eitaa logo
معرفت مهدوی
795 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
4 فایل
به امید روزی که همه پیامهای دنیا یکی شود: «مهدی آمد» شروع: 99/9/18 https://eitaa.com/joinchat/973733973Cb5a6fd2b5a
مشاهده در ایتا
دانلود
معرفت مهدوی
🔰#فصل_تازه_شدن🔰 4⃣3⃣ قسمت سی و چهارم مجتبی گفت: پلیس خودش باشه یعنی چی؟ یعنی این که چه آقا پلیس تو
🔰🔰 5⃣3⃣قسمت سی و پنجم حاج آقا در آخر کلاس این چنین دعا کرد و همگی آمین گفتیم: بارالها در فرج آقا امام زمان علیه السلام تعجیل بفرما (آمين) قلب مقدسش رو از ما راضی بفرما (آمین) ما رو از سربازان و دوستداران امام زمان علیه السلام قرار بده (آمین) عاقبتمان رو ختم به خیر بفرما (آمین) جوانان ما رو در پناه امام زمان علیه السلام حفظ بفرما (آمين) مقام معظم رهبری رو در پناه امام زمان علیه السلام يارى بفرما (آمین) دشمنان اسلام در هر لباسی که هستند، نابود بفرما (آمین) وجودمان و عاقبتمان رو خیر بفرما (آمین) مریض های اسلام رو شفا و حاجتمندان رو حاجت روا بفرما (آمین) من در حالی که از عمق وجودم آمین میگفتم و اشک از چشمان سرازیر شده بود، تازهمتوجه شده بودم که بچه های محله ترسو نشده بودند،بلکه از روی تواضع و فروتنی، سعی می کردند که کمتر حرف بزنند و بیشتر کارهای خوب انجام بدهند و انسان مفیدی و سرباز خوبی برای امام زمان علیه السلام باشند. به خدا گفتم: خدایا! ممنونتم که به من کمک کردی به مسجد و این کلاس بیام. خدایا! شکر می کنم که منو با آقا امام زمان علیه السلام آشنا کردی. خدایا کمکم کن که در این راه موفق بشم و بتونم سرباز خوبی برا آقای مهربونمون باشه خدایا! ظهورش رو نزدیک کن... به خوبا سر می زنی مگه بدا دل ندارن سری هم به ما بزن ای خوب خوبا آقاجون ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔴 آیات مهدوی 🔺امتحان مؤمنین در غیبت: ✨ أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرِينَ . آیا چنین پنداشتید که تنها با ادعای (ایمان وارد بهشت خواهید شد در حالی که خداوند هنوز مجاهدان از شما و صابران را مشخص نساخته است؟! ✨عَنِ الْبَرْتُعِى قَالَ: قَالَ أَبُو الْحَسَنِ عليه السلام : أَمَا وَ اللهِ لَا يَكُونُ الَّذِي تَمُدُّونَ إِلَيْهِ أَعْيُنَكُمْ حَتَّى تُمَيَّزُوا وَ تُمَحْصُوا وَ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْكُمْ إِلَّا الْأَنْدَرُ ثُمَّ تَلَمَا : أَمْ حَبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا . ....... و لَمَّا يَعْلَم اللهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَيَعْلَم الصابرين. ✨از احمد بن ابی نصر بزنطی روایت است که گفت امام موسی بن جعفر عليهما السلام فرمودند: به خدا قسم آنچه شما چشم به سوی آن دوخته اید واقع نمیشود مگر بعد از اینکه تمیز داده شوید و امتحان بدهید و تا هنگامی که جز دسته ای اندک کسی از شما (شیعیان نمی ماند سپس این آیه را تلاوت فرمودند: «أم حسبتم أن تثر كوا...... وَ لَمَّا يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصابرین، یعنی آیا گمان می کنید که شما را به حال خود میگذارند و تا کنون خداوند آنها را که جهاد می کنند و ثابت قدم می. مانند، نمی شناسد. ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
25.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☀️ یاران آفتاب 🌸🍃هدیه روز جمعه به عزیز ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
📝 رمان 💠 همه نگاهش می‌کردند و من از خون که در صورتش پاشیده بود، حرف دلش را خواندم که پیش از آنکه چیزی بگوید، گریه‌ام گرفت. 💠 رو به عمو کرد و با صدایی که به سختی بالا می‌آمد، مردانگی‌اش را نشان داد :«من میرم میارم‌شون.» 💠 زن‌عمو ناباورانه نگاهش کرد، عمو به صورت گندمگونش که از ناراحتی گل انداخته بود، خیره شد و عباس اعتراض کرد :«داعش داره شخم می‌زنه میاد جلو! تا تو برسی، حتماً تلعفر هم سقوط کرده! فقط خودتو به کشتن میدی!»... 💠 اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زن‌عمو را از شدت گریه بند آورد. زهرا با هر دو دست مقابل صورتش را گرفته بود و باز صدای گریه‌اش به‌وضوح شنیده می‌شد. 💠زینب کوچکترین دخترِ عمو بود و شیرین‌زبان ترین‌شان که چند قدمی جلو آمد و با گریه به حیدر التماس کرد :«داداش تو رو خدا نرو! اگه تو بری، ما خیلی تنها میشیم!» و طوری معصومانه تمنا می‌کرد که شکیبایی‌ام از دست رفت و اشک از چشمانم فواره زد. 💠 حیدر حال همه را می‌دید و زندگی فاطمه در خطر بود که با صدایی بلند رو به عباس نهیب زد :«نمی‌بینی این زن و دخترا چه وضعی دارن؟ چرا دلشون رو بیشتر خالی می‌کنی؟ من زنده باشم و خواهرم اسیر بشه؟» و عمو به رفتنش راضی بود که پدرانه التماسش کرد :«پس اگه می‌خوای بری، زودتر برو بابا!» 💠 انگار حیدر منتظر همین رخصت بود که اول دست عمو را بوسید، سپس زن‌عمو را همانطور که روی زمین نشسته بود، در آغوش کشید. سر و صورت خیس از اشکش را می‌بوسید و با مهربانی دلداری‌اش می‌داد :«مامان غصه نخور! ان‌شاءالله تا فردا با فاطمه و بچه‌هاش برمی‌گردم!» 💠 حالا نوبت زینب و زهرا بود که مظلومانه در آغوشش گریه کنند و قول بگیرند تا زودتر با فاطمه برگردد. 💠 عباس قدمی جلو آمد و با حالتی مصمم رو به حیدر کرد :«منم باهات میام.» و حیدر نگران ما هم بود که آمرانه پاسخ داد :«بابا دست تنهاس، تو اینجا بمونی بهتره.» ادامه دارد... ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹‌ ‌می‌دانم که می آیی … مدتی است که دیگر تقـویم را ورق نمی‌زنم حال عجیبی دارم…!! همه چیز از نبودنت حکایت می‌کند!! به جز دلـــــم که مانند دانه ای در دل خاک… در انتظار آمدن بهار است می‌دانم که می‌آیی خیلی زود ... ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
022-baghare-ar-menshawi.MP3
1.02M
سوره مبارکه قاری: ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━