بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
💢💥ازحکیمی پرسیدند:
از عمری که سپری نمودی چه چیز یاد گرفتی؟
پاسخ داد:
یاد گرفتم؛
کسی که مرتب میگوید:
من این میکنم و آن میکنم تو خالی است؛
و نمیتواند کاری انجام دهد.😱😳😱
یاد گرفتم؛
کسی که معدنش طلا است؛
همواره طلا باقی میماند بدون تغییر، 👋💚👋
اما کسی که معدنش آهن است؛
تغییر میکند و زنگ میزند.😱😳😱
یاد گرفتم؛
تمام کسانیکه در گورستان هستند؛
همه کارهایی داشتند،
و آرمانهایی داشتند که نتوانستند محقق گردانند؛
پس حرص زیادی نزنم.👏💙👏
یاد گرفتم؛
که دنیا قرض است؛
باید دیر یا زود پس بدهیم.👋❤👋
یاد گرفتم؛
که مظلوم دیر یا زود حقش را خواهد گرفت.👏💥👏
یاد گرفتم؛
که دنیای ما هر لحظه ممکن است تمام شود؛
اما ما غافل هستیم.😳😭😳
یاد گرفتم،
که سخنِ شیرین،
گشاده رویی،
و بخشش،
سرمایه اصلی ما در زندگیست.👋💚👋
یاد گرفتم؛
که ثروتمند ترین مردم در دنیا کسی است؛
که از سلامتی، امنیت و آرامش بهره مند باشد.🤲💙🤲
یاد گرفتم؛
کسی که جو را میکارد؛
گندم برداشت نخواهد کرد.👏💜👏
یاد گرفتم؛
کسی که میخواهد مردم به حرفش گوش بدهند؛
باید خودش نیز به حرف آنان گوش دهد.👋💜👋
یاد گرفتم؛
که مسافرت کردن و هم سفره شدن با مردم،
بهترین معیار و دقیق ترین راه برای محک زدن شخصیت و درون آنان است.👏💙👏
یاد گرفتم؛
که بساط عمر و زندگیمان را در دنیا طوری پهن کنیم؛
که در موقع جمع کردن دست و پایمان را گم نکنیم.👋💚👋
♻️❤️♻️❤️♻️❤️♻️❤️
❤️
♻️
❤️
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
اشعار بدون نقطه و تکرار
۱۱۰ بار نام مبارک امام علی (علیهالسلام) در وصف مولی امیرالمومنین(علیهالسلام).
سروده: رضا وهابزاده (خاموش)
علی عالی علی اَعلی،
علی والی علی والا،
علی روح همه دلها،
علی سرلوح هر املا،
علی کرّار علی سردار،
علی سرّ و علی اسرار،
علی سرور علی سالار،
علی حاء و علی طاها،
علی اکمل علی کامل،
علی اعلم علی عامل،
علی عدل و علی عادل،
علی درّ کلام ما،
علی اعلم علی اکرم،
علی محرم علی مرحم،
علی هم دم علی همدم،
علی لوُءلوُء علی لالا،
علی احکم علی حاکم،
علی صائم علی دائم،
علی سلم و علی سالم ،
علی سرّ دعای ما،
علی علم همه عالم،
علی حکم و علی محکم،
علی حالُ علی الاحوال،
علی اول ولّی ما،
علی کی در کلام آمد.
علی کو در مرام آمد.
علی روح سلام آمد.
علی مُهر کلام ما،
علی مُلک و علی مالک،
علی سِلک و علی سالک،
علی حُلو عَلی' حالک،
علی داروی درد ما،
علی اسعد علی مسعود،
علی احمد علی محمود،
علی کو در حرم مولود،
علی آگاهی دلها،
علی طاهر علی اطهر،
علی داور علی محور،
علی محو روی داور،
علی آرام دل ما را،
علی دُرّ کلام الله،
علی صهر رسول الله،
علی روحُ عَلَی الاَرواح،
علی آدم عَلی حوّا،
دلم مملوّ مِهر او،
علی را مهر عالم گو،
مگو اصلا علی را هو،
ملک مَحو روی مولا،
معلّم در همه عالم،
و محو علم او آدم،
علی اعلا عَلَی الآدم،
علی اعلا عَلَی الموسی،
علی را دم دهم هردم،
دهم در راه او سر هم،
علی وردم علی روحم،
علی آرامهی دلها،
علی صلح و علی صالح
علی سمع و علی سامع،
علی مدح و علی مادح،
علی روح دل اعما،
علی هم اسم الله و،
علی همراه الله و،
علی را گو ولی الله،
صدا سر ده علی مولا،
علی حمد و علی حامد.
