🌟اعوذبالله من الشیطان العین الرجیم🌟
🌸بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ
الْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ🌸
🌺سَلام عَلَیکُم🌺
🤲💚🤲السلام علیک یااباصالح المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)ادرکنی،🤲💚🤲
#پندهایی برای اونهایی که رسیدن به عمر ۳۵ و ۴۰ و ۵۰ و یا بیشتر....
#پند اول:
هر سال حجامت رو انجام بده گ،
حتی اگر خدا رو شکر🤲گرفتار هیچ درد و مرضی نیستی!🤲
#پند دوم:
همیشه آب بخور،
حتی اگر تشنه نباشی،
و احساسش رو نداشته باشی،
که بیشتر مشکلات سلامتی مون از کم آبی بدن هست!
#پند سوم:
ورزش کن.
حتی اگر در اوج مشغولیت باشی،
جسمت باید تحرک داشته باشه،
حتی اگر پیاده روی و یا شنا باشه...
#پند چهارم:
غذات رو کم کن.
هوس خوردن رو ترک کن؛
که هیچ خیری درش نیست.
خودت رو محروم نکن از خوردن،
ولی مقدارش رو کم کن !
#پند پنجم:
تا جای ممکن کمتر از ماشین استفاده کن.
سعی کن پیاده بری مسجد، بازار،خونه کسی و یا هر جای دیگه ای...
#پند ششم:
از عصبانیت دوری کن.
قهر و ناراحتی رو ترک کن.
سعی کن مسائل رو آسون بگیری.
خودت رو در شرایط ناراحت کننده قرار نده، همه اینا سلامتیت رو از بین میبره و روحیه ات رو داغون میکنه!
#پند هفتم:
همان طور که میگن پولت رو توی آفتاب رها کن و خودت بشین تو سایه!
برای خودت و اطرافیانت چیزی کم نذار!
که پول اومده تا ما راحت زندگی کنیم؛
نه اینکه ما زندگی کنیم تا جمعش کنیم فقط ...
#پند هشتم:
نه حسرت کسی رو بخور،
و نه حسرت کاری که نمیتونی انجامش بدی،
و نه حسرت چیزی که نمیتونی بدستش بیاری!
از ذهنت کنارشون بزن،
اصلا فراموشش کن !
#پند نهم:
فروتن باش و باز هم فروتن ...
که پول و مقام و قدرت و نفوذ و همه چیز با غرور و خود بزرگ بینی از بین میره !
اما متواضع که باشی همه دوستت خواهند داشت؛
و خداوند هم قدر و منزلتترو بالاتر خواهد برد.
#پند دهم:
موهای سرت که سفید شد به این معنا نیست که داری به آخر عمرت نزدیک میشی!
بلکه نشونه اینه که زندگی بهتری داره آغاز میشه،
خوش بین باش!
خاطره بساز،
برو سفر،
خودت رو با خوشی های حلالِ دنیوی سرگرم کن!
▪️پند آخر:
نمازت رو هرگز ترک نکن!
که نماز برگ برنده تو از دنیاست؛
برای روزی که نه ثروت به دردت میخوره و نه فرزند...
❤️🌹❤️💚💜💚❤️🌹❤️
🤲🌷🤲الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَاحْشُرْنٰامَعَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین 🤲🌷🤲
🤲🌷🤲اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَالْعافِیَةَ وَالنَّصْرَبِحَقِّ الحُسَینِ"عَلَیهِ السَّلامُ"وَاجْعَلْنامِنْ خَیْرِاَنْصارِهِ وَاَعْوانِهِ وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ🤲🌷🤲
🤲اَللهُمً اجعَل عَواقِبَ اُمُورِناخَیرا🤲
🖐وَالعاقِبَهُ لِلمُتَقین🖐
🌸🤲🌸التماس دعای فرج🌸🤲🌸
#کانال منتظران ظهور🤲
🌺@montzranzhoor🌺
0493 Abbasi-25-01.mp3
2.9M
تلاوت صفحه ۴۹۳
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
📚ماجرای ازدواج عجيب شهيد مدافع حرم عبدالمهدی كاظمی😭👇🏼
بخون ببین چه حال خوبی بهت دست میده...
واسطه ازدواج شهيد عبدالمهدی كاظمی و همسرش مرضيه بديهی، 👈🏼شهيد سيد مجتبی علمدار بود.
