mp3
7.44M
🎧 #بشنوید
🚩 شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
🚩 حجتالاسلام حنیفی
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🩸شفاعت در قتلگاه🩸
📎 #امام_حسین علیهالسلام
📎 #قتلگاه | #مقتل
🥀 پس یکی از پیادگان آمد تا سر مبارک حضرت را جدا کند.
🥀 امام به او نظری کرد و فرمود: برگرد که کشندهٔ من تو نیستی، حیف است تو را که به آتش جهنم گرفتار شوی...
🥀 آن مرد گریان شد و عرض کرد: یابن رسولالله؛ تو با این حال هنوز غم ما را در دل داری؟!
🥀 پس آن شمشیر که برای کشتن امام کشیده بود در دست جنبانید و دوان دوان نزد امیر اهل ظلم و طغیان، عُمَر آمد.
🥀 عمرسعد گفت: آیا کار حسین علیهالسلام را تمام کردی؟!
🥀 آن مرد گفت: آمدهام تا کار تو را تمام کنم، پس شمشیر را حواله عمر کرد!
🥀 خادمان عمر او را گرفتند؛ او رو به جانب امام کرد و عرض نمود: یابن رسولالله شاهد باش که در کوی محبت تو کشته میشوم!
🥀 امام فرمود: خوشحال باش که ما تو را شفاعت خواهیم کرد!
🥀 پس یاران عمر سر آن سعادتمند را از بدن جدا کردند.
📕 مقتل #نخبة_المصائب، صفحه ۱۳۳
🏷 #المصیبة_الراتبة
➖➖➖➖ #الّلهُــــــمَّ_عَجِّــــــلْ_لِوَلِیِّکَــــــ_الْفَـرج
🕌مسجدچهارده معصوم روستای خورآباد
#لینک_عضویت👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1582956748C848d324
📌 ثمره #زیارت مزار #امام_حسین علیهالسلام 📌
🥀 حضرت امام صادق علیهالسلام:
🥀 منْ زَارَ الْحُسَیْنَ علیهالسلام مِنْ شِیعَتِنَا لَمْ یَرْجِعْ حَتَّى یُغْفَرَ لَهُ کُلُّ ذَنْبٍ وَ یُکْتَبَ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ خَطَاهَا وَ کُلِّ یَدٍ رَفَعَتْهَا دَابَّتُهُ أَلْفُ حَسَنَةٍ وَ مُحِیَ عَنْهُ أَلْفُ سَیِّئَةٍ وَ تُرْفَعُ لَهُ أَلْفُ دَرَجَةٍ.
🥀 کسى از شیعیان ما که امام حسین علیهالسلام را زیارت کند، از زیارت برنمیگردد مگر آنکه تمام گناهانش آمرزیده میشود و براى هر قدمى که برمىدارد و هر دستى که بالا میرود و مرکبش را حرکت داده و میراند، هزار حسنه ثبت شده و هزار گناه محو گشته و هزار درجه مرتبهاش بالا میرود.
📕 کامل الزیارات شریف، صفحه ۱۳۰
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🩸 #تشرف سيد #بحرالعلوم و ارزش گريه بر امام حسين صلواتالله علیه 🩸
🥀 مرحوم سيد بحرالعلوم رحمةالله علیه به قصد تشرف به سامرا تنها براه افتاد. در بين راه راجع به اين مساله، كه #اشک و #گريه بر #امام_حسين صلواتالله علیه تمام گناهان را مىآمرزد، فكر مىكرد.
🥀 در همان وقت متوجه شد كه شخص عربى كه سـوار بـر اسـب اسـت بـه او رسـيد و سلام كرد. بعد پرسيد:
🥀 جناب سيد درباره چه چيز به فكر فرو رفتهاى؟ و در چه انديشهاى؟ اگر مساله علمى است، بفرمائيد شايد من هم اهل باشم!
🥀 سـيـد بـحرالعلوم فرمود: در اين باره فكر مىكنم كه چطور مىشود، خداى تعالى اين همه ثواب به #زائرين و گريه كنندگان بر حضرت #سيدالشهداء علیهالسلام مىدهد، یا مثلا در هر قدمى كه در راه #زيارت بـرمىدارد، ثواب يك حج و يك عمره در نامه عملش نوشته مىشود و براى يك قطره #اشك #تمام گناهان #صغيره و #كبيرهاش آمرزيده مىشود؟!
🥀 آن سوار عرب فرمود: تعجب نكن! من براى شما مثالى مىآورم تا مشكل حل شود:
🥀 سـلـطـانـى بـه همراه درباريان خود به شكار مىرفت. در شكارگاه از همراهيانش دور افتاد و به سـخـتى فوق العادهاى افتاد و بسيار گرسنه شد.
