eitaa logo
روضه رضوان
1.3هزار دنبال‌کننده
566 عکس
270 ویدیو
30 فایل
از عناوین جهان مرثیه خوان ما را بس اشعار اهل بیت علیهم السلام + مقتل عربی🌷 امیر حسین سعیدی پور آیدی ما 👈 @amir_saidi کپی فقط با ذکر لینک ⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
مادرم در گوش من خوانده است: یا ام البنین ذکر من تا روز محشر هست: یا ام البنین هرکسی که توبه اش در محضر ربّ شد قبول قبل از آن در زیر لب گفته است: «یا ام البنین» مستجاب الدعوه شد هر کس که در این روزگار بر گدایان درت پیوست یا ام البنین! ما همیشه محضر تو عرض حاجت کرده ایم هر کجا خوردیم بر بن بست یا ام البنین! هفت پشتم را نظر کردم تماماً بوده اند نوکر عباس تو دربست یا ام البنین! در حمایت از غریب کربلا، عباس تو دست داده تا بگیرد دست یا ام البنین! فرق او را با عمودی تا دم ابرو شکافت آن «حکیم بن طُفِیلِ» پست یا ام البنین! خون چکید از چشمهایش روی نیزه تا که دید دست زینب را کسی می بست یا ام البنین! بعد عباست برای غارت اهل حرم حرمله با شمر شد همدست یا ام البنین! گرچه قدّت تا شده از غصه زینب ولی حرمتت با کعب نی نشکست یا ام البنین 🖋مهدی علی قاسمی
🌻🌹 دگر ای دوست مرا در حرمت محرم کن رفتم از دست نگاهی به دل ما هم کن یا بیا جانب قبله بکشان پای مرا یا بر احوال دلم فکر کمی مرهم کن با نگاهی بده خاکستر عمرم بر باد این جگر سوخته، رسوای همه عالم کن من زمین گیر شدم باز قدم پیش گذار التفاتی کن و این فاصله ها را کم کن گریه از اول خلقت شده ارثیه ما فکر چشمان پر از اشک بنی آدم کن دیگر این نوکر تو گریه کن سابق نیست پای بر دیده نه و چشم مرا زمزم کن می رسد بوی تو اما خبری نیست زتو یوسفا چاره این شام پر از ماتم کن کاش می شد که شبی خواب ترا می دیدم دوستم داری اگر، قلب مرا محکم کن دست و پا می زنم از دور نگاهی بکنی گوشه چشمی به من و ناله پر دردم کن نازداری تو و، ناز تو کشیدن سخت است رحمی آخر به من و کوچکی قلبم کن به علمدار قسم پای رکابت هستم شانه گرم مرا تکیه گه پرچم کن همچنان ام بنین سوز و نوا دارم من هوس یک سحر کرببلا دارم من 🖋قاسم نعمتی
🌹 🍁🍁🍁ام البنین آنقدر بر امام حسین گریست تا نابینا شد.🍁🍁🍁 🌷الامام الصادق‏ عليه السلام: بُكِيَ الحُسَينُ عليه السلام خَمسَ حِجَجٍ، وكانَت امُّ جَعفَرٍ الكِلابِيَّةُ تَندُبُ الحُسَينَ عليه السلام وتَبكيهِ‏ وقَد كُفَّ بَصَرُها. ☘امام صادق عليه السلام: بر حسين عليه السلام پنج سال گريسته شد. امّ جعفر كِلابى (امّ البنين)، براى حسين عليه السلام مرثيه‏ می ‏سراييد و می ‏گريست تا اين كه چشمانش نابينا شد. 📚امالی شجری ج۱ ص۱۷۵ @marsieha