هر دو به اين شهيد متوسل ميشوند تا همسری متدين نصيبشان شود؛
و طی يك رؤيای صادقه، شهيد علمدار، عبدالمهدی را به همسرش معرفی ميكند.
به اين ترتيب ازدواج خوبان شكل ميگيرد و ۹ سال ادامه می يابد.
يك زندگی شيرين كه با شهادت عبدالمهدی در سوريه در تاريخ ۲۹ دی ماه ۹۴، به سرنوشتی زيباتر ختم ميشود.
حالا كه كمتر از يك سال از شهادت عبدالمهدی ميگذرد، با همسرش مرضيه بديهی همكلام شديم تا هرچه بيشتر از اين شهيد مدافع حرم بدانيم.
👈🏼شهيدی كه آيتالله بهجت پيشبينی شهادتش را در روز تاجگذاری امام زمان(عج) كرده بود و طبق همين پيشبينی، عبدالمهدی آسمانی شد😧.
گفتگو🎙️ با همسر شهید عبدالمهدی کاظمی را در ادامه بخوانید:
☑️گويا واسطه ازدواج شما شهيد علمدار بود، اين وصلت چطور اتفاق افتاد؟
🎙️سوم دبيرستان بودم و به واسطه علاقهای كه به شهيد سيد مجتبی علمدار داشتم، در خصوص زندگی ايشان مطالعه ميكردم. اين مطالعات به شكل كلی من را با شهدا، آرمانها و اعتقاداتشان بيش از پيش آشنا ميكرد. حب❤️ به شهيد علمدار و زندگی اش موجی در دلم ايجاد و ايمانم را تقويت كرد. شهيد علمدار سيد بود و علاقه عجيبی به مادرش حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) داشت. عاشق اباعبدالله الحسين(علیه السلام) و شهادت بود. ياد دارم در بخشهايی از خاطراتش خوانده بودم كه يك روز وقتی فرزندشان تب شديد داشت، سيد مجتبی دست روی سر بچه ميكشد و شفا پيدا ميكند. 👈🏼شهيد علمدار گفته بود به همه مردم بگوييد اگر حاجتی داريد، در خانه شهدا را زياد بزنيد.
👈🏼وقتی اين مطلب را شنيدم به شهيد سيد مجتبی علمدار گفتم حالا كه اين را ميگوييد، ميخواهم دعا كنم خدا يك مردی را قسمت من كند كه از 👈🏼سربازان امام زمان(عج) و از اوليا باشد.👉🏼
حاجتی كه با عنايت شهيد علمدار ادا شد و با ديدن خواب ايشان، با همسرم كه بعدها در زمره شهدا قرار گرفت، آشنا شدم.😯
☑️مگر در خواب چه ديديد كه تصميم گرفتيد شريك زندگيتان را به وسيله آن انتخاب كنيد؟
🎙️يك شب خواب شهيد سيد مجتبی علمدار را ديدم كه از داخل كوچهای به سمت من می آمد و يك جوانی همراهشان بود.
شهيد علمدار لبخندی زد و به من گفت امام حسين(ع) حاجت شما را داده است و اين جوان هفته ديگر به خواستگاريتان می آيد.نذرتان را ادا كنيد.😭
وقتی از خواب بيدار شدم زياد به خوابم اعتماد نكردم. با خودم گفتم من خواهر بزرگتر دارم و غير ممكن است كه پدرم اجازه بدهد من هفته ديگر ازدواج كنم. غافل از اينكه اگر شهدا بخواهند شدنی خواهد بود. فردا شب سيد مجتبی به خواب مادرم آمده و در خواب به مادرم گفته بود. جوانی هفته ديگر به خواستگاری دخترتان می آيد.😳 مادرم در خواب گفته بود نميشود، من دختر بزرگتر دارم پدرشان اجازه نميدهند.
شهيد علمدارگفته بود كه ما اين كارها را آسان ميكنيم.
خواستگاری درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسی كه زده بودم پدرم مقاومت كرد اما وقتی همسرم در جلسه خواستگاری شروع به صحبت كرد، پدرم ديگر حرفی نزد و موافقت كرد و شب خواستگاری قباله من را گرفت.
پدر بدون هيچ تحقيقی رضايت داد و در نهايت در دو روز اين وصلت جور شد و به عقد💍 يكديگر درآمديم.
