#خبر
#غزل
میاید از سرِ برزن خبر چه داغ و گران!
مرا که کشت خبر، تا کند چه با دگران!
خبر دهید که افتاده مادری و رواست
که ایستاده ز غم جان دهند رهگذران
خبر دهید که نامرد، پیش طفلش زد
خبر دهید از اندوهِ دختری نگران
زنی به خاطر حفظ حجاب سیلی خورد
به دست سنگدلِ سفله ای که وای برآن
شما که دیده و رنجیده اید! نقل کنید
وگر که هیچ نیاید به چشم فتنهگران
در آفتابِ جزا، مستحقِ عریانی ست
قبیلهای که ندارد کسی حجاب درآن!
#مسعود_یوسف_پور
#حجاب
@marsieh_madh
۰#حضرت_زینب_اسارت
سوخت مرا آه، خط به خطِ مقاتل
چشم تر آورده ام، دو شاهدِ عادل!
شام اسارت کجا و شمسۀ عصمت
شاه عوالم کجا و بند سلاسل
روضۀ پوشیده را مخواه کنم باز
ناقۀ عریان و منزل از پی منزل
پس چه شد آن دستها که طفل سه ساله
با مدد او نشسته بود به محمل
ناقۀ زینب به دست کیست مهارش؟
لال شوی ای زبان و خون شوی ای دل!
پای همان نیزهای که رأس حسین است
ذبح کنیدم که خواند آیۀ بسمل
سرزدهاست از تنور خانۀ خولی
«یار من و شمع جمع و شاه قبایل»
ریخت بر آن سر یزیدِ مست، شرابی
بشکند آن دستهای نامتعادل
آه از آن بازهای که زادۀ نیرنگ
صفحۀ شطرنج را گذاشت مقابل
جام تهی بود کاش ساغرِ جسمم
از چه نمردیم ما ز بزم اراذل
از چه نمردیم ما که پیش ابالفضل
حرف کنیزی زدند، ای دل غافل!
سر زند از شام تیره صبح سپیدی
منتقمِ قوم بسته است حمایل
تا نشده دیرتر بخواه فرج را
پیک اجل چون رسد چه جای وعجّل
#مسعود_یوسف_پور
@marsieh_madh
#امام_حسین_مناجات
نرفته است دل از روضه اش پی غم دیگر
چگونه اشک بریزم به پای ماتم دیگر؟
نخورده گندم ری، حُر شدم به طالعِ سعدم
حسین ساخت از این روسیاه، آدم دیگر
بهشت مال همینجاست، کربلای حسین است
بگو خدا ندهد وعده ام به عالم دیگر
به غیر پرچم مشکی روضه، فطرسِ چشمم
نرفته ثانیه ای زیر هیچ پرچم دیگر
هنوز زنده ام، ای ننگ بر تو دل، دلِ از سنگ
به روضه خوان بسپارید، یک محرّم دیگر...
#مسعود_یوسف_پور
@marsieh_madh
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
نمیشود که خبر را شنید و ساکت ماند:
به گوش زخم برادر، برادر اشهد خواند
سکوت کردن یعنی شریک ظلم شدن
چگونه میشود اخبار را به ناله نخواند
زبان قوم ستمدیده باش ای شاعر
کنون که ظلم و ستم را جهان به اوج رساند
غزل غزل همه دردم، چگونه از دل خویش
به سعی واژه توانم غبار غصه تکاند
خدا خراب کند کاخ تیره طایفه اش
کسی که غزه ما را به خاک تیره نشاند
#مسعود_یوسف_پور
@marsieh_madh
هدایت شده از حسینیه (اشعار آیینی و مراثی اهل بیت)
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
نمیشود که خبر را شنید و ساکت ماند:
به گوش زخم برادر، برادر اشهد خواند
سکوت کردن یعنی شریک ظلم شدن
چگونه میشود اخبار را به ناله نخواند
زبان قوم ستمدیده باش ای شاعر
کنون که ظلم و ستم را جهان به اوج رساند
غزل غزل همه دردم، چگونه از دل خویش
به سعی واژه توانم غبار غصه تکاند
خدا خراب کند کاخ تیره طایفه اش
کسی که غزه ما را به خاک تیره نشاند
#مسعود_یوسف_پور
@marsieh_madh
برای ریحانه ...
رسید جـــان به لــب از داغ ناگهـانــی تو
نداشت تــاب زمیـن، جانِ آسمـــانـی تو
کنون که نیست علمــدار، در دل آتش
به عهــــدۀ که میفتــــد نگاهبانـــــی تو؟
دو ساله بودی و یادآور سه ساله شدی
فــدای صـــورتِ یکــدســـت ارغوانــی تو
نفس کشیدم و یادت نفس برید از من
چـو آه بود و چـه کوتــــاه، زندگانـــــی تو
به غیر آهنِ داغ ای شکوفــۀ این باغ!
