💌 #دلنوشته_مهدوی ۶
🌼 ای گل نرگس! چه می شد که ما را در جمع پروانه هایت پذیرا می شدی؟ چه می شد که می آمدی تا تشعشع گرمی نگاهت چشم دل مان را روشن می کرد!
مهدی جان! نظری فرما به همه پروانه هایی که در کوچه های انتظار، به امید حس کردن گرمای وجودت گرد هم آمده اند.
📖 مولا جان! نظری فرما، این روزها تمامی لحظه هایش برگ برگ کتاب قطور انتظاری ست که به امید آمدنت از پس هم ورق می زنیم.
😔 می خواستم از دوری ات شکوه کنم، اما به یاد آوردم که در میان ما نظاره گرمان هستی! به یاد آوردم که در برابر چشمان منتظرت، چگونه دلت را آزرده ایم!
😩 ای یوسف فاطمه! می خواستم بگویم تا سر حد جنون از فراقت خسته ایم، اما به یاد آوردم که منتظرانت خستگی ناپذیرند! پس چگونه خود را منتظر بنامیم در حالی که از خود نیز به ستوه آمده ایم؟!
😢 ای دلبند زهرا! نه پای پیش داریم و نه پای پس...! شما بگو به کدامین سوی روی گردانیم؟ انتظاری بی پایان از سویی و دشواری ها از سویی دیگر... اما در راه شما دشواری ها را چه باک!
😞 مولا جان! هفته ها که دیگر هیچ، چله هایم بی شما در حال عبور است... دعایی نما تا ریشه کن کنیم هر آنچه مانع رسیدن به شماست!
😍 چشم به راه بهار آمدنت بودن، چه گوارا! ای قرار دل های بی قرار! ای نازدانه هستی! ای دلبر غائب از نظر! چه بگویم که خود می دانی چه در دل می گذرد...
✨ اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّڪَ الفَرَج ✨
🆔 @Marefate_Mahdavi
💌 #دلنوشته_مهدوی ۷
😭 فقط یک روز مانده؛ تا ماجراهای دل زینب...
مرثیه خواندن نمی خواهد،
زینب، مرثیه را قرن ها پیش خوانده است...
که هنوز، صدایش در گوش کوچه های زمین، پیچیده است...
💔 دلنوشته به چه کارت می آید حسین؟
تو راست ترین دلنوشته زمین، را جار زده ای!
و من، هنوز متحیرم!
چنین مجنونی را کجای بهشت می توان جای داد؟
او، خود بـღـشت است.
😔 می دانی حسین؛ من هنوز عاشورا را به درستی بلد نیستم.
مسلک قربانی دادن شما، را نیاموخته ام!
که اگر رسم عاشقی را از شما آموخته بودم؛
امروز، لیلای من، در غربت هزار ساله اش، خون نمی گریست...
😫 وای... از من تا لیلای من، چقدر فاصله است...
و من جرات قربانی کردن ندارم.
جرات قربانی این همه فاصله ام را...
جرات قربانی این همه بی غیرتی ام را...
جرات قربانی این همه بی دردی ام را...
من، جرات قربانی اسماعیلم را هم ندارم،
چه رسد به قربانی کردن علی اکبر و عباسم...
😢 حسین جانم! با این پای لنگ، مرا کجای خیمه یوسفم مینشانند؟
وای که یقین دارم، راهم نمی دهند،
مگر چشمانشان را ببندند و ندیده بخرند.
😥 وای حسینم! من جامانده ترین انسان زمین، از قافله یوسفم...
به من بگویید، حر، چه شد که رسید؟!
و مختار، چه شد که نرسید؟!
😰 می ترسم، می ترسم که نرسم،
و یقین دارم که اگر غربال کنند، نخواهم رسید،
مگر که چشم ببندند و بخرند.
⛓ زنجیر هایم، پاهایم را بسته اند،
و قافله همچنان می تازد...
چگونه کربلایی شوم؟
چگونه سر بِبُرم عباسم را، تا به قافله ات برسم؟
چگونه علی اکبرم را اربا اربا کنم، تا از خیمه ات جا نمانم یوسف؟
چگونه زینب شوم برایت؟
چگونه رقیه ام را در خرابه ها بگذارم و بیایم؟
🚩 فقط یک روز مانده تا چادر تو، حسین!
