eitaa logo
﷽شهیدابراهیم هادی ﷽
850 دنبال‌کننده
731 عکس
616 ویدیو
43 فایل
🕋°| ﷽ |°🕋 شفاعت رسول خدا(ص) شامل عزاداران امام حسین(ع) میشود.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پارچه‌ی لباس پلنگی خریده بود. به یکی از خیاط‌ها داد و گفت: یک دست لباس کُردی برایم بدوز. روز بعد لباس را تحویل گرفت و پوشید. بسیار زیبا شده بود. از مقر گروه خارج شد. ساعتی بعد برگشت. با لباس سربازی! پرسیدم: لباست کو؟! گفت: یکی از بچه‌های کُرد از لباس من خوشش آمد. من هم هدیه دادم به او! ساعتش را هم به یک شخص دیگر داده بود. آن شخص ساعت را پرسیده بود و ابراهیم ساعت را به او بخشیده بود! این کارهای ساده باعث شد بسیاری از کردهای محلی مجذوب اخلاق ابراهیم شوند و به گروه اندرزگو ملحق شوند. ابراهیم در عین سادگی ظاهر، به مسائل سیاسی کاملا آگاه بود. جریانات سیاسی را هم خوب تحلیل می‌کرد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
عاشق سپاه و بسیج بود. بار‌ها دیده بودم در ورودی پایگاه را مثل زیارتگاه می‌بوسد میگفت وقتی از این در وارد می‌شوم به آرامش می‌رسم حاج مهدی گفت: پایگاه‌های مقاومت بسیج سفارتخانه‌های امام زمان عجل الله هستند. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قبل اذان صبح با حالت عجیبی از خواب پرید؛ گفت: خـواب دیدم! قـاصد امـام حسـین (ع) بـود. به من گفت: آقـا سـلام رساندند و فـرمودند: بــزودی بـه دیدارت خواهــم آمـد. یه نـامه هم از طـرف آقــا داد که نوشته بود: چرا این روزها کمتر زیارت عاشورا می خوانی؟ همینـطور کـه داشت حـرف می زد گریه میکرد؛ دیگه تو حال خودش نبود. چند شب بعد هم شهید شد آقـا بـه عهـدش وفــا کــرد .. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
🌷 بسیاری از دوستان محمود اعتقاد دارند اگر او به درجات بالایی از معرفت و معنویت رسید، به دلیل راز و نیاز و بیداری در سحرها بود. اتاق کوچک پشت دفتر فرماندهی رازدار شب های محمود است. معمولا بیشتر ساعات شب را به مطالعه و نماز شب و تلاوت قرآن می گذراند. بعد از خواندن نماز شب تا اذان صبح بدون وقفه قرآن تلاوت می کرد. طوری شده بود که اعضای جوان تر سپاه، با قرائت او مأنوس شده بودند. بعضی از بچه های سپاه، قبل از اذان صبح به پشت دیوار اتاق محمود می رفتند و یواشکی به صدای تلاوت او گوش می کردند! واقعا لحن شیوا و نوای گرمی داشت. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
🌷 می‌گفت: اگر کسی بخواد از محله‌ی ملت۱ به اینجا بیاد، با مشکل روبه‌رو می‌شه و ما باید حواسمون به اونا هم باشه. با این حال مخالف زیاد داشت. بالاخره این عقیده و تفاوت دیدگاهش با بقیه دست‌به‌دست هم داد تا در سال ۱۳۸۷ پایگاه امام‌روح‌الله را تاسیس کند. من هم البته با او مخالف بودم و معتقد بودم نباید مدام پرچم اضافه کرد. بعد از رفتن او سعی می‌کردیم هر کاری که خودش برای پایگاه امام‌روح‌الله انجام می‌داد، ما هم در پایگاهمان (نوجوانان الغدیر) انجام بدهیم. اگر آن‌ها برای جذب نوجوان‌ها تفنگ‌بادی می‌گرفتند، ما سعی می‌کردیم بچه‌ها را به پینت‌بال سوق بدهیم. کارهایی از این دست باعث شد ارتباطمان قطع نشود و از کارهای هم مطلع باشیم. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
. خدایا‌ مرا بسوزان استخوان‌هایم‌ را خرد ڪن خاڪسترم را به باد بسپار ولے لحظه‌ای مرا از خود وامسپار..؛))✨ 🌿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
‌ ♥   ‌          ❍ㅤ        ⎙ㅤ         ⌲ ꪶⅈ𝕜ꫀ    𝓒ꪖₘₘꫀₙₜ    ડꪖꪜꫀ    ડꫝꪖ𝕣ꫀ ‌کنارش ایستاده بودم، شنیدم که می‌گفت: 《صلی‌الله‌علیک‌یا‌صاحب‌الزمان》 بهش گفتم: چرا الان به امام‌ زمان سلام دادی..؟! گفت: شاید‌ این وزش‌ِ باد‌ و‌ نسیم‌ سلام منو به امام ‌زمانم برساند! ‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
