#حضرت_زینب_مدح
ای مرهم داغ جگر ناقه نشینان
ِای صبر زبانزد ،که جهان شد به تو حیران
من کشته ی صبری که دو تا دسته گلش را
با گیسوی شانه زده برده ست به قربان
ای عشق کجا دیده کسی ریخته باشد
اینگونه که او پای کسی لولو و مرجان
ای اشکِ سراسیمه به دنبال برادر
نگذار حسینت برود تشنه به میدان
ِای صبح ِ گرفتارِ شب گیسوی خورشید
ِتا غربت یک عصرغم آلود و پریشان
ای بازترین پنجره ی رو به مناجات
در ناب ترین نافله ی شام غریبان
نگذاشته بر هم نفسی چشم سحر را
سجاده ی باز تو بیابان به بیابان
من کشته ی آن قافله سالار که هر شب
انداخته سجاده روی خار مغیلان
تقدیر تو این بود که بر خاک ببینی
اجزای ورق پاره ی هفتاد و دو قرآن
زهرا شده درطنطنه ی نطق توپیدا
حیدر شده در آینه ی خشم تو پنهان
درساحت تو اسوه اگر بوده نه چندین
در قامت تومرد اگر بوده نه چندان
آیات خدا از سر نی داشت شنیدن
سبحانک یا مَن هوَ فیِ العِزّ ةِ والشّان
تو آه خدا روی زمین بودی و رفتی
مرگا به جهانی که نشد بعد تو ویران
ای محور منظومه ی ایثار ببخشا
خالی است اگر چنته ی ما قافیه سنجان
تو واسطه ی ما و حسینی ، به حسینت
ما را وسط روضه ی ارباب بمیران
#عباس_شاه_زیدی
@marsieh_madh
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
شیرینی نام تو که در کام من افتاد
شهد عسل و طعم رطب از دهن افتاد
از پیکر گلپوش غزل پیرهن افتاد
تا قرعه در این شعر به نام حسن افتاد
این شعرِ متنتن، پُرِ الله شد امشب
در بیت علی، حوض پُر از ماه شد امشب
ماهی به جهان سر زده زیباتر از این؟ نه
نوشیده کسی آب گواراتر از این؟ نه
هر چار فلک دیده مسیحاتر از این؟ نه
دنیا به خودش دیده شکیباتر از این؟ نه
شکرانهی میلاد تو در روزه نگنجد
این بحر همانست که در کوزه نگنجد
امشب که وزید از طرف عرش شمیمی
بی تاب دلم رفته به دنبال نسیمی
دنبال مسیحایی و دنبال کلیمی
افتاده عنانِ غزلم دست کریمی
آیات غریبیست شکوه حسنی را
من عاشقم این سورهی مکّی مدنی را
حُسنش همه جا نُقل محافل شده امشب
"یارب بحسن" ذکر نوافل شده امشب
قرآن غریبیست که نازل شده امشب
از ماه بپرسید که کامل شده امشب
از روی گُلَش، خانهی زهرا شده گلشن
ای نیمهی ماه رمضان! چشم تو روشن
حُسنی متولد شده در حصن حصینی
بر خاک رسیده قدم عرش نشینی
بَه بَه! چه جلال و جبروتی! چه جبینی!
اَلعِزّةُ لِله! چه نقشی! چه نگینی!
نازل شده بر خلق، عجب خیرکثیری!
ُای شعر برقص آ... چه مراعات نظیری!
حق ریخته در میکدهی چشم تو مستی
پیدا شده از مستی چشمان تو هستی
بی حوصلهای شیعهی حیدر! چه نشستی؟
دامان کریم است بچسبید دو دستی
والله که یک عمر به جایی نرسیدهست
هرکس مزهی عشق حسن را نچشیدهست
چشم تو شرابیست که میخانه پسند است
این بادهی نابیست که پیمانه پسند است
زنجیر سر زلف تو دیوانه پسند است
تنها نه فقط دوست، که بیگانه پسند است
ای کاش که بی عشق تو معنا نشوم من
از جمع شهیدان تو منها نشوم من
واللیلِ اذا عسعسَ از موی تو گفته است
والصّبح تنفّس، غزل روی تو گفته است
حافظ چقَدر از شب گیسوی تو گفته است
گل کرده اگر شعر من، از بوی تو گفته است
تنها نه غزل راهِ خیالِ تو گرفتهست
جبریل هم امشب پَر شال تو گرفتهست
در حُسن، تویی مثل خداوند وحیدا
روی تو بهشتیست که وَعداً و وعیدا
محتاج نگاه تو شقیّاً و سعیدا
مَن ماتَ علی حبّ تو، قد ماتَ شهیدا
ای ماه! تو را یک شب اگر بدر ببیند
باید همهشب خواب شب قدر ببیند
روز و شب ما بسته به لا و نعم توست
ماه رمضان هم سر خوان کرم توست
ما را غم خود نیست که اینگونه غم توست
با این همه، دلهای محبان حرم توست
در سینهی ما، گوهر ما بودی از اوّل
تنها غزل ناب خدا بودی از اوّل..
✍ #عباس_شاه_زیدی
📝 #حسینیه | عضو شوید👇
↳ @marsieh_madh