فقط یک روز...
حر آمد، راهش دادید.
شما را به معجر زینب قسم، مرا هم راه دهید.
شما را به ادب کبریایی عباس، مرا هم راه بدهید.
شما را به قربانی رباب، مرا هم راه بدهید.
😇 یقین دارم یک نیم نگاه شما،
از من نیز، "حر" خواهد ساخت...
😩 من، از جا ماندن می ترسم.
از نرسیدن می ترسم.
مرا هم برسانید...
🆔 @Marefate_Mahdavi
💌 #دلنوشته_مهدوی ۸
😭 باز هم محرمی دیگر آمد؛ با اشک ها و بغض های گاه و بی گاهش، با روضه های همیشه سوزناکش، و با آتش همیشه شعله ور در قلب ها؛ آتشی که تا شما نیایید و انتقام خون جدتان را نگیرید، خاموش نمیشود.
🥀 آقای من! شنیده ایم که زخم های پیکر جدتان، آنقدر زیاد بود که شمرده نمیشد. اما عجیب است که فراموش کردیم که زخم های دل داغدار شما از زخم های پیکر اباعبدالله هم بیشتر شده و نفهمیدیم که دل زخم خورده، هزار بار بدتر از تن زخم خورده است.
😫 یک عمر گفتیم امان از دل زینب؛ و فراموش کردیم که غصه دار دل زینب هم شمایید؛ زینب یک بار حسینِ در قتلگاه را به نظاره نشست و شما قرن ها...
😔 در روضه هایمان شما را صاحب عزا خواندیم؛ اما نفهمیدیم که صاحب عزای حسین بودن یعنی چه؟
😭 صاحب عزای حسین بودن، یعنی هر ظهر عاشورا از ندای العطش کودکان حسین، بی تاب شدن؛ یعنی بارها و بارها پا به پای نازدانه های حسین زمین خوردن. هزار سال صاحب عزای حسین بودن، یعنی هزار بار با چشمی گریان و دستی بسته به تماشای صورت سیلی خورده زینب نشستن؛ یعنی هزار بار کنار پیکر اربا اربای علی اکبر جان دادن، یعنی هزاران بار صحنه دردناک بال و پر زدن یتیمان مجتبی در آغوش حسین غریب را تماشا کردن...
😫 صاحب عزای حسین که باشی، باید هر ظهر عاشورا با کمری خمیده کنار نهر علقمه شاهد در هم شکستن عمود خیمه وجود حسین باشی و ببینی که چگونه حسین با کمری خمیده در پشت خیام برای شیرخواره اش قبر میکَند.
😢 هر سال محرم فقط از کوتاهی فاصله میان غدیر و عاشورا گفتیم؛ اما از فاصله زیادی که بین عاشورا و ظهور افتاد، نگفتیم؛ از روز به نیزه رفتن سر حسین تا روز قیام قائم آل محمد صلوات الله علیهم...
😞 آری! غفلت شیعه همیشه مصیبت ساز است؛ یک بار امامی را به گودی قتلگاه میفرستد و بار دیگر امامی را هزار سال به زندان غیبت...
✨ اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّڪَ الفَرَج ✨
🆔 @Marefate_Mahdavi
💌 #دلنوشته_مهدوی ۹
☀️ سلام بر تو آن هنگام که سپیده سر می زند، سلام بر تو آن هنگام که ماه به بالین شهر می آید. شب ها را چگونه صبح می کنی و روزها را چگونه به شب می رسانی؟
😔 تنهای محبوب و محبوب تنهایم! نمی دانم چگونه باید غفلت خود از تو را جبران کنم. نمی دانم چگونه باید دعا کنم تا خدا تو را به ما برساند.
😫 تنهای دردمند روزگار مبادای من! مرا ببخش که دست روی دست گذاشته ام و کاری برای آمدنت نکرده ام! مرا ببخش که تو را در ازدحام آمد و شد حوادث گم کرده ام. مرا ببخش که به احوال پرسی ات نیامده ام و دردهای تو ناگفته مانده است. مرا ببخش که خاکستری ام. نیمی فرشته؛ نیمی شیطان.