علی مرد و علی واحد.
علی را در سماء مائد.
علی دارد محمدرا،
علی امرو علی آمر،
علی راحِم علی عامر،
علی ماه وعلی ماهر،
همه مهو روی مولا،
علی درّ وعلی گوهر،
علی واکرده اوهر در،
کسی اسم علی آرد.
رود همّ همه دلها،
علی دلداده همسر،
دل آرام علی همسر،
و کرده مدح او همسر،
علی را همسری والا،
محمد را علی امداد.
محمد را علی داماد.
گلی اطهر علی را داد.
که او عطر همه گلها،
دلم مِهر ولی دارد.
دمادم اسم اوآرد.
سروری در دلم کارد.
سرم گَردِ ره مولا.
صدو ده مرحله اسم،
علی آوردهام.
که هر مصراع سردادم.
🤲🍀مددمولا مددمولا مددمولا🍀🤲
#نشر_صدقه_جاریه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟اعوذبالله من الشیطان العین الرجیم🌟
🌸بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ
الْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ🌸
🌺سَلام عَلَیکُم🌺
🤲💚🤲السلام علیک یااباصالح المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)ادرکنی،🤲💚🤲
#پندهایی برای اونهایی که رسیدن به عمر ۳۵ و ۴۰ و ۵۰ و یا بیشتر....
#پند اول:
هر سال حجامت رو انجام بده گ،
حتی اگر خدا رو شکر🤲گرفتار هیچ درد و مرضی نیستی!🤲
#پند دوم:
همیشه آب بخور،
حتی اگر تشنه نباشی،
و احساسش رو نداشته باشی،
که بیشتر مشکلات سلامتی مون از کم آبی بدن هست!
#پند سوم:
ورزش کن.
حتی اگر در اوج مشغولیت باشی،
جسمت باید تحرک داشته باشه،
حتی اگر پیاده روی و یا شنا باشه...
#پند چهارم:
غذات رو کم کن.
هوس خوردن رو ترک کن؛
که هیچ خیری درش نیست.
خودت رو محروم نکن از خوردن،
ولی مقدارش رو کم کن !
#پند پنجم:
تا جای ممکن کمتر از ماشین استفاده کن.
سعی کن پیاده بری مسجد، بازار،خونه کسی و یا هر جای دیگه ای...
#پند ششم:
از عصبانیت دوری کن.
قهر و ناراحتی رو ترک کن.
سعی کن مسائل رو آسون بگیری.
خودت رو در شرایط ناراحت کننده قرار نده، همه اینا سلامتیت رو از بین میبره و روحیه ات رو داغون میکنه!
#پند هفتم:
همان طور که میگن پولت رو توی آفتاب رها کن و خودت بشین تو سایه!
برای خودت و اطرافیانت چیزی کم نذار!
که پول اومده تا ما راحت زندگی کنیم؛
نه اینکه ما زندگی کنیم تا جمعش کنیم فقط ...
#پند هشتم:
نه حسرت کسی رو بخور،
و نه حسرت کاری که نمیتونی انجامش بدی،
و نه حسرت چیزی که نمیتونی بدستش بیاری!
از ذهنت کنارشون بزن،
اصلا فراموشش کن !
#پند نهم:
فروتن باش و باز هم فروتن ...
که پول و مقام و قدرت و نفوذ و همه چیز با غرور و خود بزرگ بینی از بین میره !
اما متواضع که باشی همه دوستت خواهند داشت؛
و خداوند هم قدر و منزلتترو بالاتر خواهد برد.
#پند دهم:
موهای سرت که سفید شد به این معنا نیست که داری به آخر عمرت نزدیک میشی!
بلکه نشونه اینه که زندگی بهتری داره آغاز میشه،
خوش بین باش!
خاطره بساز،
برو سفر،
خودت رو با خوشی های حلالِ دنیوی سرگرم کن!
▪️پند آخر:
نمازت رو هرگز ترک نکن!
که نماز برگ برنده تو از دنیاست؛
برای روزی که نه ثروت به دردت میخوره و نه فرزند...