☑️وقتی برای اولين بار همسرتان را ديديد، آن هم بعد از خوابی كه ديده بوديد، واكنشتان چه بود؟
در اولين ملاقاتتان چه صحبتهايی رد و بدل شد؟
🎙️همان شب خواستگاری قرار شد با عبدالمهدی صحبت كنم. وقتی چشمم به ايشان افتاد تعجب كردم و حتی ترسيدم!
طوری كه يادم رفت سلام بدهم.
ياد خوابم افتادم😴.
او همان جوانی بود كه شهيد علمدار در خواب به من نشان داده بود.
وقتی با آن حال نشستم، ايشان پرسيد اتفاقی افتاده است؟
گفتم شما را در خواب همراه شهيد علمدار ديدهام.
خواب را كه تعريف كردم عبدالمهدی شروع كرد به گريه كردن.
گفتم چرا گريه ميكنيد؟
در كمال تعجب او هم از توسل خودش به شهيد علمدار برای پيدا كردن همسری مؤمن و متدين برايم گفت.😱
همسرم تعريف كرد: من و تعدادی از برادران بسيجی با هم به ساری رفته بوديم. علاقه زيادم به شهيد علمدار بهانهای شد تا سر مزار ايشان برويم.
با بچهها قرار گذاشتيم سری هم به منزل شهيد علمدار بزنيم. رفتيم و وقتی به سر كوچه شهيد رسيديم متوجه شديم كه خانواده شهيد علمدار كوچه را آب و جارو كردهاند و اسفند دود دادهاند و منتظر آمدن مهمان هستند.😱
تعدادی از بچهها گفتند كه برگرديم انگار منتظر آمدن مسافر كربلا هستند، اما من مخالفت كردم و گفتم ما كه تا اينجا آمدهايم خب برويم و براي ۱۰ دقيقه هم كه شده مادر شهيد را زيارت كنيم.
(ص ۱)
ادامه صفحه (یک)
💢💥رفته بودند و سراغ مادر شهيد علمدار را گرفته و خواسته بودند تا ۱۰ دقيقهای مهمان خانه شوند.
مادر شهيد علمدار با ديدن بچهها و همسرم گريه كرده و گفته بود من سه روز پيش با بچهها و عروسها بليت گرفتيم تا به مشهد برويم.
سيد مجتبی به خواب من آمد و گفت كه از راه دور مهمان دارم.
به مسافرت نرويد.😱
عدهای ميخواهند به منزل ما بيايند.😧
مادر شهيد استقبال گرمی از همسرم و دوستانش كرده بود.
با گريه گفته بود شماها خيلی برايمان عزيزيد. شما مهمانهای سيد مجتبی هستيد.
در همان جلسه خواستگاری💍 و بعد از آن همسرم خيلی از معجزههای اين شهيد برايم تعريف كرد.
ميگفت مادر شهيد برايمان خاطرهای از فرزند شهيدش روايت كرد.
مادر شهيد علمدار گفته بود:
من از سيد مجتبی گله كردم كه روز مادر است تو هم به من يك تبريكی بگو يك علامتی، چيزیكه من هم دلخوش باشم به اين روز. سيد مجتبی در خواب مادرش گفته بود مادر جان!
من هميشه در كنارت هستم و بعد دست مادر را بوسيده و يك انگشتری به دست مادرگذاشته بود.
وقتی مادر از خواب بيدار شده بود انگشتر اهدايی شهيد علمدار به مناسبت روز مادر در دستش بود.😱
مادرشهيد انگشتری را به همسرم نشان داده بود و همان جا هم ايشان از شهيد علمدار همسری خوب ميخواهند و كمی بعد هم به خواستگاری من می آيند.
☑️زمان ازدواج، شغل همسرتان چه بود؟
🎙️همسرم آن زمان درس طلبگی ميخواند و ميگفت:
من طلبه هستم و مالی از دنيا ندارم.
دارايی ام همين كاپشنی است كه پوشيدهام. نبايد از من توقع زياد داشته باشيد.
من اينطوری هستم اگر ميتوانيد قبول كنيد. ميدانم كه ارزش شما بيش از اين حرفها است.
ان شاءالله بعدها اگر توانستم جبران ميكنم.😓
الان من درس ميخوانم و حقوقی ندارم. دوست دارم همسرم سادهزيست باشد.
اگر قرار است نان خالی يا غذای خوب هم بخوريم بايد با دل خوش باشد.
زندگی بالا و پايين دارد؛
تلخی هست، سختی هست.
