◀️ داستان زندگی
✍ لالایی
پدر می گفت:« قلب کودک، چونان زمین خالی است و هر بذری در آن بپاشید، رشد خواهد کرد«. پدر دانه های محبت و بندگی خدا را در مسجد و مراسم عبادی توی دل شان می گذاشت و احترام به مادر را در راه بازگو له خانه؛ مادر نیز روزها از مقام و منزلت پدر می گفت و شل ها احترام و محبت را لالایی وقت خواب کودکانش می کرد.
گاهی برای حسین علیه السلام لالایی می گفت. گاهی هم برای حسن علیه السلام می خواند:
اشبه اباک یا حسن
و اخلع عن الحق الرسن
و اعبد الهً ذالمن
ولا توال ذاالاحن.
«حسن جان! مانند پدرت باش. حق را از بند اسارت رها کن. خدای پر فضل و احسان را بپرست و از افراد کینه توز پیروی و یا ایشان دوستی مکن».
#انسیة_الحوراء
#مشکوة_الولاء
#امام_زمان
🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭
با معرفت مهدوی به جمع زمینه سازان ظهور بپیوندید
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
◀️ داستان زندگی
✍ خنده ی حلال
علی علیه السلام زودتر به خانه آمده بود و در کارها به همسرش کمک میکرد.
فاطمه سلام الله علیها کارهای خانه را سامان بخشید. نوبت بازی و نوازش بچهها بود. میان بازیهای بچگانه، درسهای بزرگ زندگی را به کودکانش میآموخت.
چهره حسن علیه السلام بیشتر شبیه پدر بود و حسین علیه السلام شبیه مادر و پدربزرگ. آن روز بچهها علاوه بر بازیهای سالم و درسهای زندگی، آموزش محبت و خنده ی حلال هم داشتند.
حسن علیه السلام روی زانوی پدر نشسته بود، حسین علیه السلام هم در آغوش مادر. فاطمه سلام الله علیها، حسین علیه السلام را نوازش میکرد و لبخند زنان میگفت:«انت شبیه بابی، لست شبیها بعلی، تو شبیه پدرم هستی نه شبیه پدرت علی علیه السلام».
مولا هم شاد از شوخی زهرا سلام الله علیها، حسن علیه السلام را نوازش می کرد و از شادی اعضای خانواده لبخند بر لب داشت.
#انسیة_الحوراء
#مشکوة_الولاء
#امام_زمان
🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭
با معرفت مهدوی به جمع زمینه سازان ظهور بپیوندید
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
◀️ داستان زندگی
✍همبازی کودکان
خانه دخترش که میآمد، بچهها نمیگذاشتند لحظهای آرام بشیند؛ پیامبر مرکبشان میشد و از پدربزرگ سواری میگرفتند. گاهی به پشت دراز میکشید و بچهها را روی سینه میگذاشت و برایشان داستان و پند میگفت. گاهی هم هم بازی بچهها میشد.
پدر هم که به خانه میآمد، وضع همین گونه بود. گاهی میدیدند، پدر در کارهای خانه مشغول کمک به مادر است و بازی بچهها هم کمک به پدر و مادر میشد.
اما مادر گاه هم پای بازیهای کودکانهشان بود و گاه درسهای زندگی را قصه میکرد. حسین علیه السلام روی پا مینشاند و برایشان قصههای زندگی و بندگی میگفت.
#انسیة_الحوراء
#مشکوة_الولاء
#امام_زمان
🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭
با معرفت مهدوی به جمع زمینه سازان ظهور بپیوندید
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
◀️ قصه ی زندگی
✍ پذیرایی
بعد از نماز مغرب و عشا نوبت منبر بود. در میانه سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله عربی مستمند وارد مسجد شد و از گرسنگی و رنج گله کرد. به مرد اشاره کرد که بنشیند. پیکی که به سوی همسران فرستاده بود، دست خالی برگشت. این بار از مسلمانان تقاضا کرد تا این مرد را دست خالی برنگردانند. همه جز علی علیه السلام عذر آوردند. على علیه السلام وضع بهتری از بقیه مسلمانها نداشت؛ ولی دست مرد عرب را گرفت و به خانه آورد.
