با چمدانی از هيچ به سوی پروردگارت میروی...😔😔
بی آنکه خودت بدانی...
بزرگترین بیماری دوران مُدرنیته
غفلته، غفلت، #غفلت ♨️
❗️یه کمی به زندگی هامون نگاه کنیم
ببینیم چند درصد، شبیه اون چیزی هست که قرآن و اهل البیت(علیهالسلام) گفتند..!؟
صحبت های ما خیلی کوتاه بود اما در همان فرصت کوتاه روی یک چیز خیلی تاکید کرد، او بارها گفت که یک همسنگر میخواهد...
شاید کسی که به خواستگاری میرود همسر و همدم میخواهد اما گفت که همسنگر میخواهد
بعد از چندسال به او گفتم ما که الان در زمان جنگ نیستیم، علت اینکه همسنگر خواسته چه بوده است؟؟!
او گفت: جنگ ما جنگ نظامی نیست، جنگ الان ما جنگ فرهنگی است. اگر همسنگر خواستم به خاطر کارهای فرهنگی هست تا وقتی من کار فرهنگی انجام میدهم، همسرم هم در کنار من کار فرهنگی کند...
✍🏻به روایت_همسر
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
⛅️
🌈
نام و نام خانوادگی: مصطفی صدرزاده با نام جهادی سیدابراهیم
تولد: ۱۹ شهریور ۱۳۶۵، شوشتر، خوزستان.
شهادت: ۱ آبان ۱۳۹۴، حلب، سوریه، برابر با تاسوعای حسینی.
گلزار شهید: گلزار شهدای بهشت رضوان کهنز شهریار.
⛅️
🌈
#شهید_سید_مصطفی_صدرزاده_مدافع_حرم
#معرفی_شهید
🍂🍃https://eitaa.com/martyrscomp قرارگاه شهدا
⛅️
🌈
مصطفی صدر زاده متولد ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ در شهرستان شوشتر استان خوزستان در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. پدرش پاسدار و جانباز جنگ تحمیلی و مادرش از خاندان جلیله سادات بود.
مصطفی ۱۱ ساله بود که از اهواز به همراه خانواده به استان مازندران و پس از دو سال به شهرستان شهریار استان تهران نقل مکان و در آنجا ساکن گردید.
ایشان دوران نوجوانی خود را با شرکت در مساجد و هیئتهای مذهبی، انجام کارهای فرهنگی و عضویت در بسیج و یادگیری فنون نظامی سپری کرد. در دوران جوانی در حوزه علمیه به فراگیری علوم دینی پرداخت، سپس در دانشگاه دانشجوی رشته ادیان و عرفان شد، همزمان مشغول جذب نوجوانان و جوانان مناطق اطراف شهریار و برپایی کلاسها و اردوهای فرهنگی و نظامی و جلسات سخنرانی و... برای آنان بود.
نتیجه ازدواج ایشان در سال ۸۶، دختری به نام فاطمه و پسری به نام محمدعلی است.
مصطفی صدر زاده در سال ۹۲ برای دفاع از دین و حرم بیبی زینب (س) با نام جهادی سید ابراهیم، داوطلبانه به سوریه عزیمت و به علت رشادت در جنگ با دشمنان دین، فرماندهی گردان عمار و جانشین تیپ فاطمیون شد، سرانجام پس از چندین بار زخمی شدن در درگیری با داعش، ظهر روز تاسوعا مقارن با ۱ آبان ۹۴ در عملیات محرم در حومه حلب سوریه به آرزوی خود، یعنی شهادت در راه خدا رسید و به دیدار معبود شتافت و در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار آرام گرفت.
⛅️
🌈
#شهید_سید_مصطفی_صدرزاده_مدافع_حرم
✳️https://eitaa.com/martyrscomp قرارگاه شهدا
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
دیدهام را که گشودم تو نمایان گشتی
مژه بر هم ننهم دیدهام آزرده شود...
⛅️
🌈
#شهید_سید_مصطفی_صدرزاده_مدافع_حرم
✅https://eitaa.com/martyrscomp قرارگاه شهدا
⛅️
🌈
شهيد صدرزاده به روايت "غلامرضا صابری" پدر شهيد "مهدی صابری"
💠سيدابراهيم مانند پسرم بود
غلامرضا صابری پدر شهيد مهدی صابری، ساكن قم و اهل افغانستان است كه به واسطه دوستی پسرش با سيدمصطفی صدرزاده آشنا بود. درباره او میگويد: مهدی و سيدابراهيم با هم بسيار صميمی بودند، به قدری كه يكديگر را داداش صدا میكردند و بسيار با هم در ارتباط بودند. نوع رفاقت و جنس دوستیشان خيلی معنوی و زيبا بود. من گاهی كه از چرايی اين همه ارتباط سؤال میكردم، پسرم مهدی میگفت پدر جان سيدابراهيم فرمانده گردان عمار لشكر فاطميون است و من هم زير دستش. مهدی آن زمان فرماندهی يكی از گروهانها را بر عهده داشت.