همسرم به احترام نسبت به پدر و مادر بسيار تأكيد ميكرد.
*برای خودم من هم ايمان و تقوا مهم بود.
دوست داشتم مرد زندگی ام مؤمن و استاد اخلاق من باشد.
آنقدر همسرم از لحاظ ايمان و اخلاق در درجه بالا باشد كه بتواند من را رشد دهد.
واقعاً هم عبدالمهدی در مدت زندگی برای من مثل استاد اخلاق بود.
امروز كه می بينم عبدالمهدی در كنارم نيست گويی از بهشت بيرون آمده باشم.
من هر چه دارم را مديون و مرهون شهيدم ميدانم.
☑️در زندگی پيش آمده بود حرفی از شهادت پيش بكشد؟
🎙️اتفاقا عبدالمهدی يك بار يك خوابی ديده بود.
بعد از آن رفت پيش يكی از علمای اصفهان و خواب را تعريف كرد.
آن عالم گفته بود برای تعبيرش بايد بروی قم با آيت الله بهجت ديدار كنی.
همسرم به محضرآيتالله بهجت شرفياب ميشود تا خوابش را به ايشان بگويد.
*آقا هم دست روی زانوی عبدالمهدی گذاشته و ميگويند جوان شغل شما چيست؟!*
*همسرم گفته بود طلبه هستم.*
*ايشان فرموده بودند:
بايد به سپاه ملحق بشوی و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشی.*
*آيت الله بهجت در ادامه پرسيده بودند اسم شما چيست ؟
گفته بود فرهاد.
(ابتدا اسم همسرم فرهاد بود) ايشان فرموده بودند حتماً اسمت را عوض كن.
اسمتان را يا عبدالصالح يا عبدالمهدی بگذاريد. آيتالله بهجت فرموده بودند:
شما درتاجگذاری امام زمان (عج) به شهادت خواهيد رسيد.
شما يكی از سربازان امام زمان (عج) هستيد و هنگام ظهور امام زمان(عج) با ايشان رجوع ميكنيد😯.*
وقتی عبدالمهدی ازقم برگشت؛
خيلی سريع اقدام به تعويض اسمش كرد.
باهم رفتيم گلستان شهدا،
وسرمزارشهيدجلال افشار،
گفت ميخواهم يك مسئلهای را باشما درميان بگذارم؛
كه تا زندهام برای كسی بازگو نكنيد؛
بين خودم،خودت وخدابماند.
عبدالمهدی گفت:
شمادرجوانی من را ازدست ميدهيد.
من شهيدميشوم.
گفتم باچه سندی اين حرف را ميزنيد.
گفت كه من خواب ديدم؛
و رفتم پيش آيتالله بهجت،
وباقی ماجرا رابرايم تعريف كرد.
من خودم را اينگونه دلداری ميدادم كه انشاءالله امام زمان(عج)ظهورميكند.
ايشان در ركاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)خواهندبود.
امروزكه جنگی نيست كه شهادتی باشد.
اين حرفها راباخود مرور ميكردم،
تا اينكه عبدالمهدی كاظمی بالباس سبزسپاه به جمع مدافعان حرم پيوست.😟
☑️پس عاشق شهداوشهادت بود؟
🎙️بله،
هرجا می نشست ازشهداميگفت.
پيش مادرش كه ميرفت ازشهداتعريف ميكرد؛
و ميگفت:
كاش همه باحالت شهدابه ديدارخدابرويم.
ميگفت:
مادردعا كن من شهيد شوم؛
وقتی شهيد شوم؛
رويتان پيش حضرت زهرا(س) سفيدميشود.
مادرش ميگفت هرشب ازشهادت ميگويی،
اماعبدالمهدی ميگفت:
يك مادرشهيد بعد ازسالها انتظار آمدن فرزندش،
دلخوشی اش تنهابه يك تكه استخوان است.
وقتی استخوان شهيدش را می آورند؛
چقدر خوشحال ميشود؛
و ميگويد:
اين هديه من به اسلام است؛
وناقابل است.
شماهم بايد اينطورباشيد.
☑️چطور تصميم گرفت مدافع حرم شود؟
(ص ۲)
ادامه درص۳👇👇👇
ادامه ازصفحه (دو)
🎙️يك بار از سر كارش آمد و گفت ميخواهم با شما صحبت كنم؛
كارهايت را انجام بده برويم قم.
