eitaa logo
موسسه مصاف
192.4هزار دنبال‌کننده
53.2هزار عکس
31.5هزار ویدیو
1.1هزار فایل
✅ کانال رسمی استاد رائفی‌پور و مؤسسه مصاف 📲 ارتباط با موسسه از طریق سامانه مصاف من👇 my.masaf.ir/r/eitaa 🌐 سایت👇 Masaf.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
دوراهی کرسنت/محاکمه زنگنه یا برداشتن ۴ میلیون تومان از جیب هر ایرانی؟ 🔺اگر زنگنه و تیمش محاکمه نشوند، ایران مجبور به پرداخت ۱۲.۴ میلیارد دلار خسارت به کرسنت خواهد بود که معادل ریالی آن ۳۳۴ هزار میلیارد تومان (نصف بودجه عمومی یک سال کشور) خواهد بود و سهم هر ایرانی هم نزدیک به ۴ میلیون تومان خواهد شد! 🔸اینک توپ در زمین دستگاه قضایی است که پس از دو دهه به این پرونده پر از فساد رسیدگی و متهمان را محاکمه کند یا این که همچنان در این زمینه کوتاهی صورت بپذیرد و دولت مجبور شود از خزانه کشور و جیب ملت خسارتی که زنگنه و مدیران نفتی دولت اصلاحات به کشور زدند را پرداخت کند. 🆔 @Masaf
🎥 احیای جایگاه ریاست‌جمهوری/مسئول باید در هنگام مشکلات کنار مردم باشد نه روی مبل راحتی در محل کار 🔹حضور سرزده رئیسی برای بازدید میدانی از وضعیت قطعی بنزین در جایگاه سوخت میدان فردوسی و وزارت نفت. 🆔 @Masaf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سردار جلالی: حادثه دیروز را قبلا اعلام کرده بودیم/سهل‌انگاری دولت قبل، باز هم حادثه آفرید 👤 فرمانده پدافند غیرعامل کشور: 🔺در تقسیم کاری که صورت گرفته، ما سامانه سوخت را در سال جاری و هم سال گذشته ارزیابی کردیم و اشکالاتی که وجود داشت را به صورت کتبی ابلاغ و پیگیری کردیم. 🔸اما دولت گذشته یک سهل‌انگاری جدی در حوزه امنیت سایبری داشت و یک ناهماهنگی اجرایی در زمینه‌های مختلف و نکاتی که در این زمینه تذکر داده می‌شد را اجرا نکردند. 🔸متاسفانه در حادثه دیروز از محلی آسیب خوردیم که قبلا آن را اعلام کرده بودیم و نامه‌ای کتبا ارسال شده بود که این اشکالات وجود دارد. 🔸بعد از بررسی، نتایج گزارش نهایی خدمت مراجع قضایی برای کسانی که ترک فعل کرده‎اند یا اقدامات لازم را انجام نداده‎اند، ارسال خواهیم کرد. 🆔 @Masaf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 استاد 🔖 «اصلی‌ترین عوامل غیبت» ✅ کانال رسمی استاد رائفی‌پور و مؤسسه مصاف 🆔 @Masaf
🔅 شرکت در ختم قرآن برای فرج ✅ @Masaf
امیرالمؤمنین علیه السلام: 💠 أيُّهَا النّاسُ! اِعلَموا أنَّهُ لَيسَ بِعاقِلٍ مَنِ انزَعَجَ مِن قَولِ الزّورِ فيهِ، ولا بِحَكيمٍ مَن رَضِيَ بِثَناءِ الجاهِلِ عَلَيهِ، النّاسُ أبناءُ ما يُحسِنونَ، وقَدرُ كُلِّ امرِىًءما يُحسِنُ، فَتَكَلَّموا فِي العِلمِ تَبَيَّن أقدارُكُم ❇️ اى مردم! بدانيد كه آن كه از سخنى ناروا درباره خويش ناراحت گردد، خردمند نيست و آن كه از ستايش نادان، خشنود گردد، حكيم نيست. مردم، فرزند چيزى هستند كه به نيكى از عهده انجام دادن آن بر مى‌آيند و منزلت هر شخص، به اندازه كارى است كه به نيكى از عهده آن بر مى‌آيد. پس در حوزه دانش، سخن بگوييد تا منزلَتتان آشكار گردد. 📚 الكافی، جلد ۱، صفحه ۵۰ ✅ صفحات رسمی استاد رائفی‌پور و مؤسسه مصاف👇 🔗 @Masaf