گفتم ام البنین، دلم پا شد گره‌هایی که داشتم وا شد مادر آب را صدا زدم و ... خشکسالم شبیه دریا شد سوره‌ی حمد نذر او کردیم گم شده داشتیم و پیدا شد با ادب بود و روی دامانش تا گل نازدانه‌ای جا شد ... به مدینه نگفت مادر شد گفت، مولای شهر بابا شد با کنیزیّ خانواده‌ی عشق در دو عالم عزیز زهرا شد خادمی کرد تا که عباسش از ازل تا همیشه آقا شد همه‌ی بچه هاش عیسایند گرچه عباس او مسیحا شد آن قَدَر خرج گریه شد افتاد آن قَدَر خرج گریه شد تا شد تا قیامت به احترام حسین ذکر لبهاش واحسینا شد گفت: گفتند روز عاشورا در غروبی که خیمه غوغا شد بیت تقسیم آبروی حرم مشک بی آب، سهم سقّا شد کاش دست عمود نخلستان سدّ راهش نمی‌شد، امّا شد گفت: گفتند بعد آنی که علیِ اکبر ارباًاربا شد قد سقّا شبیه قاسم شد قدّ قاسم شبیه سقّا شد گفت: گفتند بر سر نیزه سر عبّاس من تماشا شد بسته بودند اگر نمی‌افتاد بسته بودند اگر به نی جا شد خوب شد همره حسین نرفت در مسیری که سر به نی‌ها شد خوب شد مجلس شراب نرفت در همان جا که جشن برپا شد @marsieha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹روضه‌ خوانی آيت الله العظمی جوادی آملی: «ام البنين هيچ راهی نداشت، در قبرستان بقيع چهار تا قبر مصنوعی ساخت. زن های مدينه را جمع ميکرد، گفت: زن های مدينه، ام البنين يعنی مادر پسران. ديگر مرا ام البنين نگوييد. ام البنين يعنی چه؟ يعنی مادر پسران... «كانت بنون لی أدعى بهم ٭٭٭ و اليوم أصبحت و لا من بنين‏»  يک روز من چهار پسر داشتم به من ميگفتيد ام البنين اما الآن چرا ميگوييد ام البنين؟ به من گفتند عباس تو مشک را به دندان گرفت. من از اسرار کربلا بيخبر هستم، مگر مشک را به دندان ميگيرند؟ دستان پسرم چه شد که مشک را به دندان گرفت؟ ای زن های مدينه من از راز کربلا بيخبرم خودم نبودم، اما گفتند عباس تو مشکی به دندان گرفت...» ۱۴۰۲/۵/۵ سلام الله علیها 👈🏻کانال رسمی دفتر آیت الله العظمی جوادی آملی
من اگر گریه برایت نکنم پس چه کنم روضه خوانی به عزایت نکنم پس چه کنم چه کنم مادرم و داغ جوان سنگین است تا دمِ مرگ صدایت نکنم پس چه کنم من که از قبر تو و کرببلا دورم دور شهر را کرببلایت نکنم پس چه کنم باز هم سائل هرساله تو پشت در است یادِ آن دست عطایت نکنم پس چه کنم ماهِ من ، بعد تو چشمم که می افتد بر ماه تو بگو باز هوایت نکنم پس چه کنم پسرم دست تو را دست خدا می بوسید گریه بر دست جدایت نکنم پس چه کنم تو سرت خورد عمود و سر من درد گرفت گریه بر فرق دوتایت نکنم پس چه کنم تیر بر مشک تو خورد و جگرم تیر کشید من از آن تیر شکایت نکنم پس چه کنم میرسید آب اگر خیمه نمی سوخت دلم من به جای تو سِقایت نکنم پس چه کنم رفت بر نیزه سرت زودتر از راس حسین همه عمر دعایت نکنم پس چه کنم پسر فاطمه عالم به فدای سر تو پسرم را که فدایت نکنم پس چه کنم غم بی مادری از بی کفنی سخت تر است جای او گریه برایت نکنم پس چه کنم 🖋میرزایی @marsieha
خون قلبم نه ز داغ پسرم ریخت حسین آسمان از غم تو روی سرم ریخت حسین زینب آن نیست که پیش از سفر از پیشم رفت از غم موی سپیدش جگرم ریخت حسین خواهرت گفت که از نیزه دهانت خون شد ناگهان بند دل از این خبرم ریخت حسین من شنیدم بدنت زیر سم اسبان رفت تنت انگار که پیش نظرم ریخت حسین گفت راوی که جگر گوشه اَت ارباً ارباست از دلم سختیِ داغ پسرم ریخت حسین در ره یاری ارباب پسر یعنی چه؟ شکر ، پیش قدمِ تو قمرم ریخت حسین مادر آن است که یار غم زهرا بشود پس چه بهتر که به پایت ثمرم ریخت حسین پسرانم همه بودند سپرهای حسین سپر من همه در حفظ حرم ریخت حسین آب اگر ریخت ز مشک پسرم ، شرمنده... آبرو بود که از چشم ترم ریخت حسین مرغ باغ ملکوتِ تو شده عباسم او به پرواز شد و بال و پرم ریخت حسین مادرت آمد و دست پسرم را بوسید عرق شرم ز روی پسرم ریخت حسین @marsieha
