eitaa logo
حسینیه (اشعار آیینی و مراثی اهل بیت)
1.1هزار دنبال‌کننده
800 عکس
550 ویدیو
7 فایل
هدف ؛ انتشار اشعار،مدایح و مراثی اهل‌بیت علیه السلام مکتوب،شنیداری و دیداری باشد که مورد قبول حضرت زهرا سلام الله علیها قرار گیرد هزینه استفاده #صلوات دوستان #شاعر اشعار زیبای خودتان را جهت ارائه در کانال ارسال کنید به ادمین کانال @Alirezanikoo_m
مشاهده در ایتا
دانلود
دارد میان کربلا، اندوه اعظم می شود دست همه سینه زنان ِروضه پرچم می شود زهرا لباس مشکیِ ما را خودش اندازه زد عشق است! نوکر وارد ماه محرم می شود کوچه خیابان های شهر ما سیاهش بهتر است اینجا بدون تکیه هایش شهر ماتم می شود دیوارهای خانه را عمداً کتیبه می زنم هرجا حسینیه شود پس کربلا هم می شود در زیر دِینِ بانی روضه نمی ماند حسین صد بار برکت می کند، هر درهمی کم می شود با هر هزاران درد بی درمان شفایت می دهد هر استکان چای که در هیئتش دم می شود بوی غذای نذری اش، صد مرده زنده می کند اینجا گدای بین صف، عیسی بن مریم می شود ارباب ما سینه زنان، کرببلایش را خرید قولی که از ما هم گرفت، امروز محکم می شود مرد است و پای وعده اش می ایستد سر می دهد بر قلّهء سرنیزه ها، اما مگر خم می شود؟! مسلم سر دارالعماره داد می زد یاحسین؛ کوفه میا که پیکر تو نامنظم می شود @marsieh_madh
دارد میان کربلا، اندوه اعظم می شود دست همه سینه زنان ِروضه پرچم می شود زهرا لباس مشکیِ ما را خودش اندازه زد عشق است! نوکر وارد ماه محرم می شود کوچه خیابان های شهر ما سیاهش بهتر است اینجا بدون تکیه هایش شهر ماتم می شود دیوارهای خانه را عمداً کتیبه می زنم هرجا حسینیه شود پس کربلا هم می شود در زیر دِینِ بانی روضه نمی ماند حسین صد بار برکت می کند، هر درهمی کم می شود با هر هزاران درد بی درمان شفایت می دهد هر استکان چای که در هیئتش دم می شود بوی غذای نذری اش، صد مرده زنده می کند اینجا گدای بین صف، عیسی بن مریم می شود ارباب ما سینه زنان، کرببلایش را خرید قولی که از ما هم گرفت، امروز محکم می شود مرد است و پای وعده اش می ایستد سر می دهد بر قلّهء سرنیزه ها، اما مگر خم می شود؟! مسلم سر دارالعماره داد می زد یاحسین؛ کوفه میا که پیکر تو نامنظم می شود @marsieh_madh
خسته‌ام خسته در این شهرِ مسلمان کُشها میهمانم به مهمانیِ مهمان کُشها من دعا کرده‌ام اما به اجابت نرسید هِی نوشتم که نیا  حیف جوابت نرسید فکرِ آوارگی‌ات بُرده توانم  چه‌کنم آه ؛ شرمنده‌ترین مردِ جهانم  چه‌کنم یک نفر نیست که گیرد پَرِ طفلانِ مرا روی دامان بگذارد سرِ طفلانِ مرا هیچ‌کس نیست که بر این سه نفر جا بدهد لااقل کاسه‌ی آبی به لبِ ما بدهد خواب دیدم نفَسِ خواهرشان خواهد رفت بعدِ من بر لبِ آبی سرشان خواهد رفت کاش از دور نبینند  به  دام اُفتادم دست بسته  پُرِ خون از لبِ بام اُفتادم کاش با باد در این لحظه که سرگردانم رویِ دروازه نبینند که آویزانم همه‌ی اهل و عیالم به فدایت برگرد بچه‌هایم شود آواره به جایت برگرد آنقدر فکرِ تو هستم که بهم ریخته‌ام پای قنّاره ببین زیر قدم ریخته‌ام خواستم نامه نویسم که بمان حیف نشد یا صدایم برسد  گریه‌کنان حیف نشد نامه با اشک نوشتم  بفرستم   دیدم بِینِ راهی و تو را نیست نشان  حیف نشد رفته‌ام خانه به خانه زده‌ام رو ، شاید که بمانند سرِ بیعتشان حیف نشد آمدم داد زنم حرمله با شمر رسید خنجری آمده با تیر و کمان حیف نشد کاش می‌گفتم از اول که در این حلقه‌ی چشم دخترانِ تو ندارند امان حیف نشد نفَسم بُرد  زمین خوردم و گفتم  گویم می‌زند از نفَسَت خون فوران حیف نشد تیغ را بر لبِ من زد که نگویم برگرد چکمه‌ای بر لبم آمد که نگویم برگرد به دهانم زد و دندان مرا ریخت بهم یادِ طفلِ تو گریبانِ مرا  ریخت بهم شعله از بام سرم ریخت سرم را سوزاند ناسزا گفت حرامی  جگرم را سوزند ناسزا گفت و دلم  گفت امان از زینب مُسلم‌ات زیرِ قدم  گفت امان از زینب وای از زینب اگر شهر به حالت خندد آنکه خندید به حالم به عیالت خندد ای پریشانِ غمت مویِ سرِ دخترکم جای من دست بکش رویِ سرِ دخترکم 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/2592800965C27ad482bc3