بعد از شهادت مهدی، رفتوآمدهای سيدابراهيم به خانه ما بيشتر شد. ايشان من را پدر و همسرم را مادر خطاب میكرد. من هم مانند مهدی وابسته منش و رفتار سيدابراهيم شده بودم و تعلق خاطر خاصی به سيد داشتم و به داشتن فرزند ديگری چون سيدابراهيم افتخار میكردم. او مانند پسرم مهدی بود كه توانست مدتها جای خالی او را برايم پر كند.
آنچه در خصوصيات اخلاقی سيدابراهيم بيش از هر چيزی نمايان بود، تبعيت محض از ولايت فقيه بود. ايمان و تقوای سيدابراهيم مثالزدنی بود. شهيد مهدی يک هيئت به نام هيئت علیاكبر داشت كه سيدابراهيم میآمد و در آنجا برای جوانان صحبت میكرد. سيد خطاب به جوانان میگفت اگر بخواهيم به جايی برسيم بايد كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا را در جامعه محقق كنيم. بايد از ولايت تبعيت كنيم زيرا در اين صورت است كه به پيروزی خواهيم رسيد.
يک ماه قبل از شهادت سيدابراهيم به سفر زيارتی سوريه مشرف شديم. در حرم حضرت زينب(س) خلوت كرده بودم و حال عجيبی داشتم. سيدابراهيم در حالی كه پسرش محمدعلی شش ماهه را در آغوش داشت، كنارم آمد و گفت پدر در حق من دعا كن بروم پيش سيدمهدی. دعای خاص كن. به سيد ابرهيم گفتم برايم سخت است كه اين دعا را بر زبانم جاری كنم. برايت همان را میخواهم كه در بينالحرمين برای پسر شهيدم از امام حسين خواستم. از آقا خواستم كه هر چه به صلاح دنيا و آخرت است خداوند پيش پايش قرار دهد.
💠 دلم برای صدايش تنگ شده است.
شب ششم ماه محرم بود كه به سيدابراهيم پيام دادم كه «پسرم دلم برای صدايت تنگ شده، اگر امكان دارد با من تماس بگير. يک شب بعد، تماس گرفت و بعد از احوالپرسی گفت دعا كن من بروم پيش داداش مهدی، دلم برايش تنگ شده است. من هم گفتم پسرم دعا میكنم پيروز شويد. ساعت ۱۲ شب بود كه خبر دادند سيد هم رفت. شنيدن خبر شهادت سيدابراهيم برايم دشوارتر از شنيدن خبر شهادت مهدی بود.
بیتابیهايشان آنها را به قافله كربلاييان رساند.
ما شيعه هستيم و پيرو ولايت علی، گاهی از چرايی حضور دردانههايمان میپرسند و طعنههای تلخ و گزندهای میزنند. خطاب به آنها بايد بگويم، ما خط قرمزهايی داريم كه اگر احساس كنيم اين خط قرمزها مورد هتک حرمت قرار گرفته است، وظيفه داريم به عنوان شيعه وارد عمل شويم و از حقمان دفاع كنيم. خط قرمز برای ما خط قرمز است، فرقی نمیكند سوريه باشد يا عراق. اگر شيعه عليبنابيطالب(ع) باشيم و پيرو واقعیاش، بايد برويم و از اسلام در هر جايی كه باشد دفاع كنيم.
پسرم شهيد مهدی صابری تک پسر خانه من بود. او نسبت به اهلبيت(ع) حساسيت داشت و همواره میگفت مگر میشود ما آرام بمانيم و تكفيریها بيايند و به حرم عمهمان جسارت كنند. عمهمان مگر در سال ۶۱ هجری كم عذاب ديدند. مهدی و سيدابراهيم آنقدر بیتابی كردند تا درنهايت خودشان را به قافله کربلائیان رساندند.
روحشان با همانان محشور باد.🌷🌷
⛅️
🌈
#شهید_سید_مصطفی_صدرزاده_مدافع_حرم
💠https://eitaa.com/martyrscomp قرارگاه شهدا
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند
زمین چقدر حقیر است آی خاکیها
⛅️
🌈
#شهید_سید_مصطفی_صدرزاده_مدافع_حرم
#شهید_مهدی_صابری_مدافع_حرم
🍃https://eitaa.com/martyrscomp قرارگاه شهدا