دريا غريق مرحمت بي كران تو هفت آسمان تجلي رنگين كمان تو خورشيد ناز مي كشد از ذره هاي خاك آنجا كه صبح مي گذرد كاروان تو صدها فرشته بال نهادند بر زمين تا دامن خديجه شود ميزبان تو بهتر شد آن زنان قريشي نيامدند حوا و مريم اند پرستار جان تو بر قلبهاي خسته ما هم نزول كن اي جبرئيل تا به سحر هم زبان تو يك شاخه ياس در دل مجروح كاشتيم تنها به احترام مزار نهان تو در بارش است رحمت بي حد ابر تو پنهان شده است مثل شب قدر قبر تو تسبيح تو كه تربت حمزه به قاب داشت در سينه اش شميم دعاهاي ناب داشت از كور نيز وقت سخن رو گرفته اي هر چند چهره تو ز نور احتجاب داشت در شكر روزه اي كه در سه افطار با تو بود دستت براي خواهش سائل جواب داشت جسمت نخواست رخت عروسي به تن كند از بسكه از بساط جهان اجتناب داشت با عطر يازده سحر اين باغ آشنا ست هر چند عمر مادر گلها شتاب داشت بيتي به شعر صائب تبريزي آمده است آن شاعري كه طبع روان همچو آب داشت (چون صبح زندگاني روشندلان دمي است آن هم دمي كه با عث احياي عالمي است) اي جلوه شكوه و جلال پيمبري تو حجت هميشه به آل پيمبري قد راست كرده بود و تنومند مانده بود از آب چشمه ي تو نهال پيمبري آنجا كه بحث كيفيت عرش مي شود جز سينه ی تو نيست مثال پيمبري مرهم به زخم هاي احد بيشتر بنه تو با خبر هميشه ز حال پيمبري كمتر به سينه جاي بده بوسه ي نبي جاري شده است اشك زلال پيمبري اين لحظه هاي اخر از احمد جدا مباش اسوده نيست بي تو خيال پيمبري قدري صبور باش بهشت دل نبي تو زود مي رسي به وصال پيمبري چون تو تمام آينه خلق احمدي هر روز روز تو ست به سال پيمبري ايام شادماني و روز ولادت است هنگام شاد بودن و وقت عبادت است در مصحف خداي تعالي نوشته بود اين نور با طهور ولايت سر شته بود پيش از شروع خلقت اين خاك و آسمان اين دانه را به مزرعه عرش كشته بود از بسكه بود دست توسل به سمت تو هر گوشه اي ز چادر تو رشته رشته بود چندي به التماس زمين كرده اي نزول اين آخرين مسافرت يك فرشته بود عالم هنوز طعم محبت به جان نداشت حب تو در صحيفه مومن نوشته بود ما را ببخش مدح تو كوثر نداشتيم ما غير چند واژه ابتر نداشتيم هر دختري كه ام امامت نمي شود يا مادر پيمبر رحمت نمي شود در مجمع خلايق حق فاطمه يكي است اين وحدت است شامل كثرت نمي شود آنجا كه پاي كفو علي هست در ميان هر دختري كه لايق وصلت نمي شود از اينكه آب مهريه ات بود روشن است هر خانه اي كه خانه رحمت نمي شود فردا بيا كه باز قيامت بپا كني اي بانويي كه بي تو قيامت نمي شود با اشتياق سمت صراط آوريد رو زهرا بدون برگ شفاعت نمي شود اين سينه باز حال و هواي مدينه خواست يا رب دعاي كيست