eitaa logo
💎 یک جرعه معرفت 💎
111 دنبال‌کننده
690 عکس
52 ویدیو
17 فایل
🤲 یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلّب‌َ القُلوب ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ 🤲 🌐 کانال دیگر معراج با نماز: @Meraj_ba_Namaz ✍ نظرات: @Labbayk_Mahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 #اشعار_مهدوی ۲۵ از دردهاى قلب من آقا خبر دارى من خوب می دانم مرا تحت نظر دارى من بد! من اصلاً روسياهِ روسياه اما وقتى سر سجاده اى و چشم تر دارى يادم كن آقا كه گره افتاده در كارم آن لحظه اى كه چشم تر وقت سحر دارى هرجور می خواهى برايم جور كن آقا قربان آنچه تو برايم زير سر دارى من خوب می دانم هواى رعيتت را تو از والدينم هم هميشه بيشتر دارى ✍ شاعر: آرمان صائمی 🆔 @Marefate_Mahdavi
📝 #اشعار_مهدوی ۲۶ مقصد، دلیلِ غاییِ راهی شدن، که نیست من عاشقم به لحظه لحظه ی زیبای این سفر این راه عاشقی، که رساند مرا به تو این جاده ای که مرا می برد ز «من» آن جذبه ای که تو خواندی مرا به خویش این اشتیاق دیدن تو، پشت پیچ بعد حال خوشی که انتهای سفر روز وصل توست حتی اگر نرسم انتهای راه این پا به ره شدن کوته نموده، فاصله های میان ما شوق وصال تو، کمتر ز وصل نیست گیرم که وصل تو قسمت نبود و من فرصت تمام کرده و ماندم میان راه فرق ست بین «من» با آن «من» ی، که سفر را شروع نکرد حتی اگر که نبینم تو را، قسم این لحظه ها، که طعم تو آرد به کام جان این انتظار سبز زیباترین دقایق این عمر رفته است ✍ شاعر: #کیوان_شاهبداغی‌ 🆔 @Marefate_Mahdavi
‍📝 #اشعار_مهدوی ۲۷ آه ای بلند جامه ی شب رنگ روزگار یلدای سر نهاده، به بازوی شام تار زیبا خدای ما با واژگان روشن خورشید مهربان بر تارک طلایی هفت آسمان نوشت این شب نماندنی ست حتی اگر که جامه ی یلدا کند به تن سوگند بر سپیده صبحی که در ره است زلف سیاه شب، بر روشنای سحر او گره زده ست فردا که سر زند آن نور آشنا از شرق روشنی این غره بر سیاهی گسترده بر زمین جان می دهد به نور یلدای روزگار وقتی تو آمدی ما عاشقان نور بیدار مانده ایم تا با سلام و خنده ی خورشید مهربان در صبح روشن زیبای عاشقی زیبا ترانه ی امید، سر دهیم ✍ شاعر: #کیوان_شاهبداغی‌ 🌙 #یلدای_مهدوی 🆔 @Marefate_Mahdavi
📝 #اشعار_مهدوی ۲۸ دست مرا بگیر ببین ورشکسته ام آب از سرم گذشته و من دست بسته ام مسکین تر از همیشه نگاهم به دست توست این کیل خالی من و این حال خسته ام کار مرا حواله نده دست دیگری محتاجم و فقط به تو امید بسته ام سرمای بی کسی نفسم را بریده است در انتظار گرمی دستت نشسته ام از این سیاه نامه ی من شرم می کنی از این سیاه نامه ی خود سرشکسته ام مغبون زندگانی بر باد رفته ام من بی نگاه مهر تو از یاد رفته ام ✍ شاعر: حسن کردی 🆔 @Marefate_Mahdavi
