#امام_کاظم🌹
کیفیت تشییع بدن مطهر حضرت
🔹متن عربی:
عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الصَّيْرَفِيِّ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: تُوُفِّيَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع فِي يَدِ السِّنْدِيِّ بْنِ شَاهَكَ فَحُمِلَ عَلَى نَعْشٍ وَ نُودِيَ عَلَيْهِ هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَةِ فَاعْرِفُوهُ فَلَمَّا أُتِيَ بِهِ مَجْلِسَ الشُّرْطَةِ أَقَامَ أَرْبَعَةَ نَفَرٍ فَنَادَوْا أَلَا مَنْ أَرَادَ أَنْ يَرَى الْخَبِيثَ بْنَ الْخَبِيثِ فَلْيَخْرُجْ وَ خَرَجَ سُلَيْمَانُ بْنُ أَبِي جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِيُّ عَنْ قَصْرِهِ إِلَى الشَّطِّ فَسَمِعَ الصِّيَاحَ وَ الضَّوْضَاءَ فَقَالَ لِغِلْمَانِهِ وَ لِوُلْدِهِ مَا هَذَا قَالُوا السِّنْدِيُّ بْنُ شَاهَكَ يُنَادِي عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع عَلَى نَعْشِهِ فَقَالَ لِوُلْدِهِ وَ غِلْمَانِهِ يُوشِكُ أَنْ يَفْعَلَ هَذَا بِهِ فِي الْجَانِبِ الْغَرْبِيِّ فَإِذَا عَبَرَ بِهِ فَانْزِلُوا مَعَ غِلْمَانِكُمْ فَخُذُوهُ مِنْ أَيْدِيهِمْ فَإِنْ مَانَعُوكُمْ فَاضْرِبُوهُمْ وَ خَرِّقُوا مَا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّوَادِ فَلَمَّا عَبَرُوا بِهِ نَزَلُوا إِلَيْهِمْ فَأَخَذُوهُ مِنْ أَيْدِيهِمْ وَ ضَرَبُوهُمْ وَ خَرَّقُوا عَلَيْهِمْ مِنْ سَوَادِهِمْ وَ وَضَعُوهُ فِي مَفْرَقِ أَرْبَعَةِ طُرُقٍ وَ أَقَامَ الْمُنَادِينَ يُنَادَى أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَرَى الطِّيِّبَ بْنَ الطَّيِّبِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع فَلْيَخْرُجْ وَ حَضَرَ الْخَلْقُ وَ غُسِّلَ وَ حُنِّطَ بِحَنُوطٍ فَاخِرٍ وَ كَفَّنَهُ بِكَفَنٍ فِيهِ حِبَرَةٌ اسْتُعْمِلَتْ لَهُ بِأَلْفَيْنِ وَ خَمْسِمِائَةِ دِينَارٍ عَلَيْهَا الْقُرْآنُ كُلُّهُ وَ احْتَفَى وَ مَشَى فِي جَنَازَتِهِ مُتَسَلِّباً مَشْقُوقَ الْجَيْبِ إِلَى مَقَابِرِ قُرَيْشٍ فَدَفَنَهُ ع هُنَاكَ وَ كَتَبَ بِخَبَرِهِ إِلَى الرَّشِيدِ فَكَتَبَ الرَّشِيدُ إِلَى سُلَيْمَانَ بْنِ أَبِي جَعْفَرٍ وَصَلَتْكَ رَحِمٌ يَا عَمِّ وَ أَحْسَنَ اللَّهُ جَزَاكَ وَ اللَّهِ مَا فَعَلَ السِّنْدِيُّ بْنُ شَاهَكَ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى مَا فَعَلَهُ عَنْ أَمْرِنَا.
📚عیون اخبار الرضا ج۱ ص۹۹
@marsieha
🔸ترجمه :
حسن بن عبد اللَّه صيرفىّ از قول پدرش گفت: موسى بن جعفر عليهما السّلام در زندان سندىّ بن شاهك وفات يافت و حضرت را بر تابوتى گذاشته و ندا كردند: اين امام رافضى (شيعه) هاست، او را بشناسيد، وقتى آن بزرگوار را به محلّ شُرطه ها (پاسگاه پليس) آوردند، چهار نفر را برپا داشت تا صدا بزنند هر كس مىخواهد خبيث ابن خبيث (العياذ باللَّه) را ببيند، بيايد، در اين هنگام سليمان بن أبى جعفر (عموى هارون) از قصرش بيرون آمد و به كنار شطّ رفت و داد و فرياد به گوشش رسيد، از غلامان و كنيزانش پرسيد: چه خبر است؟ گفتند: سندىّ بن شاهك بر جنازه موسى بن جعفر نداء مىكند، او به غلامان و فرزندانش گفت: آنها بزودى به قسمت غرب (شهر) مىروند وقتى از آنجا عبور كردند با غلامان خود به آنجا برويد و جنازه را از دست آنها بگيريد، اگر مقاومت كردند، آنها را بزنيد و لباسهاى سياهشان (يعنى درجه و لباسهاى فرم آنها) را پاره كنيد.