😢 تو را دوست دارم، ولی میوه ممنوعه می خورم، خدا مرا ببخشد و به تو نزدیکم کند. خدا مرا از این همه غفلت برهاند و به تو دانایم کند.
🙏 دعا کن برایم که راه راست تو را با بیراهه اشتباه نگیرم. دعا کن که نفس قدسی تو به اجابت نزدیک است. دعا کن که زبان گناه آلود من نمی تواند کاری از پیش ببرد. دعای فرج می خوانم، ولی نفسم گیرا نیست.
😭 دعا کن اهل باشم. اهل دردهای تو؛ اهل تنهایی ات، اهل اندوه و غمی که در سینه داری.
💞 دعا کن تو را بفهمم؛ تو را احساس کنم. با تو زندگی کنم و برای تو بمیرم.
✍ نویسنده: رقیه ندیری
🆔 @Marefate_Mahdavi
💌 #دلنوشته_مهدوی ۱۰
🙏 العجل یا منتقم! ای منتقم آل الله! مهدی فاطمه! یوسف زهرا!
😫 ناله ی جانسوز مادر مظلومه ات را بین در و دیوار می شنوی؟ از پشت در آتش گرفته و از میان همهمه ی مهاجمان صدای "ولدی مهدی" به گوش می رسد.
😭 یا صاحب الزمان! برخیز و مادر را یاری کن. اکنون همه ی نگاه ها به دستان یداللهی تو دوخته شده است. بی جهت نبود که پس از شهادت مادر، همه ی اهل بیت شمشیرها را غلاف كردند و لباس تقیه بر تن نمودند و هرگاه کسی سخن از انتقام به میان آورد از تو سخن گفتند.
💔 تو شفابخش سینه ی زهرایی. پهلوی شکسته اش را تنها تو مداوا خواهی کرد. تو آرامش قلب فاطمه ای و مگر نه این که به هنگام رحلت پیامبر (ص) آنگاه که مادر مظلومه ات مضطر و بی تاب شده بود رسول گرامی اسلام او را با نام نامی تو آرام کرد.
✨ مژده باد بر تو ای فاطمه!... و مهدی این امت از ما خاندان است. ✨
🏷 بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۳۲۸
❣آرام قلب زهرا! ای آخرین امید مادر!
بیا و بیش از این مادر مظلومه ات را چشم انتظار مگذار. ببین چگونه بی صبرانه ظهور تو را انتظار می کشد. هنوز داد فاطمه (س) ستانده نشده است. هنوز محکمه ی رسیدگی به شکایت فاطمه (س) و محاکمه ی عاملان شهادت او برپا نشده است.
🔥 هنوز قاتلان زهرا (س) آزادانه در عالم جولان می دهند و حکم می رانند. هنوز بوی دود و آتش از مدینه ی پیامبر به مشام می رسد. هنوز طنین صدای فاطمه (س) از مسجد پیامبر در نکوهش امّت به گوش می رسد. مپسند بیش از این خون مادر بر زمین بماند.
👤 #علی_هراتیان
📚 انتظار در مکتب فاطمه (س)
🤲✨ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ✨🤲
🆔 @Marefate_Mahdavi
💌 #دلنوشته_مهدوی ۱۱
❤️ آقای من! مولای غریب من! پدر مهربان اهل عالم!
😭 میخواهم غربتت را حکایت کنم؛ غربتی که ۱۲ قرن است ریشه دوانیده، غربتی که اشک آسمان و زمین را جاری ساخته؛ غربتی که حتی برای برخی محبانت غریب و ناشناخته است؛ غربتی که اجداد طاهرینت پیش از تولد تو بر آن گریسته اند.
