eitaa logo
مَرقومه
140 دنبال‌کننده
118 عکس
16 ویدیو
4 فایل
|روز نامه « باران صبح روی ورق‌های دفتری.. » ‌ مُراودات: https://daigo.ir/secret/655313215
مشاهده در ایتا
دانلود
" بله! 'محفل' بسیار اثرگذار بود و محبوب دل ما جوان‌ها شد؛ همینطور است. اما همان‌طور که 'محفل' شایسته‌ی تقدیر است، نیازمند نقد و بررسی هم هست. و همان‌طور که 'معلی' نیازمند بررسی و نقد است، لایق تقدیر هم هست. نگاه و تحلیل صفر و صدی تا این اندازه در هر کانال و رسانه، خیلی هم رشددهنده نیست بلکه تخریب‌کننده‌ست! البته اگر هدف و دغدغه رشد دادن باشد واقعا... "
هیبتِ پوشالیِ رژیمِ پوشالی فرو ریخت • تبریک!
" وقتی کل ساختمان لرزید، وقتی با هراس از خواب پریدیم، وقتی تپش قلبمان از شماره دررفته بود، وقتی نور قرمز در آسمان دیدیم و هنوز نمی‌دانستیم چه خبر است، یادم به این افتاد که "نعمتانِ مجهولتان: الصّحة و الأمان". با حسن‌ظن، نگرانی‌ها را هم به پای همین می‌گذاریم! اما خدانکند تا وقتی جنگ، در سرزمین دیگری است، برایمان چندان مهم نباشد ولی وقتی پای خودمان به میان آمد، جنگْ بد و زشت و خانمان‌سوز و فلان و بهمان باشد! خدانکند.
مَرقومه
مثل آدم‌ها • کبوترهای حرم، کبوتر نیستند فقط. خوب که نگاه می‌کنی، توی نخ یکی‌شان که می‌روی و با نگاهْ دنبالش می‌کنی، می‌بینی که انگار خودش یک‌نفر است؛ یک آدم. بعضی‌هایشان دور تا دور حرم می‌چرخند، مثل بچه‌های کم‌صبرِ کنجکاو که یک‌جا بند نمی‌شوند. بعضی‌هایشان می‌آیند و می‌روند؛ همین که می‌دانند آب و دانه‌شان محفوظ است برایشان بس است. وقتی چیزی می‌خواهند پیدایشان می‌شود، سیر و سیراب که باشند پی خوشی‌شان را می‌گیرند، بی امام! مثل بعضی از ما آدم‌های‌ منفعت‌طلب.. بعضی‌هایشان یک‌خط درمیان سمت گنبد می‌روند و می‌آیند، مثل باباهای کم‌حوصله، یا ما آدم‌هایی که: "سرراه، مشهد هم سری بزنیم". بعضی‌ها اما فقط جَلد نه، چسب گنبدند! نوکش را بگیری، دُمش را بگیری گنبد را چسبیده، با کس دیگری هم کاری ندارد. راه دوری نرویم، مثل دل مامان‌ها وقتی حرم می‌آیند. که دوست دارند کتاب‌مناجات را بچسبند و دو دقیقه از جهان-و خصوصا بچه‌ها- آسوده باشند. این یکی را می‌بینی؟ همین که روی بند و ریسه‌ها می‌نشیند. نه روی جلو رفتن دارد و نه دلِ عقب‌نشستن. می‌نشیند خیره به زائرها. با خودش بق‌بقویی می‌کند، گاه‌گاهی چشمان لرزان پُر شرمی به طلاکاری‌های گنبد می‌اندازد، و او فقط بست‌نشین است. نه مناجات بلد است و نه شیدایی. اما نمی‌داند از کجا، کِی و چطور، جَلد بامی شده‌است... دوباره نگاه کن‌. این یکی را دیدی؟ همین که روی بند و ریسه‌ها می‌نشیند. عاقبت هم هردفعه بال و پرش را به نگاهی نوازش می‌کنند و نسیم محبت می‌فرستند و ... پرواز! [امامِ این حرم همه‌ی کبوترهایش را دوست دارد.] ‌ - عکس متعلق به "العتبة الرضوية المقدسة"
حالا دیگر در غزه، همه یا خانواده‌ی شهید و اسیر و جانبازند، یا خودِ آن‌ها.