وقتى جنازه را از آن قسمت عبور دادند، غلامان به آنجا رفتند و آنها را زدند و لباسهاى فرمشان را پاره كردند و جنازه آن حضرت را گرفتند و بر سر چهار راه قرار دادند و مناديان نداء در دادند: هر كس مىخواهد طيّب بن طيّب موسى بن جعفر عليهما السّلام را ببيند، بيايد، مردم جمع شدند و حضرت را غسل دادند و با حنوطى فاخر و گرانبها، ايشان را حنوط كردند و سليمان بن أبى جعفر آن حضرت را در كفنى كه براى خود ترتيب داده بود، از برد يمانى، كه قيمت آن دو هزار و پانصد دينار بوده و تمام قرآن بر آن نوشته شده بود، كفن كرد، و خود با پاى برهنه، بدون عمامه و گريبان چاك، آن حضرت عليه السّلام را تشييع كرد و در «مقابر قريش» دفن نمود.
خبر به هارون رسيد، هارون نامه اى به او نوشت و به ظاهر از او تشكّر كرد و گفت: خداوند به تو جزاى خير بدهد، به خدا قسم سندىّ بن شاهك ملعون، اين كارها را سرخود و بدون دستور ما انجام داده است.
@marsieha
#عید_مبعث
نام خالق آئینهها به نام خدا
به نام صاحب آدینهها به نام خدا
به نام حضرت ایزد خدای عزوجل
به نام حضرت امجد خدای شعر و غزل
اگرچه با قلمی که شکسته بنویسم
به یمن این شب و روز خجسته بنویسم
خوشا به حال من و دفتر غزل خیزم
به شوق و شور و شعف واژه واژه میریزم
صدای بال و پر جبرییل میآید
صدای گام بلند خلیل میآید
خدا به دست خلیلی دگر تبر داده
که پشت لات و هبلها به لرزه افتاده
ندا رسیده که إقرأ...بخوان ز طیّ براق
بخوان از آن...لاتمم مکارم الاخلاق
نهفته مدح نگارم به مطلبی نافذ
نهفته در غزلیات حضرت حافظ
نگار من که به شوقش خدا قلم بسرشت
«نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت »
«به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد»
به روی منبر نوری خطیب مجلس شد
به آیههای لبش سر به راه خواهم شد
اسیر أشهد أن لا اله... خواهم شد
نشسته عالم و آدم به خوان احسانش
خوش آن دمی که بخواند قصص ز قرآنش
رواق منظر چشم من آشیانه شود
دوباره مثنوی ام یک غزل ترانه شود
گمان مکن که نبی یار غار میخواهد
برادری چو علی سر به دار میخواهد
برای روز مبادا به وقت خوف و خطر
میان بستر خود جان نثار میخواهد
اگر چه رحمت محض خداست در عالم
به غزوهها یل دلدل سوار میخواهد
به نصف سیب بهشتی خود بسنده نکرد
کنار فاطمه اش ذوالفقار میخواهد
#عید_مبعث
شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد
زنده در گور غزلهای فراوان باشد
نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت
نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد
سایه ابر پی توست دلش را مشکن
مگذار این همه خورشید هراسان باشد
مگر اعجاز جز این است که باران بهشت
زادگاهش برهوت عربستان باشد
چه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافی ست
تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد
فکر کن فلسفه خلقت عالم تنها
