موضوع : #روضه_وداع_با_مادر
مناسبت : ایام فاطمیه
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
همین شبها بود که حضرت زهرا ع به سمت خداوند علی اعلی مراجعت نمود و علی ع مسئول غسل فاطمه ع بود ، علی ع میگوید:
من متصدى امر غسل آن بانو شدم و بدن وى را از زیر پیراهن غسل دادم، به خداوند سوگند که بدن فاطمه زهرا ع پاک و مطهّر بود، آنگاه بدن مقدّس او را از باقیمانده حنوط پیامبر اسلام حنوط کردم، سپس پیکر مبارکش را در میان کفن هایش جاى دادم و چون تصمیم گرفتم کفن او را گره بزنم، اول دختران مان و زنان داخل خانه را صدا زدم:
اى امّ کلثوم، زینب، سکینه، فضّه، حسن و حسین!
بیایید و مادر خود را براى آخرین بار ببینید، روز فراق آمد و ملاقات شما در بهشت خواهد بود.
سپس پسران یعنی حسن ع و حسین ع را صدا زدم و در حالى آمدند که فریاد مى زدند:
فَأَقْبَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ هُمَا یُنَادِیَانِ وَا حَسْرَتَا لَا تَنْطَفِئُ أَبَداً مِنْ فَقْدِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ أُمِّنَا فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ یَا أُمَّ الْحُسَیْنِ إِذَا لَقِیتِ جَدَّنَا مُحَمَّداً الْمُصْطَفَى فَأَقْرِئِیهِ مِنَّا السَّلَامَ وَ قُولِی لَهُ إِنَّا قَدْ بَقِینَا بَعْدَکَ یَتِیمَیْنِ فِی دَارِ الدُّنْیَا
آه از این حسرتى که هیچ وقت به علّت از دست دادن جدّمان، پیامبر خدا و مادرمان، فاطمه زهرا ع از بین نخواهد رفت.
بعد خودشان را انداختند روی بدن مادر و گفتند: اى مادر حسن و حسین! هنگامى که جدّ ما حضرت محمّد مصطفى ص را ملاقات نمودى سلام ما را به آن حضرت برسان و به آن بزرگوار بگو:
ما بعد از تو در دار دنیا یتیم ماندیم!
حضرت على ع مى فرماید:
إِنِّی أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ یَدَیْهَا وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِیّاً
خداوند را شاهد مى گیرم که فاطمه زهرا ع آه و ناله کرد، دستهاى خود را دراز نمود و حسنین ع را چند لحظه اى به سینه خود چسبانید. ناگاه هاتفى از آسمان ندا در داد:
اى ابو الحسن! حسن ع و حسین ع را از روى سینه فاطمه ع بردار، به خداوند سوگند که ملائکه آسمان ها را گریان کردند، زیرا دوست مشتاق لقاى دوست است.
حضرت امیر ع مى فرماید:
من حسنین ع را از روى سینه زهرا ع برداشتم و در حال بستن بندهاى کفن این اشعار را سرودم:
فِرَاقُکِ أَعْظَمُ الْأَشْیَاءِ عِنْدِی
وَ فَقْدُکِ فَاطِمُ أَدْهَى الثُّکُولِ
سَأَبْکِی حَسْرَةً وَ أَنُوحُ شَجْواً عَلَى
خَلٍّ مَضَى أَسْنَى سَبِیلٍ
أَلَا یَا عَیْنُ جُودِی وَ أَسْعِدِینِی
فَحُزْنِی دَائِمٌ أَبْکِی خَلِیلِی
مفارقت تو برایم بزرگترین امور است، و از دست دادن تو سخت ترین مصیبت.
من براى حسرت و غم آن کسى گریه و ناله مى کنم که بهترین راه را براى مرگ پیمود.
اى چشم من! با من مساعدت و همراهى کن که محزون دائمى هستم و براى دوست خودم گریانم.
اما در کربلا هم دختری می خواست وداع آخر با پدر کند…
… ثُمَّ إِنَّ سُکَیْنَةَ اعْتَنَقَتْ جَسَدَ أَبِیهَا الْحُسَیْنِ فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ.
حضرت سکینه پیکر پدرش امام حسین ع را در آغوش کشید [ولى نگذاشتند که سکینه در بالین پدر بماند] گروهى از اعراب اجتماع کردند و سکینه را از بالین پدر کشیده و جدا نمودند.