گفتم خب همين جا بگو. گفت نه برويم بعد ميگويم.
رفتيم قم و به قبرستان شيخان رفتيم.
خيلی گريه كرد..بر مزار آيتالله ملكی تبريزی استاد امام خمينی از مقام ايشان و حضرت امام گفت.
بعد گفت خدا دست يتيمها را ميگيرد و مقام ميدهد.
حضرت محمد(ص) يتيم بود.
امام خمينی يتيم بود.
اينهايی كه به جايی رسيدند يتيم بودند كه خدا دستشان را گرفت.
داشت من را آماده ميكرد كه اگر بچهها يتيم شدند فكر بدی نكنم و غصه نخورم.😟
بعد در مورد دنيا و آخرت صحبت كرد كه نبايد به اين دنيا دل بست و اگر عمر نوح هم داشته باشی بايد بروی.
آن هم با دست پر و توشه ان شاءالله.
گفتم چرا اين حرفها را ميزنی؟
عبدالمهدی در جواب از تكفيری ها گفت و از جسارت به حرم بی بی حضرت زينب(سلام الله علیها).
گفت من غيرتم قبول نميكند بمانم و اتفاقی برای خانم بيفتد.
من بی غيرت نيستم.
ميگفت احساس ميكنم كربلا زنده شده است؛
و بايد در ركاب مولا بجنگيم من كه كوفی نيستم.
عبدالمهدی وقتی سخنرانی رهبر را درباره شهدای مدافع حرم شنيد؛
شيفتهتر شد.
خط ولايت فقيه ايشان را به دفاع از حرم و شهادت رساند.
🌺عبدالمهدی معتقد بود دوران قبل از ظهور امامزمان(عج) را اگر بخواهيم پشتسر بگذاريم؛
اول بايد توبه كنيم تا وارد مسير اصلی شويم. مسير اصلی نور و توسل به امامان و معصومين است.
ايشان معتقد بودند امامخامنهای نائب امامزمان(عج) هستند؛
و اطاعت از ايشان واجب است.🤚🏻
وقتی فهميدم كه ميخواهد به دفاع از حرم برود.
گفتم:
فكر بچهها را كردی كه ميخواهی بروی😔. من اجازه نميدهم كه بروی.
در پاسخ گفت:
روز قيامت ميتوانی در چشمان امام حسين(ع) نگاه بيندازی و بگويی كه من نگذاشتم؟
ديگر حرفی برای گفتن نداشتم و سرم را پايين انداختم.
عبدالمهدی گفت ميخواهم مثل همسر زهير باشی كه همسرش را راهی ميدان نبرد كرد. آنقدر در گوش زهير خواند تا نام او هم در رديف نام شهدای كربلا قرارگرفت.
آنجا ديگر زبانم بسته شد.😔
گفتم باشه و گفت خود حضرت زينب(س) نگهدارتان باشد.
☑️چند بار اعزام شدند؟
عبدالمهدی يك بار اعزام شد.
يك هفته قبل از اعزامش در مرخصی بود كه خبر شهادت مسلم خيزاب را به ايشان دادند. گريهاش گرفت.
اشك ميريخت و ميگفت خوش به سعادتش. عاقبت بخير شد😭.
خدا من را هم عاقبت بخير كند.
خواب دوستش شهيد خيزاب را ديده و خيزاب گفته بود:
آن لحظه كه تير خورده بودم و داشتم جان ميدادم امام حسين(علیه السلام) آمد و دست راستش را گذاشت روی قلبم❤️.
*چون همسرم هنگام غسل و كفن شهيد خيزاب در گوشش گفته بود دعا كن من هم شهيد شوم،
شهيد خيزاب در خواب به همسرم گفته بود:*
*عبدالمهدی شهادت خيلی شيرين بود.
شربت شهادت را خوردم و همانجا كه در گوشم گفتی و از من خواستی كه به امام حسين (ع) بگويم شهيد شوی،
حضرت زهرا(س) برات شهادتت را امضا كرد. هر كسی ميخواهد به شهادت برسد؛
حضرت زهرا پای شهادتش را امضا ميكند.😭
همسرم قبل از اربعين به سوريه رفت.
ماه محرم بود.
به من ميگفت برو و در مراسم امام حسين(ع) شركت كن كه ايشان گرههای كور را باز ميكند.👆🏼👆🏼
امام حسين(ع) خيلی بابالحوائج است. ميگفت حديث كسا بخوانيد تا ما شهری را كه در محاصره است آزاد كنيم.