❗️از کجا آغاز کنم؟
😔 از خود بگویم یا از دیگران؟
😔 از نسلهای گذشته بگویم یا از نسل امروز؟
😔 از دوستان شکوه کنم یا از دشمنان؟
😔 از عوام گلایه کنم یا از خواص؟
😔 از آنانی بگویم که خاطر شریف تو را می آزارند؟
😔 از آنها که دستان پدرانه و مهربانت را خونریز معرفی میکنند؟
😔 از آنها که چنان برق شمشیرت را به رخ میکشند که حتی دوستانت را از ظهورت می ترسانند؟
😔 از آنها که تو را دست نیافتنی جلوه میدهند؟
😔 از آنها که به نام تو مردم را به دکه های خویش فرا می خوانند؟
😔 از آنها که همواره بر طبل نومیدی می کوبند و زمان ظهورت را دور می پندارند؟
😔 از آنها که تو را آنگونه که خود می پسندند -و نه آنگونه که هستی و میخواهی- نشان میدهند؟
😔 آنها که غیبتت را به منزله نبودنت تلقی میکنند؟
👌 از خود آغاز میکنم که اگر هرکس از خود شروع کند، امر فرج اصلاح خواهد شد.
😰 میخواهم به سوی تو برگردم. یقین دارم بر گذشته های پر از غفلتم کریمانه چشم میپوشی؛ میدانم توبه ام را قبول میکنی و با آغوش باز مرا میپذیری؛ میدانم در همان لحظه ها، روزها و سال های غفلت هم، برایم دعا میکردی.
😢 من از تو گریزان بودم؛ اما تو همچون پدری مهربان، دورادور مرا زیر نظر داشتی. العفو العفو! 🤲
👤 #علی_هراتیان
📚 ۱۲ قرن غربت
🆔 @Marefate_Mahdavi
💌 #دلنوشته_مهدوی ۱۲
🌙 مهدی جانم! امشب #لیله_الرغایب است، شب آرزوها و ... امشب قیمت هر کدام از ما در نگاه اهل آسمان، محک می خورد!
💖 امشب، شب آیینه گرفتن است؛ آیینه ای روبروی قلبمان گرفته اند! راستی! امشب، قلب من چه چیزی را آرزو خواهد کرد؟
😔 می ترسم یوسفم! نکند، صدای اذان در شهر بپیچد؛ و من بر سجاده مغربم، در لابلای نوای "سبوحٌ قدوس" عاشقانه ام، شما را از خاطر ببرم!
😢 نکند امشب را به طمعِ آرزوهایم بیدار بمانم، اما دغدغه دلم و آرزوی حقیقی قلبم، شما نباشید! که این گونه، حتما قافیه را در نگاه اهل آسمان، باخته ام!
💌 اولین شب جمعه رجب، را شب آرزوها، نام نهاده اند و به من فرصتی داده اند تا خودم را در آیینه نگاه خدا، به تماشا بنشینم:
💞 تا دیر نشده قیمت قلبم را در نگاه اهل آسمان بفهمم! تا اگر خدا را و حرارت آغوشش را آرزوی حقیقی دلم ندیدم، بترسم!
😩 تا اگر شما را،
اگر درد شما را،
اگر داشتن شما را...
تمنایِ وجودم نیافتم؛ به دنبال درمان دلم، به راه بیفتم.
❣تا رمضان راهی نمانده، و من می دانم که باطن رمضان؛ شمایید امامم!
😔 و هر آنکه بدون شما،
بدون دردتان، بدون خواستنتان،
پا به رمضان بگذارد؛ بهره ای از پروازهای رمضان نخواهد برد!
😇 شب جمعه ها در نزد اهل آسمان، شب درمان روح است! و هر کس، درمان بخواهد، درمانش می کنند!
🌧 اما رجب، با اولین شب جمعه اش؛
بارانی از طبابت خدا را نازل خواهد کرد!
💭 باید بیندیشم:
🙏 اگر امشب؛ تمنای آسمان، اولین تمنای حقیقی دل من نیست؛
💔 حتما دلم بیمار است، باید برایش درمان بخواهم!
💖 قلب من؛ زمانی قیمتی خواهد شد که؛ عاشقی کردن با الله، همه آرزویش باشد!
💖 قلب من، زمانی در نگاه اهل آسمان خواهد درخشید که؛ پادشاهش شما باشید، مهربان امامم!
🙏 پدرم! کمی قلبم را تکان بده، امشب شب مهندسی آرزوهاست...