مهمان را به اتاق پذیرایی برد و به اندرونی آمد. فاطمه بی آنکه علی علیه السلام چیزی بگوید همه داستان را از نگاهش خواند: «کودکان هم گرسنه اند و جز غذایی اندک، چیزی در خانه نداریم. من کودکان را سرگرم می کنم و می خوابانم، شما با همین غذای اندک از مهمان پذیرایی کن».
#انسیة_الحوراء
#مشکوة_الولاء
#امام_زمان
🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭
با معرفت مهدوی به جمع زمینه سازان ظهور بپیوندید
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
◀️ قصه ی زندگی
✍ قصه ایثار
بچه ها منتظر سفره شام بودند. مادر مانند همیشه با لبخند وارد اتاق بچه ها شد. رو به بچه ها گفت: «امروز قصه ایثار داریم. چه کسی پیش از همه به آغوش مادرمی شتابد ؟!»
على به اتاق مهمان رفت. این بار برخلاف همیشه چراغی روشن نکرد. سفره را در تاریکی چید و همان غذای اندک را میان سفره گذاشت. بسم الله گفت و از مهمان خواست شروع کند. خودش هم کنار سفره وانمودکرد که شام می خورد.
وقتی مولا برای نماز صبح به مسجد رفت، اشک شوق در چشمان رسول(ص) خدا حلقه زد.
ديشب فرشتگان از مهمان نوازی شما تعجب کردند و پیک حضرت حق از زبان پروردگار در وصف شما گفت: «و يؤثرون على انفسهم ولوكان بهم خصاصة؛ و آنها را بر خود مقدم می دارند، هر چند خود به آن بسیار نیاز داشته باشند».
#انسیة_الحوراء
#مشکوة_الولاء
#امام_زمان
🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭
با معرفت مهدوی به جمع زمینه سازان ظهور بپیوندید
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
◀️ قصه ی زندگی
✍ عوامل معنوی
گاهی دارو و درمان هم پاسخ نمی داد. وقتی کار به اینجا می رسید، فاطمه سلام الله علیها دست فرزندش را می گرفت و خدمت پدر می برد. التماس دعای خود را نزد بنده مخلص خدا می آورد و از او طلب دعا می کرد. می گفت: «یا رسول الله ادع الله لابنك ان يشفيه؛ ای رسول خدا! دعا کن و از پروردگارت شفای فرزندت را بخواه».
گاهی هم نذر می کردند که اگر بچه ها خوب شوند، روزه بگیرند یا کار خیری در راه خدا و برای رضای او انجام دهند.
این گونه علاوه بر ابزار مادی، اسباب و علل معنوی عالم را به بچه ها می آموخت و آنان، با آموزه های دین آشنا می شدند و روحیۀ بندگی و ایثارگری شان روز به روز افزون می شد.
#انسیة_الحوراء
#مشکوة_الولاء
#امام_زمان
🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭
با معرفت مهدوی به جمع زمینه سازان ظهور بپیوندید
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
◀️ قصه ی زندگی
✍نابینا
مرد نابینا که به آستانه ی در رسید، دختر اتاق را ترک کرد. نابینا خواستهاش را گفت، حاجتش را گرفت و رفت. پدر که مهمان دختر بود او را صدا زد:
آن مرد نابینا بود و تو را با لباس خانهای، نمیدید.
پدر جان! او مرا نمیدید، من که او را میدیدم! حس بویایی اش که سالم بود، بوی بدنم را متوجه میشد.
این رفتار عفیفانه و این سخن حکیمانه کافی بود تا پیامبر صلی الله علیه و آله یک بار دیگر بگوید:« شهادت میدهم که تو پاره تن منی!»
