eitaa logo
「شَهیدِگُمنام」🇵🇸
4هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
386 ویدیو
1 فایل
پِلاک را از گَردنت دَرآوردی گُفت: از کُجا تو را بِشناسَند..؟! گُفتی: آنکه باید بِشناسد،میشِناسَد... :)🌿 🎈۱۳۹۸/۲/۵ 🌱| 4k→4.1k کانالمون در تلگرام... :)💖 Telegram.me/martyr_314 پل ارتباطی ما با شما... :)🌱 @
مشاهده در ایتا
دانلود
🙃🍃 محمد از اخلاق و منش بسيار خوب برخوردار بود. رفتار او واقعا شايسته الگوگيري بود زيرا او همه كارها را به موقع انجام مي داد. هيچ وقت در نماز و روزه تعلل نمي ورزيد و هميشه خود را مقيد به انجام فرايض ديني مي دانست. ده سال زندگيمان همه لحظاتش خاطره است و خاطره اي كه دارم عرض مي كنم مربوط به سه ماه قبل از شهادت است: سه ماه قبل از شهادت ديدم مجله اي را مي خواند و مي گريد. گفتم محمد، براي چه گريه مي كني. گفت اول بايد شما بگوييد كه مرا مي بخشيد؛ بعد بنده علت گريه ام را عرض كنم. گفتم اين چه حرفي است. مگر شما چه كرده ايد كه ما بايد شما را ببخشيم. گفت دارم زندگينامه امام را مي خوانم. مي دانيد چه نوشته است. نوشته حضرت امام اجازه نمي داد حتي زنش لباسهايش را بشويد چه رسد به بعضي از كارها كه معمولا ما در مورد شما رعايت نمي كنيم و انجام مي دهيم. واي بر من كه چقدر از حق شما تضييع نموده ام. همسر 🌱|@martyr_314
خدا مهـــربان‌تر از آن است ڪه با چند گـناه بنده خود را دور بیاندازد! ولی شـــیطان دائما در حال ناامید ڪردن‌انسان است یڪ آدم گنهڪار اگر احساس می ڪند خــدا دیگر به او نـــــگاه نمی ڪند باید بـداند این ناامــیدی القا همان شیطانی است ڪه او را وادار به گناه ڪردن کرده در نتیجه نــباید به احساس منفی خــود اعــتنا ڪند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌱|@martyr_314
موقع رفتن بهش گفتم: برو داداش،ولی برگـرد...🙃☘ یه لبخندی زد و گفت: من دیگه برنمیگردم...🙂🍂 گفتم:نزن این حرفو،تو بچه ڪوچیک داری...😔 یه دست زد به گردنش و گفت: این گردنو میبینے؟! خوراک بریدنه...💔 🌱|@martyr_314
مجالس و محافلۍ که به غیبت میگذرد خیلے گرم و شیرین است.حبّ نفس و حبّ دنیا، که ریشھ ی همه‌ۍ گناهان است لذت بخش است.و قهراً اگر انسان از مرضۍ لذت برد و درد هم نداشت، دنبال معالجه نخواهد رفت و هر چھ بہ او اعلام خطر کنند که این کشندھ است، باور نخواهد ڪرد.. 🌱|@martyr_314
هرکس در هر روز و یا در هر شب بر من صلوات بفرستد شفاعت من برایش واجب میشود هرچند که اهل گناهان کبیره باشد....🍃 🌱|@martyr_314
چند خواهش دارم: ۱- نماز اول وقت بخوانید که گشایش از مشکلات است. ۲- صبر و تحمل ۳- به یاد امام زمان (عج) باشید. 🌱|@martyr_314
گرچہ‌این‌شھر شلوغ‌است‌ولۍ‌باورڪن آنچنان‌جاۍ‌تو‌خالیست ڪہ‌صدامیپیچد :)💔 💔 🌱|@martyr_314
شب خوش🌱
بسم الله الرحمن الرحیم|🌿
سلام :)🌱
-خُـدایا! +جٰانمـ.. -میخٰواستٰمـ بگم میشـہ:) +مسٺجـٰاب شُـد☘ 🌱|@martyr_314
جاذبه مرتضی خیلی زیاد بود. از پیرمرد هشتاد ساله تا بچه کوچک، همه را جذب خودش می کرد. با همه رفیق بود. بعد از شهادتش کسانی آمدند به خانه ما و از کارهای مرتضی گفتند که باورش برایمان سخت است. نمیشناختمشان. می گفتند که شما نمی دانید مرتضی برای ما چه کار کرده. مرتضی بچه ما را از انحراف نجات داد. میگفتند مرتضی فقط مال شما نبوده، مرتضی برای همه ما بوده.» 🌱|@martyr_314