" مدت‌زمان اثرِ انگیزشی؟ دو دقیقه تا دو ساعت! این روزهای کنکوری، کتابخانه، این‌طرف و آن‌طرف خیلی از هم‌سن و سال‌هایم را دیدم که انگیزه‌هایشان به چه چیزهایی بند است. دستشان را به مویی گرفته و خود را بالا می‌کشند، و در تکاپوی رسیدن به سراب هستند. حال این که این میان برای خیلی‌ها همین مو پاره می‌شود بماند.. انگار n سال هیچ‌کس نبوده که به آن‌ها بگوید: انگیزه خیلی بالاتر از این حرف‌هاست. من با انگیزشی‌های مُدشده‌ی آدم‌ها شروع کنم، یا به آخر نمی‌رسانم یا خودم به آخر می‌رسم! که بگوید: اگر شما انسان هستید، پس ظرف روح و خواسته‌ها و حرکت‌طلبی شما بی‌نهایت است نه به اندازه‌ی دو کلام حرف رنگی‌رنگیِ من‌درآوردی! مثل این می‌مانَد که با هُل دادن بخواهی هواپیما یا کشتی را حرکت بدهی.. • ما همه مسئولیم. از منِ دوست، تا شمای پدرومادر، مدیر، معلم، استاد، حوزوی، هنرمند و‌... ما مسئول این جان‌های پرطراوت و لطیفی هستیم که روزگار جوانی خود را میان دود و آلودگی و غبار و زنگار می‌گذرانند. - گاهی نگاهم روی آن‌ها می‌ماند و تلاش می‌کند تا ته قلبشان را بنگرد. آن‌وقت با خودم می‌گویم اگر این‌ها از حقایق عالم با‌خبر می‌شدند، چه شوری در عالم به‌پا می‌شد. جوان‌ها را باید به میدان فرستاد. دنیاخواهان سرمایه‌دار سلطه‌طلب می‌خواهند جوان‌های ما را در پستوی بی‌خبری و بازی و انگیزه‌ها و هدف‌های سطحی پنهان کند. کاش همه‌ می‌دانستند و کاش آن‌ها که می‌دانند، کاری می‌کردند!
هدایت شده از تأملات | تولايى
خیلی سخته که بگردی و حتی تو مداحی های عادی به ندرت، یک صوت بدون موسیقی پیدا کنی! تو فیلم و سریال ها رو عرض نمیکنم ها حتی تو نماهنگی که مداح‌ها هم میخونن و از اول به عنوان نماهنگ بهشون سفارش کار داده میشه هم حرف نمیزنم! همین زمینه و مناجات و... عادی ای که تو روضه ها مرسوم بود رو موسیقی برداشته... 🆔eitaa.com/m_a_tavallaie
" زمانی درگیر این فکر بودم که: چرا ما قصد داریم حق و حق‌طلبی را آموزش بدهیم؟ چرا گمان می‌کنیم برای این‌که افراد به سمت خدا و دینِ حق بیایند باید دنبال روش‌های کهکشانی و آموزش‌های آنچنانی باشیم؟ * امروز پاسخ را می‌بینم که: "فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ.." و این یعنی فطرتِ خداجوی انسْانْ وجود دارد، نیازی به پدیدآوردن و پدیدآمدن ندارد؛ تنها نیاز دارد به یک جرقه که این انبار را شعله‌ور کند، یک قطره آب که بر این جوهر بیفتد، یک نسیم که این گردوغبار را پراکنده‌کند.. و ماجرای همین‌هاست، البته بسیار بزرگ‌تر و تکان‌دهنده‌تر از این‌ها. انسان هرکجا می‌خواهد باشد: در دلِ جمهوری اسلامی یا در دل ایالات متحده، انسان است! و عالَم هر نیرنگی می‌خواهد به‌کار بگیرد، بگیرد؛ این حق‌طلبی و کرامت انسانی است که سکوت و سکون ابدی ندارد‌. روزی بیدار خواهد شد و دیگر به خواب نخواهد رفت.
مَرقومه
#لیالی
* چه شب‌ها که ریسمان ابریشمی نقره‌رنگی از آسمان راه پیموده و بر فرش مهتاب‌ندیده‌ی مهجور این اتاق لغزیده است. و چشم‌هایی که گویا دیر زمانی نیست بینا شده، ماه را چون پدیده‌ای غریب و حدیثی تازه نگریسته‌است. هربار نوری از انوار آن آیت بر بسترم تابیده، خیال مرا به نزدیکی تو کشانده و خیره به ماه، روی تو را تصور کرده و بوی تو را در بر کشیده‌‌‌.. حبیبا! آن آیات کتاب شریف که شب را، و ماه را و باران را، و کوچک و بزرگ پدیده‌های عالم را مایه‌ی خردورزی و وصال حق دانسته، اگر خطا درنیافته باشم تنها تو را فرموده و بس. تویی آن نشانه‌ی مشهود هر حادثه. تویی که خود با باران می‌آیی و به احوال ما سر می‌زنی، نگاهمان را لحظه‌ای هم که شده از زمینْ گرفته و به آسمان می‌کشانی. تویی که خودْ صدای نرم سکوت مطلق شب و نگین‌های برقه‌ی آسمان خداوندی. تو خود نشسته پشت چهره‌ی ماهی. و تو خودْ راز خلقت آیات آفاقی. هرگاه یاد تو را پشت پنجره‌ی اتاق، چشم‌انتظار خویش می‌بینم، احساس طفلی دارم که غافل پی سرگرمی خویش است، حال آنکه صاحبِ او چشم از او برنمی‌دارد. از من بعید و مضحکه‌ی ملائکه‌است؛ اما ما را از خیال رُخت به خال لبت برسان...