#انسیة_الحوراء
#مشکوة_الولاء
#امام_زمان
🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭
با معرفت مهدوی به جمع زمینه سازان ظهور بپیوندید
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
◀️ قصه ی زندگی
✍ بی قراربهشت
✨آنچه میدید، باور نمیکرد. با اعتقادات او سازگار نبود که پدری دختر بزرگش را ببوسد. پر از پرسش و تعجب شد. نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد:
✨دیدم که فاطمه را بوسیدید؛ در حالی که او بزرگ شده و همسر دارد؟!
✨مگر محبت به فرزند سن و سال دارد؟! ای عایشه! اگر میدانستی چقدر فاطمه را دوست دارم، محبت تو نیز به او بیشتر میشد، فاطمه حوریهای است در چهره ی انسان. هر وقت بیقرار بوی بهشت میشوم، فاطمه را میبوسم.
#انسیة_الحوراء
#مشکوة_الولاء
#امام_زمان
🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭
با معرفت مهدوی به جمع زمینه سازان ظهور بپیوندید
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
◀️ قصه ی زندگی
✍ سلمان
ایرانی بود یا فارسی زبان. سلمان صدایش میزدند؛ سلمان فارسی! عمری بلند داشت. سفر بسیار کرده و جهان دیده بود. زندگی مجلل دختران و زنان پادشاهان ایران و روم را از نزدیک میشناخت. از ساده زیستی دختر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله تعجب میکرد. باورش نمیشد که دختر بالا مقامترین پیامبر الهی، لباسی با دوازده وصله، آن هم از لیف خرما به تن کند. خاطرات سفرهایش و این تعجب را به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت، پیامبر هم به دخترش.
پدر جان! اینکه تعجبی ندارد. در این پنج سال زندگی با علی علیه السلام تنها زیراندازمان پوستین گوسفندی است که روزها بر روی آن به حیوانات علوفه میدهیم و همان پوستین، زیراندازمان هنگام خواب است.
#انسیة_الحوراء
#مشکوة_الولاء
#امام_زمان
🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭
با معرفت مهدوی به جمع زمینه سازان ظهور بپیوندید
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
◀️ قصه ی زندگی
✍ مشكوة
روزی از موسی بن جعفر علیه السلام درباره تفسیر آیه ۳۵ سوره نور «كمشكوة فيها مصباح» نظر خواستم، فرمود: «مشكوة، همان فاطمه علیه السلام و مصباح، دو نوردیده اش، حسن و حسین علیه السلام هستند.»
وقتی از «کانها کوکب دُرّی» سؤال کردم فرمود:«فاطمه میان زنان گیتی، همچون اختری است که نورافشانی می کند».
از «یکادُ زیتها یضی» پرسیدم فرمود: «او در دانش و بینش چنان است که بیشتر علوم و دانشها از او سرچشمه می گیرد».
#انسیة_الحوراء
#مشکوة_الولاء
#امام_زمان
🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭
با معرفت مهدوی به جمع زمینه سازان ظهور بپیوندید
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
◀️ قصه ی زندگی
✍ بهترین ها برای زنان
بهترین چیز برای زنان چیست؟
✨از مردان و زنان حاضر در مسجد، هیچ کس نتوانست پاسخی شایسته و درست به این پرسش پیامبر(ص) بدهد. علی علیه السلام سؤال را به خانه آورد و از زهرا سلام الله علیها نظر خواست.
✨بهترین چیز برای زنان آن است که بی دلیل در معرض اختلاط با مردان نباشند.
✨فردا علی علیه السلام پاسخ را در مسجد به محضر رسول مهربانی ها عرضه کرد. لبخند رضایت برلبان نازنین ایشان نقش بست.
✨علی جان! چرا دیروز این سخن را نگفتی؟
✨ این پاسخ دخترتان است.