❤️🌹❤️💚💜💚❤️🌹❤️
🤲🌷🤲الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَاحْشُرْنٰامَعَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین 🤲🌷🤲
🤲🌷🤲اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَالْعافِیَةَ وَالنَّصْرَبِحَقِّ الحُسَینِ"عَلَیهِ السَّلامُ"وَاجْعَلْنامِنْ خَیْرِاَنْصارِهِ وَاَعْوانِهِ وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ🤲🌷🤲
🤲اَللهُمً اجعَل عَواقِبَ اُمُورِناخَیرا🤲
🖐وَالعاقِبَهُ لِلمُتَقین🖐
🌸🤲🌸التماس دعای فرج🌸🤲🌸
#کانال منتظران ظهور🤲
🌺@montzranzhoor🌺
0493 Abbasi-25-01.mp3
2.9M
تلاوت صفحه ۴۹۳
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
📚ماجرای ازدواج عجيب شهيد مدافع حرم عبدالمهدی كاظمی😭👇🏼
بخون ببین چه حال خوبی بهت دست میده...
واسطه ازدواج شهيد عبدالمهدی كاظمی و همسرش مرضيه بديهی، 👈🏼شهيد سيد مجتبی علمدار بود.
هر دو به اين شهيد متوسل ميشوند تا همسری متدين نصيبشان شود؛
و طی يك رؤيای صادقه، شهيد علمدار، عبدالمهدی را به همسرش معرفی ميكند.
به اين ترتيب ازدواج خوبان شكل ميگيرد و ۹ سال ادامه می يابد.
يك زندگی شيرين كه با شهادت عبدالمهدی در سوريه در تاريخ ۲۹ دی ماه ۹۴، به سرنوشتی زيباتر ختم ميشود.
حالا كه كمتر از يك سال از شهادت عبدالمهدی ميگذرد، با همسرش مرضيه بديهی همكلام شديم تا هرچه بيشتر از اين شهيد مدافع حرم بدانيم.
👈🏼شهيدی كه آيتالله بهجت پيشبينی شهادتش را در روز تاجگذاری امام زمان(عج) كرده بود و طبق همين پيشبينی، عبدالمهدی آسمانی شد😧.
گفتگو🎙️ با همسر شهید عبدالمهدی کاظمی را در ادامه بخوانید:
☑️گويا واسطه ازدواج شما شهيد علمدار بود، اين وصلت چطور اتفاق افتاد؟
🎙️سوم دبيرستان بودم و به واسطه علاقهای كه به شهيد سيد مجتبی علمدار داشتم، در خصوص زندگی ايشان مطالعه ميكردم. اين مطالعات به شكل كلی من را با شهدا، آرمانها و اعتقاداتشان بيش از پيش آشنا ميكرد. حب❤️ به شهيد علمدار و زندگی اش موجی در دلم ايجاد و ايمانم را تقويت كرد. شهيد علمدار سيد بود و علاقه عجيبی به مادرش حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) داشت. عاشق اباعبدالله الحسين(علیه السلام) و شهادت بود. ياد دارم در بخشهايی از خاطراتش خوانده بودم كه يك روز وقتی فرزندشان تب شديد داشت، سيد مجتبی دست روی سر بچه ميكشد و شفا پيدا ميكند. 👈🏼شهيد علمدار گفته بود به همه مردم بگوييد اگر حاجتی داريد، در خانه شهدا را زياد بزنيد.
👈🏼وقتی اين مطلب را شنيدم به شهيد سيد مجتبی علمدار گفتم حالا كه اين را ميگوييد، ميخواهم دعا كنم خدا يك مردی را قسمت من كند كه از 👈🏼سربازان امام زمان(عج) و از اوليا باشد.👉🏼
حاجتی كه با عنايت شهيد علمدار ادا شد و با ديدن خواب ايشان، با همسرم كه بعدها در زمره شهدا قرار گرفت، آشنا شدم.😯
☑️مگر در خواب چه ديديد كه تصميم گرفتيد شريك زندگيتان را به وسيله آن انتخاب كنيد؟
🎙️يك شب خواب شهيد سيد مجتبی علمدار را ديدم كه از داخل كوچهای به سمت من می آمد و يك جوانی همراهشان بود.
شهيد علمدار لبخندی زد و به من گفت امام حسين(ع) حاجت شما را داده است و اين جوان هفته ديگر به خواستگاريتان می آيد.نذرتان را ادا كنيد.😭
وقتی از خواب بيدار شدم زياد به خوابم اعتماد نكردم. با خودم گفتم من خواهر بزرگتر دارم و غير ممكن است كه پدرم اجازه بدهد من هفته ديگر ازدواج كنم. غافل از اينكه اگر شهدا بخواهند شدنی خواهد بود. فردا شب سيد مجتبی به خواب مادرم آمده و در خواب به مادرم گفته بود. جوانی هفته ديگر به خواستگاری دخترتان می آيد.😳 مادرم در خواب گفته بود نميشود، من دختر بزرگتر دارم پدرشان اجازه نميدهند.
