#شهیدانه
همیشه به من میگفت که او را از زیر قرآن رد کنم.. تصمیم گرفتم هنگام دفن برای آخرین بار او را از زیر قرآن رد کنم :)
وقتے تربت امام حسین «علیه السلام» را در قبر گذاشتند و پرچم گنبد حضرت را روی مصطفی انداختند،
قرآنم را درآوردم و به عموی مصطفی که داخل قبر بود دادم. گفتم که این قرآن را روی صورت مصطفی بگذارند و بردارند.
به محض اینکه قرآن را روی صورت مصطفے گذاشتند، شاید به اندازه دو یا سه دقیقه نشده بود که دهان و چشم مصطفی بسته شد!💔
همان جا گفتم: «میخواستی در آخرین لحظه، «عند ربهم یرزقون» بودنت را نشانم دهی و بگویی که شهدا زنده هستند؟!🥀
همه اینها را میدانم! من با تو زندگی میکنم مصطفے ».
همسر#شهید_مصطفی_صدرزاده
🌱|@martyr_314
بچهها..!
مواظب امامحسینِ اون تهتهِ دلمون باشیم
نزاریم کسی ما رو از امامحسین دور کنه
یه روزی بخاطر همین دوست داشتنِ یواشکی
هم امامحسین دستمون رو میگیرن!
آخه کی از امامحسین مهربونتر
تویِ دنیا هست؟!
🌱|@martyr_314
هیچ وقت فکر نکن
که امام زمان(عج) کنارت نیست
همه حرفا و شکایتها رو
به امام زمان بگو..
و این رو بدون که تا حرکت نکنی
برکتی نمیاد سمتت..
#شهید_علی_اصغر_شیردل
🌱|@martyr_314
رو به سوریه کرد و گفت:
بیا عروسڪهایم مالِ تو
حالا داداشم رو پس میدی..؟!
آخه خیلی دلتنگشم..^^
خواهر#شهیداحمدمحمدمشلب
🌱|@martyr_314
خواهرم سیاهی چادر تو
از سرخی خون من کوبنده تر است
#شهیدمحمدعلیفرزانه
🌱|@martyr_314
حسین در انجام کارهای شخصیاش اجازه نمیداد کسی کمکش کند و با همان یک دست تمام کارهای شخصیاش را انجام میداد.
در بحبوحه عملیات کربلای ۵، میرزا حسین بنیصادقیان که پدر دو شهید هم بود، آب گرم کرده بود تا سر حسین را بشوید. حسین زیر بار نمیرفت.
حسین میگفت: حاجی ول کن! توی این هاگیر و واگیر وقت گیر آوردی؟!
به زور آوردنش. بچه ها میخواستند ژاکتش را از تنش دربیاورند، اجازه نداد. نگذاشت هم سرش را بشویند.
میگفت: شما فقط آب بریزید و من با همین یک دست سر خودم را میشویم.
📚کتاب زندگی با فرمانده
#شهید_حاج_حسین_خرازی
🌱|@martyr_314
تعدادی از مردم یمن به قطعه شهدا آمده بودند.
همه دور سنگ مصطفی جمع شدند و گریه میکردند!
از مترجم پرسیدم که چه چیزی به آنها گفتی؟
گفت: بهشان گفتم برگردید!
این شهید از قبیله بنی هاشم است.
#شهیدسیدمصطفیموسوی
🌱|@martyr_314
15.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[🌸🍃]
آرامشی دارم..
#حاجمهدیرسولی
🌱|@martyr_314