✨پیامبر سرشار از شادمانی شد و گفت: «فاطمه پاره تن من است».
#انسیة_الحوراء
#مشکوة_الولاء
#امام_زمان
🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭
با معرفت مهدوی به جمع زمینه سازان ظهور بپیوندید
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
◀️داستان زندگی
✍ از سفر آمده
تازه از سفر رسیده و مراسم استقبال هم کمی شلوغ بود. همه را دید و احوالپرسی کرد؛ اما چشمانش در پی کسی میگشت. سراغ فاطمهاش را گرفت. هر بار که سفر میرفت یا از سفر باز میگشت، زیر گلوی دخترش را میبوسید و میفرمود:« بوی خوش بهشت را از فاطمه سلام الله علیها استشمام می کنم».
گاهی هم میفرمود:«بوی خوش پیامبران، بوی «به»؛ بوی خوش حوریان، بوی «ریحان» و بوی فرشتگان و بوی «گل و لاله» است؛
اما بوی خوش فاطمهام، بوی دل انگیز هر سه است». آنچه خوبان همه دارند، تو یکجا داری.
#انسیة_الحوراء
#مشکوة_الولاء
#امام_زمان
🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭
با معرفت مهدوی به جمع زمینه سازان ظهور بپیوندید
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
◀️داستان زندگی
✍ پرده ی جدید
پرده ی جدید کنار پنجره، چهره خانه را تغییر داده بود. دو دستبند نقرهای هم در دست دختر خودنمایی میکرد.
بی آنکه چیزی بگوید، خانه را ترک کرد. در آن روزگار فقر مدینه، دختر پیام سکوت پدر را شنید.
در خانه حسن و حسین علیه السلام مشغول بازی بودند، مادر پرده ی خانه را کند. حسنین علیه السلام را صدا زد.
پرده بنده و دستبندها را دستشان داد:« به جدتان بگویید اینها را در راه خدا و آنگونه مصرف کنید که خود صلاح میدانید.»
این گونه بچه ها بازی از خود گذشتگی و تمرین ایثار می کردند.
#انسیة_الحوراء
#مشکوة_الولاء
#امام_زمان
🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭
@marefatmahdavi313
◀️داستان زندگی
✍ پاداش رسالت
بگو هیچ اجر و پاداشی برای ابلاغ رسالتم نمیخواهم، مگر دوست داشتن و نیکی به نزدیکانم.
معنای آیه روشن بود؛ نیکی به خاندان و نزدیکان خاتم پیامبران.
با این حال، بارها آمدند و از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیدند: «نزدیکان شما که محبت آنها بر ما واجب است، چه کسانی هستند؟»
در پاسخ میفرمود:« علی علیه السلام و فاطمه علیه السلام و فرزندان فاطمه علیه السلام و گاه تا سه بار تکرار میکرد.
#انسیة_الحوراء
#مشکوة_الولاء
#امام_زمان
🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭
@marefatmahdavi313
◀️داستان زندگی
✍ رهنمود
سن چندانی نداشت، از همان سالهای جوانی معلم زنان مدینه بود. به همه ی آنها بی رغبتی به دنیا را میآموخت،اما همیشه میگفت:« از دنیای شما سه چیز را دوست دارم: تلاوت قرآن، نگاه به چهره رسول خدا صلی الله علیه و آله و انفاق در راه خدا».
گاه به تلاوت برخی از سورهها بیشتر سفارش میکرد و میگفت:« هر کس سورههای حدید، واقعه و الرحمن را تلاوت کند، در آسمانها و زمین، اهل بهشت شناخته میشود».
#انسیة_الحوراء
#مشکوة_الولاء
#امام_زمان
🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭
@marefatmahdavi313
◀️داستان زندگی
✍ برنامه ی عبادی
برای هر روز برنامه عبادی ویژه داشت؛ اما پنجشنبه شبهایش تا سحر، مخصوص عبادت بود.