ما زنده‌‌ شدیم‌ و زنده‌تر‌ می‌گردیم... تا سیصد و سیزده‌ نفر می‌گردیم... در قلب‌ِ حَلَب، یَمن‌ و حالا کرمان... ما را بکُشید ؛ زنده‌تر می‌گردیم. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این بغض بی‌صاحب چرا، از من ندارد پیروی؟! 🔹 پسرم این بیسکویت‌ها را با خود به بهشت ببر! ◇ پدر بعد از درخواست کودکش رفت تا برایش بیسکوییت بخرد، اما در فاصله رفت و برگشت خانه‌ای مورد اصابت قرار میگیرد و متوجه شد که پسر و همسرش بر اثر موشک‌های اسراییل کشته شده‌اند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
به دخترش گفته بود اگه یه گره بزرگ به کارت افتاد ببر در خونه حضرت زهـــرا سلام‌الله‌علیها تا او گره رو وا کنه ...! اگه هم گره ها و مشکلات کوچیک داشتید ؛ دست به دامن شهیدا بشید...! ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯ -شهید حاج حسین همدانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ خداوند دست ما را می‌گرفت کلام نعم الرفیق رو با هم بشنویم🌱 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
🌹 مادر شهید: بچه‌هایم همگی قانع بودند و درخواست‌های زیادی از پدرشان نمی‌کردند. هیچ‌وقت ندیدم که یکی‌شان از پدرشان یا از من چیزی بخواهد که در توانمان نباشد. خودم هم همین‌طور بودم. حاجی همیشه می‌گفت: خانوم، شما خودت قانعی. برای همین، بچه‌ها هم به شما نگاه کردن و این‌طور قناعت می‌کنن. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام بر او که می‌گفت: "رفیق حواست به جوونیت باشه، نکنه پات بلغزه، قراره با این پاها تو گردان صاحب الزمان(عج) باشی" ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند. اماحقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است. و شهدا مانده اند. چه خوش ساعتی بودساعت شهادتشان شهیدان،زمان را چه ماهرانه!  به دست گرفتند. الهی الحقنی به الشهدا امین یارب العالمین ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
سه روز از عاشورا گذشته. شاهرخ خیلی جدی تصمیم گرفته بود. کار در کاباره را رها کرد. عصر بود که آمد خانه. بی مقدمه گفت: پاشین! پاشین وسایلتون رو جمع کنید می خوایم بریم مشهد! مادر با تعجب پرسید: مشهد! جدی می گی! گفت: آره بابا، بلیط گرفتم. دو ساعت دیگه باید حرکت کنیم. باور کردنی نبود. دو ساعت بعد داخل اتوبوس بودیم. در راه مشهد. مادر خیلی خوشحال بود. خیلی شاهرخ را دعا کرد. چند سالی بود که مشهد نرفته بودیم. فردا صبح رسیدیم مشهد. مستقیم رفتیم حرم. شاهرخ سریع رفت جلو، با آن هیکل همه را کنار زد و خودش را چسباند به ضریح! بعد هم آمد عقب و یک پیرمرد را که نمی توانست جلو برود را بلند کرد و آورد جلوی ضریح. عصرهمان روز از مسافرخانه حرکت کردم به سوی حرم. شاهرخ زودتر از من رفته بود. می خواستم وارد صحن اسماعیل طلائی شوم. یکدفعه دیدم کنار درب ورودی شاهرخ روی زمین نشسته . رو به سمت گنبد. آهسته رفتم و پشت سرش نشستم. شانه هایش مرتب تکان می خورد حال خوشی پیدا کرده بود. خیره شده بود به گنبد و داشت با آقا حرف می زد مرتب می گفت: خدا، من بد کردم. من غلط کردم، اما می خوام توبه کنم.خدایا منو ببخش! یا امام رضا(ع) به دادم برس. من عمرم رو تباه کردم اشک از چشمان من هم جاری شد. شاهرخ یک ساعتی به همین حالت بود. توی حال خودش بود و با آقا حرف می زد.دو روز بعد برگشتیم تهران شاهرخ در مشهد واقعاً توبه کرد. همه خلافکاری های گذشته را رها کرد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ "کانال شهید ابراهیم هادی ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