قبل از شهادتش هم با من تماس گرفت. صدايش گرفته بود و گفت از من راضی هستی؟
گفتم بله،
اين چه حرفيه.
گفت از من راضی باش.
دعا كردم و گوشی را قطع كردم.
☑️الهامی از شهادتش به شما شده بود؟
🎙️قبل از شهادتش خواب ديدم كه رفتم حرم حضرت زينب(س).
تمام عكس شهدا را در حرم چسبانده بودند.
خانمی آنجا بود كه روبند داشت.
از آن خانم پرسيدم كه اينها عكسهای چه كسانی هستند؟
*ايشان گفت:
عكس شهدای كربلا.
بعد هم گفت:
اينها بسيارعزيز هستند.*👇🏼
در ميان عكسها تصوير عبدالمهدی من هم بود.
خيلی نگران شدم تا اينكه خبر شهادت را به من دادند.
*عبدالمهدی در شب تاجگذاری امام زمان(عج) همان طور كه آيتالله بهجت فرموده بودند به شهادت رسيد.
۲۹ دی ماه سال ۱۳۹۴ بود.
عبدالمهدی با اصابت موشك كورنت به آرزويش رسيد.*
☑️پس آنطور كه آيتالله بهجت وعده كرده بودند به شهادت رسيد.
بعد از شنيدن خبر شهادت همسنگر و همراه زندگيتان چه كرديد ؟
🎙️وقتی خبر را شنيدم؛
بال بال ميزدم كه پيكرش را ببينم.
آخر خيلی دلم برايش تنگ شده بود.
گفتم عبدالمهدی به حاجتت رسيدی😭.
بعد از شهادتش خواب ديدم كه پشت سر امام زمان(عج) ميرود و از اينكه در كنار امام حسين (ع) است؛
بسيار خوشحال بود.😭
ميگفت من زندهام فكر نكنيد كه مردهام هيچ وقت ناشكری نكنيد.
هر مشكلی داشتيد من برايتان حل ميكنم.😭
☑️ ازشهيد فرزندی هم داريد؟
🎙️من و عبدالمهدی ۹سال با هم زندگی كرديم.
ريحانه هفت ساله و فاطمه دو ساله يادگاری های شهيدم هستند.
(ص۳)
👇👇👇ادامه درص۴👇👇👇
ادامه صفحه (سه)
💢💥ريحانه خيلی وابسته به پدرش بود. خيلی با پدرش حرف ميزد.
☑️در مورد بچهها چه سفارشی داشتند؟
🎙️همسرم ميگفت دوست دارم ريحانه ولايتی بار بيايد.
عبدالمهدی عاشق رهبری بود.
هر زمان چهره ايشان را نگاه ميكرد دست بر سينه ميگذاشت و ميگفت:
جان❤️ ناقابلی دارم،
فدای رهبر عزيزم🤚🏻.
*سفارش كرد كه ميخواهم بچهها را زينبوار بزرگ كنيد.
ان شاء الله حجابشان زينبی باشد.
رفتارشان زهرايی باشد.
نمونه باشند.*
يك بار ريحانه تب كرد يك هفته تمام تب داشت.
خوب نميشد.
به بيمارستان بردم و دارو دادم،
تبش پايين نمی آمد.
نگران بودم تشنج نكند.
نمی دانستم چه كار كنم.
عبدالمهدی قبلتر به من گفته بود كه كمك خواستی به حضرت زهرا(س) متوسل شو و من را صدا كن.
توسل كردم و زيارت عاشورا خواندم.
سلام آخر را كه دادم؛
به حضرت زهرا(س) گفتم امروز پنجشنبه است؛
و من ميدانم همه شهدا امروز در محضر ارباب جمع هستند.😭
گفتم به عبدالمهدی بگويند اگر برای دخترش اتفاقی بيفتد نگويد كه من نتوانستم از بچهاش نگهداری كنم.
آنها امانت هستند دست من.
رفتم بالای سر ريحانه ناگهان بوی عطری در خانه پيچيد.😭
عطری كه هر لحظه زياد و زيادتر ميشد. ناگهان من صدای عبدالمهدی را شنيدم.😭
گفت همسرم بخواب من بالای سر ريحانه هستم.
