مردان خدا 📿
پیکر شهید مالامیری به وطن بازگشت روایتی برگرفته از خاطره همسر شهید مالامیری: #مردان_خدا 📿 @mardane
پیکر شهید مالامیری به وطن بازگشت
روایتی برگرفته از خاطره همسر شهید مالامیری:
فاطمه نشسته بود گوشهی اتاق و با چشمانی قرمز یک نگاه به من میکرد، یک نگاه به دامن مشکی توردارش. همان دامنی که مهدی قبل از شهادتش برایش خریده بود. دو ماه پیش که دامن را به تن فاطمه کردم، با شیرین زبانی دوید بغل مهدی و گفت: « بابایی بابایی خوشچل شدم؟ ها ... خوشچل شدم؟» چرخی زد و خودش را برای مهدی لوس کرد. مهدی بغلش کرد و نشاندش روی زانو. بشری را هم نشاند روی زانوی دیگرش. بشری از کلاس پیش دبستانیاش تعریف میکرد و فاطمه برای اینکه از قافله ناز آوردن برای بابا عقب نیفتد، حرفهای بشری را به شکل دیگری تکرار میکرد و به خودش نسبت میداد. خندهی تیزی سر میداد و سرش را به زیر قبای مهدی میچسباند.
صحنهها یکی پس از دیگری جلوی چشمم رژه میرفتند، هنوز گوشی همراه مهدی گاهی صدای لرزشش میآمد و دل مرا میلرزاند. توی فکر بودم که بشری هم بیحال نشست روی زمین و خم شد روی بالش. هنوز ظرفهای میوه و شیرینی مهمانهای ظهر را از توی هال جمع نکرده بودم. سه ، چهار نفر از مسئولین حوزه آمده بودند برای عرض تسلیت و یک عکس بزرگ قاب کرده از مهدی با لباس طلبگی را گوشهی دیوار نشانده بودند.
توی فکر بودم که با صدای ناله فاطمه به خود آمدم. دویدم سمتش ، دست گذاشتم روی سرش، داغ بود خیلی داغ. دلم آشوب شد. صدای ناله بشری هم بلند شد. دستش را گرفتم ، دست او هم داغ بود. هر دو تا دخترم تب کرده بودند. خیلی تنها بودم، اشک توی چشمم جمع شد. در این دو ماه بعد از شهادت مهدی خیلی حواسم بود که دخترها اشک و گریه و بیتابی مرا نبینند، اما مگر میشد. هر بار که دخترها بهانه بابا را میگرفتند، بیاختیار اشکم درمیآمد.
هر چه دار و دوای گیاهی بلد بودم تا شب به دخترها دادم. انواع جوشاندهها را امتحان کردم. شب شد و از ترس اینکه تشنج کنند ، شربت استامینوفن به خوردشان دادم، اما فایده نداشت. فاطمه در بغل، دست بشری را گرفتم و خودم را به درمانگاه سر کوچه رساندم. یک پاکت دارو عایدم شد و دیگر هیچ. تا دو روز هر چه کردم تب دخترها پایین نیامد. توی خانه میچرخیدم و هر بار که چشمم به چشمهای درشت مهدی میافتاد و لبخندش را میدیدم، دلم میشکست. از نگاه سنگین بچهها میترسیدم و بغضم را فرو میدادم.
