eitaa logo
مرهم
376 دنبال‌کننده
82 عکس
28 ویدیو
0 فایل
چه کنم با دل مجروح که #مرهم با اوست #حافظ محمدجواد خراشادی زاده مهندس الکترونیک سطح ۳ رشته کلام اسلامی مربی پرورشی و دبیر ادبیات فارسی متوسطه ◇ اشعار یادداشت ها گاه نگار @marham133 https://eitaa.com/joinchat/1827930400C3f08a3cca6
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله خسته ام؛ خسته از گناه خودم پای من، بند اشتباه خودم گیر کردم درون چاه خودم "چشم گریان من" گواه خودم بعد هر توبه ای که پاک شدم باز با معصیت هلاک شدم گرچه در کوله ام گناهی هست... ...در بساطم هنوز آهی هست خسته ام خسته؛ تکیه گاهی هست؟ غیر گریه مگر سلاحی هست من به این حال زار می‌گریم خسته از روزگار می‌گریم اگر از خوب ها جدا شده ام من اگر تحبس الدعا شده ام یا به حال خودم رها شده ام به غم هجر مبتلا شده ام دلخوشم مشهدالرضا دارم ذکر "یا اسمه دوا" دارم حرف هایم همیشه سربسته است وقت پرواز و بال و پر بسته است در زدم حیف شد که در بسته است راه میخانه ها اگر بسته است غم ندارم، گره گشا دارم مُهری از خاک کربلا دارم باز قلبم شده است پروانه پر زد و رفت گرد آن خانه که بگیرد دوباره پیمانه گِرِهَم باز می شود یا نِه؟ این گره جز به عشق وا نشود غیر از این درد من دوا نشود ذکر حلّال مشکلات، حسین در جهان کشتی نجات، حسین حضرت جامع الصفات، حسین علت خلق کائنات، حسین بس عزیز و بزرگ و بی همتاست ذکر اکسیر اعظم دنیاست اسم او آمد و خراب شدم من گنه بودم و ثواب شدم روضه خوان غم رباب شدم از خجالت دوباره آب شدم آه از کودکی که آب نداشت توی گهواره بود و تاب نداشت @marham133
مرهم
#غزلی_در_راه_است...
بسم الله در این تلاطم دنیا شبیه رهگذرم میان شهر گناهان خویش در به درم اگرچه باعث آبادی جهان شده ام ولی برای دل زار خویش بی ثمرم گرفته است مرا بند اختیار به دست اسیر جبرم و از اختیار خون جگرم زمان، گذشته و دل، تنگ و دست و پا، بسته شکسته است از این اتفاق بال و پرم اسیر شهوت و درگیر غفلتم یک عمر خدا کند که دوباره از این قفس بپرم نماز خواندن من صرف خودنمایی شد خودم که از همه احوال خویش باخبرم نیاز نیست قیامت شود، همین حالا میان آتش کردار خویش شعله ورم عزیز فاطمه کرده برای من توبه خدا کند که بمیرم منی که دردسرم اگرچه بندگی ام دست و پا شکسته شده دلم خوش است به اشکی که می شود سپرم روایت است بگویید وقت توبه: حسین! به لب نشانده ام این نام و در پی اثرم دوباره بند دلم پاره شد برای کسی که گفت: آخر عمری شکسته شد کمرم میان معرکه تا دید اکبر افتاده دلش شکست و صدا زد که: ای خدا پسرم! امان از آن دم آخر، چه دید خواهر او؟ نمی شود که بیان کرد، من که می گذرم... @marham133
هدایت شده از مرهم
بسم الله در این تلاطم دنیا شبیه رهگذرم میان شهر گناهان خویش در به درم اگرچه باعث آبادی جهان شده ام ولی برای دل زار خویش بی ثمرم گرفته است مرا بند اختیار به دست اسیر جبرم و از اختیار خون جگرم زمان، گذشته و دل، تنگ و دست و پا، بسته شکسته است از این اتفاق بال و پرم اسیر شهوت و درگیر غفلتم یک عمر خدا کند که دوباره از این قفس بپرم نماز خواندن من صرف خودنمایی شد خودم که از همه احوال خویش باخبرم نیاز نیست قیامت شود، همین حالا میان آتش کردار خویش شعله ورم عزیز فاطمه کرده برای من توبه خدا کند که بمیرم منی که دردسرم اگرچه بندگی ام دست و پا شکسته شده دلم خوش است به اشکی که می شود سپرم روایت است بگویید وقت توبه: حسین! به لب نشانده ام این نام و در پی اثرم دوباره بند دلم پاره شد برای کسی که گفت: آخر عمری شکسته شد کمرم میان معرکه تا دید اکبر افتاده دلش شکست و صدا زد که: ای خدا پسرم! امان از آن دم آخر، چه دید خواهر او؟ نمی شود که بیان کرد، من که می گذرم... @marham133