خوابيدم وقتی بلند شدم؛
ديدم ريحانه تبش پايين آمده،
و از من آب ميخواهد.
حس كردم كه عبدالمهدی در كنارم است. حسش ميكردم.
همه حرفهايم را با عبدالمهدی زدم.
او به قولش عمل كرده بود.
آمده بود تا كمكم كند،😭
بحق فرمودهاند كه شهدا عند ربهم يرزقونند(زنده اند ونزد پروردگار روزی میخورن).
بعد از آن شب تا مدتها هر كسی وارد خانه ميشد؛
متوجه آن بوی خوش ميشد.
لباس ريحانه بوی اين عطر را گرفته بود.
☑️حتماً شما طعنه برخی از افراد ناآگاه را شنيدهايد؟
🎙️بله؛
خيلی ها به من ميگويند:
چرا اجازه دادی كه همسرت برود و برای عربها بجنگد.؟
ميخواهم از همين جا از طريق روزنامه «جوان» پاسخ آنها را بدهم.
*👈🏼عبدالمهدی رفت تا از مرز اسلام دفاع كند.*
*👈🏼رفت تا نامحرمی وارد حريممان نشود.*
*👈🏼مدافعان حرم ميروند تا ما در آرامش زندگی كنيم.*
👈🏼هدف اصلی تروريستها ايران است.
اگر مدافعان حرم نبودند؛
امروز شاهد جنگ در كرمانشاه و همدان و. . . بوديم.
🔹️ما آرامشمان را مرهون خون شهدائيم؛
و برای همين بايد ادامهدهنده راهشان باشيم؛
شهدای از صدر اسلام تا امروز.
🔶️خواننده گرامی امیدوارم بحق شهید گرانقدر مجتبی علمدار وشهید عالی مقام عبدالمهدی کاظمی با ذکر سه صلوات هدیه به روح مطهرشان وسه صلوات برای تعجیل در فرج امام زمان (علیه السلام) به حاجت شرعی دلت برسی..
*تصمیم بگیر در مسیری که شهدا قدم برداشتنقدم برداری تا قیمتی بشی...*
کپی📝 با ذکر یک صلوات هدیه به خانمفاطمه زهرا (سلام الله علیها)،
زینبکبری (سلام الله علیها)،
و فاطمه معصومه (سلام الله علیها)🌺
🤲🌺🤲التماس دعا🤲🌺🤲
(ص۴)
@کانال منتظران ظهور🤲
🌺@montzranzhoor🌺
بسم الله القاصم الجبارین و الکفار و الظالمین و المنافقین
سلام علیکم
⭕️ حزبالله پیجرهای منفجر شده را اخیرا خریداری کرده بود.
۱⃣ وال استریت ژورنال به نقل از منابع نزدیک به حزبالله:
برخی افراد احساس کردند دستگاه ها داغ شده و قبل از انفجار از شر آنها خلاص شدند.
۲⃣ وال استریت ژورنال به نقل از منابع آگاه:
دستگاههای ارتباطی هدف قرار گرفته در لبنان بخشی از محموله جدیدی بود که حزبالله اخیرا دریافت کرده است.
۳⃣ منابع امنیتی به رویترز گفتند:
وسایل ارتباطی منفجر شده در لبنان جدیدترین مدلی است که حزبالله در چند ماه گذشته تهیه کرده است.
۴⃣ خبرگزاری آسوشیتدپرس به نقل از منابع نزدیک به حزبالله:
دستگاههای ارتباطی جدید مجهز به باتریهای لیتیومی هستند؛
و به نظر میرسد که در اثر گرمای بیش از حد منفجر شدهاند.
#پدرفتنه
به نام خدای حکیم و بصیر وقهار و جبار
سلام علیکم
🔺نظر حضرت امام خامنهای (مدظله العالی)در خصوص استفاده از محصولات موتورلا
⚠️پیجرهای حزب الله محصول موتورلا بودن.
[همین الان یه سری به بازار ایران بزنید. گوشیهای موتورلا پیدا میشه،
تو دیجی کالا هم دارن میفروشن؛
این یک تهدید بزرگ علیه امنیت نه فقط ایران بلکه تمام جهانه]
ـــــــــــــــــــــــ
🇵🇸🇮🇷#مصاف_آخر
بسم الله القاصم الجبارین و الکفار و الظالمین و المنافقین
سلام علیکم
♨️ دلایل انفجارپیجر در لبنان و نقش شرکت سازنده آمریکایی موتورولا
بهعنوان یک کارشناس الکترونیک، باید بگویم دو فرضیه را میتوان مطرح کرد:
۱_انفجار باتری پیجرها
۲_تعبیه مواد منفجره در پیجرها
با هم بررسی کنیم:
دو نوع باتری میتوان در این نوع پیجرها استفاده کرد باتری لیتیوم یونی و باتری لیتیوم پلیمری!