🤲✨ اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّڪَ الفَرَج ✨🤲
🆔 @Marefate_Mahdavi
💌 #دلنوشته_مهدوی ۱۳
🙏 مولای من! ای سبزترین بهار هستی! ای پاک ترین خوبی ها و ای زلال ترین نکویی ها! بیا، بیا که دل آسمانيان، سخت تنگ آمدن توست. بیا که آسمانیان غریب مانده اند و زمین، گرد زمینی بودن بر دل ها نشانده است. بیا که بی وزش نسیم هدایتت، غبار غربت آسمانی بودن و خاک دلبستگی به خاک بر چهره ها نشسته است. بیا که بی تو زمین تنگ است و آسمان دلتنگ. بیا تا با ريسمان تو به خدا بپیوندیم.
☀️ بیا ای آسمانی ترین و ای پاک ترین! امروز دیگر آنقدر تاریک است که جز به خورشید نور تو به چراغی روشن نمی شود. بگذار شام تاری که چشم هامان را می آزارد به صبح دلنواز طلوعت پایان گیرد. بگذار نوای ملکونی قرآن در پیچد و همهمه لهویات را خاموش کند. بگذار زینت دنیا از بها بیفتد.
😔 بیا که دین آدم ها زیر دست و پای دنیا له شده است، زهد و بی میلی به دنیا، شعاری جذاب است و رغبت به آخرت نیز، و هر دو در عمل فراموش شده اند؛ چهره ها به سوی اغنیا خندان است و رو به فقرا گرفته و عبوس؛ دنیا چنان در دل ها جا خوش کرده که گویی چنین باید باشد. دوستی ها، مهربانی ها، روشن نگری ها فراموش شده اند. یتیمان در انتظار دست نوازشی می مانند و مساکین چشم به راه طعامی و بی خیالی پرده ی شبانه ی خود را بر دل های خواب زده کشیده است. بیا که بی تو زمین چنان تنگ است که نفس هم در بند سینه اندوهناک می ماند.
😢 مولای من! ای کشتی نجات موعود! بیا که طوفان غفلت دل هامان را سخن می لرزاند. آه از غفلت و وای از خواب زدگی که چه درد رایجی شده امروز؛ سر بر بالش رفاه می گذاریم و آرزو می کنیم که همه خوابی خوش ببینند و بر این آرزوی کریمانه بر خود می بالیم، غافل از آنکه در فاصله ای نه چندان دور، کودکی بی پناه می نالد. بر سفره های رنگارنگ غذا می نشینیم و خدا را شکر می گوییم بر فزونی نعمتش، غافل از آنکه شکر سفره ی رنگارنگ، اطعام مساكين است. "امان از لحظه ی غفلت که شاهدم هستی".
👌 دم به دم آیه های عبرت از پیش نگاهمان می گذرند و ندای "أينَ تَذهَبون"شان بلند است و ما باز هم غافلیم. "کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم". تو از خدا می خواهی که خوراکمان را از حرام و شبه حرام پاک کند و ما به رنگارنگی غذا می اندیشیم. تو از خدا می خواهی که چشم مان را از حرام باز دارد و گوشمان را از لغو نگه دارد و ما به رفاه و آزادی و به دنیا می اندیشیم.
🌟 ای پاک ترین! بیا، بیا که امروز آنقدر تاریک است که جز با نور حضور تو با نوری روشن نمی شود، ای بزرگوارترین! بیا که با ریسمان تو به خدا بپیوندیم بیا که با ولايت تو به سعادت برسیم، با یاری تو رستگار شویم و به پیروی تو بهشت را دریابیم. ببار ای باران پاکیها! تا تیرگی همه ی غفلت ها و معصیت ها از دامنمان شسته شود. این زمینِ تنگ و تیره به نور تو روشن خواهد شد. به نگاه رحیمانهی تو دلمان شفا خواهد گرفت و خوبی از میان دست های الهی تو جاری خواهد شد. بیا ای مهربان موعود! پدر و مادرم و تمام هستی ام به فدای تو باد!
✍ منیره زارعان
📚 روح بهار
🆔 @Marefate_Mahdavi
💌 #دلنوشته_مهدوی ۱۴
❄️ مهدی جانم! یک سال دیگر هم تمام شد و شما نیامدید... و من هفت سین امسال را نذر آمدن شما کردم.
