eitaa logo
کانال جامع سخنرانی اساتید انقلابی
14.1هزار دنبال‌کننده
24.3هزار عکس
34.1هزار ویدیو
306 فایل
eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf نشر ازاد 📛اخبارداغ‌محرمانه‌سیاسی‌ما‌اینجاست!👇👇👇 @Masafe_akhar تبلیغات↙️ @masaf_tabligh ☘مطالب زیبا و انسان ساز عرفا☘
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 ویژه ◾️ وِیلی وِیلی عباس 📌 ویژهٔ وفات حضرت 📽 📱 ویژه ◾️ وِیلی وِیلی عباس 📌 ویژهٔ وفات حضرت 📽 @Masafe_akhar2
مکالمه شوهر روستایی با تلفن بیمارستان از لحظه ای که در یکی از اتاق های بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در تخت روبروی من مناقشه بی پایانی را ادامه می دادند. زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش می‌خواست او همان جا بماند. از حرف‌های پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است. در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم. یک خانواده روستائی ساده بودند با دو بچه. دختری که سال گذشته وارد دانشگاه شده و یک پسر که در دبیرستان درس می‌خواند و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک، شش گوسفند و یک گاو است. در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و هر شب مرد از این تلفن به خانه‌شان زنگ می زد. صدای مرد خیلی بلند بود و با آن که در اتاق بیماران بسته بود، اما صدایش به وضوح شنیده می‌شد. موضوع همیشگی مکالمه تلفنی مرد با پسرش هیچ فرقی نمی‌کرد: «گاو و گوسفند ها را برای چرا بردید؟ وقتی بیرون می‌روید، یادتان نرود در خانه را ببندید. درس‌ها چطور است؟ نگران ما نباشید. حال مادر دارد بهتر می‌شود. به زودی برمی‌گردیم...» چند روز بعد، پزشکها اتاق عمل را برای انجام عمل جراحی زن آماده کردند. زن پیش از آنکه وارد اتاق عمل شود ناگهان دست مرد را گرفت و درحالی که گریه می‌کرد گفت: «اگر برنگشتم، مواظب خودت و بچه‌ها باش.» مرد با لحنی مطمئن و دلداری دهنده حرفش را قطع کرد و گفت: «این قدر پرچانگی نکن.» اما من احساس کردم که چهره اش کمی درهم رفت. بعد از گذشت ده ساعت، پرستاران زن بی حس و حرکت را به اتاق رساندند. عمل جراحی با موفقیت انجام شده بود. مرد از خوشحالی سر از پا نمی‌شناخت و وقتی همه چیز رو به راه شد، بیرون رفت و شب دیروقت به بیمارستان برگشت. مرد آن شب مثل شب‌های گذشته به خانه زنگ نزد. فقط در کنار تخت همسرش نشست و غرق تماشای او شد که هنوز بی‌هوش بود. صبح روز بعد زن به هوش آمد. با آن که هنوز نمی‌توانست حرف بزند، اما وضعیتش خوب بود. از اولین روزی که ماسک اکسیژنش را برداشتند، دوباره جر و بحث زن و شوهر شروع شد. زن می‌خواست از بیمارستان مرخص بشود و مرد می‌خواست او همان جا بماند. همه چیز مثل گذشته ادامه پیدا کرد. هر شب، مرد به خانه زنگ می‌زد. همان صدای بلند و همان حرف هایی که تکرار می‌شد. روزی در راهرو قدم می‌زدم. وقتی از کنار مرد می‌گذشتم، داشت می‌گفت: «گاو و گوسفندها چطورند؟ یادتان نرود به آنها برسید. حال مادر به زودی خوب می‌شود و ما برمی‌گردیم.» نگاهم به او افتاد و ناگهان با تعجب دیدم که اصلا کارتی در داخل تلفن همگانی نیست. همچنان با تعجب به مرد روستایی نگاه می کردم که متوجه من شد، مرد درحالی که اشاره می‌کرد ساکت بمانم، حرفش را ادامه داد تا این که مکالمه تمام شد. بعد آهسته به من گفت: «خواهش می‌کنم به همسرم چیزی نگو. گاو و گوسفندها را قبلاً برای هزینه عمل جراحیش فروخته ام. برای این که نگران آینده‌مان نشود، وانمود می‌کنم که دارم با تلفن حرف می‌زنم.» در آن لحظه متوجه شدم که این تلفن های با صدای بلند برای خانه نبود! بلکه برای همسرش بود که بیمار روی تخت خوابیده بود. از رفتار این زن و شوهر و عشق مخصوصی که بین شان بود، تکان خوردم. عشقی حقیقی که نیازی به بازی‌های رمانتیک و گل سرخ و سوگند خوردن و ابراز تعهد نداشت، اما قلب دو نفر را گرم می‌کرد : ﻭ این ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩن است که زیباست و زندگی ادامه دارد ... ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌@Masafe_akhar2
01_Dar_Jostejooye_Hoseleh_1397_11_16_Fatemiyeh_1440_Mashhade_Moghaddas.MP3
9.9M
🔈 🔉 جلسه اول * الگوی باحوصلگی * معنای حوصله چیست؟ * رابطه سرعت و حوصله * چه کسی حوصله‌اش سر نمی‌رود؟ * حوصله‌ی انبیا و اولیا چگونه است؟ * گمشده‌ی زندگی ما 📅 1397/11/16 ⏰ مدت زمان: ۲۴:۰۴ ❗️برای دریافت مجموع جلسات در جستجوی حوصله، از طریق لینک زیر اقدام نمایید 🌐 https://aminikhaah.ir/?p=1412 @Masafe_akhar2
🔅 🔆 قَالَ الامام علی علیه السلام: مَا لِابْنِ آدَمَ وَ [الْفَخْرُ] الْفَخْرِ أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِيفَةٌ وَ لَا يَرْزُقُ نَفْسَهُ وَ لَا يَدْفَعُ حَتْفَهُ‏. 🔸و درود خدا بر او، فرمود: فرزند آدم را با فخرفروشی چه کار؟ آغازش نطفه‌ای بود و پایانش مرداری می‌شود؛ نه می‌تواند خود را روزی دهد و نه مرگ را از خود دور سازد @Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 🎞|ببینید: 🌻ملاک هایی برای شناخت توبه حقیقی و تائب حقیقی ⛔️ رضایت از گناه و اظهار آن نزد غیر، بزرگتر از خود ارتکاب گناه 🍃استاد آیت الله وفسی @Masafe_akhar2
یکی از دلایل توقف رشد، "مقایسه" است. همیشه خود را با هدف‌های خودتان مقایسه کنید نه با دوستان و همکارانتان. باید ببینید توانایی های شما چیست و خواسته های شما کدام است؟ نه اینکه دیگران چه کرده و می‌کنند. همیشه کسانی هستند که دارایی کمتر یا بیشتر از شما دارند. هیچ یک از اینها ملاک نیست. خود را فقط با هدف‌ها و توانایی‌های خود مقايسه كنيد. @Masafe_akhar2
🔅امام رضا (علیه‌ السلام): 🔺هر که اهدافش را از راه درست دنبال کند نخواهد لغزید، اگر هم بلغزد راه چاره بر او بسته نمی‌شود. 📚 بحارالأنوار، جلد ۶۸، صفحه ۳۴۰ @Masafe_akhar2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️در سالروز وفات حضرت ام البنین علیها سلام، مرحله اول توزیع ۱۸۰۰ راس قربانی مشارکتی ماه جمادی الثانی از گلزار شهدای شهر مقدس قم و با حضور مادر شهیدان سرافراز میهن اسلامی، شهیدان دلجو انجام شد @Masafe_akhar2