راز خندیدن یک کودک چوپان باشد
چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده
از تحیر دهن غار حرا وا مانده
عشق تا مرز جنون رفت در این شعر محمد
نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد
شأن نام تو در این شعر و در این دفتر نیست
ظرف و مظروف هم اندازه یکدیگر نیست
از قضا رد شدی و راه قدر را بستی
رفتی آنسوتر از اندیشه و در را بستی
رفتی آنجا که به آن دست فلک هم نرسید
و به گرد قدمت بال ملک هم نرسید
عرش از شوق تو جان داده کمی آهسته
جبرئیل از نفس افتاده کمی آهسته
پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد
چشم تو فاتح اقلیم نمی دانم شد
آنچه نادیده کسی دیدی و برگشتی باز
سیب از باغ خدا چیدی و برگشتی باز
شاعر این سیب حکایات فراوان دارد
چتر بردار که این رایحه باران دارد
🖋حمیدرضا برقعی
#عید_مبعث
بخوان محمد «اِقرء و ربُّک الاکرم»
بخوان به نام خداوندگار لوح و قلم
بخوان بخوان که تویی منجی همه عالم
بخوان که پیشتر و برتری تو از آدم
بخوان که خوانده خدایت پیمبر اکرم
بخوان که هر سخن توست آیتی محکم
بخوان به نام خدایی که آفرید تو را
بخوان بنام کریمی که برگزید تو را
الا که سیطره کفر از این خبر شکند
صف سپاه شب از نیزه سحر شکند
اگر چه کوه بوَد خصم را کمر شکند
به تیغ عدل تو بازوی زور و زر شکند
تبر به دست، بتان را به یکدگر شکند
کمان گرفته ز بوجهلِ فتنه سر شکند
خبر دهید که دیو غرور و مستی مُرد
رسید لشکر توحید و بت پرستی مُرد
محمد ای دو جهان زیر بار منت تو
مبارک است به خلق و خدا نبوت تو
خجسته باد به عالم ظهور دولت تو
تمام نور بود از چراغ حکمت تو
بود حقیقت توحید درس وحدت تو
درود بر تو و دین و کتاب و عترت تو
چراغ عترت و قرآن یکی است یااحمد
به این دو عزت ما متکی است یااحمد
دو ثقل زنده تو اهل بیت و قرآنند
دو قطعه نور ز یک مشعل فروزانند
دو سورهاند که مانند نور و فرقانند
دو آفتاب که از یک سپهر تابانند
دو گوهرند که از یک صدف درخشانند
دو نخل نور که محصول یک گلستانند
به اتفاق، دو تصویر از جمال خداست
هرآنکه گشت جدا ازیکی، ز هردو جداست
تو آفتاب جهانی، جهان تو را دارد
امیر قافلهای، کاروان تو دارد
نشستهای به زمین،آسمان تو را دارد
تو باغبان جنانی،جنان تو را دارد
زمان به طول تمام زمان تو را دارد
مکان به وسعت کل مکان تو را دارد
چه مقبلان که همه مورد قبول تواند
رسول مایی و پیغمبران رسول تواند
کسی که در همه جا در کنار توست علی است
کسی که دست تو و ذوالفقار توست علی است
کسی که تا ابدالدهر یار توست علی است
کسی که شیر تو و کردگار توست علی است
کسی که جان تو و جان نثار توست علی است
کسی که فاتح پروردگار توست علی است
کسی که حافظ قرآن و دین توست علی است
کسی که گفته خدا جانشین توست علی است
سلام بر تو و قدر و جلال و عنوانت!
سلام چار کتاب خدا به قرآنت!
سلام بر تو و یاسین و نور و فرقانت!
سلام بر تو که سلمان بود مسلمانت!