💠 آینه را شکستم شاید خودبینی ام کمتر شود تا شاید به انتظار نزدیک تر شوم.
🐠 ماهی را به دریا سپردم شاید رهایی او یکی از هزاران زندانی آدم ها را از بند غرور آزاد سازد.
🌼 جای سنبل گلدان ها را پر از نرگس کردم.
🌼 جای شمعدان های آینه را با شاخه های یاس عوض کردم.
😍 با سین اول به شما سلام دادم: "سلام علی آل یاسین"
📿 سین دوم: سجاده! سجاده ام را باز کردم طنین "ایاک نعبد و ایاک نستعین" صد مرتبه در قامت نمازم پیچید، شاید دست توسلم به دامانتان برسد...
🕰 ساعت را روی سفره گذاشتم تا ساعت های نیامدنتان را شماره کنم و ساعت آمدنتان را ثانیه به ثانیه انتظار کشم...
🌐 برای سین چهارم خواستم سبدی بگذارم پر از لحظه هایی که انتظارتان را کشیده ایم، پر از لحظه هایی که به یادتان بوده ایم، پر از لحظه هایی که برای شما بوده ایم... اما شرمنده ام که سبد را باید خالی بر سر سفره بگذارم که اگر در این سبد لحظات پرباری بود، شما تا به حال آمده بودید!
🔆 سین پنجم :سرود آمدنتان
🔆 سین ششم: سبزی بیرقتان
⁉️ سین هفتم؟!
💠 سلام
💠 سجاده
💠 ساعت
💠 سبد
💠 سرود
💠 سبز بیرق
💭 سین هفتم؟! سین هفتم؟!
☀️ سین هفتم، سیمای شما، آری سیمای شما هفتمین سین سفره هفت سین ماست. 😍
🤗 امامم! بیایید که بی شما هفت سین هم معنا ندارد...
🤲✨ اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّڪَ الفَرَج ✨🤲
🆔 @Marefate_Mahdavi
💌 #دلنوشته_مهدوی ۱۵
🤗 آدما دوست دارن روز تولد عزیزشون واسش سنگ تموم بذارن. پس همه ی تلاششون رو میکنن تا روز تولدش خنده رو لبش باشه.
🎊 شاید نتونن کوچه رو واسش چراغونی کنن، اما حداقل کیک و کادو واسش میخرن.
😔 اما این تولدی که ما امسال برای شما میگیریم، خیلی با چیزی که خودمون دوست داریم، چیزی که شایسته شماست فرق داره... انگار شادی امسال مون بیشتر از همیشه رنگ غم داره...
😢 غم دلتنگی...
😢 غم غربت...
😢 غم گناه های ناتمامِ مانع ظهور...
😔 میدونم شما هم دل تنگ مایید. میدونم دوست دارید کنار ما و همراه ما این عید رو جشن بگیرید. میدونم با شادی و لبخند ما شاد میشید. حتی میدونم که میدونید چقدر بیتاب و دلتنگ دیدن روی ماهتون هستیم.
😭 اما یه چیز رو نمیدونم؛ اینکه چرا یاد نداریم محبتمون رو به شما ابراز کنیم یا صداتون کنیم. انگار یاد نگرفتیم که توبه، دعا و اضطرار ما برای برگشتن شما چقدر اثرگذاره.
😩 ماها خسته و غصه داریم. اما خوب میدونیم که شما بیشتر از ما خسته و از ما فرزندان ناخلف دلگیرید. خدا کنه امسال دعاهای دسته جمعی مون جواب بده و خدا ظهورتون رو برسونه.
🤲 راستی خیلی واسمون دعا کنید. چون واقعا تولد بدون حضور شما بهمون نمیچسبه...
🎊 با این وجود تولدتون مبارک بهترین پدر دنیا! ❤️
📌 پی نوشت: گاهی چقدر سخت می شود انتخاب کرد: وقتی سر دو راهی قرار داری و باید هر دو را انتخاب کنی! شادی بودنش؛ و غم نداشتنش...
😭 آری! چقدر سخت است تلفیق این تضاد...