اجابت نمي شود آخر مدينه راز پس پرده داشته است آخر مدينه يار سفر كرده داشته است لطف مدام حضرت ياسين به دست توست آري دعا به دست تو آمين به دست توست آنجا كه سينه در تب اندوه سوخته است آرامش دوباره وتسكين به دست توست پير خمين جلوه ي فرزندي ي تو داشت يعني كه عزت و شرف دين به دست توست آنجا كه ابر فتنه گري سايه گسترد نابودي تمام شياطين به دست توست اسلام با دعاي تو پيروز مي شود آري كليد فتح فلسطين به دست توست اين انقلاب جلوه اي از كوثر تو بود بر روح تو سلام خدا و دو صد درود 🖋جواد محمد زماني
زهرا همان که در سحر آفريدنش گفته خدا تَبارَکَ بر وجه أحسنش زهرا همان که عطر خداوند مي وزد هر روز پنج مرتبه از باغ سوسنش هر صبح در طواف ملائک به دور او معراج مي چکد ز تماشاي گلشنش زهرا همان که بر دل پيغمبر خدا جان دوباره مي دهد از شوق ديدنش از ابتداي خلقت خود از همان ازل دارد نگين عشق علي را به گردنش ديگر از اين چه مرتبه اي با شکوه تر باشد بزرگ کرب و بلا طفل دامنش «حَتَّي تَوَرَّمَتْ قَدَمَاهَا» حکايتي ست از عاشقانه هاي سحرهاي روشنش بي شک منا و مکه دگر محرمي نداشت پنهان نبود اگر ز نظر خاک مدفنش روز حساب توشه‌ی ما عشق فاطمه ست ما را بس است خوشه اي از فيض خرمنش شرح فضائلش همه عين عبادت است تکريم پايداري و حلم و شهادت است آمد که روشني بدهد آفتاب را بخشد به چشم تار جهان نور ناب را باران و رود و چشمه‌ی و دريا به نام اوست مهريه اش نموده خداوند، آب را اصلاً تمام جنت و دوزخ به دست اوست داده به او شفاعت روز حساب را با شرط حب فاطمه و آل فاطمه پاداش مي دهند قيامت، ثواب را از سرّ نام فاطمه اين نکته روشن است برداشته خدا ز محبش عذاب را با آيه هاي روشن عمر شريف خود تفسير کرد سوره به سوره کتاب را حتي به پيش سائل اعمي محال بود بردارد از مقابل چهره نقاب را بي حرمتي به ساحت قدسي فاطمه ست هر کس که زير پا بگذارد حجاب را آري براي فاطميون اين وقار ماند با نور چادري که از او يادگار ماند هر دختری که اُمّ أبیها نمی شود هر مادری که مادر دنیا نمی شود نور تمام عالم امکان به روی هم یک جلوه نور چادر زهرا نمی شود وقتی که اختیار دو عالم به دست اوست محشر بدون فاطمه بر پا نمی شود یعنی که بی ولایت او هیچ طاعتی اذن ورودِ جنت الاعلی نمی شود فردا به قله های سعادت نمی رسد هر کس دخیل چادر زهرا نمی شود حبل المتین شیعه نخ جانماز اوست بی او گره ز کار کسی وا نمی شود می افتد از نگاه پر از مهر فاطمه هر کس فدائیِ ره مولا نمی شود دینی که رفت سمت تزلزل پس از نبی بی انقلاب فاطمه احیا نمی شود آغاز کرد يک تنه، تنها، قيام را معلوم کرد حرمت خون امام را وقتي که هست چهره‌ی حيدر مطاف او در خانه است مسجد او اعتکاف او آئينه شد که جلوه کند عصمت خدا معنا گرفت روح عفاف از عفاف او چرخ تمام کون و مکان سنگ آسياش سر رشته‌ی زمين و زمان در کلاف او در پيش چشمهاش چه دنيا حقير بود بوده به بوريا و سفالي کفاف او چيزي نخواست فاطمه از ثروت جهان يعني بس است پيرهن دستباف او جلوه گر نهايت ايثار