🥀 پس خيمهاى را ديد و وارد آن خيمه شد.
در آن سياه چـادر، پيرزنى را با پسرش ديد.
آنان در گوشه خيمه عنيزهای (بز شيرده) داشتند و از راه مصرف شير اين بز، زندگى خود را مىگرداندند.
🥀 وقـتى سلطان وارد شد، او را نشناختند، ولى به خاطر پذيرايى از مهمان، آن بز را سربريده و كباب كردند، زيرا چيز ديگرى براى پذيرايى نداشتند.
🥀 سلطان شب را همان جا خوابيد و روز بعد، از ايشان جدا شد و به هر طورى كه بود خود را به درباريان رسانيد و جريان را براى اطرافيان نقل كرد و در نهايت از ايشان سؤال كرد:
🥀 اگر بخواهم #پاداش ميهمان نوازى پيرزن و فرزندش را داده باشم، چه عملى بايد انجام بدهم؟
🥀 يكى از حضار گفت: به او صد گوسفند بدهيد. ديگرى كه از وزراء بود، گفت: صد گوسفند و صد اشرفى بدهيد. يكى ديگر گفت: فلان مزرعه را به ايشان بدهيد...
🥀 سـلطان گفت: هر چه بدهم #كم است، زيرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل كردهام، چون آنها هر چه را كه داشتند به من دادند. و من هم بايد هر چه را كه دارم به ايشان بدهم تا سر به سر شود.
🥀 بعد سوار عرب به سيد فرمود: حالا جناب #بحرالعلوم حضرت #سيدالشهداء علیهالسلام هر چه از مال و منال و اهل و عيال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پيكر داشت، #همه را در راه خدا داد، پس اگر خداوند بـه #زائرين و #گريه كنندگان، آن همه اجر و ثواب بدهد، نبايد تعجب نمود، چون
#خدا كه خـدائيش را نمىتواند به #سيدالشهداء علیهالسلام بدهد، پس هر كارى كه مىتواند، انجام مىدهد، يعنى با صرف نظر از مقامات عالى خودش، به #زوار و #گريه كنندگان آن حضرت، درجاتى عنايت مىكند. در عين حال اينها را جزاى كامل براى فداكارى آن #حضرت نمىداند.
🥀 چون شخص عرب اين مطالب را فرمود، از نظر سيد بحرالعلوم غايب شد.
📕 العبقریالحسان، علامه نهاوندی
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
اربعین در روایت امام صادق.mp3
2.89M
🎧 #بشنوید
📌 #اربعین در روایت امام صادق علیهالسلام
📌 حجتالاسلام حنیفی
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🔅 فضیلت زیارت #امام_رضا صلواتالله علیه 🔅
📌 حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ غَيْرُهُمَا عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (ع) جُعِلْتُ فِدَاكَ زِيَارَةُ الرِّضَا أَفْضَلُ أَمْ زِيَارَةُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (ع) قَالَ زِيَارَةُ أَبِي أَفْضَلُ وَ ذَلِكَ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَزُورُهُ كُلُّ النَّاسِ وَ أَبِي لَا يَزُورُهُ إِلَّا الْخَوَاصُّ مِنَ الشِّيعَةِ.
📌 محمّد بن يعقوب و على بن الحسين، و غير اين دو از على بن ابراهيم، از پدرش، از على بن مهزيار وى گفت: محضر ابى جعفر عليه السّلام عرض كردم: فدايت شوم زيارت حضرت رضا عليه السّلام افضل است يا زيارت ابى عبد اللّه حسين بن على عليه السّلام؟
📌 حضرت فرمودند: زيارت پدرم افضل است زيرا حضرت ابا عبد اللّه الحسين عليه السّلام را هر گروهى از مردم زيارت مىكنند ولى پدرم را زيارت نمىكند مگر شيعيان خاص و خالص ما.
📔 کاملالزیارات شریف
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
هدایت شده از المصيبة الراتبة | مقتل شناسی
مصائب امام رضا.mp3
8.55M
هدایت شده از المصيبة الراتبة | مقتل شناسی
🩸 گریستن و لبخند حضرت زهرا سلامالله علیها در لحظات آخر رسولخدا صلیالله علیه و آله و سلم 🩸
🥀 از عایشه نقل شده که: فاطمه سلامالله علیها در دوران مریضی رسولخدا صلّیالله علیه و آله در بیماریِ آخرِ پیغمبر، نزد آن حضرت آمد و با ایشان درگوشی نجوا کردند.
