تازه نامزد ڪرده بود
اومد پیش فرماندش گفت :حاجے
گفتش:جانم؟
گفت : حاجی، اجازمو بده برم سوریه☹️
حاجے گفتش:میزارم ولی الان نه!
گفت:حاجی دارم زمین گیر میشم😓
حاجی بذار برم!
(میترسید عشق به خانومش
باعث شه نره برای دفاع از حرم💚)
برادرش میگوید:
مراسم نامزدی برادرم، تنها ۴۰ روز قبل از اعزامش به سوریه بود😔
قرار بود تابستان عقد کند که شهید شد... .🕊
همیشه این توصیه را داشتــ که خیلی مراقبــ نگاه باشیم و میگفت: "بانگاه نکردن به #نامحرم خیلے چیزها به دست می آوریم" .😞
شاید باور نکنید ولی تنها نامحرمی که عباس برای #اولین_بار به چهره او نگاه ڪرد دختر عمویش در شبــ #خواستگاری بود.
#شهید_عباس_دانشگر ❤️🍃
🇮🇷🍂🌺🍂
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda