فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام
هیچ گاﻩ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ
ﺑﺮﺍﯼ کسی که ﻣﻌﻨﯽ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺭﺍ نمی دﺍﻧﺪ،
ﮔﺮﯾﺎﻥ ﻣﮑﻦ!
ﻗﻠﺒﺖ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﻱ
ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺩﺭﻗﻠﺒﺖ ﺟﺎﯼ ﺩﻫﯽ،
ﺳﻌﯽ ﮐﻦ ﻓﻘﻂ یک ﻧﻔﺮ ﺑﺎﺷﺪ.
ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ
ﻭ ﮐﻤﺘﺮ ﺍﺯﺧﺪﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ!
ﺯﯾﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﻴﺎﺯ...
@sokhan_iw
@marefattohidi
سلام
چه زیبا گفت پیرمرد:
یک عمر
منو سلامتی
دنبال پول بودیم...
اکنون
من و پول دنبال سلامتی..!!!
@sokhan_iw
@marefattohidi
هدایت شده از زهرا شرف زاده
❤️🌸بسم رب الحسین ع
مولایم حسین جان ع
روزی ام کردی تا سطر سطر شاعر شوم
بر نوشتن تمام کلمات جهان قادر شوم
عرض ارادتی کنم و با جوهر دلدا دگی
نام زیبایت شاه بیت زرین دفاتر شوم
شاید .....
نیمه شبی در کنج دربارت حا ضر شوم
دلگرمی ات باشم و برایت علی اکبر
حتی حبیب ابن مظاهر شوم ....
قدم زنان در بین الحرمین با چشمانی تر
رو بروی ضریح شش گوشه ات ذاکر شوم .
در صحرای محشر پرونده اعمالم را که بگشا یند بیایی و مهر نوکری بزنی ....
آن دم دلخوش و آسوده خاطر شوم
به آستان قدسی اش مجا ور شوم
زهراشرف زاده
هدایت شده از علیزاده
#دلانه...✨
گاهی برای حسین شدن؛
باید شش ماهه شوی..
کوچک شوی..
بر روی دستانش جای گیری..
طفل باشی اما
لشکرش شوی!
وقتی او بی یار و یاور است نه سنت، نه جثه ات، نه مکانت، نه زمانت، نه موقعیتت..
هیچ کدام مانعت نشوند برای اینکه جان فدایش شوی(:
#محرم
#حضرت_علی_اصغر
┄┅┅┅┅❁🖤❁┅┅┅┅┄
هدایت شده از علیزاده
یکیمیگفت؛
بازنوبچهرفتیمکربلا:)
شباول؛
همسرمگفتخستم
رفتنهتل
بادخترمرفتیمحرم؛🖐🏻:)
بینالحرمین . . .
داشتنروضهمیخوندن
ماهمرفتیم.
بهخودماومدم؛
دیدمدخترمنیست!
میگفتهمهجاروزیروروکردمولی
نبود؛)
روشنمیشدبدونبچشبرههتل!
نشستهمونجاتاصبحشایدپیداشد؛
گذشت . . .
نیومدمنمعصبیشدم؛
بلندشدم
رفتمحرمحضرتعباس
گفتماینرسممهمونداریِ؟!
منالانجوابزنمچیبدم؟!
گفتناامیدبرگشتمخونه . .
دراتاقکهبازکردم؛
دیدمدخترم
تویبغلهمسرمخوابیدهシ
بههمسرمگفتمدخترمونکِیاومده؟!
گفت:دیشبیهآقاییاوردش...
دخترمکهبیدارشد؛
ازشپرسیدمکیآوردتتاینجا؟!
گفتیهآقایمهربونمنوآورد.
بهمگفتبهباباتبگو؛
مایهسهسالهگمکردیم💔؛)
نمیزارمدیگهکسیشرمندهزنوبچش
بشه!.؛)
#یاحسین
┄┅┅┅┅❁🖤❁┅┅┅┅┄
😭😭😭😭😭😭😭😭😭
هدایت شده از گلچین شعر
حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
رفتی و غربت این قافله افزونتر شد
رفتی و باغ فدک سوخت و خاکستر شد
بین اصحاب کهنسال سپاه کوفه
جدلی سخت سر رجعت پیغمبر شد
قد و بالای تو را حرملهها چشم زدند!
در حرم ای پسرم! خون به دلِ مادر شد
سر پیری چه به روز جگرم آوردی!
گریهام باعث خندیدن یک لشکر شد
بغلت کردم و یکباره تنت ریخت زمین
چشم بر هم نزده دشت پر از اکبر شد
پسرش را عمر سعد نشانم می داد
طعنههایش به خمیده شدنم منجر شد
زخم پهلو چقدر زود زمینگیرت کرد!
از چنین زخم بدی فاطمه هم پرپر شد
تکههای بدنت را که مرتب چیدم
تازه دیدم بدنت شکل علی اصغر شد
#وحید_قاسمی
@golchine_sher
هدایت شده از اشعار و دلنوشته های (فاطیما)
زنده نگه داشتن یک درخت در میان دیوار در روستای عسکریه، استان یزد🙂🌳
احسنت👌👌🌹