❣#خاطرات_فرماندهان
خاطرات حضور
به روایت مقام معظم رهبری
•••
🔹قدرت ایمان
در همان دوران غربت، وقتی خرمشهر در اشغال دشمنان بیگانه بود، نزدیک پل خرمشهر رفتم و به چشم خودم دیدم وضعیت چگونه است. فضا غم آلود و دلها سرشار از غصه بود و دشمن با اتکا به نیروهای بیگانه که به او کمک میکردند همین آمریکا و غربیها و همین مدعیان دروغگو و منافق حقوق بشر در خرمشهر مستقر شده بود.
تانکهای او، وسایل پیشرفته او، هواپیماهای مدرن او، نیروهای تا دندان مسلح او؛ ولی بچههای ما آر. پی. جی هم نداشتند؛ با تفنگ میجنگیدند؛ اما با ایمان و با صلابت. همین جوانان، با دست خالی، اما با دلی پر از امید و ایمان به خدا، بدون اینکه ابزار پیشرفتهای داشته باشند و بدون اینکه دورههای جنگ را دیده باشند، وسط میدان رفتند و بر همه آن عوامل غلبه پیدا کردند .
•••
❣#خاطرات_فرماندهان
5⃣ خاطرات حضور
به روایت مقام معظم رهبری
•••
🔹حصر آبادان
در همان اوقات بچههای ما شروع به استقرار در مقابل مواضع و استحکامات دشمن در آن سوی رود کارون، یعنی در حدود دارخوین کردند. در میان برادرانی که آنجا حضور داشتند یکی هم برادرمان «رحیم صفوی» بود.
آن زمان ایشان از نیروهای معمولی سپاه و از دوستان نزدیک «صیاد شیرازی» بود و در کنار ایشان در کردستان جنگیده بود و خیلی هم جوان مؤمن و صالح و خوبی بود.
او یک عده از برادران را آورده بود که با
امکانات محدودی در مقابل دشمن به مقاومت میپرداختند. گاهی اوقات برادر صفوی به اهواز و محل استقرار ما میآمد تا وسایل مورد نیاز را بگیرد، اما برای او مشکل درست میکردند و وی را معطل مینمودند. ایشان هم به دیدن بنده و سایرین میآمد تا مشکلش را رفع کند.
او به اتفاق سایرین و با همان امکانات محدود، پایگاه کوچکشان را گسترش دادند تا این که بالاخره با همفکری آنان و ارائه طرح لازم، حصر آبادان در «عملیات ثامنالائمه» شکسته شد.
این طرح را ایشان در یکی از جلسات شورای عالی دفاع در دزفول آورد و برای ما مطرح کرد.
غرض این که بچههای سپاه در منطقه سلمانیه گرد آمدند و کمکم برای خودشان مواضعی درست کردند و اطراف خودشان مین کاشتند،
آن وقت یک کانالهایی درست کردند تا از این کانالها بدون اینکه دشمن آنها را ببیند،
خودشان را به نزدیکیهای دشمن برسانند و حرفهای آنها را شنود کنند.
•••