این باتری ها توسط آی سی های شارژ باتری، مثل LTC4054، LP4056، یا یاMCP73831 یا TP4056 و... شارژ می شوند و در صورتی که بدون کنترل مدارات محافظ عمل کند میتواند باعث شارژ بیشازحد باتری و در نهایت آتش گرفتن آن و در موارد استثنا انفجار شود.
اما باید توجه داشت که این وضعیت زمانی رخ میدهد که دستگاه الکترونیکی مربوطه برای شارژ شدن به برق متصل باشد.
همچنین در باتریهای لیتیوم پلیمری جهت آتش گرفتن نیازمند اتصال کوتاه بین ترمینالهای باتری است؛
اما باید توجه داشت که این اتفاق هم در صورتی رخ میدهد که در زمان طراحی توسط شرکت سازنده طراحی شده باشد.
اینکه آی سی های شارژ توسط شرکت سازنده دستکاری شده باشد تا بیش از حد شارژ کند و یا در طراحی مدار الکترونیک پیجر، وضعیت اتصال کوتاه جهت تحریک و اشتعال باتری انجام شده باشد دور از ذهن نیست اما به چند دلیل باتری فرضیه محکمی برای این انفجارها نمیتواند باشد.
۱- همانطور که گفته شد دستکاری آی سی شارژ برای شارژ بیش از حد زمانی موثر است که دستگاه الکترونیکی به برق متصل باشد در حالیکه این پیجرها زمان انفجار، به برق متصل نبوده و در جیب مجروحین قرار داشته است.
۲- انفجارهای باتری لیتیومی، بهویژه وقتی داخل قاب پیجر قرار دارند، با توجه به اندازه کوچک پیجر که معمولاً جیبی است و طبیعتا باتری کوچکی هم دارد، نمیتواند به قطع عضو منجر شود!
۳- تحلیلگران از داغ شدن این باتریها و احتمال انفجار باتری صحبت میکنند، در حالیکه فرآیند داغ شدن باتریهای لیتیومی آنی نیست و به زمان نیاز دارد، بنابراین فرد معمولاً قبل از وقوع آتش سوزی متوجه گرم شدن بیش از حد دستگاه خواهد شد!
۴- باتری های لیتیومی قبل از آتش گرفتن ، اصطلاحا دود میکند و بعد آتش سوزی (و در مواقع نادر انفجار) رخ میدهد بنابراین فرد قبل از آتش سوزی باتری از وقوع حادثه مطلع میگردد و طبیعی است که دستگاه را از خود دور کند ولی در برخی از فیلم ها که در کانال خبر فوری سراسری هم منتشر کردیم انفجارها آنی و به یکباره رخ داده است.
بنابراین با توجه به مطالب مطرح شده و رد فرضیه انفجار باتریها، احتمال تعبیه مواد منفجره داخل این دستگاه ها توسط شرکت سازنده قوت میگیرد!
همچنین با توجه به وجود پروتکل های ارتباطی رمزگذاریشده در پیجرها توسط شرکت سازنده یعنی موتورلا، فعال کردن حالت انفجار مواد منفجره، برای چندهزار دستگاه بصورت همزمان ، نیازمند دسترسی داخلی از طریق پیجر مَستر(پیجر مدیر) برای ارسال دستور انفجار برای سایر پیجرهاست بنابراین نباید از شبکه نفوذ که مدتهاست گریبان گروه های مقاومت را گرفته است غافل شد.
📌 #خبر_فوری_سراسری
🔹پ. ن🔹
همیشه تحلیل های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی نوشتم اما تحلیل الکترونیکی ننوشته بودم!
باز هم تاکید میکنم و همکارانم هم حتما تایید خواهند کرد که طراحی و ساخت و تولید پیجر،
جزو راحت ترین و آسون ترین دستگاه های الکترونیکی محسوب میشه و هنوز قابل درک نیست که چرا از شرکت آمریکایی موتورولا این دستگاه خریداری و تامین شده.😔😳😔