غم تو آبروی ماست این غم را مگیر از ما دلیل پلک‌های زخم! مرهم را مگیر از ما نگاه خیس ما ارثیه‌ی آبا و اجدادی‌ست بیا لطفی کن این حق مسلّم را مگیر از ما برای ما که از غوغای این عالم گریزانیم همین یک دلخوشی مانده‌ست، این کم را مگیر از ما به غیر از خیمه‌ی تو هر کجا آلوده‌ی فتنه‌ست نشستن در پناه سرخ پرچم را مگیر از ما رضا فرمود "فَابکِ لِلحُسین اِنْ کُنتَ باکِیّا" عمل کردن به این فرمان محکم را مگیر از ما دم نوحه برای سینه‌زن حکم نفس دارد بدون روضه می‌میریم، این دم را مگیر از ما تمام سال با شوق همین یک ماه سر کردیم تمام سال را باشد... محرّم را مگیر از ما @marsieh_madh
غم تو آبروی ماست این غم را مگیر از ما دلیل پلک‌های زخم! مرهم را مگیر از ما نگاه خیس ما ارثیه‌ی آبا و اجدادی‌ست بیا لطفی کن این حق مسلّم را مگیر از ما برای ما که از غوغای این عالم گریزانیم همین یک دلخوشی مانده‌ست، این کم را مگیر از ما به غیر از خیمه‌ی تو هر کجا آلوده‌ی فتنه‌ست نشستن در پناه سرخ پرچم را مگیر از ما رضا فرمود "فَابکِ لِلحُسین اِنْ کُنتَ باکِیّا" عمل کردن به این فرمان محکم را مگیر از ما دم نوحه برای سینه‌زن حکم نفس دارد بدون روضه می‌میریم، این دم را مگیر از ما تمام سال با شوق همین یک ماه سر کردیم تمام سال را باشد... محرّم را مگیر از ما @marsieh_madh
حس می‌‌کنی زمین و زمان گریه می‌‌کنند وقتی که جمع سینه‌زنان گریه می‌‌کنند «باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟» در ماتم تو، پیر و جوان گریه می‌‌کنند این سیل اشک‌ها که ز هر دیده جاری است چون ابر با تمام توان گریه می‌‌کنند تو کیستی که در غم از دست دادنت مردان ما شبیه زنان گریه می‌‌کنند با یاد آن نماز جماعت که نیمه ماند گلدسته‌ها اذان به اذان گریه می‌‌کنند زینب اسیر می‌‌شود، آری عجیب نیست سرها اگر به روی سنان گریه می‌‌کنند @marsieh_madh
نان گرمِ روضه را از شور می گیریم ما از تنور سرد دوزخ، نور می گیریم ما سردرِ هر بیت، پرچم می زنیم از اشک خویش آخرِ شیرین زبانی، شور می گیریم ما از «شب اول»، چو مسلم، کوچه گردِ کوفه ایم تو بگو آئینه، پیش کور می گیریم ما فصلِ ماهیگیری ار رودِ گل آلودِ وفاست پیش پای چشم مردم، تور می گیریم ما در «شب دوم» صدای کاروان را بشنوید! حالِ موسی را خبر از طور می گیریم ما شد «شب سوم» بساط گریه هامان جور شد... پس سراغِ سیلی ناجور میگیریم ما شاعریم و تورمان کرده است خاتون حسین! روضه ی فاش از رخِ مستور می گیریم ما یک «شب سوم» برای درک این روضه، کم است جسم زهرا را مثال از حور می گیریم ما شاعریم و با رقیه ، اهل مضمون می شویم پیش نور چهره اش منشور می گیریم ما در «شبِ چارم» فقط: «دایی حسن»... «دایی حسین» هردو خواهر زاده را منظور می گیریم ما در حنابندانِ قاسم، از حسن جانِ حسین حاجتِ خود، چشمِ دشمن، کور...! می گیریم ما ما عوامیم و شبِ قاسم، اگر کِل می کشیم روضه ای گمگشته را مشهور می گیریم ما تا شب هشتم اگر عمرِ خماری راه داد شیشه شیشه در بغل، انگور می گیریم ما ای به قربانِ شبِ هشتم، در آغوش عبا، آنچه باقی مانده از ساطور می گیریم ما دست تاسوعا، به ذوق تشنگی پا  می دهد از لب مافوق خود، دستور می گیریم ما ردّ دست ماه، روی چوب پرچم مانده است مرز و بوم روضه  را هاشور می گیریم ما شد شبِ آخر! مناجات از عسل شیرین تر است خیمه ها را کندوی زنبور می گیریم ما صبح عاشوراست! دسته دسته مطرب می شویم طبل و نی... سنج و دقل... شیپور می گیریم ما صبح عاشورا... چه نزدیک است راه خیمه ها! راه گودال است آنکه دور می گیریم ما! صبح عاشورا... علی اصغر کفن پوشیده است! از دل گهواره راه گور می گیریم ما احمد بابایی @marsieh_madh
