eitaa logo
مَرقومه
143 دنبال‌کننده
109 عکس
15 ویدیو
4 فایل
|روز نامه « باران صبح روی ورق‌های دفتری.. » ‌ مُراودات: https://daigo.ir/secret/655313215 |ریحانه شناوری
مشاهده در ایتا
دانلود
غصه‌ی رفتنِ رسول خدا کم غصه‌ای است؟! نگرانیِ انحراف یک امّت را، امّتی که پیامبر خون دل خورد تا هدایت شود را هم باید به دوش بکشند. همین امروز و فرداست لابد؛ منافقان، مجمعِ توطئه تشکیل می‌دهند.. غمِ نبودن پدر، نبودنِ برادر کم است؟! باید دوتایی‌شان کمر راست کنند و مراقب نهال نوپای اسلام هم باشند که طوفان دسیسه آن را برنکَند. علی و فاطمه علیهماالسلام..
AUD-20220412-WA0051.mp3
3.18M
چگونه توصیف کنم که چقدر برای من دوست‌داشتنی هستید..
دعبل شدن؟ حسرتِ شاعرها..
آن‌روزها که در حرم از تو می‌خواندم حبیبم..
می‌گن فلانی‌ها جد اندر جد اینطورین؛ ما ایرانیا جد اندر جد امام‌رضایی بوده و هستیم و این ثروت واقعیِ ماست..
؛
مَرقومه
؛
اثرِ آقای روح‌الامین به نامِ «شجاعة الحسينية». اربعین هم گذشته است که من این عکس را می‌بینم.. همین است! دقیقا چیزی که من می‌خواستم. از وقتی محرم و مجالس روضه را خاطرم هست، محتاج چنین چیزی بودم. روضه می‌شنیدم، یا به زور و یا از سوزِ دل می‌گریستم؛ اما امام‌حسینی که من می‌شناختم خیلی کم بود! خیلی کم 'امام' بود و خیلی زیاد، "مظلوم". تکیه‌ی روضه‌ها و سخنرانی‌ها، حتی نقاشی‌های کودکانه‌مان بر همین مظلومیت بود [صفتی تبیین نشده]؛ درحالی‌که "امام"، این شخصیت عظیم و چندبُعدی و متصل به نور لایتناهی، از چشم ما دور مانده بود. از مظلومیت او می‌شنیدیم اما نتیجه‌گیریِ ماجرا لنگ می‌ماند. چرا که اول و اصل و اساس داستان را نمی‌دانستیم. و بزرگ‌ترین مجهول من در اوج روضه و شور گریه‌ها این بود که : «به چه جرمی؟!» و بعد ذهنم را به سکوت وامی‌داشتم که "مظلوم حسین[ع]".. مظلومیتْ اول داشت، آخر داشت، علت داشت و من هیچ‌کدام نمی‌دانستم. یزید مِی خواره را می‌شناختم و شمر ظاهراً مذهبی را. همه را می‌دانستم اما تمامِ زندگی اباعبدالله علیه‌السلام را همان صبح تا ظهر تصور می‌کردم [مثل حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها که همه‌ی عمر ایشان را همان هشتاد،نود روز آخر تصور می‌کنیم!]. و این مانع بزرگی بود برای دل که به "امام" خو بگیرد. خو گرفتن و مأنوس شدن ثمره‌ی ارتباط است. خلاصه، در عذاب بودم از این ناآشنایی. تا این‌که یک‌بار، به قول خودمان سرِ دل استراحت طلبیدند کربلا! اولین ملاقات نگاه و بین‌الحرمین هم تفاوتی به حالمان نکرد. تا آن‌که رسیدیم زیر قبة و مقابل ضریح قرار گرفتم.. شیرینیِ آن لحظات را مکتوم می‌خواهم که بماند.. مثل شیشه‌ی عطری که درب آن را محکم ببندند تا از دست نرود. همین را بگویم که در کربلا "امام"حسین را دیدم. امامی که پیشواست، مقتدر است و شجاع! رهبر است و مدبّر، آگاه است و به‌روز، دل‌سوز است و مهربان، شمشیر می‌زند تا پای جان، می‌هراسند از او بیش از تمامیِ مردهای حاضر در نبرد. و نهایتاً ظلم را به حدی می‌رسانند که در فاصله‌ی صبح تا ظهری، دیگر مظلوم است و غریب... - ریحانه شناوری
مَرقومه
اثرِ آقای روح‌الامین به نامِ «شجاعة الحسينية». اربعین هم گذشته است که من این عکس را می‌بینم.. همین ا
. محرمِ سالی که حاج‌قاسم دیگر "شهید"سلیمانی بود؛ سخنران هیئتی حرف جالبی می‌زد: حرف اصلی مکتب حاج‌قاسم «قدرت» بود. چه کسی از قدرت بدش میاد؟! قدرت خوبه اما قدرتی که در راه خدا خرج بشه. جدای از مسائل سیاسی و عقیدتی و فرهنگی، حاج‌قاسم رو همه دوست‌داشتن چون "قدرت" داشت. به قول [شهید] حاج‌اصغر پاشاپور: «توی محاصره داعش گیر افتاده بودیم، حاج قاسم اومد، رفت روی خاکریز شروع کرد به قدم زدن! دیدیم داعشی‌ها دارن فرار می‌کنن!» قدرت یعنی این. به بچه‌ها و جوونامون یاد بدیم قدرتمند باشن. قدرت علوی در جنگ خیبر؛ قدرت اباعبدالله و عباس علیهماالسلام در جنگ‌ها...