#ولادت_امام_سجاد_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
#ترکیب_بند
اذن از پدر گرفتم تا از پسر بخوانم
با اشک شوق جاری با چشم تر بخوانم
با نیت تعبد در این شب تولد
از مظهر تهجد شب تا سحر بخوانم
در دوری از مدینه سجادیه ست سینه
با جان و دل به یادش خمس عشر بخوانم
دین در مقاله ی او بر لب رساله ی او
در جان خطبه اش قرآنی دگر بخوانم
روشن شود زمین از نور جبین حضرت
این نورسیده را من قرص قمر بخوانم
اسم علی گذارد بر بچه هایش ارباب
تا از نخست امام خود بیشتر بخوانم
الگوی من کمیت است شعرم از اهل بیت است
حیف دو روز عمر از کوه و کمر بخوانم
من بی فروغ ماندم پس ماه هر شبم باش
نوری بده به شعرم قدری مخاطبم باش
دلبر اگر تو هستی دلداده شهربانو
از شوق روی پایت افتاده شهربانو
ناز قدوم پاکت سجاد خانواده
با شوق پهن کرده سجاده شهربانو
تا قسمت تو باشند در خدمت تو باشند
اماده است ارباب اماده شهربانو
با گیسوی کمندت پیشانی بلندت
همواره نقش بستی در یاد شهربانو
زیباتر از جمالت والاتر از جلالت
هرگز به خود ندیدند اجداد شهربانو
جام طهور یعنی هر چال گونه ی تو
مست است در کنارت از باده شهربانو
بعد از غزل نوشتن نذر علیِ لیلا
مدح تو را بگویم سجادِ شهربانو
شاعر ز مدح پاک تو دست بر ندارد
شعرم به خوبی تو مضمون دگر ندارد
انگیزه ی تغزل ادعیه ی صحیفه ست
شعری که مدح او نیست از ریشه اش ضعیف است
کی با دو دست بسته شد از جهاد خسته
دشمن تفکراتش سرتا به پا سخیف است
بیمار خیمه ها نیست این حرف مشمئز چیست
تخریب اساس کار ذریه ی سقیفه ست
فتح الفتوح او را از کوفیان بپرسید
نسل علی که ابن مرجانه را حریف است
شعری که بی هدف نیست یعنی که بی شرف نیست
شعری که حق بگوید نزد خدا شریف است
شعرم به وجد امد وقتی از او سرودم
من با سرودن از او حال دلم ردیف است
هم شیعه مسلکم از فیض دعای سجاد
هم عاقبت بخیر ام از سجده های سجاد
شاعر به غیر از اینها حرفی دگر ندارد
امروزه شعر خنثی قطعا ثمر ندارد
راه نجات تنها راه ولایت و بس
راهی جز این نداریم اما ؛ اگر ندارد
این خاک پربها شد تا بیمه ی رضا شد
غیر از نگاه حضرت ایران سپر ندارد
ما جای ان یکاد از سلطان طوس خواندیم
وقتی که دشمن ما جز دردسر ندارد
من نه خبرنگار سی ان ان اینچنین گفت
رویای فتح ایران دارد جگر ندارد
در سینه درد و رنج است صد کربلای پنج است
پس توپ و تانک و ترکش دیگر اثر ندارد
سیدعلیِ ایران شیخ نعیمِ لبنان
خاورمیانه قطعا کم شیر نر ندارد
یک عمر در نبردیم از جبهه برنگردیم
شیعه از اعتقاد خود دست بر ندارد
در سایه ی پیمبر لشگر اُسامه دارد
تا انقلاب مهدی نهضت ادامه دارد
#علیرضا_خاکساری
📝 #حسینیه | عضو شوید👇
↳ @marsieh_madh
🔸ایام بزرگداشت ولادت حضرت رقیه (س)🔸
#حضرت_رقيه_س_مدح
#حضرت_رقیه_س_ولادت
ای رونق فصل بهارِ أُمِّ إِسحاق
ای دلخوشی روزگارِ أُمِّ إِسحاق
تو فرق داری با همه، از دار دنیا