سلام بر شرف و اقتدار سلمانت
سلام مکه و غار حرا به پیمانت
سلام بر تو و مولا علی برادر تو
یگانه فاتح بدر و حنین و خیبر تو
بشر رسید به آیین راستین امشب
خدا نمود برون،دست از آستین امشب
رسید حلقه، توحید را نگین امشب
طلوع کرد رخ آفتاب دین امشب
بتان کعبه! بیفتید بر زمین امشب
خدای را بستایید از همین امشب
ظهور مکتبِ «خیرالورا» مبارکباد
طلوع نور ز غار حرا مبارک باد
بشارت ای، همه دختران زنده به گور
محمد آمده، پایان گرفته سلطه زور
به گور گشت نهان، دیو کبر و جهل و غرور
فروغ دوستی از کوی دوست کرده ظهور
به شام تیره شبیخون زده است لشکر نور
محمد آمده، چشم بد از جمالش دور
رسید مژده که در ظلِّ احمدید همه
از این به بعد،کنار محمدید همه
قسم به ذات خداوندگار حیِ قدیر
دو عید ماست یکی، این دو، بعثت است و غدیر
جهانیان همه دانید از صغیر و کبیر
فقط علی است پس از مصطفی به خلق، امیر
به شهریار پیام آوران کسی است وزیر
که علم دارد و اخلاص دارد و شمشیر
هزار مرتبه میثم اگر روی سر دار
ز دامن علی و اهل بیت دست مدار
نخل میثم
#عید_مبعث
روز مبعث روز فخر انبیاست
مصطفیٰ نورٌ عَلیٰ نور خداست
عید مبعث وعده گاه کبریاست
رستگاری، مژدگانی خداست
عید مبعث وعده قالو بَلیٰ ست
سرّ مکنونات هستی بر مَلاست
بر دل کعبه طنین این نواست
یا رسول الله لفظ کیمیاست
روز مبعث مبدأ عشق و صفاست
جلوه گاه مظهر نور هُداست
یا رسول الله ذکر ما سواست
وعده گاه عشق بازی با خداست
مصطفیٰ آئینه مهر و وفاست
قلب او با روح قرآن آشناست
نور او افزون ز نور انبیاست
سروریّش بر همه عالم رواست
بر لب پیک خدا شور و نواست
لفظ حاتم در ثنای او خطاست
کشتی او مأمن شاه و گداست
ساحلش مطلوب اصحاب رضاست
هر چه باشد او رسول کیمیاست
او شفیع روز فردای شماست
ذکر روز مبعثم یا مصطفاست
یا رسولالله مدد ذکر خداست
🖋اصغر چرمی
@marsieha
وداع باماه رجب
دوباره سایه ی ماه کریمی از سرم کم شد
به تعقیب رجب بودم که شعبان المعظم شد
سلام ای ماه شعبان، ماه منجی، ماه پشت ابر
که از مهرت ظهور حضرت قائم مسلّم شد
رجب ماه علی(ع)، ماه محمّد(ص)، ماه زهرا(س) بود
که با هجران هادی(ع)، ماه شادی محو در غم شد
خوشا عطر امام باقر(ع) و جود "اباجعفر"(ع)
که در ماه رجب، شیرازه ی اسلام محکم شد
رجب یعنی وفا، یعنی وفات زینب کبری(س)
که هر جا نام زینب بر زبان آمد محرّم شد
جهان بی ماه شعبان رنگ آسایش نخواهد دید
ببین بر درد دنیا، خنده ی آن ماه، مرهم شد
دوباره خنده کردم، گریه کردم، تشنه جان دادم
دوباره کربلا در پیش چشمانم مجسّم شد
حسین(ع) و اکبر و سجاد(ع)، دلتنگ ابالفضل اند
شگفتا شادی شعبان، محرّم در محرّم شد
سر ماهِ بنی هاشم به روی نیزه ی خورشید
سر خورشید، روزی پیش ماه هاشمی خم شد
به شعبان می رسی دلتنگ ، شادان، نیمه جان ، زخمی
دوباره باید آدم شد، دوباره باید آدم شد
دوباره نیمه ی شعبان و دلتنگان بی تابش
دوباره باید از چشم انتظاران همین دم شد
#امام_حسین
#ولادت
ای دلنواز قاری قرآن خوش آمدی
در بیت وحی با لب خندان خوش آمدی
ای العطش ترانه ی قبل از ولادتت
مادر فدات با لب عطشان خوش آمدی
ای تشنه! شیر مادرت از غصه خشک شد
از بس که بود صوت تو سوزان خوش آمدی
گریه مکن که کشته اشک خدا شدی
خون خدا! به جمع شهیدان خوش آمدی
اشک تو از تلاطم دریاست بیشتر
ای آشنای ابر بهاران خوش آمدی
میلت لبن زدست پیمبر مکیدن است؟
ای جرعه نوش ختم رسولان خوش آمدی
#امام_حسین
#ولادت
عید است و جهان روضه ی رضوان حسین است
از عرش الی فرش، گلستان حسین است
با گریه ی شوق نبی و حیدر و زهرا
چشم همگان بر لب خندان حسین است
تنها نه به سویش شده فطرس متوسّل
خلق دو جهان دست به دامان حسین است
ای خیل ملک حرمت او پاس بدارید
کاین طایرِ پرسوخته، مهمان حسین است
میلاد حسین آمده سر تا به قدم گوش
زیرا که خداوند ثناخوان حسین است
«فطرس» طلب عفو کن از یوسف زهرا
العفو بگو، عفو به فرمان حسین است
گمراه نگردید که مصباح هدایت
تا روز جزا حُسنِ فروزان حسین است