بسم الله ماه شبهای آسمانم بود اشهد آخر اذانم بود من که حبل المتین دنیایم فاطمه ذکر ریسمانم بود همه ی روزگار تنهایی توی این خانه هم زبانم بود من علی هستم، آن که شهر نبی ریزه خوار بساط خوانم بود دیدن مصطفی و فاطمه ام رزق و روزی توامانم بود هرزمان رانده می شدم از شهر او در این خانه میزبانم بود من یل نامی عرب بودم حرز یا فاطمه توانم بود صاحب باغ مصطفی بودم گل زیبای بوستانم بود گل من در بهار پرپر شد این چه هنگامه ی خزانم بود؟ آنچه این باغ را خزان کرده دشمنی های دوستانم بود دست من بسته دست او بر خاک بدترین روز امتحانم بود دیدن قاتلش در این کوچه در گلو، زخم استخوانم بود هر یل هاشمی نشانی داشت خارِ در چشمِ من، نشانم بود دیدن بازوی کبود شده علت بغض ناگهانم بود لحظه دفنِ پیکر زهرا آخرین لحظه های جانم بود آه این خانه ی خراب شده سال ها روضه‌ی جنانم بود داشت می گفت بین روضه حسن: آخر او مادر جوانم بود شب آخر دوباره گفت: حسین! غصه اش بغض بی امانم بود باز این خانه شد حسینیه فاطمه باز روضه خوانم بود آه از داغ روضه های حسین وای بر اشکِ های های حسین @marham133
هدایت شده از مرهم
بسم الله خسته ام؛ خسته از گناه خودم پای من، بند اشتباه خودم گیر کردم درون چاه خودم "چشم گریان من" گواه خودم بعد هر توبه ای که پاک شدم باز با معصیت هلاک شدم گرچه در کوله ام گناهی هست... ...در بساطم هنوز آهی هست خسته ام خسته؛ تکیه گاهی هست؟ غیر گریه مگر سلاحی هست من به این حال زار می‌گریم خسته از روزگار می‌گریم اگر از خوب ها جدا شده ام من اگر تحبس الدعا شده ام یا به حال خودم رها شده ام به غم هجر مبتلا شده ام دلخوشم مشهدالرضا دارم ذکر "یا اسمه دوا" دارم حرف هایم همیشه سربسته است وقت پرواز و بال و پر بسته است در زدم حیف شد که در بسته است راه میخانه ها اگر بسته است غم ندارم، گره گشا دارم مُهری از خاک کربلا دارم باز قلبم شده است پروانه پر زد و رفت گرد آن خانه که بگیرد دوباره پیمانه گِرِهَم باز می شود یا نِه؟ این گره جز به عشق وا نشود غیر از این درد من دوا نشود ذکر حلّال مشکلات، حسین در جهان کشتی نجات، حسین حضرت جامع الصفات، حسین علت خلق کائنات، حسین بس عزیز و بزرگ و بی همتاست ذکر اکسیر اعظم دنیاست اسم او آمد و خراب شدم من گنه بودم و ثواب شدم روضه خوان غم رباب شدم از خجالت دوباره آب شدم آه از کودکی که آب نداشت توی گهواره بود و تاب نداشت @marham133
هدایت شده از مرهم
بسم الله خسته ام؛ خسته از گناه خودم پای من، بند اشتباه خودم گیر کردم درون چاه خودم "چشم گریان من" گواه خودم بعد هر توبه ای که پاک شدم باز با معصیت هلاک شدم گرچه در کوله ام گناهی هست... ...در بساطم هنوز آهی هست خسته ام خسته؛ تکیه گاهی هست؟ غیر گریه مگر سلاحی هست من به این حال زار می‌گریم خسته از روزگار می‌گریم اگر از خوب ها جدا شده ام من اگر تحبس الدعا شده ام یا به حال خودم رها شده ام به غم هجر مبتلا شده ام دلخوشم مشهدالرضا دارم ذکر "یا اسمه دوا" دارم حرف هایم همیشه سربسته است وقت پرواز و بال و پر بسته است در زدم حیف شد که در بسته است راه میخانه ها اگر بسته است غم ندارم، گره گشا دارم مُهری از خاک کربلا دارم باز قلبم شده است پروانه پر زد و رفت گرد آن خانه که بگیرد دوباره پیمانه گِرِهَم باز می شود یا نِه؟ این گره جز به عشق وا نشود غیر از این درد من دوا نشود ذکر حلّال مشکلات، حسین در جهان کشتی نجات، حسین حضرت جامع الصفات، حسین علت خلق کائنات، حسین بس عزیز و بزرگ و بی همتاست ذکر اکسیر اعظم دنیاست اسم او آمد و خراب شدم من گنه بودم و ثواب شدم روضه خوان غم رباب شدم از خجالت دوباره آب شدم آه از کودکی که آب نداشت توی گهواره بود و تاب نداشت @marham133