👌👇🏻 از عزرائیل پرسیدند: تابه حال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟ عزرائیل جواب داد: یک بارخندیدم، یک بارگریه کردم ویک بارترسیدم. "خنده ام" زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی رابگیرم،اورادرکنارکفاشی یافتم که به کفاش میگفت:کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم وجانش راگرفتم.. "گریه ام"زمانی بود که به من دستور داده شدجان زنی رابگیرم، او را دربیابانی گرم وبی درخت و آب یافتم که درحال زایمان بود..منتظرماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم..دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم.. "ترسم"زمانی بودکه خداوندبه من امر کرد جان فقیهی را بگیرم نوری ازاتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشترمی شد و زمانی که جانش را می گرفتم از درخشش چهره اش وحشت زده شدم.. دراین هنگام خداوندفرمود: میدانی آن عالم نورانی کیست؟.. او همان نوزادی ست که جان مادرش راگرفتی. من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که باوجودمن، موجودی درجهان بی سرپناه خواهد بود👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻 ┏━━✨✨✨━━┓ ❄️ @Masafe_akhar2 ❄️ ┗━━✨✨✨━━┛ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌
🔹 تنهایی 🍁تنهایی این نیست که دوستی نداشته باشی و از شهر و دیارت دور افتاده باشی و نه خانواده ای و نه قوم و خویشی و نه آشنا و نه همصحبت و نه همزبانی. 🍁تنهایی این است که وقتی همه دروغ می گویند، تو راست بگویی. 🍁تنهایی این است که وقتی همه هزار چهره دارند، تو یک چهره داشته باشی. 🍁تنهایی این است وقتی همه خیانت می کنند، تو وفادار باشی. 🍁تنهایی این است که وقتی همه چاپلوسند، تو متملق نباشی. 🍁تنهایی این است که وقتی همه از کج می روند، تو از راست بروی. 🍁تنهایی این است که وقتی همه بر بد بودن اصرار دارند، تو بر خوب بودن پای بفشاری. 🍁تنهایی این است که انسان باشی. 🔹و چه تنهایی باشکوهی است انسان بودن. 🔹تنها بمان که این تنهایی هزار بار می ارزد به اینکه یکی باشی همچون دیگران. ┏━━✨✨✨━━┓ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@Masafe_akhar2
💕مهم‌ترین چیزی که ما به‌عنوان سرمایه در مهارت‌های زندگی زناشویی به آن نیازمندیم، این است که بدانیم فرق دورۀ تجرد و تأهل چیست.  💕یک فیلسوف غربی می‌گوید: «هرکس چرایی داشته باشد، با هر چگونه‌ای می‌سازد.» ما اگر بدانیم چرا قرار است یک سری از فرمول‌ها را انجام بدهیم، انجام‌دادن آن فرمول‌ها برایمان خیلی آسان می‌شود. زمين براي اینکه بذر را در دل خود بگيرد و رشد كند، نياز دارد شخم بخورد. 📝 کارگاه نون و حلوا 🎙 استاد @Masafe_akhar
▫️▪️▫️▪️ شخصی به نزد عالمی آمد و پرسید: با کدام استدلال، باور کنم وقتی در نماز، تیر از پای علی(ع) بیرون کشیدند، متوجه نشد؟ آن عالم به آیه 31 سوره یوسف اشاره کرد و گفت: چگونه زنان مصری با دیدن یوسف، دست خویش را بریدند و از خود غافل ماندند، در حالی که یوسف را که بشری بیش نبود می دیدند علی(ع) در نماز، محو تماشای خدای یوسف آفرین است چگونه از خویشتن باخبر باشد؟ دانایان راز به شکوه نقاش می نگرند، نه زیبایی نقش. حُسن یوسف را به عالم کسی ندید حُسن آن دارد که یوسف آفرید. ‎‌‌┏━━✨✨✨━━┓ ❄️ @Masafe_akhar2 ❄️ ┗━━✨✨✨━━┛ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌
🖼 ؛ ؛ ؛ 📝 هوایِ حرم افتاده سَرم 📌 هوایت نکنم میمیرم @Masafe_akhar