برنامه ی خانه و زندگی را طوری مرتب میکرد که فرصت کافی برای عبادت و خلوت با پروردگار عشق داشته باشد. حسن مجتبی علیه السلام میگوید:«مادرم زهرا سلام الله علیها را شب جمعه دیدم که تا صبح مشغول عبادت و پی در پی در حال رکوع و سجود بود تا سپیده ی صبح آشکار شد. وقت سحر شنیدم که مومنان را یکایک نام میبرد و برایشان دعا می کند».
#انسیة_الحوراء
#مشکوة_الولاء
#امام_زمان
🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭
@marefatmahdavi313
◀️داستان زندگی
✍ دعا برای همه
دستهای دعا و تقاضایش را به آسمان بالا برد. دل شب، فرصت مناسبی بود. راه آسمان باز و ملکوت عرش گشوده و وقت چیدن گل های دعا بود.
مادر دعا کرد و دعا؛ برای دوست، آشنا و همسایه، از کوچک تا بزرگ، همه را دعا کرد. بچه ها، هم صدا با دعای مادر، آمین می گفتند.
بعد از دعا حسن علیه السلام خرد سال پرسید: «مادر جان! همه را دعا کردی؛ اما برای خودت هیچ طلب نکردی؟!» مادر با نوازش مادرانه و با مهربانی پاسخ داد: «یا بنیّ، الجّارثم الدّار؛ پسرم اول همسایه، بعد خانه و اهل آن».
مهرورزی و خیرخواهی را برای دیگران، از همان کودکی به فرزندانش می آموخت.
#انسیة_الحوراء
#مشکوة_الولاء
#امام_زمان
🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭
@marefatmahdavi313
◀️داستان زندگی
✍ صله ی رحم
منش همیشگی و خصلت ثابتش این بود. همه اخلاق او را خوب می شناختند؛ رفت و آمد می کرد، حتی با آن هایی که به دیدن شان رفته بود؛ اما به خانه اش نمی آمدند. بیشتر از این به دلجویی و احوال پرسی با بیماران، حساس و پایبند بود. موردی نبود که نرود.
تا زنده بودند به ملاقاتشان می رفت و هنگامی که دنیارا وداع می گفتند،
بر سر مزارشان برای گذشتگان خیرات و ثواب آن را به ارواح مؤمنان و مؤمنات هدیه می کرد.
نه از زنده مؤمنان غافل بود، نه از مرده ها. روزهای دوشنبه و پنج شنبه هم به زیارت شهدای احد می رفت.
#انسیة_الحوراء
#مشکوة_الولاء
#امام_زمان
🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭
@marefatmahdavi313
◀️داستان زندگی
✍ پذیرایی از غریبه ها
سؤال، ساده و آشکار بود: «چه کسی حاضر است، این غریبه را مهمان کند؟»
اما کسی به این سؤال ساده رسول خدا صلى الله عليه و آله پاسخی نداد. فقر در مدینه، همه گیر بود. مهاجران، دارایی هایشان را در مکه گذاشته بودند و انصار هم هر چه داشتند با مهاجران تقسیم کرده بودند. ثروتمندان، تمایل چندانی به بخشش نداشتند.
مانند همیشه، این دست با کرامت علی علیه السلام بود که به یاری نبی صلی الله علیه و آله آمد.
#انسیة_الحوراء
#مشکوة_الولاء
#امام_زمان
🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭
@marefatmahdavi313
◀️داستان زندگی
✍ برنامه غذایی
غذای خانه فقط برای اهل خانه نبود. همیشه یا کسی مهمانشان بود یا مقداری غذا برای نیازمند و آشنایی میفرستادند.
گاهی با روغن و آرد، حلوا و گاهی کاچی درست میکرد و پیش از آنکه خودشان بخورند، برای پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله میبرد یا برای همسایهها میفرستاد.