🌹|شهید ولی الله چراغچی ✍️ علیا مخدّره ▫️ولی الله توی خانه علیا مخدّره صدایم می‌زد. هیکل درشتی داشت و من ریزه بودم. خیلی متواضع بود تا حدی که کفش‌هایم را جلوی پایم جفت می‌کرد. می‌شنیدم که به طعنه می‌گویند: آقا ولی الله کفشای این جوجه رو برایش جفت می‌کنه. آخه، ظاهرش خیلی خشن به نظر می‌آمد. باورشان نمی‌شد. باور نمی‌کردند که چقدر اصرار داره به من کمک کنه. او بسیار حساس بود و روحیه بسیار لطیفی داشت. 📚 تبیان 🆔 @Masaf
🔆 ✍ در شهری که موش آهن می‌خورد، کلاغ هم کودک می‌برد 🔹بازرگانی به قصد سفر و تجارت راهی شهر دیگری بود و تصمیم گرفت برای اینکه در این سفر ضرری متوجه او نشود، مقداری از سرمایه خود را در شهر باقی بگذارد. 🔸بنابراین با آن مقدار سرمایه مقداری آهن خرید و آن‌ها را نزد دوست خود به امانت گذاشت چون فکر می‌کرد آهن وزنش زیاد و قیمتش کم است و کسی به فکر دزدیدن آن نمی‌افتد. 🔹پس از آنکه بازرگان از سفر بازگشت، قیمت آهن زیاد شده بود و بازرگان فکر کرد بهتر است به سراغ دوستش برود و آهن‌ها را از او پس بگیرد. 🔸اما دوست قدیمی او که به فکر خیانت افتاده بود، آهن‌ها را در جای دیگری پنهان کرده بود و زمانی که بازرگان نزد او رفت و آهن‌ها را طلب کرد، با ناراحتی گفت: دوست عزیز، من واقعاً متاسفم اما من آهن‌های تو را در گوشه‌ای از انبار نگه می‌داشتم، تا اینکه روزی برای کار دیگری به انبار رفته بودم، متوجه شدم موشی در انبار بوده که تمام آهن‌ها را خورده است. 🔹مرد بازرگان فهمید که دوستش قصد دارد او را فریب دهد، اما اندیشید حرف حسابی زدن فایده ندارد و باید با حیله‌ای او را شرمنده سازد. 🔸بنابراین گفت: بله، من هم شنیده‌ام که موش آهن دوست دارد، تقصیر من است که فکر موش را نکرده بودم. 🔹دوست بازرگان با خود فکر کرد حالا که این مرد احمق حرف مرا باور کرده، بهتر است او را برای ناهار دعوت کنم تا دوستی خود را به او ثابت کرده و تردید را از او دور کنم.  🔸بازرگان نیز دعوت دوست خائن خود را پذیرفت. 🔹اما زمانی که از خانه او خارج می‌شد، فرزند کوچک دوستش را که نزدیک خانه در حال بازی بود، بغل کرد و به خانه برد. 🔸او به همسرش سفارش کرد تا فردا از کودک به خوبی مراقبت کند و فردای آن روز برای صرف ناهار به خانه دوستش رفت. 🔹دوست خائن که از گم شدن کودک بسیار نگران و ناراحت بود، گفت: دوست عزیز، من شرمنده شما هستم اما امروز مرا معذور بدارید، چون فرزند کوچکم از دیروز گم شده و بسیار نگران و پریشان هستم. 🔸بازرگان که منتظر این سخنان بود، گفت: اما من دیروز، زمانی که به خانه می‌رفتم، فرزند شما را دیدم که کلاغی او را به منقار گرفته بود و با خود می‌برد. 🔹دوست خائن او که پریشان‌تر شده بود، فریاد زد: آخر چطور امکان دارد کلاغی که وزنش نیم‌ من نیست، کودکی را که وزنش ده من است، بلند کند و بپرد؟ مرا مسخره کرده‌ای؟ 🔸بازرگان بلافاصله پاسخ داد: تعجبی ندارد. در شهری که موش می‌تواند آهن بخورد، کلاغ هم می‌تواند کودکی را ببرد. 🔹دوست او که پی به داستان برده بود با پریشانی گفت: حق با توست. فرزندم را بیاور و آهنت را بستان، من به تو دروغ گفتم. 🔸بازرگان که دیگر ناراحت نبود، در پاسخ گفت: بله، اما این را بدان که دروغ تو از دروغ من بدتر بود زیرا من برای پس گرفتن حق خود، مجبور به دروغگویی شدم، اما تو قصد خیانت به من را داشتی. کلیه و دمنه 🆔 @Masaf