▫️ #اختصاصی_کانال
🚩 گزیدهای از مراثی عاشورا
#شب_دوم
✅ این خانواده پراکنده نمیشوند!
🔸 «لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ الله لُحْمَتُهُ وَ هِيَ مَجْمُوعَةٌ لَهُ فِي حَظِيرَةِ الْقُدْسِ تَقَرُّ بِهِمْ عَيْنُهُ وَ يُنْجَزُ بِهِمْ وَعْدُهُ».
🔹 [سیدالشهدا ضمن خطبهای در راه کربلا فرمودند] پارههای تن رسول خدا از هم جدا نمیشوند و در حظیرة القدس (درجات عالی بهشت) همه جمع میشوند و به وسیلهی آنها چشمش روشن میشود و وعدهاش قطعی میگردد.
🔰 برداشتها:
🥀 روز عاشورا هر کس از این خانواده روی زمین میافتاد، پیامبر اکرم (ص) میآمد و به او دلداری میداد و او را از آب کوثر سیراب میکرد.
🍁 گوشت و پوست و خون این خانواده آمیخته با هم است.
🔻 بعد از اینکه پیامبر اکرم(ص) پنج تن را زیر کساء جمع کردند، درباره آنها فرمودند:
🔸 «اللَّهُمَّ إِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ لُحْمَتِي يُؤْلِمُنِي مَا يُؤْلِمُهُمْ وَ يَجْرَحُنِي مَا يَجْرَحُهُم»؛
🔹 پروردگارا! ایشان اهلبیت من و پارههای تن من هستند، آنچه که آنها را غمگین و مجروح کند، مرا غمگین و مجروح میکند.
🔺 با توجه به این مطلب باید بگوییم:
▪️ پیامبر اکرم (ص) چه مصیبتی کشیدند؛ وقتی پارههای جگرش را در بیابان کربلا غرق در خون دید؛ یکی ارباً اربا و یکی بیسر روی خاک... .
🏴 امام حسین (ع) در آستانه ورود به کربلا یک مجلس روضهی صمیمی گرفتند که روضهخوان آن چشمهای اشکآلود حسین فاطمه (س) بود و مستمعان این مجلس نیز عزیزان دل او بودند
🔳 بعد از این روز نیز این مجالس روضه ادامه پیدا کرد؛ گاهی زینب کبری (س) مرثیهخوانی میکرد و گاهی امام زین العابدین (ع)؛ چنین مجالسی در محضر و حتی در منزل امام صادق (ع) و امام رضا (ع) و دیگر ائمه نیز نقل شده است.
☑️ ما نیز سنّت برپایی مجالس سوگواری در منازل را از اهلبیت (ع) آموختهایم و خوب است که آن را ادامه دهیم.
◾️ چقدر زود این جمع صمیمی از هم جدا شدند؛ عدهای با بدنهای تکهتکه در این صحرای سوزان رها گشتند و عدهای با قلبهای داغدیده راهی اسارت گردیدند؛
⬅️ دشمن از تجمع حسینیها بسیار هراسان میشود و در صدد تفرق آنها بر میآید؛ ولی هیچگاه موفق نخواهد شد. تجمع حسینیها همیشه پرشورتر خواهد بود؛ نمود آن را در زیارت اربعین سیدالشهداء (ع) به وضوح میتوان مشاهده کرد.
💢 پس آنگاه که سحر شد امام حسین (ع) (از مکه بهسمت عراق) حرکت کرد. این خبر که به ابن حنفیه رسید، آمد و زمام شتری را که امام سوار آن بود گرفت و گفت:
🔅 برادر! مگر به من وعده ندادید که دربارۀ آنچه از شما خواستم (پیشنهاد رفتن به یمن)، فکر کنید؟
🔅 فرمود: چرا؛ گفت: پس چه چیزی سبب شد که با عجله خارج شوید؟ فرمود: بعد از آنکه از تو جدا شدم رسول الله نزد من آمد و گفت: ای حسین! حرکت کن! خدا خواسته است تو را کشته ببیند.
🔻 محمد حنفیه گفت:
🔸 «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»؛
🔹 پس مقصود تو از به همراه بردن این بانوان چیست در حالی که با این وضع خارج میشوی؟
🔅 فرمود: رسول خدا (ص) به من گفت: خدا خواسته است آنان را اسیر ببیند. این را گفت و با محمد بن حنفیه خداحافظی کرد و رفت.
⬅️ در اینجا سیدالشهداء (ع) از طریق جدش رسول الله (ص) پی برده که «إِنَّ اللهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلًا؛
خداوند میخواهد تو را کشته ببیند».
📍 بنابراین دنبال هدف خود (احیای دین جدش) میرود؛ حتی اگر اراده الهی در این راه، شهادت او باشد.
|#نکات_مرثیهای
|#روضه
🆔 به #معارف_و_اخلاق بپیوندید👇
@maref118
#انتشار_حداکثری_با_شما
🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