خرما را دوست داشت از غذاهای همیشگیاش بود. میگفت:« خرما بهترین هدیه ی مومن است».
#انسیة_الحوراء
#مشکوة_الولاء
#اربعین
🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭
@marefatmahdavi313
◀️داستان زندگی
✍ لباس
لباسهای زیادی نداشت؛ اما لباسهای داخل خانه و بیرون از منزلش یکی نبود؛ همینطور لباسهای وقت مهمانی و خودمانی اش.
لباسهای بیرون، بلندتر و پوشیدهتر بود و لباسهای مهمانی رسمیتر.
با همه ی اینها تمام لباسهایش ساده بود و زاهدانه.
وقتی برای اعتراض به غصب فدک میرفت، لباس بیرون به تن داشت و چادری که از بلندی به زمین کشیده میشد.
#انسیة_الحوراء
#مشکوة_الولاء
#امام_زمان
🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭
@marefatmahdavi313
◀️داستان زندگی
✍ آداب
قبل و بعد از غذا دستهایش را میشست. این سنت را به بچهها هم آموخته بود. همه اهل خانه قبل از نشستن سر سفره و پس از پایان غذا عادت به شستن دستها داشتند.
هر کاری را با نام خدا آغاز میکردند و با شکر خدا پایان میبخشیدند.
قبل از خواب هم دستها را شسته و برای خواب وضو میگرفتند. مادر از قول پدربزرگ میگفت:« هر که بخوابد، در حالی که دستهایش چرب است، جز خودش را ملامت نکند».
#انسیة_الحوراء
#مشکوة_الولاء
#امام_زمان
🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭
@marefatmahdavi313
◀️داستان زندگی
✍ عقیق
پدر را دیده بود؛ هنگامی که موهایش را شانه میزد, وقتی ظاهرش را مرتب میکرد، موهایش را خضاب میکرد، زمانی که مسواک و عطر میزد و انگشتر به دست راست میکرد.....
آموخته بود خودش را در خانه برای همسر بیاراید، آراستهترین لباس و خوشبوترین عطر را برای همسر استفاده کند.
وقتی علی علیه السلام به خانه میآمد، دستبند و گردنبند را به دست و گردن می آویخت و انگشتر به انگشت میانداخت.
عقیق را دوست میداشت و میگفت:« هر کس انگشتری عقیق به دست کند، همواره با خیر روبرو خواهد بود».
#انسیة_الحوراء
#مشکوة_الولاء
#امام_زمان
🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭
@marefatmahdavi313
◀️داستان زندگی
✍ سحرخیزی
از حضرت پدر آموخته بودند که شب ها زودتر و با طهارت و وضو بخوابند تا سحرها با نشاط برای عبادت برخیزند. پیش از خواب مسواک بزنند، مناجات و دعا بجای آورند و قرآن بخوانند. تسبیحاتی که مادر خانواده از پدربزرگ آموخته بود، ذکر قبل از خواب همه ی اعضای خانه بود.
هنگام خواب، مانند رسول خدا صلی الله علیه و آله رو به قبله و پهلوی راست می خوابیدند و دست راست را زیر گونه ی راست می گذاشتند.
#انسیة_الحوراء
#مشکوة_الولاء
#امام_زمان
🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭
@marefatmahdavi313
◀️داستان زندگی
✍ پدر، مادر
در خانه ی علی علیه السلام پدر اسوه ی ایثار بود و مادر محور عطوفت و مهربانی؛ پدر کوه کمال و مادر دریای لطافت و جمال بود.
فضایل فراوان پدر را مادر لالایی و قصه میکرد و به بچهها اطاعت از پدر را میآموخت.
وقتی هم که سایه ی پدر در خانه گسترده بود، با زبان و عمل، احترام به مادر و ادب را به کودکان میآموخت.
#انسیة_الحوراء
#مشکوة_الولاء
#امام_زمان
🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭
@marefatmahdavi313