eitaa logo
مرکز فرهنگی دفاع مقدس و جبهه مقاومت
339 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1.9هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹فرمانده پر افتخار و 🔶 🔶 معاون شجاع لشگر ۵ از صداقت و سادگی فرمانده خود ( شجیعی) می گوید ...👇👇👇 محل : دفاع مقدس جوین 👇👇👇 روایت صوتی http://defamoghaddas8.ir/صداقت-و-سادگی-کم-نظیر-فرمانده-گردان-لش/ 🔶دفتر حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس جوین و جبهه مقاومت https://eitaa.com/markazdefamoghadas
🌹فرمانده پر افتخار و 🔶 🔶 معاون شجاع لشگر ۵ از صداقت و سادگی فرمانده خود ( شجیعی) می گوید ...👇👇👇 محل : دفاع مقدس جوین 👇👇👇 روایت صوتی http://defamoghaddas8.ir/صداقت-و-سادگی-کم-نظیر-فرمانده-گردان-لش/ 🔶دفتر حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس جوین و جبهه مقاومت https://eitaa.com/markazdefamoghadas
♦️ به های تاریخی مقدس ...چرا ؟ ♦️♦️♦️ سال دیگر !!!خبرنگاری هوس و گفتگو با یکی از زنده‌ مانده از مقدس را داشته باشد باید شهر به شهر، به کوه و به دیار، و بگردند، تا شاید بتوانند   پیری را پیدا کنند ...تا به عنوان یک شاهد زنده و سند از زمان جنگ ...استفاده شود ... ♦️♦️♦️ اگر متوسط سن رزمندگان دفاع مقدس را ۲۳ سال در نظر بگیریم و سال ۶۳ را متوسط هشت سال دفاع مقدس محاسبه کنیم، سن متوسط بازماندگان دفاع مقدس (رزمندگان، جانبازان و آزادگان) در سال۱۴۰۲ باید عددی حدود ۶۰ تا ۶۲ سال باشد، و البته آسیب‌های روحی و جسمی وارده به این افراد، آنان را مشابه پیرمردانی ۷۰ تا ۸۰ ساله (بسته به نوع و شدت آسیب‌های روحی و جسمی) نشان می‌دهد. دیگر خبری از والدین شهدا نیست و تقریبا پدران و مادران شهدا به آخرای خط رسیده‌اند و جمعیت بسیاری از آنان به فرزندان شهیدشان پیوسته‌اند. آرام آرام جانبازان، ایثارگران و رزمندگان بار و بندیل سفر را می‌بندند تا به رفقای آسمانی خود بپیوندند، و تقریبا هر روزه در هر کوی و برزنی صدای لا اله الا الله را برای تشییع این خون‌داده‌ها و خون دل خورده‌ها می‌شنویم. تا ده سال آینده، اگر خبرنگارانی هوس مصاحبه و گفتگو با یکی از رزمندگان زنده‌مانده از جنگ و دفاع مقدس را داشته باشند باید شهر به شهر، کوه به کوه و دیار به دیار، روزها و ماهها بگردند، تا شاید بتوانند کهنه‌سرباز پیر و فرتوت را، که نای سخن گفتن ندارد پیدا کنند تا مصاحبه‌ای نمایند. ما بی‌نظیرترین نسلیم! ما نسل انتقالیم. آخرین بازمانده‌های نسل سنتی، و اولین اهالی دهکده مجازی نسل مدرن. ما با تمام سختی‌هایی که داشته‌ایم نسلی بی‌نظیریم. نسلی هستیم که هم خانواده‌ی پرجمعیت را تجربه کردیم و هم خانواده کم‌جمعیت تک فرزندی را دیدیم . نسلی هستیم که عمو، عمه، دایی و خاله برایمان بسیار پررنگ بود، و نسلی را دیدیم که کم‌کم با آن غریبه شدن . نسلی هستیم که همسایه و هم‌محله‌ای بخش مهمی از خاطراتمان بود، و نسلی را دیدیم که در یک آپارتمان چند واحدی، کسی کسی را نمی‌شناسد. نسلی که گروه‌های گفتگویمان، جمع شدن‌هایمان داخل کوچه بود، و نسلی را دیدیم که با ایسنتاگرام و واتساپ و تلگرام، جمع‌های مجازی تشکیل دادند اما سال تا ماه یکدیگر را نمی بینند و بعضاً نمی‌شناسند. نسلی که روزها و هفته‌ها در خانه‌ی پدربزرگ و عمو و دایی و… می‌ماندیم، و نسلی را دیدیم که بعد از دو ساعت مهمانی در خانه‌ی پدربزرگ و عمو و دایی، در گوش پدر و مادر غر می‌زند که چرا نمی‌رویم؟  نسلی هستیم که تماشای آلبوم‌های خانوادگی، یکی از سرگرمی‌های مهمانی‌های مان بود، و نسلی را دیدیم که هزاران عکس بی‌حس را در حافظه گوشی و کامپیوتر  ذخیره می‌کند و هرگز هوس نمی‌کند آنها را بار دیگر ببیند. نسلی که در پذیرایی خانه‌هایمان فقط پُشتی و بالش‌ بود، اما با کلی مهمان و نسلی را دیدیم که مُبل، بخش زیادی از فضای خانه‌شان را اِشغال کرده است و کسی نیست روی آنها بنشیند. ما نسلی بی‌نظیریم! ما جنگ دیده‌ایم، آژیر قرمز شنیده‌ایم، دشمن بی‌رحم دیده‌ایم، بمباران و توپ و تانک و موشک دشمن دیده‌ایم. ما بی‌رحم‌ترین موجودات تاریخ را دیده‌ایم، داعش را تجربه کرده‌ایم و از آن طرف مردِ میدان را داشته‌ایم. (شهدا و جانبازان را) ...... ما با همه‌ی نسل‌ها فرق داریم. ما بی‌نظیرترین نسلی هستیم که نه قبلاً وجود داشته و نه بعدها به وجود می‌آید. در زمان ما سرای سالمندان اسمی ناآشنا بود، اما امروز در هر شهر و محله‌ای تابلوی این مراکز خودنمایی می‌کند. ما نسل انتقالیم. آخرین بازمانده‌های نسل سُنّتی  و اولین اهالی دهکده‌ی مجازی نسل مُدِرن. ما با تمام سختی‌هایی که داشته‌ایم نسلی بی‌نظیریم ... : اگر دوباره جنگی شروع شد و ما نبودیم از قول ما *رزمندگانِ دیروز* به *رزمندگانِ فردا* بگوئید: در حین مبارزه با دشمنِ متجاوز، به *بعد از جنگ* هم بیاندیشید. مبادا *ارزش‌ها* در خاکریزها جا بماند، و ارزش‌ها، مثل امروز، *عوض* شود و *عوضی‌ها* ارزشمند شوند. می‌بینید که چگونه ما را غریبه می‌پندارند! آن روزها: قطارقطار می‌رفتیم واگن‌واگن برمی‌گشتیم. راست‌قامت می‌رفتیم کمرخمیده برمی‌گشتیم. دسته‌دسته می‌رفتیم. تنها تنها برمی‌گشتیم. بی‌هیچ استقبال و جشن و سروری. فقط آغوش گرم مادری چشم انتظارمان بود، و دیگر هیچ اما مردانه، ایستادیم... باور کنید که: ما هم دل داشتیم، فرزند و عیال و خانمان ‌داشتیم. اما با دل رفتیم بی‌دل برگشتیم. با یار رفتیم  با بار بر گشتیم. با پا رفتیم  با عصا بر گشتیم.