eitaa logo
صدا و سیمای مرکز مرکزی
2.6هزار دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
10.9هزار ویدیو
81 فایل
رسانه فرهنگ، صنعت و زندگی پیام رسان های ایتا، بله،سروش،روبیکا @markaziirib 🌐http://markazi.irib.ir آدرس سایت 📲جهت عضویت سریع در کانال به هموطنان استان مرکزی بگید عدد ۸۶ را به شماره ۳۰۰۰۱۵۱۵ ارسال کنند 📲ارتباط با ادمین @majazi_aftab
مشاهده در ایتا
دانلود
شروع جاذبه ی مغناطیس حسینی در روز اربعین🏴 است. این همان مغناطیسی است که امروز هم با گذشت قرن های متمادی در دل من و شماست. چند روزی بود که در خانه ما حرف از رفتن به کربلا بود. برادرم و پدرم اصرار داشتند که پاسپورت و ویزای ما را بگیرند و ما را به کربلا بفرستند. شوق و ذوق سفر به کربلا آنقدر زیاد بود که شب ها خواب نداشتم و روز ها نیز از ذوق زیاد گویی روی ابرها راه میرفتم. بالاخره روز سفر از راه رسید؛ 20مرداد ما راهی مرز مهران شدیم تا از آنجا به سمت نجف و کربلا حرکت کنیم. بالاخره ما به مرز مهران رسیدیم و چه شلوغ بود مرز! مرز سرتاسر پر بود از زائرانی که برای زیارت اباعبدالله🦋 سختی سفر را به جان خریده بودند و راهی عراق شده بودند. بماند که گذشتن از مرز نیز چه سختی های جانفرسایی داشت اما همه این سختی ها می ارزید به دیدن حرم حضرت ارباب...! خلاصه ما از مرز رد شدیم و وارد کشور عراق شدیم. از مرز مستقیم به سمت نجف ماشین گرفتیم و حرکت کردیم. شب تقریبا نزدیک اذان صبح بود که ما به نجف رسیدیم . پس از خواندن نماز صبح و استراحت به سوی حرم امیر المومنین رفتیم. وای که چه شلوغ بود صحن حرم اما همه زائرانی که آنجا بودند فارغ از آن اوضاع و احوال و شلوغی در حس و حال متفاوت و معنوی📿 خود غرق بودند. 💫وارد حرم که شدیم انگار نزد کسی رفته ایم که سالهاست برایمان آشناست؛ درست بود که در کشوری غیر از کشور خود بودیم و غریب به حساب می آمدیم اما در حرم امیر المومنین به هیچ وجه احساس غریبی نمیکردی، انگار که به دیدن پدرت و عزیزترین❤️ فرد زندگیت رفته ای...! پس از دعا و نماز📿 راهی حسینیه شدیم تا از آنجا پیاده به سوی کربلا راه بیفتیم. کیف هایمان را به پشتمان انداختیم و بند کفشهایمان👟 را محکم بستیم و راهی شیرین ترین🌟 سفر زندگی خود شدیم. از اولین عمود شروع به راه رفتن کردیم، تمام زائران و افرادی که در اطراف ما بودند هر کدام حس و حال متفاوتی داشتند. یکی تسبیح📿 به دست داشت و صلوات میفرستاد، یکی با زمزمه زیارت عاشورا راه میرفت و لعن میکرد کسانی را که امامش را به شهادت رساندند و یکی زیر لب ذکر حسین حسین (ع) بر لب داشت. و در آنجا کسانی نیز بودند که به نیابت از کسانی آمده بودند که باز شدن راه کربلا را مدیون جان و خون🥀 آنان بودیم. و برایتان بگویم از مهمان نوازی و مهمان دوستی مردم عراق. با چه شور و شوقی😍 خاک زیر پای زائران را توتیای چشمان خود میکردند و آن را به عنوان شفا برای مریضان خود میبردند. با چه شوق و ذوقی خانه و کاشانه🏠 خویش را در اختیار زوار قرار میدادند. زائران همگی از تمام نقاط جهان آمده بودند و تنها در آنجا بود که تو میتوانستی همه افراد را با یک دیدگاه واحد ببینی و همگی جمله ((حب الحسین یجمعنا)) را بر لب داشتند یعنی عشق به حسین🏴 است که ما را دور هم جمع کرده است. و برایتان بگویم از آنروز که ما به عمود هزار و چهارصد و پنجاه رسیدیم و در آنجا بود که به آرزوی❤️ دیرینه خودم رسیدم. آن لحظه که گنبد طلایی🕌 حضرت ارباب و باوفاترین برادر و یار دنیا را دیدم به یقین از آن لحظه هایی بود که از عمر انسان شمرده نمیشود. انگار که آن ساعات از عمر و زندگی تو نیست. آن زمان به خودم آمدم که روبروی حرم سیدالشهدا ایستاده ام و صورتم خیس از اشک😭 است و این شعر را با خودم زمزمه میکنم: عشق یعنی به تو رسیدن یعنی نفس کشیدن تو خاک سرزمینت عشق یعنی تموم و سال و همیشه بی قرارم برای اربعینت🏴 آقای من زندگیمو دستت دادم تو این مسیر افتادم ای عشق مادرزادم حسین (ع)💔 از ماهرخ حنفی 🔻ایتا https://eitaa.com/markaziirib 🔻تلگرام https://t.me/markaziiribb 🔻وب http://markazi.irib.ir
.🔸﷽🔸ـ قرار بود امسال با خانواده عازم کربلا بشیم،اما امام حسین(ع) نطلبیده بود. ولی سال پیش اربعین رفتیم.قبل از این که بریم، به خدا گفتم من به نیابت از کودکان مظلوم غزه به پیاده روی اربعین می رم.بعدش راه افتادیم تا به کربلا رسیدیم. توی راه کربلا چند کشور خارجی مثل لبنان،جمهوری آذربایجان،ترکیه و کلی کشور های دیگه. بعضی ها پرچم کشور فلسطین رو دستشون گرفته بودن. اربعین و امام حسین مثل فلسطین و بچه‌های غزه هستن. اسرائیل مثل شمر می مونه و بچه‌های غزه مثل بچه‌های امام حسین. اگه سال بعد کربلا بریم،حتما پرچم فلسطین رو با خودم می برم ﴿السلام علیک یا اباعبدالله الحسین ؏🤚🏼🏴﴾ 🇵🇸فلسطین🇵🇸 ✔️ارسالی: نازنین فاطمه قراباغی 💠 @markaziirib 🌐 http://markazi.irib.ir
از مرز که میگذرم باخود فکر میکنم پیاده روی اربعین چه طعمی دارد که این همه لشکر از پیر وجوان ،کودک ونوجوان وسالمند باپای پیاده دل به این جاده زده اند... پیرمردی به گمانم از لحاظ سن وسال همانند جابر باشد کمی بلند لب میزند ..کنار قدم های جابر سوی نینوا رهسپاریم.... چه هوای دلنشینی.تاامروز گرد وخاک وگرما اینچنین برایم دل انگیز نبود... اینجا جاده ابریشم که نه جاده عشق است ... صراط مستقیم ... عمود به عمود میگذریم... موکب به موکب... تنها عشق میبینی ودلدادگی... اشک...این قطره هایی که چون بارانی بهاری پایانی ندارد به گمانم چشمانم میخواهند چونان چشمان نوزادی تازه متولد شده پاک شوند تا نور راببینند‌‌... مادر بزرگم...آه مانند همه مادران غزه ... آرزوبه دل رفت وچشم از دنیا بست حرف از عاشورا وکربلا که میشد چشمانش مثل امروز ماباران میشد ومیبارید‌... از اشک که میگویم ...یاد کودکان غزه می افتم یاد مدافعان حرم ..یاد حاج قاسم وشهید هنیه... ای وای ازکربلای غزه و عاشورای های هرروزش... عمود آخرست وگنبد عموی باوفا ،علمدار دشت نینوا... عباس... دردانه ی حسین (ع) حاج قاسم ما معرفت را ازتو به ارث برده بود که شده بود پناه کودکان غزه... آری قمر بنی هاشمیان آمده ام اذن دخول بگیرم برای دیدار عشق... برای دیدار ارباب بی کفنم‌... اربابم باگوش دل میشنوم که به زائرانت میگویی: تِزورونی اَعاهِـدکُم به زیارت من می آیید با شما عهد میبندم تِـعِـرفـونی شَفیـعْ اِلکُم میدانید که من شفیع شمایم أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم اسامیتان را ثبت میکنم هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم خوش آمدید ای زائران من خوش آمدید... حسین جان من آمده ام به نیابت از همه جامانده ها درروی زمین وزیر زمین... من آمده ام به نیابت از شهدایی که پرواز کردند و عزت وآبرو برای ایران عزیز به یادگار گذاشتند...شهید رئیسی عزیز وشهید حسین امیرعبداللهیان. حال میتوانم بگویم پیاده روی اربعین چه طعمیست... طعم چای عراقی... اولش تلخ (سختی راه)وآخرش شیرین ..‌. همچون عسلی که حضرت قاسم گفت. آری این روایت عشق است... ✔️ ارسالی آمنه گونه فراهانی از آشتیان 💠 @markaziirib 🌐 http://markazi.irib.ir