🥀 در این هنگام فاطمه سلامالله علیها گریه کرد. دوباره درگوشی با هم صحبت کردند و این بار فاطمه سلامالله علیها لبخند زد.
🥀 عایشه میگوید: از فاطمه سلامالله علیها علت گریه کردن و خندیدنش را جویا شدم. ولی او از بیان قضیه خودداری کرد و فرمود:
🥀 «إِنِّی إِذَا لَبَذِرَةٌ» اگر بگویم، افشاکنندهی سر رسول خدا ص خواهم بود.
🥀 بعد از رحلت رسولخدا صلیالله علیه و آله و سلم هم باز دوباره از ماجرای آن روز سؤال کردم. آن حضرت این بار ماجرا را تعریف کرد و فرمودند:
🥀 «أَسَرَّ إِلَیَّ وَ أَخْبَرَنِی أَنَّهُ مَیِّتٌ فَبَکَیْتُ ثُمَّ أَسَرَّ إِلَیَّ وَ أَخْبَرَنِی أَنِّی أَوَّلُ أَهْلِهِ أَلْحَقُ بِهِ فَضَحِکْت»
🥀 رسولخدا صلیالله علیه و آله و سلم خبر وفات خودش را به من داد و این موجب گریه من شد. سپس به من خبر داد که من اوّلین شخص از خانواده او خواهم بود که به او ملحق خواهم شد. و این خبر مرا خوشحال کرد و خندیدم.
📕 بشارةالمصطفی، جلد ۲، صفحه ۲۵۳
🏷 #المصیبة_الراتبة
🏷 #پیامبر صلیالله علیه و آله
🏷 #حضرت_زهرا سلامالله علیها
🆔 @mosibatoratebah
🩸#مقتل #امام_رضا علیهالسلام 🩸
🥀علامه مجلسی به نقل از شیخ صدوق میفرماید: اباصلت میگوید:
🥀 حضرت رضا علیهالسلام به من فرمود: فردا من به این ظالم (مامون) وارد میشوم، اگر خارج شدم در حالی که چیزی بر سر نداشتم با من صحبت کن و من با تو سخن خواهم گفت و اگر سرم پوشیده بود با من صحبت نکن.
🥀 اباصلت گوید: صبح که شد، دیدم امام علیهالسلام لباس پوشید و و در محرابش نشست و منتظر بود که غلام مامون وارد شد و گفت: مامون تو را میخواند.
🥀 امام علیهالسلام کفش و عبایش را پوشید و بلند شد و رفت و من دنبال او رفتم تا حضرت داخل به قصر مامون شد و در جلوی مامون ظرفی بود که انگور و میوههای دیگر داشت و مامون در حال خوردن انگور بود.
🥀 وقتی چشمش به امام علیهالسلام افتاد به سمت امام علیهالسلام آمد و با امام معانقه کرد و صورتش را بوسید و امام علیهالسلام را با خود نشاند بعد مقداری انگور برداشت و گفت: یابن رسولالله از این انگور بهتر ندیدم.
🥀 امام علیهالسلام فرمود: چه بسا انگور خوبی است که از بهشت آمده است.
🥀 به امام علیهالسلام گفت: از آن بخور...
🥀 حضرت فرمود: مرا معاف دار!
🥀 مامون گفت: باید بخوری چرا نخوری شاید تو ما را متهم به چیزی می کنی؟!
🥀 انگور را برداشت و شروع به خوردن کرد و سپس امام علیهالسلام انگور را برداشت و سه دانه از آن خورد و بعد بقیه را گذاشت و بلند شد...
🥀 مامون گفت: کجا می روی؟!
🥀 حضرت فرمود: به جایی که مرا فرستادی...
🥀دو در حالی که سرش پوشیده بود خارج شد و من با او صحبت نکردم تا اینکه داخل خانه شد و فرمود: درب را ببند و درب بسته شد و سپس بر بستر خود خوابید و من ایستاده در صحن خانه بودم در حالی که محزون و مغموم بودم، پس در این هنگام جوانی زیبا که شباهت بسیاری به امام رضا علیهالسلام داشت وارد شد به سمت او رفتم و گفتم از کجا وارد شدید در حالی که درب بسته است فرمود:
🥀 همان کس که من را از مدینه اورده است میتواند از درب بسته وارد کند.
🥀 عرض کردم شما کیستید؟!
🥀 فرمود: من حجت خدا بر تو هستم ای اباصلت، من محمد بن علی (جواد) هستم.