بالای سر بچهها نشسته بودم و هی پارچه خیس میکردم و روی پیشانی داغ آنها میگذاشتم. دلم میجوشید و توی فکر بودم. ناگهان یادم آمد دو هفته بعد از شهادت مهدی ، وقتی که دخترها خیلی بیتابی میکردند. رفتم پیش یک مشاور و از او خواستم تا راهنماییام کند. او تأکید کرده بود هر چه که بچهها را به یاد بابا میاندازد ، به حداقل برسان. بیاختیار افکار ذهنیام را به زبان آوردم: « هر چه که به یاد بابا میاندازد! »
یک دفعه پیش خودم گفتم: « نکنه این عکسی که دو روز پیش آوردند ، باعث شده دخترها تب کنند!؟ »
کوبیدم به پیشانیام: « یعنی واقعا میشه به خاطر اون عکس باشه!؟ »
دخترها خواب رفته بودند اما هنوز تبشان بالا بود. هر از چند گاهی از خواب میپریدند و ناله میکردند. مجبور بودم بالای سرشان بنشینم و هی پاشورشان کنم. پارچه خیس روی پیشانی و دستان لاغرشان بگذارم. سریع رفتم و عکس مهدی را روزنامه پیچ کردم و گذاشتم بالای کمد لباسی. دخترها صبح که بیدار شدند، نگاهی به گوشهی هال کردند ، عکس مهدی را که ندیدند. چشم چرخاندند و دیوارها را نگاه کردند. بدون اینکه چیزی بگویند نشستند سر سفره صبحانه. دلم آشوب بود : « یعنی این تب شدید فقط به خاطر عکس بابای شهیدشان بوده؟ خدایا ! »
ظهر نشده، تب بچهها قطع شد و نشستند همپای عروسکهایشان ، مامان بازی. اشک توی چشمهایم جوشید نمیدانستم این اشک را از خوشحالی حساب کنم یا از ناراحتی . رفتم اتاق خواب و در را بستم. عکس مهدی را از توی روزنامه بیرون کشیدم. نگاهی به چشمان مهدی کردم، بغضم ترکید.
#شهید_مالامیری
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕خبرنگاری غیور و شجاع از دیار لرستان
🔶آخرین پیام و مکالمه شهیدمحمودصارمی
۱۷ مرداد ماه سال۱۳۷۷
🔷اينجا محل كنسولگری ايران در مزار شريف است،من محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ايران هستم، گروه طالبان چند ساعت پيش وارد مزار شريف شدند.»
خبر فوری:«مزار شريف به دست طالبان سقوط كرد، عدهای از افراد طالبان در محوطه كنسولگری ديده ميشوند به من بگوييد كه چه وظيفهای...»
و ناگهان ارتباط تلفنی قطع میشود...
این آخرین پیام و مکالمه شهید محمود صارمی با خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) بود.
محمود صارمی از جمله خبرنگاران پرتلاش و آزادهای بود که از حضور در خطرناکترين ميدانها ترس به دل راه نداد و به رسالت خويش تا انتها وفادار ماند.
Sokhann.blog.ir
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
هدایت شده از کاروان انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشورا تعطیل کردنی نیست
#دولت_انقلابی 👊
@dolate_enghelabi
هدایت شده از کاروان انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خروج غمانگیز مردم افغانستان از کشورشان
#دولت_انقلابی 👊
@dolate_enghelabi
شهادت دست خود ماست
چند ماه قبل ازشهادت محمودرضا یک شب خواب شهید همت رادیدم.دیدم دقیقا درموقعیتی که درپایان بندی اپیزودهای مستند «سردار خیبر» نشان می دهد، بابسبجی هایی که کنار ماشین تویوتا منتظر حاج همت هستند تا بااو دست بدهند، ایستاده ام.حاج همت باقدم های تند آمد ورسیدکنارتویوتا. من دستم راجلو بردم. دستش راگرفتم وبغلش کردم. هنوز دست حاج همت توی دستم بود که به او گفتم: «دست مارا هم بگیرید.»منظورم شفاعت برای باز شدن باب شهادت بود.حاج همت گفت:دست من نیست» ودستم را رها کرد.از همان شب تا مدتی ذهنم درگیر این موضوع شده بود که چطور ممکن است دست شهدا در برآوردن چنین حاجتی باز نباشد.فکرمی کردم اگر چنین چیزی دست شهدا نیست، پس دست چه کسی است؟! تااینکه یک شب که درمنزل محمودرضا مهمان بودم، خوابم رابرای او تعریف کرد.خیلی مطمئن گفت: «راست گفته. دست او نیست!» بیشتر تعجب کردم. بعد گفت: «من در سوریه خودم به این نتیجه رسیده ام وبا یقین می گویم هرکس شهید شده، خواسته که شهید بشود. شهادت شهید فقط دست خودش است.»