تنها تویی دار و ندارِ أُمِّ إِسحاق
تو به حیات مادر خود جلوه دادی
ای روشنی شام تارِ أُمِّ إِسحاق
گویا خدیجه فاطمه آورده از نو
بالا گرفته کار و بارِ أُمِّ إِسحاق
امشب ملائک به تماشایت نشستند
امشب که هستی در کنارِ أُمِّ إِسحاق
در چشمهای تو نجابت خانه کرده
ای سوگلی باوقارِ أُمِّ إِسحاق
دختر به خوبیِ تو این دنیا ندارد
غمخوار بابا! خانهدارِ أُمِّ إِسحاق
نورٌ علی نورٌ علی نوری یقیناً
خورشیدزاده! شاهکارِ أُمِّ إِسحاق
بی شک به دنبال کمالات است اگر که
بوسه به دستت زد هماره أُمِّ إِسحاق
در دامنش خاتون محشر پروریده
صدها درود حق نثارِ أُمِّ إِسحاق
عطر خوش قنداقهات میآید از راه
با یاد تو مستم تَوَکَّلتُ عَلَی الله
خورشیدِ رویِ بامِ دنیایِ حسینی
فرزانهای و ماهِ شبهای حسینی
باباست محو حُسن سیمای تو بانو،
یا اینکه تو گرم تماشای حسینی؟
سر تا به پا، آیینهی مادربزرگی
هانیه، حسنا، زهره، زهرای حسینی
ای أَشبَهُ النّاسِ به زهرا بین فامیل
محبوبهی محجوب و زیبای حسینی
إِنسیهای اما شبیه به فرشته
باید صدایت کرد "حورای حسینی"
با مادریهایی که کردی میتوان گفت:
در کودکی أمّ أبیهای حسینی
عالم فدای طرز بابا گفتن تو
شیرین زبان! یک عمر رؤیای حسینی
دل میبرد چادر نمازت از ملائک
مأموم شبهای مصلای حسینی
تو عصمت اللهی شبیه عمههایت
پیداست در خوی تو "تقوایِ حسینی"
بابا از این لحظه دو تا غمخوار دارد
تو زینب کبری نه صغرای حسینی
حبلالمتین از ریشههای چادر توست
تو گرمی بازار فردای حسینی
ای آبرو بر خلق داده! خیر مقدم
اربابزاده! شاهزاده! خیرمقدم
روحی لطیف آکنده از احساس داری
قلبی شکننده، دلی حساس داری
سیب دو نیم فاطمه هستی و حتماً
در هر نفسهایت شمیم یاس داری
جز حق برای هیچ کس کاری نکردی
مانند زهرا مادرت اخلاص داری
لطف زیاد تو به بابا رفته انگار
بنده نوازی و نگاهی خاص داری
گرم است پشت تو به کوه انگار بانو
تا تکیهای بر شانهی عباس داری
ما رعیتی ساده در این دربار هستیم
خاتون! نگاهی به عوام الناس داری؟
جودِ حسن، مهرِ علی، احسانِ زهرا
در تو نهفته، بی گمان "میراث داری"
آيینهدار نور ناب پنج تن، تو
زهرا، حسین و مرتضی، احمد، حسن تو
از عزم جزمات دشمن احساس خطر کرد
گوش فلک را هم رجزهای تو کَر کرد
آنقدر ای بانو بزرگی که برایت
هجده سرِ بر رویِ نی، سینه سپر کرد
محکم قدم برداشتی عالَم بههم ریخت
پس همنشینی با عمو در تو اثر کرد
شمشیر دشمن پیش تو از کار افتاد
با شیوهی ترفند تو کلی ضرر کرد
با نالهات طوری به مسجد حمله بردی
گویا دوباره فاطمه چادر به سر کرد ...
با همتات چیزی نماند از آل فتنه
هشیاری تو شام را زیر و زبر کرد
تاریخ بعد از این نخواهد دید قطعاً
کاری که خشمت با بساط زور و زر کرد
تا حرمله را از نفس انداخت آهت
نفرین تو شمر و سنان را دربه در کرد
تو مغز بادام امیر لافتایی
آوازهات امروز عالَم را خبر کرد
با گرد و خاک چادرت محشر به پا شد
کرببلا با همت تو کربلا شد...