📝 #اشعار_مهدوی ۲۹ باز آمدم که درد دلم را دوا کنی تا بلکه بیشتر دل من مبتلا کنی باز آمدم که با تو کمی درد دل کنم شاید مرا ز بغض گلویم رها کنی خواهم ز فاطمیّه بگویم برای تو باید دوباره مجلس روضه به پا کنی سخت است خواندن این روضه ها بیا تا با زبان خود سر این روضه وا کنی فصل عزای مادرت آمد شتاب کن باید بیایی و طلب خون بها کنی آن شب غرور مادرتان پشت در شکست آقا بیا که حق عدو را ادا کنی زهرا که رفت، همنفس چاه شد علی تا دق نکرده است تو باید دعا کنی آقا مدینه مجلس گریه به پا مکن باید وگرنه گریه ی خود بی صدا کنی یعنی شبیه فاطمه مجبور می شوی بیرون شهر کلبه ی احزان بنا کنی ✍ شاعر: مهدی چراغ زاده 🆔 @Marefate_Mahdavi
📝 #اشعار_مهدوی ۳۰ خبری می رسد از راه خبر نزدیک است آب و آیینه بیارید سحر نزدیک است طبق آیات و روایات رسیده ای قوم جمعه آمدن او به نظر نزدیک است عاقبت فصل زمستان به سر آید روزی باز هم گل دهد این باغ ثمر نزدیک است قطره چون رود شود راه به جایی ببرد به دعای فرج جمع، اثر نزدیک است با ظهورش حرم فاطمه را می سازیم بار بربند برادر که سفر نزدیک است راه دور دل ما تا به در خیمه ی او از در خانه‌ی زهرا چقدر نزدیک است آه گفتم که درِ خانه و یادم آمد غربت مادر و اندوه پدر نزدیک است گر چه از آتش در، سوخته جانم اما بیشتر روضه ی کوچه، به جگر نزدیک است باز کابوس سراغ پسری آمده است باز می لرزد و انگار که شر نزدیک است مادرت را ببر از رهگذر نامردان کوچه بند آمده از کینه، خطر نزدیک است تا که افتاد زمین، زلزله در عرش افتاد هاتفی گفت قیامت به نظر نزدیک است دو قدم رفته نرفته نفسش بند آمد پسرش گفت بیا، خانه دگر نزدیک است داغ مادر به جگر می رسد اما انگار اثر داغ برادر به کمر نزدیک است ✍ شاعر: محسن عرب خالقی 🆔 @Marefate_Mahdavi
📝 ۳۱ عشق یک سینه ی پر از آه و یک دل بی قرار می خواهد خواب راحت برای عاشق نیست عاشقی حال زار می خواهد دیدن یار گرچه شیرین است، نیست عاشق کسی که خودبین است حرف عشاق واقعی این است: هرچه میل نگار می خواهد مدتی هست یادمان رفته پسری مانده از تبار علی او که مثل حسن برای قیام بی سپاه است و یار می خواهد یار هرکس به غیر او بودیم دل به هرکس به غیر او دادیم چه کسی را عزیزتر از او دل از این روزگار می خواهد؟ چند روزی به سمت آقاییم چند ماهی به سمت دنیاییم بی تفاوت به اینکه جاده وصل قدمی استوار می خواهد خوش به حال مدافعان حرم عشق را در عمل نشان دادند تا بفهمیم یوسف زهرا عاشقی جان نثار می خواهد شیعه تنهاست یا اباصالح با همان هیبت علی برگرد گردن دشمنان آل الله گردش ذوالفقار می خواهد گر بگویی بمیر، می میرم بین دستان توست تقدیرم عبد بی دست و پا برابر تو کی ز خود اختیار می خواهد منتقم! جان مادرت زهرا بازگرد و بگو به آن دو نفر زدن بانویی بدون پناه قلب تاریک و تار می خواهد ✍ شاعر: علی ذوالقدر 🆔 @Marefate_Mahdavi