شهیدمحمودرضابیضایی
به روایت احمد رضا بیضایی
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
شهید عبدالحسین سلیمانزاده
شب جمعه به یاد امام و شهدا
به یاد اسطوره هایی که فراموش کردیم
و لیاقت شناخت آنها را پیدا نکردیم
فرمانده دلیر و شجاع
طلبه و دانشجوی مجاهد
شیعه مولا علی {ع}
"شهید عبدالحسین سلیمانزاده"
متولد : فسا
-فرمانده دلاور گردان ۹۷۲
لشگر (تیپ) ۳۳ حضرت المهدی
{عجل الله تعالی فرجه الشریف}
شهادت = ۱۳۶۱/۹/۵
نزدیک شرهانی / تپه ۱۷۵
-نیروهای دلاور گردان ۹۷۲
در اوایل آذر شصت و یک
به فرماندهی شهید سلیمانزاده
با حدود سه گردان دشمن در نزدیکی منطقه شرهانی نبردی عاشورایی کردند و بیشتر پیکر شهدا به علت محاصره ناجوانمردانه دشمن در منطقه ماند
روحمان به یادشان شاد
بخشی از وصیتنامه شهید سلیمانزاده :
« حضرت امام حسین {علیه السلام}
مظهر و الگوی حرکت است
او رفت و رسالت دیگران این است که
مانند حضرت زینب {سلام الله علیها} بیایند
وگرنه در زمرهٔ حزب الشیطان و از یزیدیان می گردند
آنچه باید بگویم این است
که این کلمات را فراموش نکنید
مسجد، مرکز رشد معنوی بشر و قرآن کتاب رشد معنوی و بوستانی است که عقول و قلوب در سایهٔ گلبرگ های معطرش طراوت می یابد این رهبر فرزند مسجد پیرو قرآن و مطیع خدا و با مردم باشد و اگر چنین بود اطاعت از او اطاعت از خدا است و لا غیر »
نثار ارواح مطهر و ملکوتی
تمام شهدای مظلوم و گمنام گردان ۹۷۲
به خصوص فرمانده دلاور و عاشورایی
شهید عبدالحسین سلیمانزاده
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و َعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْدائَهُم أجْمَعِین
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
هدایت شده از اشعار فاطمی
السلام یا ابالفضل العباس 🌼
یا قمر بنی هاشم (ع) 🌷
یا کاشف الکرب عن وجه الحسین علیه السلام ، إکشف کربی بحق اخیک الحسین علیه السلام .
کسی به هیبت آن سرو راست قامت نیست
به حسن خلق و وفاداری و شهامت نیست
نشان عشق تو ای جان دو دست افتاده است
توسل همه عالم بجز بـه نامت نیست
تاسوعای حسینی تسلیت باد ▪️▪️▪️
#اشعار_فاطمی 🍂🍃🍂🍃
@fatemi84
Fatemi84.blog.ir
هدایت شده از کاروان انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیارت عاشورا - امیر سلیمانی پور
متن زیارت عاشورا در کانال زیر
#دولت_انقلابی 👊
@dolate_enghelabi
هدایت شده از کاروان انقلاب
AUD-20210814-WA0126.mp3
14.75M
دعای علقمه
دعای بعد از زیارت عاشورا
خیلی هم ثواب داره
و برای رفع مشکلات و دفع دشمن موثر است.
#دولت_انقلابی 👊
@dolate_enghelabi
هدایت شده از کاروان انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تجدید بیعت #حشد_الشعبی عراق با بقیة الله الاعظم روحی و ارواحنا له الفداء و نایب بر حقش حضرت امام خامنهای با سخنرانی آیت الله سید الهاشمی الحیدری.