✍ #علیرضا_خاکساری
📝 #حسینیه | عضو شوید👇
↳ @marsieh_madh
#ماه_مبارک_رمضان
#مناجات
#غزل
یاکریم الصفح رحمی کن به ما ؛ ما را ببخش
خسته ایم از این همه جرم و خطا ما را ببخش
کاری از ما بر نمی آید خودت کاری بکن
باز کن امشب گره از کار ما ؛ ما را ببخش
اشک مان را در بیاور ؛ آبرومان را بخر
در مناجات سحر وقت بکا ما را ببخش
با مدارا کردنت کلی خجالت می کشیم
یا بزن تنبیه مان کن خوب یا ما را ببخش
هرچه تو دلسوزمان هستی ولی ما درعوض
بی حیا هستیم خیلی بی حیا مارا ببخش
قبل از آنکه روزه را با روزی تو وا کنیم
یک شب از این ماه قبل ربنا ما را ببخش
یا غیاث المستغیثین یا امان الخائفین
دست ما خالی ست بی چون و چرا ما را ببخش
کم نبخشیدی گنهکاران عالم را خدا
مثل طیب ها ؛ رسول ترک ها ما را ببخش
موقع جان کندن و هنگام میزان عمل
چند جا یاری مان کن چند جا ما را ببخش
ای که زود از بندگان خویش راضی می شوی
لطف کن این دفعه هم جان رضا ما را ببخش
نذر خوبان تو خیلی خوب گریه می کنیم
در میان روضه شب های عزا ما را ببخش
واسطه کردیم امیر المومنین را پیش تو
به گل روی علی امشب خدا ما را ببخش
شاهدی با پای دل هرشب زیارت می رویم
یک شب جمعه بیا در کربلا ما را ببخش
ما دل بابای مان را هم به درد آورده ایم
یا اَبانا یا علی مرتضی! ما را ببخش
همسرت را در میان کوچه ها سیلی زدند
با چه رویی خواستند از تو بیا ما را ببخش
#علیرضا_خاکساری
📝 #حسینیه | عضو شوید👇
↳ @marsieh_madh
از همان بدو تولد رزق ما دست علی ست
از نجف در سفره ی ما لقمه ی نانی رسید
بنده ای روی زمین ، کار خدایی می کند
فهم ما از مرتضی آخر به حیرانی رسید
زیر ایوان طلایش هرکه گرم خدمت است
جِبْرئیل اینجا فقط با قصد دربانی رسید
دست و دل باز اند اولاد امیرالمؤمنین
تا به درد آمد دلم ، دارو و درمانی رسید
کاش می شد مثل حُر ، ما را بغل گیرد حسین
غرق در دلواپسی عبد پریشانی رسید
#علیرضا_خاکساری
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#سیدالشهدا_علیه_السلام
#ماه_مبارک
#مناجات
💠 @marsieh_madh
یا غیاث المستغیثین یا امان الخائفین
دست ما خالی ست بی چون و چرا ما را ببخش ...
💔
#سحر_یازدهم
#علیرضا_خاکساری
@marsieh_madh
حسینیه (اشعار آیینی و مراثی اهل بیت)
#امام_حسن_ولادت
چنان که هر زنی صدیقه ی اطهر نمی گردد
یقینا هرکسی هم سبط پیغمبر نمی گردد
دوباره سوره کوثر به احمد میشود نازل
کسی که مجتبایش میدهند ابتر نمی گردد
شمیم اش هر سحر هوش از سر اهل محل برده
حریف عطر و بویش نافه و عنبر نمی گردد
ولایش کیمیا هست و خودش از کیمیاگرهاست
مس جانم بدون مهر پاکش زر نمی گردد
کریم بن کریم است و وجودش روح کرّمنا
کسی از محضر او دست خالی برنمی گردد
هر آن که با نگاه مهربان او مسلمان شد
بمیرد هم برای لحظه ای کافر نمی گردد
ندارد گنبدی تا جلد بام او شوم اما
پری که وا نشد سوی بقیع اش پر نمی گردد
اگر طعم طواف مرقد او را چشد حاجی
قسم بر کعبه دور کعبه هم دیگر نمی گردد
کسی که هدیه بر او میکند باران چشمش را
یقینا کور فردا وارد محشر نمی گردد
خبر دارد شریک اش قاتل جانش شود لکن
دلش راضی به ترک خانه و همسر نمی گردد
سکوت و درد و داغ و صبر و عمری خون دل خوردن...