🥀 سپس امام جواد علیهالسلام به سمت امام رضا علیهالسلام رفت و فرمود: من هم وارد شوم من هم وارد شدم.
🥀 وقتی وارد شد امام رضا علیهالسلام بلند شد و او را در آغوش گرفت و او را به سینه چسباند و او را بوسید و و بعد او را به سمت بستر خود کشید و امام جواد علیهالسلام خود را به صورت به روی امام رضا علیهالسلام انداخت و او را میبوسید و با چیزی او را خوشحال کرد که من نفهمیدم و در دهان امام رضا علیهالسلام چیزی سفیدتر از برف خارج شد که امام جواد علیهالسلام آنها را پاک میکرد.
🥀 بعد امام دستش را در لباسش کرد و چیزی شبیه به گنجشک خارج کرد که امام جواد علیهالسلام آن را گرفت و امام رضا علیهالسلام به شهادت رسید.
📕 بحارالأنوار، جلد ۴۹، صفحه ۳۰۱
🏷 #المصیبة_الراتبة
🏷 #امام_رضا علیهالسلام
🆔 @mosibatoratebah
🔻 حزن شدید و گریه پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم 🔻
🥀 اهلبیت پیامبر، در شب #شهادت ایشان، بر گرد بستر او جمع بودند، رسولخدا صلیالله علیه و آله و سلم نگاهی به آنان انداخت، و با حزنی فراوان شروع به گریستن کرد. هنگامی که از علت آن جویا شدند، آن حضرت رو به امیرالمومنین صلواتالله علیه کرد و چنین فرمود:
🥀 «وَإِنَّما بُكائي وَغَمّي وَحُزني عَلَيكَ وَعَلىٰ هٰذِهِ أَن تُضَيَّعَ بَعدي، فَقَدأَجمَعَ القَومُ عَلىٰ ظُلمِكُم»
🥀 گریه و اندوه من تنها برای بیتوجهی به #تو و #فاطمه سلامالله علیها پس از من است؛ چون به راستی اینان، برای ظلم و ستم کردن به شما همدست شدهاند!
📕 طرف، سید بن طاووس، صفحه ۱۹۰
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🔻 #اولویت همه #اهلبیت علیهمالسلام، #امام_حسین علیهالسلام است 🔻
🥀 راوی میگوید: به #سامرا رفتم و دیدم که قیامتی بر پا شده...
🥀 پرسیدم چه خبر است؟!
🥀 گفتند #امام_حسن_عسکری صلواتالله علیه از دنیا رفته...
🥀 با خود گفتم: آیا خدا حجتی بعد از او قرار داده است؟!
🥀 ناگهان دیدم کودکی از خانه آمد، که روی نورانی و خیره کنندهای داشت، و محزون بود و گریه میکرد!
🥀 نزد من آمد و پیشانیام را بوسید و فرمود: ای سعید؛ من #محمد_بن_الحسن حجت خدا بر تو هستم!
🥀 عرض کردم: از چه بین این همه جمعیت پیشانی مرا بوسیدی، ای مولای من؟!
🥀 فرمود: به جهت آنکه تو #تعزیه دار جدّم #حسین صلواتالله علیه هستی...
🥀 سپس فرمود: به #شیعیان من سلام برسان و بگو: برپایی ماتم جدّم #حسین صلواتالله علیه را در روزهای #دوشنبه و #جمعه فراموش نکنند.
📕 مقتل بیاض، نسخه خطی، صفحه ۲۲۳
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🔥 #انتقام گرفتن #امام_زمان ارواحنافداه از آن دو نفر 🔥
🥀 مفضل از امام صادق صلواتالله علیه است. نقل میکند: #مهدی به مدینه میرود و قبر شیخین را میشکافد و جنازه آن دو را که در کنار پیامبر مدفونند از قبر بیرون میآورد و آتش میزند!
🥀 امام صادق علیهالسلام فرمودند: #مهدی پس از ورود به مدینه ابتدا از مردم میپرسد آیا کسی از شما هست که این دو را بشناسد؟! مردم پاسخ میدهند که : ما ان دو را از اوصافشان میشناسیم و کسی جز آن دو در کنار پیامبر دفن نشدهاند. باز حضرت همین پرسش را تا سه مرتبه تکرار میکند.
🥀 #مهدی ۳ روز صبر میفرمایند تا این خبر در بین تمام مردم پخش شود. سپس دیوار کنار قبر را میشکافد ، هنگامی که میخواهد دیوار خود قبر را خراب کند و نبش کند، به دستور خداوند بادهای شدید و صاعقههای وحشت زا و رعد و برق تمام فضا را پر میکند. وانقدر ادامه پیدا میکند که مردم میگویند: این حوادث به جهت بی احترامی به شیخین است!