فاطمه ست انفاق خالصانه‌ی شام زفاف او آن بانويي که سايه‌ی او را کسي نديد يک روز شد مدينه محلّ مصاف او وقتي که ديد بسته شده دست کعبه اش آمد به کوچه جان بدهد در طواف او از چشم اهل فتنه گرفته ست خواب را معلوم کرد معني فصل الخطاب را باغ حضور غرق گل يادِ فاطمه ست روح نماز و مسجد و سجاده فاطمه ست تنها مدينه نه، همه‌ی عالم وجود روشن ز سجده هاي سحرزاد فاطمه ست آنکس که در نهايت اخلاص و بندگي ايمان به پاي چادرش افتاده فاطمه ست آن بانويي که بعد نبي با حماسه اش درس وفا به اهل ولا داده فاطمه ست قبرش اگرچه شمع و رواقي نداشته قم، تا ابد مدينه‌ی آباد فاطمه ست يعني به پاي بوسي آئينه اش بيا آه اين ضريح پنجره فولاد فاطمه ست هستي ماست نوکري اهل بيت او خيرالعمل محبت اولاد فاطمه ست اين انقلاب جلوه اي از انقلاب اوست بي شک «امام» هديه‌ی ميلاد فاطمه ست اين انقلاب فاطمي است و حسيني است با رهبري که آينه دارِ خميني است 🖋یوسف رحیمی
زهرا بهانه ای ست که عالم بناشود او آمده که مادر آئینه ها شود او آفریده گشت که یک چندمدتی نورخدا به روی زمین جابه جا شود او ازخدا رسید به پیغمبرخدا تا قفل پلکهای شده بسته واشود او آفریده شدکه در این روزهای سخت زهراشود، علی شود و مصطفی شود او مادرتمامیِ دلهای حیدریست بایدکه کُفو فاطمه شیرخداشود هرکس مگرکه مادرمعصوم میشود؟ او آمده که مادرکرب و بلا شود زهرا اگرنبود چگونه به عالمی؟ صدها روایت از مِی کوثر عطا شود بی اذن فاطمه کسی اصلاً اجازه داشت؟ برروی خاک و اوج فلک پیشوا شود ای خوش بحال آنکه درآن لحظه حساب با انتخاب مادری او سَوا شود مادرسلام روزظهورت مبارک است لعنت برآنکه منکر صدق شما شود ما را گدای خانه لطفت حساب کن ما را برای نوکریت انتخاب کن مادرتویی که قدرشما بی نهایت است هرجمله ی تو شامل صدها روایت است درهرکجا که نام شما ذکر میشود تفسیرپایداری و صبر و صلابت است جبریل با هزارملک ریزه خوار توست سوگندخورده هرشبِ اینجاضیافت است هرکس مقام نوکریت را فروخته جان حسین و جان حسن بی لیاقت است تاریخ ثبت کرده که این جان نثاری ات بهرعلی نمونه اصل ولایت است سلمان زخاک خانه تو رزق میگرفت این است روز و شب همه کارش ارادت است شاگرد برترین تو واللهِ زینب است تندیس عفت است خداوند عصمت است ازگردچادرت همه عالم درست شد صدها هزاربیرق و پرچم درست شد خورشید سبز نیمه شبِ انتظار،تو شیرینی همیشه فصل بهار،تو ابری ترین هوای توسجاده های شب هر روز تا به شب نفس روزه دار،تو ای رحمت تو شامل حال تمام خلق روی سرم دوباره ز رحمت ببار،تو ما هرچه هست ازتو و لطفت گرفته ایم تا روز حشر پیش خدا اعتبار،تو ما با علی امام تو هم رأی می شویم هردم برای شیر خدا ذوالفقار ،تو آن روزکه تمامی مردم پیاده اند برروی ناقه های بهشتی سوار،تو آنجابرای اینکه شفاعت شویم ما حتما دودست ساقی خود را بیار،تو محشر به نام پاک تو محشور میشویم بی اذن تو زدرب جنان دور میشویم توآمدی که درشب دلها قمرشوی درسینه ی شکسته ی دوران گُهرشوی توآمدی که قامت دین را بپا کنی برشاخه های