eitaa logo
「شَهیدِگُمنام」🇮🇷
4.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
405 ویدیو
1 فایل
پِلاک را از گَردنت دَرآوردی گُفت: از کُجا تو را بِشناسَند..؟! گُفتی: آنکه باید بِشناسد،میشِناسَد... :)🌿 🎈۱۳۹۸/۲/۵ 🌱| 4.1k→4.2k کانالمون در تلگرام... :)💖 Telegram.me/martyr_314 پل ارتباطی ما با شما... :)🌱 @
مشاهده در ایتا
دانلود
سیار مهربان و شوخ طبع بود. مشکلات کاری را به خانه نمی‌آورد. خیلی به مشورت اهمیت می‌داد. برای نظر زن ارزش زیادی قائل بود. بیشتر وقتها از رفتار بعضی مردها که با زنان خودشان رفتار خوبی نداشتند اظهار بیزاری می‌کرد، روحیه‌ی همکاری خوبی داشت. امّا خودم راضی نمی‌شدم با آن همه کار طاقت فرسایی که داشت، وقتی به خانه می‌آید دست به سیاه و سفید بزند. واقعاً به زحمتشان راضی نبودم. ولی با این همه به من اجازه نمی داد لباس‌هایش را بشویم. خودش می‌شست و می‌گفت: نمی‌خواهم شما را به زحمت بیندازم. من هم اصرار می‌کردم که وظیفه منه و باید لباس‌های شما را بشویم و به این کار افتخار می کنم. یادم هست بعد از عملیات خیبر ایشان دیر وقت آمد خانه؛ سر تا پایش شنی و خاکی بود. خیلی خسته بود. آنقدر خسته که با پوتین سر سفره نشست. تا من غذا را آماده کنم، ایشان سر سفره خوابش برد. آمدم و آرام پوتین‌هایش را در آوردم که بیدار شد و با لحن خاصی گفت: این وظیفه‌ی شما نیست. زن که برده نیست. من خودم این کار را می‌کنم. وقتی پوتین‌هایش را در آورد گفتم: پس لااقل جورابهایت را در بیاورم گفت: من هر حرفی را یکبار می‌زنم. بعد با آن حال خستگی خندید. همسر 🌱|@martyr_314
چشمشان‌ڪهـ بهـ مهدےافٺاد،از خوشحالےبال‌درآوردند.دورهـ‌اش ڪردندوشروع‌ڪردندبهـ شعار دادن: «فرماندهـ آزادهـ،آمادهـ ایم آمادهـ!»هرڪسےهم‌ڪهـ دستش‌بهـ مهدےمےرسید،امان‌نمےداد؛ شروع‌مےڪردبهـ بوسیدن. مخمصهـ‌اےبودبراےخودش. خلاصهـ بهـ هرسخٺےاےڪهـ بوداز چنگ‌بچهـ هاےبسیجےخلاص‌شد، امابهـ جاےاینڪهـ ازاین‌همهـ ابراز محبٺ‌خوشحال‌باشد،باچشمانے پرازاشڪ‌به‌خودش‌نهیب‌مےزد: «مهدے! خیال‌نڪنےڪسےشدےڪهـ اینااین‌قدربهٺ‌اهمیٺ‌مےدن،ٺو هیچےنیسٺے؛ٺوخاڪ‌پاےاین بسیجےهایے..». منبع:ڪٺاب14سردار، ص30_29 🌱|@martyr_314