نبــود هیـچ کســــی گرمِ همزبانـــی تو
لبـــاسِ صورتـــــی و گوشــــــوارۀ قلبـــی
چه قلب ها که شکستند از نشانی تو
#مسعود_یوسف_پور
@marsieh_madh
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#ولادت
#بحر_مرکب
به استعانت از شهی
که هست از اوست منجلی
شروع می کنم سخن
به نام مرتضی علی
به نام او که انبیا
مدد گرفته اند از او
چه نام آنکه مرسلی
نبرده است بی وضو
چه نام آنکه می دهد
به آبرو هم آبرو
چه نام آنکه جلوه اش
به قبله داده سمت و سو
خدا زمان بردنش
به خلق گفت: فاسمعوا
خدا در آن زمانه ای
که دین نداشت رنگ و بو
دهان کعبه را گشود و
گفت از علی بگو...
ورق شود گر آسمان
قلم شود درخت ها
کتابت فضائلش
نمی رسد به انتها
هرآنکه شد بزرگ ما
خراب و مست ابجد است
بحار مجلسی چرا
یکصد و ده مُجلّد است
بپرس از بزرگ خود
جواب دست و پا کند
چه می شود که دشمنت
دهان به مدح وا کند؟
نخست آنکه شافعی
سروده است بس نکو
وقوعُ شَکَّ فیهِ اَنّهُ
الله است، شعر او
سیاه مست می کند
دفتر رو سپید را
خمار کرده مدحتش
ابن ابی الحدید را
ز نام او نفس نفس
تکان خورَد ابوقبیس
به پای جوع مرتضی
گریست احنَف ابن قِیس
سروده است عمروعاص و هرچه شاعر از علی
بخوان روایتی که گفت ابن عساکر از علی
دمی که عبدود بریده
گشت سر ز پیکرش
سرود مدح مرتضی
به جای گریه خواهرش
سرود حافظ این چنین
به مدح شاه لوکشف
طالع اگر مدد دهد
دامنش آورم به کف
گر بِکَشَم زهی طَرَب
ور بِکُشَد زهی شرف
قسم به ذوالفقار او
به جنگ خصمِ صف به صف
بسته علی مسیر را
ز چار سو و شش طرف
امیرصف شکن علی
زره نکرده تن علی
بخوان به کنیه شاه را
بگو ابوالحسن علی
نبود بی حضور او
در آفرینش آب و تاب
سرشته شد ابوالبشر
به همت ابوتراب
کسی که خواند مومنون
قبل نزول آن، علیست
کسی که یاد می دهد
سجده به عرشیان علیست
نهند بر حریم او
صبح به صبح و شب به شب
ذبیح سر، خلیل پا
کلیم دل، مسیح لب
کیست علی یگانه ای
که خفت جای شاه دین
به جز علی به هیچ کس
نگو امیر مؤمنین
نبود آدمی هنوز و
شاه بر حصیر بود
علی نه در غدیر خم
که پیش از آن امیر بود
رسالتیست از خدا
به روی دوش شاعران
دم از غدیر می زنم
که بشنوند این و آن:
رسیده اند حاجیان به قبله ای که منجلی ست
به کعبه ای که پرده اش عبای مرتضی علیست
علی که نیست در زمین و آسمان نمونه اش
حجر کجا و استلام خالِ روی گونه اش
رسیده اند حاجیان حرم چه گویم از حرم
چه گویم از غدیر خم به فهم دفتر و قلم
کویر تشنه مست بود و آبگیر مست تر
و از شمار حاجیان خم غدیر مست تر
رسول عشق یک طرف، امین وحی یک طرف
پیمبران به دور مرتضا نشسته صف به صف
از احترام پای او ملک قیام می کند
دهان گشوده هفت آسمان سلام می کند
سلام میکند زمان سلام می کند زمین
به تو که از ازل تویی فقط امیر مومنین
سر جهاز اشتران قدم بزن بزرگ یل
به کوری دو چشم آن زن سواره ی جمل
سر جهاز اشتران قدم بزن علم بزن
حماسه غدیر را به دست خود رقم بزن
بگو بلند تا درآوری ز منکران دمار
علی حق است و حق فقط علی، یَدورُ حَیثُ دار
علی قدر علی قضا علی ولی اولیا
علی دلیل الانبیا علی عماد الاصفیا
علی به خضر رهنما، علی به نوح ناخدا
علی کلیم را عصا علی مسیح را شفا
به عشق او چه کعبه ای خلیل می کند بنا
علیست مرد لحظه ها، علیست خلوت حرا
علیست نص راکعون، علیست جان انما
علیست نفس مصطفی مباهله است مدعا
فدای خال گونه اش چه نقطه ایست تحت با
تمام آیه ها علی، علی تمام آیه ها
علیست آنکه با صدای او سخن کند خدا
علی ست آنکه می نهد به شانه ی رسول پا
به دشت ارژنش قسم علیست علت بقا
علی ندارد ابتدا علی ندارد انتها
علیست آنکه میرود به عرش قبل مصطفی
علی علی علی علی، چه گویم از علی چه ها
خمار نام حیدرم
برآن سرم که بشکنم
قالب شعر مست را
وزن و هرآنچه هست را
جان به فدای جبروت و جنم حیدر کرار