به آسانی کسی که محرم مادر نمی گردد
صدای در که می آید دوباره حال آقایم
میان کوچه بدتر میشود بهتر نمی گردد
#علیرضا_خاکساری
@marsieh_madh
#شب_قدر🍃
#ضربت_خوردن_مولا💔
ﻋﻠﯽ از ﭘﺎ اﻓﺘﺎد
ﺧﺒﺮ زﺧﻢ ﺳﺮش ورد زﺑﺎنﻫﺎ اﻓﺘﺎد
آﺳﻤﺎنﻫﺎ ﻟﺮزﯾﺪ
ﻧﺎﮔﻬﺎن وﻟﻮﻟﻪ در ﻋﺮش ﻣﻌﻠﯽ اﻓﺘﺎد
روﺿﻪای ﺑﺮﭘﺎ ﺷﺪ
مصطفی در وسط ﺻﺤﻦ ﻣﺼﻠﯽ اﻓﺘﺎد
ﺗﺎ زﻣﯿﻦ ﺧﻮرد ﻋﻠﯽ
ﮐﻨﺞ ﻣﺤﺮاب دﮔﺮ ﺣﻀﺮت زﻫﺮا اﻓﺘﺎد
ﯾﺎدی از فاطمه ﮐﺮد
غرق خون ﺑﺮ روی ﺳﺠﺎده ﺳﺮش ﺗﺎ اﻓﺘﺎد
ﺑﻪ در ﺧﺎﻧﻪ رﺳﯿﺪ
ﭘﯿﺶ ﭼﺸﻤﺎنِ ﺗﺮ زﯾﻨﺐ ﮐﺒﺮی اﻓﺘﺎد
ﺑﺎز ﻫﻢ زﺧﻢ زﺑﺎن
ﺑﺎر دﯾﮕﺮ ﺷﺮری در دل آﻗﺎ اﻓﺘﺎد
ﻫﻤﮕﯽ دﻟﮕﯿﺮﻧﺪ
ﻣﺤﻨﯽ در دل ﻣﺮﻏﺎﺑﯽ درﯾﺎ اﻓﺘﺎد
ﺑﺴﺘﺮی ﭘﻬﻦ ﮐﻪ ﺷﺪ
ﯾﺎد ﺑﺎغ ﮔﻞ انسیهی حورا اﻓﺘﺎد
ﻧﻪ ﻓﻘﻂ در ﮐﻮﻓﻪ
ﮐﺮﺑﻼ ﻫﻢ ﻋﻠﯽ دﯾﮕﺮی از ﭘﺎ اﻓﺘﺎد
::
إﺑﻦ ﻣﻠﺠﻢ آﻣﺪ
ﺣﯿﺪری در دل دشمن تک و تنها اﻓﺘﺎد
ﺑﺎز ﻫﻢ ﺿﺮب ﻋﻤﻮد
ارﺑﺎً ارﺑﺎ ﭘﺴﺮی در دل ﺻﺤﺮا اﻓﺘﺎد
ﺑﺎز ﻫﻢ ﻓﺮق دو ﻧﯿﻢ
از سر زﯾﻦ ﺑﻪ زﻣﯿﻦ، اﮐﺒﺮ ﻟﯿﻼ اﻓﺘﺎد
پدر از راه رسید
ﺗﺎ ﺑﻪ زاﻧﻮ ﺑﮕﺬارد ﺳﺮش اﻣﺎ افتاد
ساعتی بعد از آن
سر طفلی به روی شانهی بابا افتاد
روضه در لفافهست
سیب سرخی بغل حضرت مولا افتاد
ﻋﺎﺷﻘﯽ دردﺳﺮ اﺳﺖ
ﻫﺮ ﮐﻪ ﻫﻢ ﻧﺎم ﻋﻠﯽ ﺷﺪ، ﺑﻪ ﺧﻄﺮﻫﺎ اﻓﺘﺎد
#علیرضا_خاکساری
📝 #حسینیه | عضو شوید👇
↳ @marsieh_madh
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#ولادت
#ترکیب_بند
چشم بر آمدنت گنبد گردون دارد
شعف از گفتن یا فاطمه خاتون دارد
بانی خلق زمین شاخه ی طوبا هستی
خبر از آمدنت شاخه ی زیتون دارد
جای دارد که بپرسیم همه از لیلی
چه کسی دور و برش این همه مجنون دارد
هر کسی دل بدهد دست تو دیگر چه زمان
دل مضطر دل غمگین دل محزون دارد ؟؟
باید از صحن گوهرشاد به فیضیه رسید
عتبه بوسی ات انگار که قانون دارد
ساغر ما همگان کاسه ی سقاخانه ست
هرکسی خورده از آن حال دگرگون دارد
ما که از خانه ی پرفیض تو بیرون نرویم
اصلا این خانه مگر راه به بیرون دارد؟
نرود حب تو از سینه برون رمز حیات
عاشقت مهر تو را در رگ و در خون دارد
هر چه ما روز و شب از خوبی تو بنویسیم
باز هم کشف کمالات تو مضمون دارد
شاعر عاشق شد اگر شعر پراکنده نوشت
عشق با دست تو بر طالع من بنده نوشت
نقشی از فاطمه در صفحه ی مرآت تویی
قره العین نبی کوثر بالذّات تویی
هر دم و بازدمت آیه ی نوری بانو
باء بسم الله تفسیر کمشکات تویی
حجت الله به مدحتگری ات مشغول است
ذکر لبهای رضا اکثر اوقات تویی