شهيد علمدارگفته بود كه ما اين كارها را آسان ميكنيم.
خواستگاری درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسی كه زده بودم پدرم مقاومت كرد اما وقتی همسرم در جلسه خواستگاری شروع به صحبت كرد، پدرم ديگر حرفی نزد و موافقت كرد و شب خواستگاری قباله من را گرفت.
پدر بدون هيچ تحقيقی رضايت داد و در نهايت در دو روز اين وصلت جور شد و به عقد💍 يكديگر درآمديم.
☑️وقتی برای اولين بار همسرتان را ديديد، آن هم بعد از خوابی كه ديده بوديد، واكنشتان چه بود؟
در اولين ملاقاتتان چه صحبتهايی رد و بدل شد؟
🎙️همان شب خواستگاری قرار شد با عبدالمهدی صحبت كنم. وقتی چشمم به ايشان افتاد تعجب كردم و حتی ترسيدم!
طوری كه يادم رفت سلام بدهم.
ياد خوابم افتادم😴.
او همان جوانی بود كه شهيد علمدار در خواب به من نشان داده بود.
وقتی با آن حال نشستم، ايشان پرسيد اتفاقی افتاده است؟
گفتم شما را در خواب همراه شهيد علمدار ديدهام.
خواب را كه تعريف كردم عبدالمهدی شروع كرد به گريه كردن.
گفتم چرا گريه ميكنيد؟
در كمال تعجب او هم از توسل خودش به شهيد علمدار برای پيدا كردن همسری مؤمن و متدين برايم گفت.😱
همسرم تعريف كرد: من و تعدادی از برادران بسيجی با هم به ساری رفته بوديم. علاقه زيادم به شهيد علمدار بهانهای شد تا سر مزار ايشان برويم.
با بچهها قرار گذاشتيم سری هم به منزل شهيد علمدار بزنيم. رفتيم و وقتی به سر كوچه شهيد رسيديم متوجه شديم كه خانواده شهيد علمدار كوچه را آب و جارو كردهاند و اسفند دود دادهاند و منتظر آمدن مهمان هستند.😱
تعدادی از بچهها گفتند كه برگرديم انگار منتظر آمدن مسافر كربلا هستند، اما من مخالفت كردم و گفتم ما كه تا اينجا آمدهايم خب برويم و براي ۱۰ دقيقه هم كه شده مادر شهيد را زيارت كنيم.
(ص ۱)
ادامه صفحه (یک)
💢💥رفته بودند و سراغ مادر شهيد علمدار را گرفته و خواسته بودند تا ۱۰ دقيقهای مهمان خانه شوند.
مادر شهيد علمدار با ديدن بچهها و همسرم گريه كرده و گفته بود من سه روز پيش با بچهها و عروسها بليت گرفتيم تا به مشهد برويم.
سيد مجتبی به خواب من آمد و گفت كه از راه دور مهمان دارم.
به مسافرت نرويد.😱
عدهای ميخواهند به منزل ما بيايند.😧
مادر شهيد استقبال گرمی از همسرم و دوستانش كرده بود.
با گريه گفته بود شماها خيلی برايمان عزيزيد. شما مهمانهای سيد مجتبی هستيد.
در همان جلسه خواستگاری💍 و بعد از آن همسرم خيلی از معجزههای اين شهيد برايم تعريف كرد.
ميگفت مادر شهيد برايمان خاطرهای از فرزند شهيدش روايت كرد.
مادر شهيد علمدار گفته بود:
من از سيد مجتبی گله كردم كه روز مادر است تو هم به من يك تبريكی بگو يك علامتی، چيزیكه من هم دلخوش باشم به اين روز. سيد مجتبی در خواب مادرش گفته بود مادر جان!
من هميشه در كنارت هستم و بعد دست مادر را بوسيده و يك انگشتری به دست مادرگذاشته بود.
وقتی مادر از خواب بيدار شده بود انگشتر اهدايی شهيد علمدار به مناسبت روز مادر در دستش بود.😱
مادرشهيد انگشتری را به همسرم نشان داده بود و همان جا هم ايشان از شهيد علمدار همسری خوب ميخواهند و كمی بعد هم به خواستگاری من می آيند.
☑️زمان ازدواج، شغل همسرتان چه بود؟
🎙️همسرم آن زمان درس طلبگی ميخواند و ميگفت:
من طلبه هستم و مالی از دنيا ندارم.
دارايی ام همين كاپشنی است كه پوشيدهام. نبايد از من توقع زياد داشته باشيد.
من اينطوری هستم اگر ميتوانيد قبول كنيد. ميدانم كه ارزش شما بيش از اين حرفها است.