به قربان صدای قدم حیدر کرار
احد بود و خروش دو دم حیدر کرار
احد بود و نود زخم و نیفتاد دمی هم علم حیدر کرار
اذا زلزت الارض
جهان مست و زمین مست و زمان مست
دهان مست شد از بردن آن نام و زبان مست
موذن که ندا داد
شد از نام علی ابن ابیطالب اذان مست
علی کعبه و گردش دل حجاج جهان مست
علی کعبه و فرقش ترک بیت الحرام است
علی رکن قیام است
چنان آینه ی خیرالانام است
که جبریل نفهمیده نبی زین دو کدام است
یدلله اذن الله شهنشاه
ز راه فلک آگاه
جهان سایه نشین قد آن ماه
ندارد علی عالی اعلی به خدا قامت کوتاه
علی علم یقین
راه یمین
معنی دین
علت ایجاد زمین
عرش برین
فیض برد از دم او روح الامین
در شب کین
جای پیمبر
اسدالله جوان رفت به بستر
سر و سرور
شه قنبر
به فلک ساخته منبر
همه ی لطف جهان جمله به این است سراسر
که شبی یکنفر از جنس علی می رسد آخر
دل ما بنده ی عهدیست
جهان منتظر حضرت مهدی ست
گفت علامه که شریکی در
الغدیر من از جمیع جهات
بفرستی اگر هر جایی
با وعجل فرج بر او صلوات
#مسعود_یوسف_پور
@marsieh_madh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زینب همهی رنج و بلا را دیدهست
در کوچه گریز کربلا را دیدهست
یکروز درِ خانه و روزی خیمه
او سوختن فاطمهها را دیدهست
#مسعود_یوسف_پور
#وفات_حضرت_زینب 🥀
@marsieh_madh
زینب همهی رنج و بلا را دیدهست
در کوچه گریز کربلا را دیدهست
یکروز درِ خانه و روزی خیمه
او سوختن فاطمهها را دیدهست😭
#مسعود_یوسف_پور
قیامت است کنون در مدینه، میتابد
حسین از طرفی، آفتاب از طرفی
#مسعود_یوسف_پور
@marsieh_madh
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن
آمد به میدان، لشکر غم را خبر کرد
از خیمه نه، از سن و سالش هم گذر کرد!
آه بلندش در دل آهن اثر کرد
کوچک نخوانش، این پسر کار پدر کرد
بغض جمل را بین دشمن شعلهور کرد
با نعرهی ابن الحسن عزم خطر کرد
مانند قاسم دشت را زیر و زبر کرد
سقا شد آنجا که عمویش را نظر کرد
چشم تمام خیمه را ناگاه، تر کرد
آمد جلو، خود را بلاگردانِ سر کرد
اینجای مقتل عمهاش را خون جگر کرد
ارثیه ی زهراست...، دستش را سپر کرد
#مسعود_یوسف_پور
#شب_پنجم
@marsieh_madh
#ولادت_حضرت_عباس(ع)🍃
#یاقمر🌙
شکفته شد گل روی مَلَک به عرش برین
رسید ماهِ شب چارده به مُلک زمین
شروع میکنم آغاز شعر را به رجز
خلاف رسم تغزل، نه مثل آن و نه این
هنوز هم که هنوز است این خبر داغ است
تمام گوش شو و پای این خبر بنشین
در انتظار علی بود خصم و در میدان
نقاب بر رخ عباس زد شهِ صفّین
به گاه رزمِ ابالفضل، خصم لکنت داشت
تُ تُ تو کیستی ای ضّ ضّ ضربهات سنگین
به یک اشارۀ تیغش از آن سر میدان
گریزد اسب، بدون سواره و بی زین
شکست پشت عدو را، جز این توقع نیست
که شیر داده به این شرزه شیر، ام ابنین
رجز نخوانده به عجز آمدند و در ناله
چنین بجنگد ابالفضلِ سیزده ساله!
به جنگ، اذن که از بوتراب میگیرد
نخست مردم چشمش شتاب میگیرد
به ذمۀ همه بیشک نماز آیات است
اگر نقاب زند، ماهتاب میگیرد
فدای همت ماهی که عکس دستش را
فرات در همۀ عمر، قاب میگیرد
فدای غیرت شاهی که قبل و بعد سفر
برای زینب کبری رکاب میگیرد
مدیح ساقی لب تشنه، مست باید گفت
ز خطبه خوانی او سال شصت باید گفت
به بام کعبه زمانی که او قدم برداشت
هرآنکه بود، ابالفضل را علی پنداشت
علی به دوش نبی رفت، کاش میگفتند
که ماه قوم قدم روی شانۀ که گذاشت؟!
از آن کمال و شکوه و وقار و سنگینی
دوباره کعبه گمان میکنم ترک برداشت
به ذوالفقار نبودش نیاز آن بالا
دو چشم داشت که گاهِ سخن به کار گماشت
نه کربلا که علمدار ما نخستین بار
به بام کعبه به یک یاعلی علم افراشت
نگاه نافذ ساقی به باء بسم الله
به قلب سنگی حجاج، بذر واهمه کاشت
نه مست جام که عمریست مست عباسم
قسم به کعبه، مسلمان دست عباسم
#مسعود_یوسف_پور
@marsieh_madh