🤲✨ اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّڪَ الفَرَج ✨🤲
🆔 @Marefate_Mahdavi
💌 #دلنوشته_مهدوی ۱۶
🌄 در تاریکی و ظلمتی که عالم را فرا گرفته است، در طوفان دنیازدگی امروز، تنها تویی که به نور وجودت می توانی گوهر حق را بنمایانی. ای موعود بر حق! بیا که حق تویی؛ تو تمام حقیقتی؛ حق همان است که تو بگویی و تو بخواهی و باطل همان که تو بدان پشت کنی و آن چه مایه ی نجات و رستگاری است، ولایت توست و ریسمان محبت تو.
🤝 به ولایت تو اعمال، مهر قبول می خورد؛ به زلال مهر تو کرده هامان پاک می شود، آینه مهر تو خوبی هامان را دو چندان می کند و زنگار بدی ها را محو می کند،؛ که خداوند، وجود تو را از زلال عصمت لبریز ساخته و تو را از عصاره ی پاکی از گناه و اشتباه آفریده است.
🌟 خطا در وادی حضورت مفهوم ندارد و گناه از نزدیک شدن به تو شرمناک است. تو پاکی، پاک تر از پاک و لبریز از نور و همین زلالی توست که ما به رضای تو دل بسته ایم، ای ولی خدا! به یمن این اطاعت و رضا، شأن و مقام و بلندای منزلتت را باز شناخته ایم.
❤️ خدا تو را عزیز می دارد آن قدر که محبت تو را جواز بهشت و روی گردانی از تو را مایه ی فرو افتادن به دوزخ قرار داده است و من با ذره ذره ی وجودم شهادت می دهم که دوستی تو، دوستی خداست و اطاعت از تو اطاعت از خداست و دشمنی با تو و روگردانی از تو نیز دشمنی با خدا و روگردانی از خداست.
🛣 راه راست تویی و باقی همه بیراهه. عدالت آن چیزی است که از دستان تو جاری شود و ایمان نوری است که از قلب تو برتابد. علم با همه ی گستردگی اش گنجینه ای پنهان در درون توست. هر گرهی به سرانگشت حکمت تو گشوده شود و هر نعمتی از دریچه ی حضور تو جاری شود.
😇 باب ایمانی و امین خدای رحمان. رحمت همیشه جاری حقی و درگاه نیاز خلق. آن که به سوی تو آید، نجات یافته است و آن که از تو روی گرداند هلاک گشته است. خوشبخت کسی است که تو را دوست بدارد و خوار و شقی آن که تو را دشمن بدارد. آن که تو را انکار کند به گرداب نومیدی فرو خواهد رفت و آن که از تو جدا گردد، گمراه خواهد شد. تمسک به ریسمان وجودت رستگاری است و پناه به دامن مهرت، ورود به وادی امن.
☀️ اطاعت تو آینه ی هدایت است و پیروی از تو بال و پر صعود به بهشت الهی. آن که تو را نخواهد، خدا را نخواسته و آن که تو را انکار کند، خدا را انکار کرده است. تو نور تابان خدایی بر تاریکی خلقت، تو پرچمدار علم و تقوایی در میان این همه بیراهه و لغزش گاه.
🙏 مولای من! ای همه ی هستی! نیستی ها را بشکن، بیا و عطر بودنت را در فضا بپراکن که این قافله ی دنیا سر به ناکجا آباد نهاده است. گمراهی از پی گمراهی، بیا و به نور مهر به راه مان درکش و به آتش قهر، گمراه گران را بسوز. بیا تا تو را انکار نکنند. ای دلیل هستی خلقت! ای دلیل همه ی بودن ها! بیا تا با دست یازیدن به ریسمان وجودت به قله ی رستگاری دست یابیم.
💞 بنگر این سینه ی ما و این مهر تو، این قلب ما و این ولایت تو، نماز را به وضوی ولایت تو می خوانیم و خدا را به حضور تو دمادم سپاس می گوییم. دلی لبریز از ایمان به تو داریم و چشمی گریان و منتظر در اجابت امر تو. دست به دامان مهرت آویخته، از غیر تو بیزاریم و از محبت تو بی قرار، ای نور ازلی! ای رحمت سرمدی! ای مهربان موعود! بیا که گاه آمدن است.