سه روز از عاشورا گذشته. شاهرخ خیلی جدی تصمیم گرفته بود. کار در کاباره را رها کرد. عصر بود که آمد خانه. بی مقدمه گفت: پاشین! پاشین وسایلتون رو جمع کنید می خوایم بریم مشهد! مادر با تعجب پرسید: مشهد! جدی می گی! گفت: آره بابا، بلیط گرفتم. دو ساعت دیگه باید حرکت کنیم. باور کردنی نبود. دو ساعت بعد داخل اتوبوس بودیم. در راه مشهد. مادر خیلی خوشحال بود. خیلی شاهرخ را دعا کرد. چند سالی بود که مشهد نرفته بودیم. فردا صبح رسیدیم مشهد. مستقیم رفتیم حرم. شاهرخ سریع رفت جلو، با آن هیکل همه را کنار زد و خودش را چسباند به ضریح! بعد هم آمد عقب و یک پیرمرد را که نمی توانست جلو برود را بلند کرد و آورد جلوی ضریح. عصرهمان روز از مسافرخانه حرکت کردم به سوی حرم. شاهرخ زودتر از من رفته بود. می خواستم وارد صحن اسماعیل طلائی شوم. یکدفعه دیدم کنار درب ورودی شاهرخ روی زمین نشسته . رو به سمت گنبد. آهسته رفتم و پشت سرش نشستم. شانه هایش مرتب تکان می خورد حال خوشی پیدا کرده بود. خیره شده بود به گنبد و داشت با آقا حرف می زد مرتب می گفت: خدا، من بد کردم. من غلط کردم، اما می خوام توبه کنم.خدایا منو ببخش! یا امام رضا(ع) به دادم برس. من عمرم رو تباه کردم اشک از چشمان من هم جاری شد. شاهرخ یک ساعتی به همین حالت بود. توی حال خودش بود و با آقا حرف می زد.دو روز بعد برگشتیم تهران شاهرخ در مشهد واقعاً توبه کرد. همه خلافکاری های گذشته را رها کرد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ "کانال شهید ابراهیم هادی ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
🌷 قرآن، قرآن را فراموش نکنید. بدانید که بهترین وسیله برای نظارت بر اعمالتان قرآن است. اسلام را در تمام شئونات حفظ کنید. رهبری و ولایت فقیهی که در این زمان از اهم واجبات است یاری کنید. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
محمدرضا هم مداح بود و هم فرمانده; سفارش کرده بود روی سنگ قبرش بنویسند: یازهــــرا(سلام الله علیها) اونقدر رابطه اش با حضرت زهرا قوی بود که مثل بی بی شهید شد خمپاره خورد به سنگرش، بچه ها رفتند بالا سرش دیدند ترکش خورده به پهلوی چپ و بازوی راستش... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
🌱 خودتان را برای ظهور امام زمان (روحی لک الفدا) و جنگ با کفار ؛ بخصوص اسرائیل آماده کنید که آن روز بسیار نزدیک است.💚 فرازی از وصیتنامه شهیدبی‌سر 🍃🍃🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
🌱از همسایه‌ها که همکارش بودند شنیده بودم به همین زودی می‌شود فرمانده‌ی نیروی زمینی سپاه. چند بار ازش پرسیدم طفره رفت و حرف را عوض کرد. شبی که حکمش را از تلویزیون خواندند، بهش گفتم: چرا نگفتی؟ گفت: مگه فرقی می‌کنه؟ مهم اینه که بتونم خدمت کنم. اینجا و اونجا نداره. این مقام‌ها مثل یه ورق کاغذ زیر پا می‌مونه. اگه یه روزی برکنارم کنن انگار یه ورق کاغذ رو از زیر پام کشیدند. هیچ احساسی ندارم. فقط باید بتونم بهتر خدمت کنم، همین. 🌷 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| 🎙 به او اگر بنویسم، این را خواهم نوشت: مَرا ، بِبَر... 🎙 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
همیشه می‌گفت: آدم نباید توی هیئت گیر کنه و فکر کنه همه‌ چیز فقط به روضه رفتنه. مهم اینه که رفتار و اعمال‌مون مثل امام حسین و حضرت عباس باشه، و گرنه توی اسم امام حسین گیر می‌کنیم و رشد نمی‌کنیم! ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
مادری بود بنام ننه‌علی آلونکی ساخته بود در بهشت‌زهرا بر قبر فرزند شهیدش شب و روز اونجا زندگی میکرد، قرآن میخوند سنگ قبر پسرش بالش‌ش بود و همونجا هم چشم از دنیا می‌بندد و کنار فرزندش خاک میشود این داستان یک شهید است خدا کند که در روز قیامت شرمنده این مادر نشویم... یاد کنیم همه ی مادران و همسران شهدا را با ذکر صلوات بر محمد وآل محمد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کانال شهید ابراهیم هادی"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