#دولت_انقلابی 👊
@dolate_enghelabi
شهیده سکینه علیزاده
از شهدای بمباران و حملات موشکی دشمن به تهران
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
هدایت شده از مردان خدا 📿
🌼نماز شبش هیچ وقت ترک نمیشد
✍هیچ وقت ندیدم نماز شب شهید سلیمانی قطع شود. آنهم نه نماز شبی عادی، نماز شبهای او همیشه با ناله و اشک و اندوه به درگاه خدا بود. من با شهید سلیمانی رفت و آمد داشتم حتی بارها در منزلشان خوابیدم، اتاق مهمانان با اتاق حاج قاسم فاصله داشت اما من با اشکها و صدای نالههای او برای نماز بیدار میشدم.
🎙راوی سردار معروفی
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
مردان خدا 📿
لبیک یامهدی ظهور نزدیک است لبیک یا مهدی
اقسام محبین اهل بیت علیهم السلام
سخنان امام صادق علیه السلام در تعریف محبت و دلبستگی به اهل بیت و تعریف توحید، ایمان، اسلام، کفر و فسق
مردی بر امام صادق علیه السّلام وارد شد،
آن حضرت از وی پرسید: از چه کسانی هستی؟
وی گفت: از دوست داران و پیروان شما،
امام علیه السّلام به او فرمود: خداوند تا دوستی بنده ای را نپذیرد وی را دوست نخواهد داشت، و دوستیش را نپذیرد تا بهشت را بر او واجب گرداند،
سپس فرمود: تو از کدام [دسته از] دوستان ما می باشی؟
آن مرد سکوت کرد،
اقسام دوستان
در این بین یک تن از اصحاب بنام سدیر(1) به امام عرض کرد: ای زاده پیامبر مگر دوستان شما چند دسته و گروهند؟!
فرمود: سه دسته و گروهند:
۱ـ گروهی از ایشان ما را آشکارا دوست دارند ولی در باطن میلی به ما ندارند، و گروهی در باطن ما را دوست دارند و در ظاهر به ما میلی ندارند،
۲ـ و گروهی در ظاهر و باطن به ما عشق می ورزند، و اینان عالی ترین گروه مردمند، از آبی شیرین و گوارا نوشیده اند (2) و تأویل قرآن را دانسته، و سخن جداکننده حقّ از باطل را دریافته اند، و سبب سبب ها را می دانند، و اینانند عالی ترین گروه مردم، فقر و نیازمندی و انواع بلا سریع تر از تاختن اسب بر سرشان روان است، بدیشان سختی و رنج و آسیب رسیده و چنان پریشان و گرفتار شده اند که دسته ای از ایشان زخمی و گروهی کشته شدند، و در شهرهای دور افتاده پراکنده شدند، به برکت ایشان است که خداوند بیمار را شفا می بخشد، و فقیر را توانگر می کند، و به حرمت آنان است که شما یاری می شوید، و باران بر سرتان می بارد، و روزی داده می شوید، آنانند که هر چند تعدادشان کم و اندک است ولی در پیشگاه خداوند دارای قدر و منزلتی عظیم و بزرگ می باشند.
۳- و گروه سوم که پائین ترین گروه مردمند، آشکارا ما را دوست می دارند، و رفتارشان بمانند پادشاهان است، اینان زبانشان با ما (یعنی: در حدّ شعار) و شمشیرهایشان بر علیه ما است، و گروه دوم که طبقه میانی مردمند، آشکارا دوستمان می دارند و در باطن میلی به ما ندارند، و به جانم سوگند که اگر در باطن دوستمان می داشتند نه آشکارا، روزه داران روز و عابدان شب بودند، و اثر رهبانیت (پرهیز و گوشه گیری) را در چهره شان می یافتی، آنان اهل تسلیم و اطاعتند.
آن مرد گفت: در این صورت من از دوستان آشکار و نهان شمایم!
تحف العقول عن آل الرسول ص، ص: 325
__________________________________
پی نوشت ها:
1) او سدیر ـ هموزن أمیر ـ ابن حکیم صیرفی از اصحاب امام صادق و کاظم علیهما السّلام است، اخباری در مدح او وارد شده است، وی از بزرگان شیعه و محبّان خالص و پابرجای اهل بیت عصمت علیهم السّلام است.