از همان جا که تو هم اُمّ ابیها بودی
می توان گفت که یوکابد تورات تویی
دختر باب حوائج که شبیه پدرش
وقت احسان و کرم می کند افراط تویی
کعبه دارد به سرش قصد طواف حرمت
حرم الله تویی قبله ی میقات تویی
کم ندارد به جهان شاه خراسان خواهر
ولی ای اُمّ کرم عمه ی سادات تویی
بار سوهان مرا داده حلاوت نامت
راز سربسته ی شیرینی سوغات تویی
جان به قربان تو که جانِ " رضاجان " هستی
ما همه عبد و تو همشیره ی سلطان هستی
نجم و نور و قمر و شمس و ضُحا معصومه
تالی حضرت اُمُّ النُّجبا معصومه
شعر می خوانم و از محضر تو شرمنده م
"تو" نشسته ست اگر جای "شما" معصومه
بر در خانه ی تو دست توسل بزنم
باز کن پنجره ای رو به خدا معصومه
در دلم پهن شده سفره ی ختم صلوات
هر نفس زمزمه ام صَلِّ عَلی معصومه
چه قدر راضیه و مرضیه و زهرایی
چه بخوانیم تو را فاطمه یا معصومه ؟
مادرت حضرت صدیقه نگه داشته است
جای خالی تو را زیر کسا معصومه
ما به نام تو بخوانیم امام خود را
حضرت کاظم ما هست اَبامعصومه
نامه در نامه جواب همگان را دادی
در غیاب پدر خود حبذا معصومه
ان یکاد لب ما عرض سلامی به تو شد
می کنی از همگان دفع بلا معصومه
مرده هم در وسط صحن تو جان می گیرد
عطر و بوی حرمت روح فزا معصومه
اِشفَعی لی که به غیر از تو ندارم یاری
چشم امید همه روز جزا معصومه
کاش می شد که خودت عیدی مان را بدهی
کاظمین و نجف و کرببلا معصومه
دل بی تاب تماشای دو تا مرقد رفت
قبل مشهد سفری جانب قم باید رفت
#علیرضا_خاکساری
📝 #حسینیه | عضو شوید👇
↳ @marsieh_madh
اشفعی لی که به غیر از تو ندارم یاری
چشم امید همه روز جزا معصومه
کاش می شد که خودت عیدیِ مان را بدهی
کاظمین و نجف و کرب و بلا معصومه
#علیرضا_خاکساری
#حضرت_معصومه_س
#ولادت
#قم
💠 @marsieh_madh
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مدح
#اسارت
#کوفه
#شام
#قصیده
چشم امید حیدر و زهرا به زینب
خورده گره تفسیر عاشورا به زینب
مثل پیمبرها ملائک می فرستند
صدها درود از جنت الاعلی به زینب
او زینت دوش امیرالمومنین است
زینب به بابا نازد و بابا به زینب
گر می رسد "صدیقه ی کبری" به زهرا
پس می رسد "صدیقه ی صغری" به زینب
" عالِمَةٌ غَیرُ مُعَلَّمَة " ست یعنی
داده خدا علم لدّنی را به زینب
عون و محمد آیه های سجده دار اند
در سوره ی زیبای " اَعطَینا بِزینب..."