🥀 در این وقت یاران حضرت #مهدی پراکنده میشوند تا جایی که حضرت تنها میمانند! و خود امام عصر کلنگ در دست گرفته و قبر آن دو را نبش میفرمایند. سپس عدهای از خواص یاران حضرت برگشته و شروع به کمک کردن حضرت مهدی در تخریب قبور این دو میکنند. حضرت به نقبا و یاران خاص میفرمایند: شروع کنید به نبش و جستجوی آنها! آنها هم با دست خاکها را کنار زده تا به جنازه آن دو میرسند، و بدن آن دو را تر و تازه میابند. سپس آنان را بیرون آورده و کفن را کنار میزنند.
🥀 #امام_زمان به اذن پروردگار آن دو را زنده میفرماید. آنان را لعن و نفرین کرده و از آنان بیزاری میجوید و با آنان صحبت کرده و آن دو پاسخ میدهند. سپس به دستور حضرت آن دو را به درخت بزرگی که خشکیده و پوسیده آویزان میکنند. ناگهان آن درخت سر سبز شده و شاخه هایش رشد نموده و برگ تازه بر آن میروید!
🥀 در این هنگام اهل شک و ریب و پیروان شیخین خوشحال شده میگویند: به خدا سوگند این شرافت حقیقیست! یقینا ما به واسطه محبت و ولایت این دو رستگار شدیم!
🥀 هرکس به اندازه ی دانه ای از دوستی و ولایت آنها به دل داشته باشد آنجا عقیده خود را اظهار خواهد کرد. و همگی آنان برای تماشا کنار جنازه به دار آویخته آن دو حاضر شده و شیفته و مفتون آن دو میگردند!
🥀 در این هنگام منادیی از طرف امام زمان صدا میزند که: هرکس این دو صحابی پیامبر را که در کنار او دفن شده اند دوست دارد یک طرف و جدای از دیگران بایستد. مردم دو دسته میشوند، گروهی طرفدار و گروهی دشمن. حضرت به طرفداران آن دو میفرماید: از آن دو اعلام برایت و بیزاری کنید. ولی آنان از این کار امتناع میکنند و میگویند: به خدا سوگند از تو بیزاریم و از کسی که به تو ایمان آورد و آن دو را قبول نداشته باشد، و کسی که به آنها بی احترامی کرده و جنازه آنان را بیرون آورده و به دار آویزان کرده است!
🥀 حضرت صادق علیهالسلام فرمودند: ای مفضل، در این لحظه مردم به فتنهای دچار میشوند که شدیدتر از فتنه گوساله و سامری است! به امر مبارک امام عصر باد سیاهی میوزد و همه آنها را مانند ریشه درخت خرمای پوسیده نابود میسازد! سپس دستور میدهد که جنازه آن دو را از درخت پایین بیاورند و همه ی مردم تجمع کنند تا شاهد محاکمه آنان باشند. سپس تمام رفتارهای ناپسند آنان را میشمارد و آنان اعتراف میکنند.
سپس به فرمان حضرت مهدی ابتدا حاضران آنان را قصاص میکنند، بعد به دستور حضرت #آتشی از زمین بیرون میاید، همان #آتشی که بر در خانه #حضرت_زهرا سلامالله علیها آورده بودند، با همان #هیزمی که برای #آتش زدن اهلبیت پیامبر جمع کرده بودند که آن #هیزم در نزد ما اهلبیت باقیست و به صورت ارث از اجداد طاهرینش به #مهدی رسیده است آن دو را #آتش زده و سپس دستور میدهد که بادی وزیده و خاکسترشان را به دریا بریزد و پراکنده نماید!
🥀 مفضل میگوید : وقتی سخن امام صادق علیهالسلام به اینجا رسید از حضرت پرسیدم: آیا این آخر #عذاب آن دو میباشد؟! حضرت فرمودند: #هرگز! به خدا سوگند رسول خدا و امیرمومنان و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین و بقیه امامان و تمام آنهایی که ایمان خالص داشته باشند و همه #مخالفین برمیگردند و قصاص میکنند، تا جایی که در یک شبانه روز هزار بار کشته میشوند و باز به صورت اول برمیگردند!
📕 احتجاج، صفحه ۴۴۹
📕 عیون اخبار الرضا، جلد ۱، ص ۵۸
📕 کمال الدین، صفحه ۲۵۳
📕 بحارالانوار، جلد ۳۰، صفحه ۲۷۶
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah