#امام_رضا_علیه_السلام
#مثنوی
ناگهان نوری به سویم آمد ، از شب رد شدم
چشم دل را باز کردم ، وارد مشهد شدم
ظرف خالی ام دویده در پِی احسان تو
یا علی موسَی الرِّضا ! دست من و دامان تو
قُلّهی کوه وقارت معدن الماس هاست
گنبد زرد تو خورشید دیار فارس هاست
بال و پرهای خیالم در هوایت رُشد کرد
کودکی هایم کنار حوضهایت رُشد کرد
قطرهای از اَبرِ مِهرت چشمهسار رحمت است
آب سقّاخانههای تو شراب جنت است
مِلک قلب عاشقان دربست ، تحتِ رَهن توست
بابِ حاجات همه بابُ الجَواد صحن توست
دستمال اشک را با تربتت آمیختم
گریههای مادرم را در ضریحت ریختم
پنجره فولاد تو اعجاز را آغاز کرد
نُطق طفل لالِ مادرزادِ ما را باز کرد
می توانی جسمِ بی جان مرا احیا کنی
در رواقت گُم شوم ، شاید مرا پیدا کنی!
سَرخوشیِ تازهای دادی سَرِ پیری مرا
مثل کَفشِ کُهنهای تحویل میگیری مرا
کولهی سنگینی از بار گناه آورده ام
" بر امام مهربان خود پناه آورده ام "
تار و پود فرشهایت را مَرمَّت می کنم
این سه شب اندازهی سی سال خدمت می کنم
عاقبت پرونده ی تفسیرها مختومه شد
باطن هر یا رضا ، یا حضرتِ معصومه شد
مشهد و قم تا ابد بانیِ خوشنامی ماست
این دو خطّه برکت ایران اسلامی ماست
در دل ما عشق این خواهر_برادر را ببین
حُکمرانی کردنِ موسیبنجعفر را ببین
کاشکی بَرداری از راهِ من این بنبست را
ضامن آهو! بیا گردن بگیر این پست را
مورِ ناچیزم ، به دربار سلیمان آمدم
دستبوسی ، محضرِ شاه خراسان آمدم
آه ! درد لاعلاج تو مرا بیمار کرد
روضهی یَابْنَ الشَّبیبت چشم من را تار کرد
▪️
نیزه با دندان جَدِّ تشنهات برخورد کرد
استخوان سینه اش را چکمهپوشی ، خُرد کرد
#بردیا_محمدی
📝 #حسینیه | عضو شوید👇
↳ @marsieh_madh