پیش از تولد نوکر این خانه بودیم
وابسته ایم از عالم زر ما به زینب
" اولسون مؤذن زاده لر قربان بو یولدا "
این است عشق اردبیلی ها به زینب
امر شفاعت را گمانم می سپارد
روز جزا انسیة الحورا به زینب
حرف از صبوری های امُّ الصّابرین است
در مصرعی که می رسد "حلما" به "زینب"
"امُّ المَصائب" را میان جمع القاب
باری تعالی میدهد تنها به زینب
در پاسخ غم ؛ ما رایت الّا جَمیلا ؟
ما هکَذَا القَولِ السَّدید الّا بِزینب
در هرنماز شب برای من دعا کن
عرض توسل می کند آقا به زینب
از خیمه تا گودال دست حق تعالی
گویا سپرد امر امامت را به زینب
در سایه ی لطف خداوندی علم را
بعد از شهادت می دهد سقا به زینب
او به اسیری رفته ما آزاد باشیم
خیلی بدهکاریم در دنیا به زینب
ای اهل گریه کار دنیا را ببینید
شاگرد زینب می دهد خرما به زینب
منزل به منزل می رود با دست بسته
خون گریه دارد می کند صحرا به زینب
منزل به منزل در بیابان ها رقیه
هرشب پناه آورده از سرما به زینب
پا جای پای مادر خود می گذارد
روی کبود ارثیه ی زهرا به زینب
از ظلم کردن حرمله سیری ندارد
ملعون جسارت می کند حتی به زینب
سر های رو نیزه را رفته نشانه
سنگ ملامت می زند اما به زینب
سرهای روی نیزه می بارند وقتی
خولی نظر اندازد از بالا به زینب
#علیرضا_خاکساری
📝 #حسینیه | عضو شوید👇
↳ @marsieh_madh
#امام_سجاد_ع_مصائب
هر صبح و ظهر و شام و سحر گریه میکنی!
همراه اشک و سوز جگر گریه میکنی!
سجاد خانوادهای و وقت نافله
بر آخرین نماز پدر گریه میکنی!
از داغ آن سفر که تورا پیر کرده است
وقتی که میروی به سفر گریه میکنی!
حق داری ای امام جوانم به دیدن
شمشیر و تیغ و تیر و تبر گریه میکنی!
بر پاره پاره پیکر پیغمبر حسین
بر گریه پای نعش پسر گریه میکنی!
گاهی به سوی مشک و علم خیره میشوی
با یاد زخمهای قمر گریه میکنی!
وقتی که میرسی به کنار شریعهای
بر سر عبا و دست به کمر گریه میکنی!
با دیدن سواره نظامهای لشگری
با دیدن عمود و سپر گریه میکنی!
لالاییِ رباب امانت بریده است
با یاد حلق و تیر سه پر گریه میکنی!
"وقت غروب..."عمه..." ، "علیکنّ بالفرار..."
با "آتش" و "خیام" و "خطر" گریه میکنی!
در کربلا چه دیدهای آخر که روضهخوان
تا میرسد به "سینه" و "سر" گریه میکنی!..
✍ #علیرضا_خاکساری
📝 #حسینیه | عضو شوید👇
↳ @marsieh_madh
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شام
#غزل
با وجود شمرهای بد دهان در شهر شام
شام من شد تهمت و زخم زبان در شهر شام
آنچه با من کرد حرف ناسزا سیلی نکرد
زیر بار غصه قدم شد کمان در شهر شام
تا بیندازد سرت را از نوک نیزه مدام
یک نفر با سنگ می کرد امتحان در شهر شام
گیسوان دخترت همرنگ دندانت شده
دختر آواره ات شد نصف جان در شهر شام
اینکه می لرزم به خود از ضعف هست از ترس نیست
آخرش پیدا نشد یک لقمه نان در شهر شام
حرف مرهم را نزن کار از مداوایم گذشت
بسکه خو کردم به درد استخوان در شهر شام
سایه ی خیمه نصیب شمر و خولی شد ولی
آه ناموس خدا بی خانمان در شهر شام
رفتی و دیگر ندیدی گردش ایام را
یک نفر مثل شبث شد ساربان در شهر شام
از تو چه پنهان شبیه ریگ صحرا ریخته
مطرب و رقاصه و آوازه خوان در شهر شام
کاش می مُردم ورودی همین شام خراب
کاش می مُردم نمی رفتم ولی بزم شراب
#علیرضا_خاکساری
@marsieh_madh