‍📝 ۳۲ به خدا مهدی غریبه، یار و یاوری نداره گویی بین شیعه‌ها هم، آقا مشتری نداره به خدا زمان غیبت، همون کربلای مهدیست دوره‌ی غریبی او، فصل ابتلای مهدی ست سر او رو زانوی غم، غصّه داره گریه داره از همه اهل زمونه، گله داره شکوه داره همه دست رو دست گذاشتیم، آقا رو یاری نکردیم «هل من ناصرش» شنیدیم، واسه او کاری نکردیم برا گریه‌های مهدی، الهی شیعه بمیره الهی شیعه نباشه، نبینه آقاش اسیره تک و تنها گل زهرا، رهنورد دشت و صحرا ناشناس میاد و میره، تو مساجد و حرم‌ها نداره یکی چو زهرا، برسونه حرف او را خونه خونه در بکوبه، خطبه‌ها بخونه غرّا نداره یکی برادر، همچو عبّاس دلاور که روزای سخت غیبت، واسه آقا باشه یاور ماها اینو خوب می دونیم، اگه هیچ کسی ندونه آقا جون دل تو خونه، امون از اهل زمونه ما که آبرو نداریم، آقا جون رحمی به ما کن تو خودت عزیز زهرا، واسه‌ی فرج دعا کن ✍ شاعر: ناشناس 🆔 @Marefate_Mahdavi
‍📝 ۳۳ نسل ما نسل ظهور است اگر ما خواهيم اين زمان فصل حضور است اگر ما خواهيم گر که آماده شود لشگر حق او آيد زين گذر وقت عبور است اگر ما خواهيم وصل و ديدار خوش حضرت مولا تو بدان نه چنان مبهم و دور است اگر ما خواهيم رخ نمايد به جهان گر همه محرم باشيم وقت آن نور و سرور است اگر ما خواهيم وعده حق برسد تا که چو لايق بشويم لطف او حد وفور است اگر ما خواهيم ✍ شاعر: ناشناس 🆔 @Marefate_Mahdavi
📝 ۳۴ هفته مجال هفت قدم مهربانی است شنبه شروع همدلی و همزبانی است یک شنبه ها که می رسد از راه، این جهان در انتظار حادثه ای ناگهانی است روزی دوبار در تب و تاب دوشنبه ام دنیا هنوز مات دو جنگ جهانی است خیر الأمور اوسطها؛ پس سه شنبه ها حال و هوای شعر فقط جمکرانی است حتی چهارشنبه شبیه سه شنبه است حتی چهارشنبه زمین، آسمانی است هر پنج شنبه منتظر روز جمعه ام جمعه همیشه موسم خانه تکانی است تا در کنار ندبه ی او گریه می کنم یاقوت های اشک، عقیق یمانی است با عشق زنده ام به خدا بی حضور عشق چیزی که مفت هم نمی ارزد جوانی است ✍ شاعر: احمد حسین پور علوی 🆔 @Marefate_Mahdavi
📝 ۳۵ نمی دانم تو را اما دلم گرم است به خورشیدی که فردا باز می آید به هر چه اتفاق خوب و شیرینی که پیش از این برای عاشقان، هرگز نیفتاده ست به لبخندی که روزی بر لبان مردمان شهر می آید به شادی کو دوباره می رسد از راه و فصل تلخ بی او، می رود از یاد نمی دانم تو را اما دلم گرم است می دانم اجابت می شود روزی دعای مردمان فصل امید و خنده می آید بساط بغض ها، برچیده خواهد شد لبان مردمان، بوی سلام و مهر خواهد داد به سوی مردمان روزی، بهای صبر می آید نمی دانم تو را اما دلم گرم است، می آید ✍ شاعر: 🆔 @Marefate_Mahdavi
‍📝 ۳۶ با اینکه در حوالی چشمم ندارمت اما هنوز کنج دلم دوست دارمت یک روز شانه های خودت را به من بده تا عاشقانه ثانیه ای سر گذارمت دست مرا بگیر که من خورده ام زمین چون در مسیر زندگیم بی قرارمت کی می رسم به خیمه سبزت؟ ای آشنا من یازده قدم شده که ره سپارمت دریای پر تلاطم خضرا، مرا ببخش جز اشک هیچ چیز ندارم بیارمت انگار که نیامده ای، باز مثل قبل این جمعه هم تو را به خدا می سپارمت ✍ شاعر: مسعود یوسف پور 🆔 @Marefate_Mahdavi