2) یعنی از دانشی که عاری از هر شک و شبهه بود بهره جستند.
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
هدایت شده از کاروان انقلاب
AUD-20210821-WA0096.mp3
5.67M
🔉 سخنرانی استاد مهدوی ارفع شب عاشورای امسال در خصوص #کرونا و شرایط اسفناک فعلی کشور
⭕️ دوستان حتما تا آخر گوش کنید.
لطفا فقط ۲۴دقیقه وقت بگذارید خیلی مفید هست و اگه مفید دیدید در حد توان انتشار بدید
فکر کنم بسیار کار ساز باشه.
🔹 خائن های اصلاح طلب
🔹قاتلان لیبرال
#دولت_انقلابی 👊
@dolate_enghelabi
کسی که با پدر تندی کند، ذلیل می شود
امام صادق علیه السلام می فرماید:
ثلاثة من عازَّهم ذلَّ: الوالد و السلطان و الغریم.(58)
سه کس هستند که اگر کسی در صحبت کردن بر آنها تندی کند، خوار می شود: پدر، حاکم و شخص مدیون.
58 - بحارالأنوار، ج 71، ص 71.
هدایت شده از کاروان انقلاب
امیر المؤمنین علیٌّ علیهالسلام:
المُنافِقُ إذا نَظَرَ لَها، وإذا سَکَتَ سَها، و إذا تَکَلَّمَ لَغا، و إذا استَغنی طَغا، و إذا أصابَتهُ شِدَّةٌ ضَغا، فهُو قَریبُ السُّخطِ بَعیدُ الرِّضا، یُسخِطُهُ علَی اللّه الیَسیرُ، و لا یُرضیهِ الکثیرُ، یَنوی کثیرا مِن الشَّرِّ ویَعمَلُ بطائفَةٍ مِنهُ، و یَتَلَهَّفُ علی ما فاتَهُ مِن الشَّرِّ کیفَ لَم یَعمَلْ بهِ!
"تحف العقول، صفحه ۲۱۲"
امام علیه علیه السلام در سخنی ارزشمند هشت نشانه و صفت منافقین را بیان فرمودهاند :
شخص منافق هرگاه نگاه میکند برای سرگرمی است، هر گاه سکوت میکند همراه با غفلت است، وقتی سخن میگوید بیهودهگویی میکند.
هرگاه بینیاز شود طغیان میکند، وقتی گرفتاری به او رسد داد و فریاد راه میاندازد، زود ناراحت میشود و دیر خشنود میگردد.
از اندکِ خدا ناخشنود میشود و بسیارش هم او را خشنود نمیسازد ، شرّ بسیار در سر میپروراند و مقداری از آنها را به کار میبندد و افسوس میخورد که چرا فلان کار بد را انجام نداده است.
#منافق #صفات_منافقین
#دولت_انقلابی 👊
@dolate_enghelabi
« به نام خدا »
با سلام و عرض ادب،.
«بیان یک خاطره از شهید رجایی در شهرکرمانشاه»
سال ۱۳۶۰ در خدمت سرایدار محترم تربیت معلم شهید رجایی و باهنر کرمانشاه بودم . »
ایشان گفت فلانی یک خاطره جالب از « #شهید_رجایی » که وزیر وزارت آموزش و پرورش جمهوری اسلامی بود را می خواهم برایت تعریف کنم.
« چون با پیروزی انقلاب ، مراکز تربیت معلم تعطیل شده بود و اصلا دانشجویی نداشت. »
روز جمعه بود ، تنها بودم زنگ سرایه داری مرکز تربیت معلم به صدا در آمد .
در را باز کردم .
فردی با چهره نورانی با لباس ساده و ساکی که در دست داشت را دیدم ....
ادامه خاطره در این کانال👇👇
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
« به نام خدا »
با سلام و عرض ادب،.