نخل ولا برگ و بَرشوی تو آمدی که سوره کوثربیاوری تو آمدی برای علی بال و پرشوی توآمدی که مادری ات رانشان دهی تو آمدی که مادر کل بشرشوی معنای اصل ام ابیهافقط تویی توآمدی که باعث فخرپدرشوی توآمدی که در دل دریای شعله ها مثل کتاب سوخته ای شعله ور شوی تو آمدی که برلب سادات روز و شب شعربلند مادرم و میخ درشوی تو آمدی که باطن شهری عیان شود تو آمدی که شاهد مرگ پسر شود من که برای مدح توچیزی نداشتم تنها قلم به صفحه قلبم گذاشتم 🖋مهدی نظری
از عرش رسیدی تو به دامان خدیجه ای کوثر پیغمبر و ای جان خدیجه از پیش تو زن‌های قریشی همه رفتند صد مریم و صد آسیه قربان خدیجه زیباتر از آنی که به تصویر بیایی روشن شده از نور تو چشمان خدیجه شیرینی لبخند تو معنای بهشت است یعنی به سر آمد غم پنهان خدیجه دست من و دامان شما فاطمه جانم جان همه قربان شما فاطمه جانم خورشیدی و از فرط حیا زیر نقابی هنگام وضو عکس رخ ماه در آبی هم مادر ساداتی و هم مادر مایی حیدر پدر خاک و شما اُم ترابی یک روز نشد فکر گداهات نباشی یک شب نشده بی غم همسایه بخوابی دست من و دامان شما فاطمه جانم جان همه قربان شما فاطمه جانم ما ساخته از آب و گل پاک شماییم ما سر به هواییم ولی خاک شماییم دنیا همه‌اش مهریه مادرمان است هر جا که بمیریم در املاک شماییم با اشک عجینیم و ز دوزخ نهراسیم والله که ما هیزم نمناک شماییم دست من و دامان شما فاطمه جانم جان همه قربان شما فاطمه جانم
باز از تنور روشن تو سیر می شویم شکرش ! کنار خانه تو پیر می شویم در روضه باز چایی دم کرده ی تو بود این لطف ، لطف دست وَرم کرده ی تو بود خانم میان صحن رضا نام تو بس است پای ضریح وقت شفا نام تو بس است پایین پا به جای دعا نام تو بس است دردی مگر برای دوا نام تو بس است نام تو بر لبم دم باب الجواد بود فیض تو بود از سر من هم زیاد بود آواره ایم پای شما خوش بحال ما مشمول هر دعای شما خوش بحال ما پروانه ی عزای شما خوش بحال ما مجنون کربلای شما خوش بحال ما آهی بکش که سینه ی ما کربلایی است تا یاد توست حال دلم مجتبایی است می خواست حامی مادر شود نشد مرهم برای زخم کبوتر شود نشد تا مانع هجوم ستمگر شود نشد شاید به جای روی تو پرپر شود نشد ای وای من که برگ گلی ضرب شست خورد ضربی ز روی و ضربه ای از پشت دست خورد
گر نگاهی به ما کند زهرا درد‌ها را دوا کند زهرا بر دل و جان ما صفا بخشد گر نگاهی به ما کند زهرا کم مخواه از عطای بسیارش کآنچه خواهی عطا کند زهرا خاصه امشب که از تَجلی خویش دهر را پُر ضیاء کند زهرا می‌تپد قلب احمد از شادی چشم حق بین چو وا کند زهرا بضعه مصصطفی بود، آری جلوه چون مصطفی کند زهرا خانه وحی را ز رخسارش رشک غار حرا کند زهرا نه عجیب گر به شأن او گویند خاک را کیمیا کند زهرا این مقام کنیز او باشد تا دگر خود چها کند زهرا از کمال عبادت و طاعت حکم بر ما سوی کن زهرا همچنان کز برای همسایه نیمه شبها دعا کند زهرا چه شود با دعای خود از ما ذات حق را رضا کند زهرا چه شود گر ز رحمت بسیار حاجت ما روا کند زهرا چه شود گر بر مؤید هم نظری از وفا کند زهرا 🖋مؤید