📝 ۳۷ پایان سال و وقت حساب و کتاب شد پیشانی ام به محضرتان خیس آب شد هر روز با گناه دلت را شکسته ام بین من و تو این همه عصیان، حجاب شد گفتند پای نامه‌ی ما گریه می کنی حال شما ز دیدن نامه خراب شد با این وجود تا که گره خورد کار من یا صاحب الزمانِ دلم مستجاب شد این عمر بی وفا و تو هم دیر کرده ای آوای اَلرحیل به جانم عذاب شد امسال هم گدای شب جمعه‌ی حرم با یک دعای مادرتان بی حساب شد ما را بخر عزیز دل شاه کربلا جان کسی که صورتش از خون خضاب شد نازم به بانویی که به معراج قتلگاه در پاسخش نوای الیّ خطاب شد گودال فوق عرش و تجلی رب آن در پاره حنجر پسر بوتراب شد عمری ست روضه خواندم و باور نمی کنم زینب چگونه وارد بزم شراب شد ✍ شاعر: قاسم نعمتی 🆔 @Marefate_Mahdavi
📝 ۳۸ سلام! حضرت خوبی، به هر که یار شماست خوشا به حال نگاهی که بی قرار شماست شما عصاره ی فیضی که از ازل جاری است و شاه راه هدایت، در انحصار شماست زمین به لطف وجودت به خویش می بالد که رزق عالم و آدم به اعتبار شماست تمام سبزی عالم به یمن بودن توست بهار هم که بیاید به افتخار شماست زمین به عشق شما دور خویش می گردد و خط گردش خورشید در مدار شماست تویی که صاحب امری و من یقین دارم به این که بود و نبودم در اختیار شماست برای دیدن یک روزِ صلح و آرامش خدای عزّوجل هم در انتظار شماست جهان برای رسیدن به اعتدال علی تمام چشم امیدش به ذوالفقار شماست نه کارنامه ی خوبی، نه حس و حالی خوش بگیر دست دلم را که شرمسار شماست به کارنامه ام آقا نسنج، رحمی کن ببخش نوکر خود را که کار، کارِ شماست ✍ شاعر: غلامرضا ظریف 🆔 @Marefate_Mahdavi
‍📝 ۳۹ این سر شب‌زده، ای کاش به سامان برسد قصه هجر من و ماه به پایان برسد دست این سائل بیچاره به دستت نرسید کاش با لطف تو این بار به دامان برسد حال آن تشنه که با یاد تو سیراب شود مثل این است که در دشت به باران برسد روسیاهی نشود مانع احسان شما رحمت سبز تو چون قبل، کماکان برسد کاش با دیدن تو جان بدهم آقاجان قبل از آنی که ز هجرت به لبم جان برسد گر مقدّر شده، آید به سراغم اجلم سببی ساز که در شام غریبان برسد و پس از مرگ بیا جانِ عمو لطفی کن پیکرم تا حرم ساقی عطشان برسد ✍ شاعر: محمد علی بیابانی 🆔 @Marefate_Mahdavi
‍📝 ۴۰ می رسد روزی که می آید سواری از سفر این شب هجران به پایان می رسد وقت سحر بهترین تصویر اهل آسمانی ها تویی آخرین امّید قلب جمکرانی ها تویی جمعه ها جمعیّتی گریانِ سوز ندبه ها با خبر هستی تو هم از حال و روز ندبه ها کاش می شد که ببینم روی زیبای تو را حسّ کنم یا لااقلّ گرمای رویای تو را بی قرارم بی پناهم انتظاری خسته ام عاشقم عاشق ترینم من به تو دلبسته ام فاطمه در انتظارت ای پر و بال علی ای قیام تو قیامت قائم آل علی در