~🕊
#شهیدانه
⚘يك روز او را بسيار سرحال ديدم، پرسيدم: «چه شده؟ اينطور سرحال شدى!» پاسخ داد: «ديشب وقتى استتار كرده بوديم، در خواب، صحراى وسيعى را در مقابلم ديدم و آقايى را كه صورتش مى درخشيد.» به احترام ايشان ايستادم و سؤال كردم «آقا عاقبت ما چه مى شود؟» فرمودند: «پيروزى با شماست ولى اگر پيروزى واقعى را مى خواهيد، براى "فرج" من دعا كنيد.»
⚘باز پرسيدم: «آقا من شهيد مى شوم؟ فرمودند: «اگر بخواهى، بله. تو در همين مسير شهيد مى شوى، به اين نشانى كه از سينه به بالا چيزى از بدنت باقى نمى ماند. به برونسى بگو پيكرت را به قم ببرد و به خانواده برساند.»
⚘اين طلبه وصيتنامهاش را نوشت و از #شهيدبرونسى خواست كه هر وقت شهيد شد، جنازهاش را به قم برساند. چند روز بعد دشمن متوجه حضور ما شد و ما را به گلوله بست. طلبه ى جوان شهيد شد و از سينه به بالا، چيزى از بدنش نماند.
✍🏻راوی: محمد قاسمی
📚 كتاب ١٥ آيه، صفحه ٩١
.
.
🌱|@martyr_314