«بیان یک خاطره از شهیدرجایی در شهرکرمانشاه»
سال ۱۳۶۰ در خدمت سرایدار محترم تربیت معلم شهید رجایی و باهنر کرمانشاه بودم . »
ایشان گفت فلانی یک خاطره جالب از «شهید رجایی» که وزیر وزارت آموزش و پرورش جمهوری اسلامی بود را می خواهم برایت تعریف کنم.
« چون با پیروزی انقلاب ، مراکز تربیت معلم تعطیل شده بود و اصلا دانشجویی نداشت. »
روز جمعه بود ، تنها بودم زنگ سرایه داری مرکز تربیت معلم به صدا در آمد .
در را باز کردم .
فردی با چهره نورانی با لباس ساده و ساکی که در دست داشت را دیدم .
بعد از سلام و احوالپرسی از من درخواستی داشت ،
گفت : می توانم امشب را در این مرکز سپری کنم.
بنده چون تنها بودم ، خیلی خوشحال شدم که از تنهایی در آیم و از این درخواست استقبال نمودم و قبول کردم و در سرایه داری در خدمت ایشان بودم اصلأ خود را معرفی نکرد و به سمت خود اصلأ اشاره ای نکرد. وسریعاً لباس خود را عوض نمودواز ایشان پذیرایی مختصری نمودم .
هنگام اذان مغرب باهم نماز را بپاداشتیم و مستحبات آن هم بجا آورد. و پس از آن با هم شام مختصری که داشتم، خوردیم و او دارای روحیه ی شاد و خندان بود و برایم جوکهای بامزه ای تعریف کرد و واقعه در جوار ایشان لذت بردم .شب سپری شد .
قبل از اذان صبح دیدم شروع به خواندن نماز شب نمود و هنگامیکه بانک اذان به صدا در آمد ، نماز صبح را بپا داشتیم و سپس باهم صبحانه مختصری که داشتم،. استفاده نمودیم.
هنگامی که هوا روشن شد ، ضمن تشکر فراوان گفت در اداره کل آموزش و پرورش استان کرمانشاه کاری دارم باید آن را انجام دهم و سپس آماده برای رفتن شد و خداحافظی کرد.
رادیو را روشن کردم در اخبار سراسری ساعت ۸ صبح اعلام شد که وزیر وزارت آموزش و پرورش جمهوری اسلامی به اداره کل آموزش و پرورش استان کرمانشاه آمده است . کنجکاو شدم که اخبار آن روز صدا و سیما را ببینم که وزیر وزارت آموزش و پرورش چه کسی است؟
وقتی دقت کردم دیدم همان شخص مومن و نورانی با لباسی ساده و بدون ریا و اخلاقی عالی بود که شب را با ایشان با شادابی و خوشحالی گذرانیدم.
« یاد و خاطره ایشان همیشه در ذهن های انسان های پاک سرشت جاوید باد.»
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
شهیده صدیقه رودباری
متولد : 1340
اولین شهیده جهادسازندگی
شهادت : 28/5/1359 بانه
شهید 17 ساله
مریم نشسته بود و زمزمه های صدیقه را تکرار می کرد. مادر به مریم گفت: دعای بعد از نماز می خوانی؟ مریم دفتر صدیقه را بست و گفت: خوابش را دیدم، دلواپسم. مادر گفت: انشاءالله خیره، چی دیدی مریم گفت: خواب دیدم، عده ای دور هم نشسته اند، همه از بزرگانند، آدمهای مهمی اند، نورانی اند، نمی دانم کی هستند، اما می دانم جمع با اهمیتی هستن من از پشت در می بینم، یکی از بین اون جمع بلند شد.
گفتن، آقا امام الزمان هستند دست صدیقه را گرفت و انگار از در، از دیوار، رد شدند و به آسمان رفتند. نمی دانم واقعاً آقا صدیقه را انتخاب کردن؟ صدیقه انتخاب شده خداست؟
🔶🔸🔹 🔹🔸🔶
منبع: کتاب راز یاسهای کبود
@asganshadt