من منتظر صبح شب یلدائیم🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲 ان‌شاءالله یلدای امسال آخرین یلدای بدون صاحب‌الزمان باشه 🍁❄️ پاییز و یلداش اومد و نبودی زمستون همراهش اومد و نبودی... . موسسه معنا
تو آن رازی که تا روز جزا افشا نخواهد شد شب قدری تو! هرگز مثل تو پیدا نخواهد شد نه آسیه، نه حوا و نه مریم، تا قیامت هم، کسی هم‌رتبۀ صدیقۀ کبری نخواهد شد تو را کوثر لقب داده خدا؛ خیر کثیری تو به غیر از تو کسی تأویل أعطینا نخواهد شد فقیران و یتیمان و اسیران یک‌صدا گفتند: رقیب دست بخشایشگرت دریا نخواهد شد نه خورشید و نه مهتاب و نه فانوس و نه آیینه زمین روشن بدون زهرۀ زهرا نخواهد شد... «بحق فاطمه» گفتیم بعد از ذکر «یا فاطر» که «یا فاطر» بدون «فاطمه» معنا نخواهد شد خداوند آفرید او را برای تو که می‌دانست کسی غیر از علی با فاطمه همتا نخواهد شد... علی که نام او رمز ورود در سماوات است بدون نام او درهای جنت وا نخواهد شد دم من حیدر است و بازدم زهراست در هر دم بدون عشقشان امروزِ من فردا نخواهد شد به وقت کارزار مرگ تنها دلخوشی این است که هر کس عاشق این دو شود تنها نخواهد شد زمانی که همه لال‌اند در محشر، زبان ما به جز با ذکر زهرا و علی گویا نخواهد شد... 🖋سیدعلیرضا شفیعی ✅ @ShereHeyat
⭕️⭕️⭕️کاسب حلال زیر سایه خداست ... 🔵قال رسول الله ﷺ : سَبعَةٌ تَحتَ ظِلُّ العَرْشِ يَومَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ ... رَجُلٌ خَرَجَ ضارِباً فِي الْأَرْضِ يَطلُبُ مِن فَضْلِ اللهِ يَكُفُّ بِهِ نَفْسَهُ، وَيَعُودُ بِهِ عَلَى عياله. 🟠پیامبر خدا: روزی که هیچ سایه ای جز سایه عرش نباشد، هفت تن زیر سایه آنند.... یکی از ایشان کسی است که در زمین گام می زند تا از فضل خدا روزی بجوید و از آن نیاز خود را برطرف کند و با آن، به سوی خانواده اش بازگردد. 📚دعائم الاسلام، ج۲ ، ص ۱۵ https://eitaa.com/MasirEqtesadi
🌷کانال مسیر اقتصادی اهل بیت 🌷 رفقا سلامصبح تون بخیر کانال اقتصادی بنده هست تازه راه اندازی کردم قراره فقط آیات روایات داخلش بارگزاری بشه خوشحال میشم عضو بشید اینم لینک کانال 👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/MasirEqtesadi https://eitaa.com/MasirEqtesadi
امام عليّ عليه السلام: 🔵وَاللّهِ، ما نَزَع اللّهُ مِن قَومٍ نَعماءَ إلّا بِذُنوبٍ اجتَرَحوها، فَاربِطوها بِالشُّكرِ، وقَيِّدوها بِالطّاعَةِ. 🟠 به خدا سوگند! خداى از هيچ گروهى، نعمت‏ها را نمى‏ستاند، مگر به سبب گناهانى كه مرتكب مى‏شوند. پس با شكرگزارى، نعمت‏ها را به چنگ آوريد و با فرمان بردن از خدا، آن‏ها را نگاه داريد. 📚إرشاد القلوب،ص۱۵۰ https://eitaa.com/MasirEqtesadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹ما نمی‌خواهیم از خودمان تعریف کنیم! ولی چه کنیم ما اینیم دیگه!😊
سلام رفقا جاتون خالی حرم امام رئوف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قربون کبوترای حرمت امام رضا صبح جمعه صحن گوهرشاد