ان شاءالله بعدها اگر توانستم جبران ميكنم.😓
الان من درس ميخوانم و حقوقی ندارم. دوست دارم همسرم سادهزيست باشد.
اگر قرار است نان خالی يا غذای خوب هم بخوريم بايد با دل خوش باشد.
زندگی بالا و پايين دارد؛
تلخی هست، سختی هست.
همسرم به احترام نسبت به پدر و مادر بسيار تأكيد ميكرد.
*برای خودم من هم ايمان و تقوا مهم بود.
دوست داشتم مرد زندگی ام مؤمن و استاد اخلاق من باشد.
آنقدر همسرم از لحاظ ايمان و اخلاق در درجه بالا باشد كه بتواند من را رشد دهد.
واقعاً هم عبدالمهدی در مدت زندگی برای من مثل استاد اخلاق بود.
امروز كه می بينم عبدالمهدی در كنارم نيست گويی از بهشت بيرون آمده باشم.
من هر چه دارم را مديون و مرهون شهيدم ميدانم.
☑️در زندگی پيش آمده بود حرفی از شهادت پيش بكشد؟
🎙️اتفاقا عبدالمهدی يك بار يك خوابی ديده بود.
بعد از آن رفت پيش يكی از علمای اصفهان و خواب را تعريف كرد.
آن عالم گفته بود برای تعبيرش بايد بروی قم با آيت الله بهجت ديدار كنی.
همسرم به محضرآيتالله بهجت شرفياب ميشود تا خوابش را به ايشان بگويد.
*آقا هم دست روی زانوی عبدالمهدی گذاشته و ميگويند جوان شغل شما چيست؟!*
*همسرم گفته بود طلبه هستم.*
*ايشان فرموده بودند:
بايد به سپاه ملحق بشوی و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشی.*
*آيت الله بهجت در ادامه پرسيده بودند اسم شما چيست ؟
گفته بود فرهاد.
(ابتدا اسم همسرم فرهاد بود) ايشان فرموده بودند حتماً اسمت را عوض كن.
اسمتان را يا عبدالصالح يا عبدالمهدی بگذاريد. آيتالله بهجت فرموده بودند:
شما درتاجگذاری امام زمان (عج) به شهادت خواهيد رسيد.
شما يكی از سربازان امام زمان (عج) هستيد و هنگام ظهور امام زمان(عج) با ايشان رجوع ميكنيد😯.*
وقتی عبدالمهدی ازقم برگشت؛
خيلی سريع اقدام به تعويض اسمش كرد.
باهم رفتيم گلستان شهدا،
وسرمزارشهيدجلال افشار،
گفت ميخواهم يك مسئلهای را باشما درميان بگذارم؛
كه تا زندهام برای كسی بازگو نكنيد؛
بين خودم،خودت وخدابماند.
عبدالمهدی گفت:
شمادرجوانی من را ازدست ميدهيد.
من شهيدميشوم.
گفتم باچه سندی اين حرف را ميزنيد.
گفت كه من خواب ديدم؛
و رفتم پيش آيتالله بهجت،
وباقی ماجرا رابرايم تعريف كرد.
من خودم را اينگونه دلداری ميدادم كه انشاءالله امام زمان(عج)ظهورميكند.
ايشان در ركاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)خواهندبود.
امروزكه جنگی نيست كه شهادتی باشد.
اين حرفها راباخود مرور ميكردم،
تا اينكه عبدالمهدی كاظمی بالباس سبزسپاه به جمع مدافعان حرم پيوست.😟
☑️پس عاشق شهداوشهادت بود؟
🎙️بله،
هرجا می نشست ازشهداميگفت.
پيش مادرش كه ميرفت ازشهداتعريف ميكرد؛
و ميگفت:
كاش همه باحالت شهدابه ديدارخدابرويم.
ميگفت:
مادردعا كن من شهيد شوم؛
وقتی شهيد شوم؛
رويتان پيش حضرت زهرا(س) سفيدميشود.
مادرش ميگفت هرشب ازشهادت ميگويی،
اماعبدالمهدی ميگفت:
يك مادرشهيد بعد ازسالها انتظار آمدن فرزندش،
دلخوشی اش تنهابه يك تكه استخوان است.
وقتی استخوان شهيدش را می آورند؛
چقدر خوشحال ميشود؛
و ميگويد:
اين هديه من به اسلام است؛
وناقابل است.
شماهم بايد اينطورباشيد.
☑️چطور تصميم گرفت مدافع حرم شود؟
(ص ۲)
ادامه درص۳👇👇👇