✍ منیره زارعان
📚 روح بهار
🆔 @Marefate_Mahdavi
💌 #دلنوشته_مهدوی ۱۷
💞 تشنگان وصال 💞
😰 سیه روی و سرشار از خجلت و ندامت با یک سینه پر از امید و یک قلب سرشار از توکل، به زیارت تو می آیم. تشنهی جرعه ای از زلالِ شفاعت توام و چشم امید بر نگاه مهربان تو دوخته ام. به شفاعت تو تکیه کرده ام و به دوستی تو امید ہسته ام. دل پر گناه و خطاکار من اگر چه لایق زلال دوستی تو نیست و چشم تار دنیا زده ام گرچه تاب پرتو روی پرنور تو را ندارد، تو از کرم سرشاری و احسان عادت همیشگی توست. پس به دوستی خود مرا بخواه، مُهر مِهر خویش بر پیشانی قلبم زن، به نگاهی پاک و زلالم کن و برای پرواز در آسمان معرفتت بال سیمرغی ام بخش.
💔 ای امام و ای مولای من! این ندای منِ شکسته دل است که تو را امام خود می دانم و چشم به سر انگشت هدایت تو دوخته ام. اینک تو را دوست و راهنمای خود می خوانم و جای تو را در دلم به هیچ غیری نمی دهم و غیر تو را به دوستی نمی گیرم و جز تو، دل به کس نمی بندم. چشم از غیر تو بر می دارم و یک سره محو مهر تو می گردم. از عمق وجودم شهادت می دهم که تویی آن حق ثابت پاک، تویی حقیقی ترین موعود، تویی آن موعود بر حق، بیا، بیا و دلم را دریاب که به دوستی تو گرفتار آمده و به انتظار تو می تپد.
😍 به دوستی ات مرا بخواه، در سلک آنان که به دامن مهر تو آویختند و آرامش را در سایه سار وجود تو یافتند. آنان که در پی ادای حق تو، گام زدند و از خدا یاری طلبیدند. به راحت ننشستند و در راه اطاعت تو کوشیدند. از آرام و رفاه و آسایش دنیایی دل کندند و به یاری تو برخاستند. پاک و زلال و خداگونه از دنیا و دام هایش پا بیرون کشیدند. از آنچه تو نپسندیدی دوری گزیدند و رضایت تو را طلبیدند، آنان که از مهربانی و رافت تو و از رحمت و مهرت و از خیر و برکت وجودت سیراب شدند و جام مهر ازلی نوشیدند و فوز ابدی دریافتند.
😢 ای سرچشمه هدایت! ای روشنای دیده! مرا بخواه که ذره ای ناتوان و بی مقدارم و بی نسیم عیسوی وجودت سرگردان و گم کرده راهم. مولای من! مرا بخواه که سینه ام دریای حسرت است و چشمم سرای امید. به راه تو اشک می ریزم، اما عطش سینه فرو نمی نشانم مگر به زلال مهر تو و از دست مهربانی تو. مرا بخواه که دوستی تو رستگاری ابدی است. مرا بخواه که دوستی تو، جواز حضور در وادی مهر خداست، برگ سبز حضور در بهاری ترین سرزمین است، مهر عبور از صراط است و جواز ورود به بهشت موعود. دوستی تو همه چیز است و بی تو همه هیچ.
🤲 ای مهربان پنهان! ای غایب موعود! مرا بخواه؛ که تو سرچشمهی حیاتی و بی تو همه عطش و سوز. و من هر سحرگاه لبریز از مهر تو، تشنهی وصال و امیدوار به دوستی تو، خدا را می خوانم که مرا در طاعت تو یاری کند و به پیروی ات ثبات بخشد و به نعمت متابعت تو بر من منت نهد. از سستی و کسالت و آرام طلبی به دورم دارد و در صف آنانم شمرد که تو را در نصرت دین یاری کردند و از جام سعادت ابدی نوشیدند. درود خدا بر تو که بهترینی ای مولای من! امام مهر، مقتدای آب های زلال!
✍ منیره زارعان
📚 روح بهار
🆔 @Marefate_Mahdavi