یک هفته قبل از شهادتش از سوریه به خانه آمد. پنجشنبه شب بود، نصف شب دیدم صدای ناله گریه جهاد می آید. رفتم در اتاقش از همان لای در نگاه کردم،دیدم جهاد سر سجاده مشغول دعا و گریه است و دارد با امام زمان صحبت میکند .دلم لرزید ولی نخواستم مزاحمش شوم. وانمود کردم که چیزی ندیده ام. صبح موقعی که جهاد میخواست برود موقع خداحافظی نتوانستم طاقت بیاورم از او پرسیدم پسرم دیشب چی میگفتی؟ چرا اینقدر بی قراری میکردی؟چیشده؟ جهاد خواست طفره برود برای همین به روی خودش نیاورد و بحث را عوض کرد من بخاطر دلهره ای که داشتم اینبار با جدیت بیشتری پرسیدم و سوالاتمو با جدیت تکرار کردم .گفت: چیزی نیست مادر داشتم نماز میخواندم. دیگر دیدم اینطوری پاسخ داد نخواستم بیشتر از این‌ پافشاری کنم و ادامه بدهم گفتم باشه پسرم! مرا بوسید و بغل کرد و رفت... یکشنبه شب فهمیدم آن شب به خداوند و امام زمان چه گفته و بینشان چه گذشته! و آن لحن پر التماس برای چه بوده است ! راوی:‌مادر شهید 🌱|@martyr_314
عشق اگه عکس بود :)❤️
موقع اعزام حجت یه گوشه کز کرده بود رفته بود تو فکر،یکی از مسئولین متوجه اش شد ،گفت حجت چرا تو فکری اگر نگرانی و تردید داری، میتونیم اعزامت نکنیم اجباری نیست حتی الان که موقع اعزام فرا رسیده، میگفت حجت لبخندی زد و گفت نه بابا دارم به این فکر میکنم که میشه من هم مثل حضرت عباس شهید بشم! رفیق حجت میگفت پس از آن شهادت حماسی و رشادت وار حجت که باعث نجات تعدادی از رزمنده ها هم شد،وقتی بدنش رو برگرداندند دو تا دستاش قطع شده بود... درست مثل حضرت عباس(ع) 🌱|@martyr_314
مشکل‌تر از انقلابـــی بودن و گرایــشِ انقلابی‌ داشتن انقلابــی‌ ماندن است..! ❤️ 🌱|@martyr_314
شب عملیات موقع حلالیت طلبیدن،یکی از فرماندهان آمده بود وداع کند.خیلی جدی به بچه ها می گفت: «خب،برادرا! اگر در این مدت از ما بدی دیده اند(بعد از مکثی)حقشان بوده و اگر خوبی دیده اند،حتماً اشتباهی رخ داده است.»😁😁 بعضی ها هم می گفتند:«اگر ما را ندیدید عینک بزنید.»😂😂😂 کتاب فرهنگ جبهه (شوخی طبعی ها)جلد 1،صفحه59 🌱|@martyr_314
کاش میشد تا خدا پرواز کرد.. پای دل از بند دنیا باز کرد.. کاش میشد از تعلق شد رها بال زد همچون کبوتر در هوا... 🌱|@martyr_314
فرمانده! با ما که مرثیه‏‌خوانِ در قفس‏ ماندنِ خویشیم از پرواز بگو... و برای بال‏‌های زخمی‏‌مان دعا کن😔 💔 🌱|@martyr_314
بعضی وقتها حرف‌هایی می زد که همان می‌شد مبنای زندگی‌مان یک‌بار رو به من کرد و گفت:"من تو رو برای خودت دوست دارم،نه برای خودم تو هم بهتره من رو به خاطر خودم دوست داشته باشی نه به خاطر خودت." همین جمله باعث شده بود در مواقع خاص، خودم را جای ایشان بگذارم و بعد تصمیم بگیرم؛ و طبیعی بود که با این نگاه، زندگی‌مان دارای تحکیم، محبت و مودت بیشتری می‌شد. 🌱|@martyr_314
شب خوش🌱
بسم الله الرحمن الرحیم|🌿
سلام :)🌱
عادت داشت مستمر خون بدهد بہ نیت قربت الی الله! عاقبت هم خون داد و هم جان داد بہ نیت قربت الی الله! عجب رسم غریبی است حڪایت فرزندان حضرت زهرا(س) 🌱|@martyr_314
حضرت امام{ره} مےفرمودند: دعاے عهد تقدیر انسان‌ را‌ تغییر مےدهد،براے شما مقدر شده چہ‌ بشود، هر روز دعـــاے عهد خواندے مقدراتت‌ عوض‌ مےشود، دعاے عهد در تقدیر انسان در مقدراتت تاثیر گذار است،مفاتیح الجنان حضرت‌ امام را کہ باز مےڪردند، مےدیدند مهمترین قسمتے ڪہ در مفاتیح یڪ ڪمے حالت کهنہ‌گے پیداڪرده‌ قسمت دعاے عهد است، حضرت امام تنها دعایے کہ بہ خانواده‌شان توصیہ ڪردند بعد از من چهل‌ روز بہ یاد من بخوانید، دعاے عهد بود. 🌱|@martyr_314
شیرودی در کنار هیلکوپتر جنگی اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سوال می‌کردند. خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی جنگیم ما برای اسلام می جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد. این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستینهایش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا می‌رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای اذان می آید وقت است. 🌱|@martyr_314