eitaa logo
﷽شهیدابراهیم هادی ﷽
893 دنبال‌کننده
731 عکس
616 ویدیو
43 فایل
🕋°| ﷽ |°🕋 شفاعت رسول خدا(ص) شامل عزاداران امام حسین(ع) میشود.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌻 اصلا میشنوی‌این‌صدامو... 🇮🇷کانال شهید ابراهیم هادی 🌻 𝒋𝒐𝒊𝒏⃟☟☟❀🌺🌼🌸❀━┅┉┈ 🆔@martyrs40 .┈┉┅━❀🌺🌼🌸❀━┅┉┈ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باسلام خدمت دوستان امروز زندگینامه شهید مجید قربانخانی در کانال شهید ابراهیم هادی گذاشته میشود از دوستان خواهشمندم کانال شهید ابراهیم هادی رو به دوستان خود معرفی کنند یا علی مدد
زندگی نامه شهید مجید قربانخانی بسیجی شهید مجید قربانخانی متولد ۲۹ مرداد ماه ۱۳۶۹ ه.ش. می باشد. «شهید مدافع حرم مرتضی کریمی با مجید دوست بود. گویا در بسیج با هم آشنا شده بودند. یک بار مرتضی از مجید می خواهد به هیئت آن‌ها برود. اسباب تحولات مجید از همین جا آغاز شد. البتّه ناگفته پیداست که منشأ اثر این تحولات ریشه در باورهایی داشت که سرشت شهید قربانخانی با آن‌ها آمیخته شده بود. نفس سلیم مجید مثل آتش زیر خاکستری بود که در انتظار یک تلنگر نشسته بود تا صفای وجودش را بروز دهد. تحول شهید مجید قربانخانی شهید قربانخانی از اعضای اصلی هیئت جوانان سیدالشهدا(علیه السلام) یافت‌آباد بودو ازکودکی ارادت خاصّی به اهل‌بیت و حضرت زینب(سلام الله علیها) داشت، امّا دعوت شهید کریمی به هیئت و شنیدن درباره ی مدافعان حرم و مظلومیت اهل بیت در سوریه ، اسباب دگرگونی او را فراهم می سازد . دوستان شهید اذعان داشتند: آن شب مجید، در هیأت آن قدر گریه می کند که از هوش می رود، وقتی به هوش می آید می گوید: من باشم و کسی نگاه چپ به حرم بی بی زینب(سلام الله علیها) بیندازد. از آن لحظه به بعد اخلاق مجید تغییر می کند. ساکت و آرام می شود. تمام تلاش خود را برای رفتن به سوریه می کند. همراهی یک دوست خوب، به او در نشان دادن مسیر کمک کرد. شهید مرتضی کریمی در تمام این مراحل با شهید مجید قربانخانی بود. اتفاقاً با هم در یک منطقه و عملیات در تاریخ ۲۰ دی ۱۳۹۴ ه.ش. شهید شدند.  خصوصیات اخلاقی شهید مجید بربری تغییر خصوصیات اخلاقی شهید قربانخانی پس از سفر به کربلا خواهر شهید می گوید: وقتی از سفر کربلا برگشت، مادر پرسیده بود چه چیزی از امام حسین علیه السلام خواستی؟ مجید گفته بود: از امام حسین علیه السلام خواستم آدمم کنه ... سه چهار ماه قبل از رفتن به سوریه به کلّی متحول شد، همیشه در حال دعا و گریه بود، نمازهایش را سر وقت می‌ خواند و حتّی نماز صبحش را نیز اول وقت می‌ خواند. خودش همیشه می‌ گفت نمی‌ دانم چه اتّفاقی برایم افتاده که این طور عوض شده ام و دوست دارم همیشه دعا بخوانم و گریه کنم و همیشه در حال عبادت باشم. اهتمام شهید مجید قربانخانی برای کمک به نیازمندان پدر شهید می‌گوید:‌«مجید بچه زبر و زرنگی بود و درآمد خوبی داشت. غیر از ماشین نیسان، یک زانتیا هم برای سواری خودش داشت. اما عجیب دست و دلباز بود و اگر مستمندی را می‌دید، هرچه داشت به او می‌بخشید. فکر هم نمییکرد که شاید یک ساعت بعد خودش به آن پول نیاز پیدا کند. گاهی طی یک روز کلی با نیسانش کار می‌کرد، اما روز بعد پول بنزینش را از من می‌گرفت! ته توی کارش را که درمی آوردی می‌فهمیدی کل درآمد روز قبلش را بخشیده است. واقعاً دل بزرگی داشت، تکه کلامش این بود که «خدا بزرگ است می‌رساند.». مهربانی شهید مجید قربانخانی مادر شهید می‌گوید: «مجید خیلی شوخ طبع بود و شیطنت داشت، از بیرون نگاه می کردی به نظرت می‌رسید این جوان جز خودش و جمع دوستانه‌ای که با بچه محل‌ها دارد به چیز دیگری فکر نمی‌کند اما من که مادرش هستم می دانم چه ذات خوبی داشت و چه قلب مهربانی در سینه‌اش می‌تپید. می دیدی کله سحر زنگ می ‌زد و می گفت مریم خانم سفره را بینداز که کله‌پاچه را بیاورم. گیج خواب می‌گفتم یعنی چه کله‌پاچه بیاورم؟ می‌گفت با بچه‌ها رفتیم طباخی دلم نیامد تنهایی بخورم. یا یک بار سه روز با ما قهر کرده بود، زنگ می‌زد برایتان غذا فرستاده‌ام. می‌گفتم آقا مجید شما با در و دیوار خانه قهر کرده‌اید یا با ما؟ می‌گفت با این چیزها کاری نداشته باشید، بیرون غذا خوردم دلم نمی‌آید شما از این غذا نخورید. آن قدر دل مهربانییداشت که نظیرش را ندیده بودم.» لحن خاص شهید مجید قربانخانی پدر شهید هم می‌گوید:«لحن حرف زدن مجید خاص بود. بگویی نگویی داش مشتی حرف می‌زد. من و مادرش را به اسم کوچک صدا می‌زد. به من می‌گفت آقا افضل، مادرش را هم مریم خانم صدا می‌زد. یا مثلاً از بین دایی‌هایش، تنها به دو نفرشان دایی می‌گفت و سه تای دیگر را به اسم کوچک صدا می‌زد.  گفته ی شهید مجید قربانخانی شب قبل از عملیات فرمانده یگان فاتحین تهران می گوید: شب قبل از آغاز عملیات متوجّه شدم مجید با یکی دیگر از دوستانش در حال کندن یک کانال است. بلند گفتم مجید چند بار گفتم خاکبازی نکن. لباس آستین کوتاه پوشیده بود. گفتم «چرا خالکوبی‌ ات مشخص است . چند بار گفتم بپوشان». پاسخ داد «این خالکوبی یا فردا پاک می شود، یا خاک می شود». نحوه ی شهادت شهید مجید قربانخانی مجید قربانخانی در ۲۱ دی‌ماه سال ۹۴ به همراه همرزمانش هم‌چون شهید مصطفی چگینی، شهید مرتضی کریمی و شهید محمد آژند در خان طومان حلب سوریه به شهادت رسیده و مفقود الاثر شد. ایشان پس از گذشت سه سال از شهادتش به وطن بازگشت. هویت شهید مجید قربانخانی در سال ۹۸ توسط گروه های تفحص شهدا کشف و توسط آزمایش "دی ان ای" شناسایی شد. 
وصیت نامه شهید مجید قربانخانی بسم رب الشهدا و الصدیقین سلام عرض می کنم خدمت تمام مردم ایران، سلام می کنم به رهبر کبیر انقلاب و سلام عرض می کنم به خانواده ی عزیزم، امیدوارم بعد از شهادتم ناراحتی نداشته باشید و از شما خواهش می کنم بعد از مرگم خوشحال باشید که در راه اسلام و شیعیان به شهادت رسیدم. صحبتی با آیت الله خامنه ای صحبتم با حضرت امام خامنه ای، آقا جان گر صد بار دگر متولّد شوم، برای اسلام و مسلمین جان می دهم. و از رهبر انقلاب و بنیاد شهید و سپاه پاسداران و همین طور بسیج خواهشمند هستم که بعد از به شهادت رسیدن من، هوای خانواده ام را داشته باشید. والسلام و علیکم و الرحمة الله و برکاته شعری برای حضرت رقیه رقیه جان بر سینه می زنم که مبادا درون آن غیر رقیه خانه کند عشق دیگری گزیده‌ای از بیانات در دیدارهای خانواده‌های شهدای مدافع حرم  این‌ها (شهدای مدافع حرم) خیلی با ارزش هستند. ما در روایاتمان مواردی را داریم که ائمه (علیهم‌السّلام) به یک عدّه‌ای از شهدا اشاره کرده‌اند و گفته‌اند که این‌ها اجر دو شهید را دارند. در مورد گروهی از مجاهدان زمان ائمه (علیهم‌السّلام) در روایت آمده است که این‌ها در روز قیامت از روی شانه‌های بقیّه‌ی مردم عبور می‌کنند و به بهشت می‌روند، خدا این‌ها را پرواز می‌دهد. من در مورد شهدای شما چنین تصوّری دارم؛ من خیال می‌کنم این‌ها همان‌هایی هستند که هر یک شهیدشان، اجر دو شهید را دارد. گمان می‌کنم در روز قیامت که همه‌ی ما گرفتاریم، همه‌ی ما مبتلاییم -حتّی در روز قیامت، اولیا هم مبتلا هستند- این جوانان شما، این فرزندان شما، این همسران شما و پدران شماها از جمله کسانی هستند که به لطف الهی به سمت بهشت پرواز می‌کنند و دیگران به حال این‌ها غبطه می‌خو