حال و هوای کوچه، غم‌آلود و درهم است پرچم به اهتزاز درآمد، محرّم است می‌گرید آسمان و زمین، در محرّمت طوفانی از حماسه به پا می‌کند غمت ابلاغ می‌کنند به یاران، سلام تو قد می‌کشند باز علم‌ها، به نام تو هر جا که نام توست، مکان فرشته است بر هر کتیبه‌ای که ببینی، نوشته است «باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است» باید در این حسینیه، از خود سفر کنیم باید در این مقام، شبی را سحر کنیم با کاروان گریه، مسافر شدم تو را امشب در این حسینیه زائر شدم تو را تا گفتم «اَلسلامُ عَلیکُم» دلم شکست نام حسین، بند دلم را، ز هم گسست دیدم که ابرهای جهان، گریه می‌کنند در ماتمت زمین و زمان، گریه می‌کنند دیدم «عزای اشرف اولاد آدم است» دیدم «سر ملائکه بر زانوی غم است» رفتم که شرح عصمت «ثارُ اللَّهی» کنم چیزی نمانده بود که قالب تهی کنم خورشید رنگ و بوی تغیّر گرفته بود تنگ غروب بود و فلک گُر گرفته بود ای تشنه‌کام! بود و نبود تو را چه شد؟ سقّایِ یاس‌های کبودِ تو را چه شد؟ بر اوج نیزه‌ها، کلمات تو جاری است این قصّه، قصّهٔ تَبَر و استواری است ای اسم اعظمت به زبانم، عَلَی الدَّوام ما جاءَ غَیرُ اِسمُکَ فی مُنتَهَی الکَلام آیین من تویی، که تویی دین راستین بَل ما وَجَدتُ غَیرَکَ فی قَلبِیَ الحَزین آن بحر پر خروش، دگر بی‌خروش بود خورشید تکّه تکّهٔ زینب، خموش بود عباس شاه زیدی @marsieh_madh
من آمدم که گریه کنم دست من بگیر ترسم زمان رود شود این عرصه زود، دیر قسمت نشد اگر که جوانمرگ تو شوم لطفی نما شوم درِ این خانه پیرِ پیر باشد مرا به نوکری خود مکن قبول من داد میزنم که شمائی به من امیر ماه محرّم است خودم که نیامدم ! زهرا(س) مرا کشانده دوباره به این مسیر چونکه شفای تو اشک است، فاطمه(س) بر گریه بر عزای تو کرده مرا اجیر آخر شنیده ام به غمت خنده کرده اند بر خشکی لبان تو در خشکی کویر مثل زنی که مُرده جوانش شبانه روز من زار میزنم به تن رفته در حصیر مجتبی صمدی شهاب @marsieh_madh
السلام ای روضه ات آغاز ماتم یا حسین در دلم از روضه ات شور مُحرّم یا حسین خونبهای خون تو گردیده خون کبریا ای سراپای وجودت نور خاتم یا حسین مطمئنا از دعای خیر زهرا و علی ست در سپاهت می شود آنکس که مَحرَم یا حسین تو عزیز عالم و نعم الامیر عالمی من گدایم من گدایم من گدایم یا حسین عاقبت دست اجل من را به خاکم می برد کن گذر‌ ای ماه در تاریک قبرم یا حسین در شب قبرم بیا و دست من را هم بگیر ای پناه بی پناهان دو عالم یا حسین من بدون روضه می میرم نمی مانم دمی زانکه مادر با غم تو داده شیرم یا حسین اذن میخواهم بگویم تا چه شد در کربلا از کدامین روضه ی تو من بخوانم یا حسین می نویسم روی دستت اصغر تو ذبح شد وای از حال رباب و این همه غم یا حسین می نویسم که علمدارت به خاک و خون نشست می نویسم که ز داغش شد قدت خم یا حسین می نویسم که تنت پامال سم مرکب است روضه خوان روضه هایت خواهر تو زینب است ناصر شهریاری @marsieh_madh
باز افراشته اند بیرق و پرچم ها را شهر برداشته است شور مُحَرَّم ها را دَم به دَم، دَم بزنیم از تو فقط آقاجان ما غنیمت بشماریم همین دَم ها را میخرد حضرت زهرا  به بهایی بالا روز محشر همه ی ناله و ماتم ها را گریه هرگز سبب حُزن و پریشانی نیست اشکِ روضه بزداید همه ی غم ها را چایی روضه ی ارباب چه طعمی دارد! ما نخواهیم دگر سفره ی حاتم ها  را از ازل ذکر حسین عامل بخشایش شد چون پذیرفت خدا توبه ی آدم ها را محسن زعفرانیه @marsieh_madh