کویر آرزوها العَجَل‌باران شدم در غروب ابری جمعه غزل‌باران شدم می توان این روزهای بی کسی را ترک کرد می توان با بودنِ تو کربلا را درک کرد می رسی عطر خدا تا خانه ی دین می رسد جمعه ای هم نوبت “فتح فلسطین” می رسد آخرین خورشید دنیا عاقبت یک شب برس با شهیدان دفاع از مرقد زینب برس الاَمان آقای من خطّ امان من تویی العجل یابن الحسن، آرام جان من تویی ✍ شاعر: اسماعیل شبرنگ 🆔 @Marefate_Mahdavi
‍📝 ۴۱ بی نوایم، نوای من، مهدی ست دردمندم، دوای من مهدی ست من غریبم در این زمان، ولی       مونس و آشنای من، مهدی ست گرچه از داغ هجر می سوزم    راضیم چون شِفای من مهدی ست گَه به یادش ز خواب برخیزم   نیمه‌ی شب دعای من، مهدی ست من نخواهم بهشت، بی مهدی   جنتّ باصفای من، مهدی ست در دم مرگ با ولایت او    آخرین حرف نای من، مهدی ست چون قیامت ز خاک برخیزم    اندر آنجا ندای من، مهدی ست   ✍ شاعر: ناشناس 🆔 @Marefate_Mahdavi
📝 ۴۲ السلام ای ماه پنهان پشت استهلال ما ما به دنبال تو می گردیم و تو دنبال ما ماه پیدا، ماه پنهان، ماه روشن، ماه گم رؤیت این ماه، یعنی نامه ی اعمال ما خاصه این شب ها که ابر و باد و باران با من است خاصه این شب ها که تعریفی ندارد حال ما کاش در تقدیر ما باشد همه شب های قدر کاش "حوّل حالنا"یی تر شود احوال ما این سحرها در زلال ربنا گم می شویم این سحرها آسمان گم می شود در بال ما ما به استقبال ماه از خویش تا بیرون زدیم ماه با پای خودش آمد به استقبال ما گوشه چشمی به ما بنمای ای ابرو هلال، تا همه خورشید گردد روزی امسال ما ✍ شاعر: علیرضا قزوه 🆔 @Marefate_Mahdavi
📝 ۴۳ ای شوق بی کرانه‌ی شب های جمعه ام تنهاترین بهانه‌ی شب های جمعه ام از لطف آفتاب نگاهت هنوز هم گرم است آشیانه‌ی شب های جمعه ام هر هفته التماس تو را دارم از خدا با ناله‌ی شبانه‌ی شب های جمعه ام سنگینی گناه مرا می کشد به دوش دریای عفو شانه‌ی شب های جمعه ام "عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان" نجوای عاشقانه‌ی شب های جمعه ام در کربلا، مدینه، کجا گریه می کنی؟ آقای بی نشانه‌ی شب های جمعه ام انگار بی مقدمه کرب‌وبلایی ام وقتی گدای خانه‌ی شب های جمعه ام از سفره حسین بلندم نکن که من محتاج آب و دانه‌ی شب های جمعه ام ✍ شاعر: محمدعلی بیابانی 🆔 @Marefate_Mahdavi
📝 ۴۴ یک بار اگر که با تو شبم سر شود، بس است یا خاک پای حضرتت این سر شود، بس است احیا گرفته ام که تو احیا کنی مرا قدرم اگر که با تو مقدر شود، بس است خیری ندیده ام من از عمری که بی تو رفت دنیای من به دیدنت آخر شود، بس است اندازه ی چکیدن یک قطره اشک هم محض فراق، چشمم اگر تر شود، بس است نه من که روزه های همه روزگار با یک روز، روزه تو برابر شود، بس است امشب مرا به خاطر جدت علی ببخش آقا که راضی از دل نوکر شود، بس است ✍ شاعر: محمدعلی بیابانی 🆔 @Marefate_Mahdavi