زندگینامه شهید مجید قربانخانی
👆👆👆👆👆👆
🌹🌹 🇮🇷کانال شهید ابراهیم هادی 🌻 𝒋𝒐𝒊𝒏⃟☟☟❀🌺🌼🌸❀━┅┉┈ 🆔@martyrs40 .┈┉┅━❀🌺🌼🌸❀━┅┉┈ ‌
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
❤️تُ ❤️ همان عطرگل یاس🌸 و نسیم سحری... که‌ اگر صبح نباشی، نفسی در من نیست.!! سلام رفیق شهیدم 🌷 《 کانال @martyrs40
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یــه کاری کــن... تـــو واســـم...🙂♥️ 🇮🇷کانال شهید ابراهیم هادی 🌻 𝒋𝒐𝒊𝒏⃟☟☟❀🌺🌼🌸❀━┅┉┈ 🆔@martyrs40 .┈┉┅━❀🌺🌼🌸❀━┅┉┈ ‌
💠کباب یا سیب‌زمینی؟!💠 🔸قرار بود عملیات والفجر مقدماتی آغاز شود. آخرین جلسه هماهنگی بین فرماندهان در دهلاویه برگزار شد و شهید همت از ابراهیم خواسته بود در آن جلسه شرکت کند و دعای توسل بخواند. 🔹بعد از چند ساعت برای فرماندهان شام آوردن (کباب). و برای بسیجیان نان و سیب زمینی. ابراهیم در همان جا شروع کرد به دعای توسل خواندن و اجازه نداد جلسه تمام شود‌. وقتی برای سوار ماشین شدند حاج حسین الله کرم بسته ایی را به ابراهیم داد و گفتن نان و کباب است. 🔸ابراهیم آن را به بیرون پرت کرد و گفت: وای بحال روزی که غذای فرمانده و بسیجی با هم متفاوت باشد آن موقع کار مشکل میشود. 🔻راوی:مرتضی پارسائیان 🌸 🌸 《 کانال @martyrs40
سلام دوست من🌹 🔸️هر وقت و هرکجا اگر دیدی کسی نیاز به کمک داره و تو میتونی کمکش کنی، دریغ نکن. آدم هرکاری از دستش برمیاد باید برای بندگان خدا انجام بده. 《 کانال @martyrs40
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| روز امام رضا علیه‌السلام هوایِ کویِ تو از سر نمی‌رود مارا ای دوست... 🇮🇷کانال شهید ابراهیم هادی 🌻 𝒋𝒐𝒊𝒏⃟☟☟❀🌺🌼🌸❀━┅┉┈ 🆔@martyrs40 .┈┉┅━❀🌺🌼🌸❀━┅┉┈ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌻اســــــتــورے🍃🌻 یه راهی رو بذار پیش روی من یکم این درد دلتنگیم کمتر شـه 🇮🇷کانال شهید ابراهیم هادی? 𝒋𝒐𝒊𝒏⃟☟☟❀🌺🌼🌸❀━┅┉┈ 🆔@martyrs40 .┈┉┅━❀🌺🌼🌸❀━┅┉┈ ‌
4_289357186591623841.mp3
2.89M
⇠ اذانِ دریا ♬ با صدای اذان 🌟 اللــــَـــــَّہِ اڪبر💖 💖اللــــَـــــَّہِ اڪبر💖
🌸 از پشت بام دلم تا محضر شما ای غایب همیشه حاضر السلام 《 کانال @martyrs40
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
✍در اردیبهشت ۱۳۶۰ به نزد امام عزیز رفتیم تا صیغه ی عقدرا جاری کردند ،البته تازمان خواستگاری و نامزدی همیشه از خواهر ایشان خصوصیات اورا می شنیدم ،خیلی دوست داشتم که زودتر عقد کنیم تا بتوانم مستقیم باخودش حرف بزنم ودرکنارش فیض ببرم ،البته بعدها فهمیدم که علی هم همین احساس را داشته و میخواسته که زودتر محرم شویم تا بتوانیم بهتر همدیگر را بشناسیم. سه ماه عقدکرده بودیم و دوم شهریور ۱۳۶۰ ازدواج کردیم و هشت ماه( زندگی مشترک داشتیم)که در عملیات آزادسازی خرمشهر در ۱۳۶۱/۲/۲۰ به فیض شهادت نائل شدند . در آن زمان من دوماهه باردار بودم و بنابر وصیت خودشان نام فرزندمان را زینب گذاشتم. راهشان پررهروباد التماس دعا عصمت حسینی ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @martyrs40 ╰┅─────────┅╯
بـا شـمـا را؛ با دنیایی عوض نمی‌کنم... رفیق‌تان می‌شوم تا شبیه ‌تان شـوم! شبیـه ‌تان کـه شـدم؛ 🌷شهید🌷می‌شـوم... 《 کانال @martyrs40