📝 ۴۵ بیا مسافر دنیا که آخرین سحر است گدای هر شبت از این به بعد در به در است دوباره می زنم از غصه دست بر دستم که عید آمد و آقا هنوز در سفر است پر از خجالتم از روزه ای که خرج تو نیست و از دعای فرج خواندنی که بی اثر است چقدر بر رمضان بود چشم امیدم به باب ماه خدا ماند، دیده ای که تر است برای فطریه این جان، خدا کند آقا قبول خاطرت افتد اگر چه مختصر است ✍ شاعر: محمدعلی بیابانی 📌 با حذف یک بیت 🆔 @Marefate_Mahdavi
📝 ۴۶ ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت مانند مرده ای متحرک شدم، بیا بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت دنیا که هیچ، جرعه آبی که خورده ام از راه حلق تشنه من، مثل سم گذشت بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم از خیر شعر گفتن، حتی قلم گذشت تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت مولا شمار درد دلم بی نهایت است تعداد درد من به خدا از رقم گذشت حالا برای لحظه ای آرام می شوم ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت ✍ شاعر: سید حمید برقعی 🆔 @Marefate_Mahdavi
‍📝 ۴۷ در این سکوت لحظه ها که غم گرفته لحظه لحظه ی مرا ببین چقدر تشنه ام به جرعه های یک صدای آشنا مرا بخوان صدای تو، صدای خوب بودن است تمام لحظه های من در انتظار لحظه ی سرودن است چه می شود دل مرا صدا کنی دل مرا از این سکوت لحظه ها جدا کنی چه می شود که چشم خسته ی مرا از انتظار یک نگاه رها کنی، رها کنی ✍ شاعر: غلامرضا آبروی 🆔 @Marefate_Mahdavi
📝 ۴۸ جمعه هایم بی تو بی معناست، مهدی جان بیا دل درون سینه ام تنهاست، مهدی جان بیا در فراقت می چکد اشک روان از دیده ام حال و روز خلوتم غوغاست، مهدی جان بیا یاد پرشور تو زینت بخش افکار من است دم به دم نام تو بر لب هاست، مهدی جان بیا بی وجود تو ندارد کل هستی رنگ و بو این جهان با بودنت زیباست، مهدی جان بیا گرچه دیدارت میسر نیست بر چشمان من این دل اما با غمت شیداست، مهدی جان بیا دست های التماسم در دعای ندبه ها خود نشان غصه در دنیاست، مهدی جان بیا جمکران قلب من دارالولای عشق توست مجلس شوقت در آن برپاست، مهدی جان بیا تا همان صبح ظهورت انتظارت می کشم آرزویم دیدن مولاست، مهدی جان بیا داغ غربت عاشقان مخلصت را خسته کرد چشم بر در حضرت زهراست، مهدی جان بیا 👤 شاعر: ناشناس 🆔 @Marefate_Mahdavi
📝 ۴۹ تنهاترین غریب، کجایی ظهور کن ای بهترین حبیب، کجایی ظهور کن   آقا بیا دوباره حوالی قتلگاه پیچیده بوی سیب، کجایی ظهور کن   بر سینه ی حسین نشسته هنوز هم این شمر نانجیب، کجایی ظهور کن   داری شبیه فاطمه ها گریه می کنی بر گونه تریب ... کجایی ظهور کن   بر روی دست باد سوار است روی نی زلفی که شد خضیب، کجایی ظهور کن   با جامه های پاره به بازار می رود این عترت غریب، کجایی ظهور کن   این خاک، کربلاست و هر روز جاری است این قصّه ی عجیب، کجایی ظهور کن ... ✍ شاعر: وحید محمدی 🆔 @Marefate_Mahdavi