eitaa logo
کانال جامع سخنرانی اساتید انقلابی
14هزار دنبال‌کننده
24.5هزار عکس
34.6هزار ویدیو
310 فایل
eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf نشر ازاد 📛اخبارداغ‌محرمانه‌سیاسی‌ما‌اینجاست!👇👇👇 @Masafe_akhar تبلیغات↙️ @masaf_tabligh ☘مطالب زیبا و انسان ساز عرفا☘
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸️ امام علی علیه‌السلام: تباه نمودن فرصت، اندوه می‌آورد ... 💌 ولادت حضرت امیرالمومنین علی علیه‌السلام و روز مرد مبارک... @Masafe_akhar
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
⭕️حدیث_روز 🔸امام علی (ع): 🔹گوش خود را به شنيدن خوبى‏ ها عادت بده و به آنچه كه به صلاح و درستى تو نمى‏‌افزايد گوش مسپار، زيرا اين كار، دل‏ها را زنگار مى‏‌زند و موجب سرزنش مى‏ شود. (غررالحكم، ص۲۱۵) @Masafe_akhar
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
Part03.mp3
10.08M
📗📗 کتاب بیست گفتار ، مجموعه ‏ای است مشتمل بر بیست سخنرانی متفکر شهید استاد مطهری است که بین سالهای ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۱ برای عموم ایراد شده است .این کتاب نیز همچون دیگر آثار استاد مطهری از بیانی روان و محتوایی غنی همراه با نکات بدیع برخوردار است ، ضمن اینکه مسائل مورد بحث ، مسائلی است که همواره برای جامعه اسلامی مطرح می‏باشد و اذهان‏ جستجوگر به دنبال پاسخهای مناسب برای آن مسائل هستند ، موضوعاتی نظیر: عدالت و تبعیض رابطه دین با علم نظر دین درباره دنیا فواید و آثار ایمان شداید و گرفتاری ها خودشناسی و خداشناسی سیره ائمه (ع) و...... @masafe_akhar
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
🎬 یک سکانس از زندگی امیرالمؤمنین علی علیه السلام 🔻زنی فرزند شش ماهه داشت. بچّه را روی بام، رها کرده بود. بچه، چهار دست و پا کنان رفت. از بام خارج شد و بر نوک ناودان نشست. مادر به بام آمد؛ دید دلبندش از بام رفته و توانِ باز پس‌گیری او را ندارد. نردبان آوردند و بر دیوار نهادند. باز هم دستشان به کودک نرسید؛ بس که ناودان، دراز بود و از دیوار فاصله داشت. مادر، به شیون مشغول شد و خانواده، به گریه. روزگار، روزگار خلیفه‌ی دوم بود. سراغش رفتند. همراه مردم، پای دیوار آمد. همگی را حیرت گرفت. گفتند: «این، کار کسی نیست؛ جز علی ابن ابیطالب.» 🔹علی ـ جانها به فدایش ـ، حاضر شد. مادر، سفره دل بر علی گشود. امیرالمؤمنین، به کودک نگاهی کرد. کودک، به او چیزهایی گفت که هیچ کس نفهمید. مولا فرمود: «بچه‌ای مثل این بیاورید.» بچه را آوردند. دو کودک به هم نگاه می‌کردند و با زبان خود، همدیگر را ندا می‌دادند. ناگهان دیدند کودک، از ناودان، به بام بازگشت. آن چنان فرحی بر مدینه افتاد که تا آن روز دیده نشده بود. از امیر ـ علیه السلام ـ پرسیدند: «این دو، با هم چه می‌گفتند؟» فرمود: «آنچه در ابتدا دیدید، سلام کودک بر من بود؛ که مرا با نام امیرالمؤمنین سلام داد و جوابش گفتم. پس از آن، دیدم به بلوغ نرسیده و شایستگی امر و تکلیف ندارد. همین بود که گفتم بچه‌ای بیاورید. کودک، به زبان هم سنّ خود، به او گفت: برادر! به بام برگرد و با مرگ خود، دل مادر و پدر و خانواده‌ات را مسوزان! آن یکی در جوابش گفت: برادر! بگذار بروم؛ قبل از اینکه بالغ شوم و شیطان بر من چیره شود! 🔸دیگری گفت: به بام برگرد! چه بسا بالغ شوی و از صلب تو فرزندی بیاید؛ خدا و رسول را دوست بدارد و ولایت این مرد (علی ـ علیه السلام ـ) را بپذیرد. پس آن طفل به بام بازگشت؛ به کرامت خدا که بر دستان علی جاری شد.» 📚 الفضائل، ص ۶۳ - ۶۴ 🌺 فرا رسیدن ۱۳ رجب، سالروز ولادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام و روز پدر تهنیت باد. @masafe_akhar2
امام زين العابدين عليه السلام: اما حقّ پدرت اين است كه بدانى اصل و ريشه تو اوست؛ زيرا اگر او نبود تو هم نبودى، پس هر خصلت خوشايندى كه در خود ديدى بدان كه ريشه آن نعمت در وجود تو، پدرت مى باشد. بنا بر اين، خدا را بستاى و براى آن نعمت از پدرت سپاسگزار باش ، و نيرويى جز نيروى خدا نيست ميزان الحكمه جلد13 صفحه 502 🌹سالروز ولادت با سعادت امیرمؤمنان علیه السلام و روز پدر بر شما مبارک🌹 @Masafe_akhar
روزمان را با آغاز کنیم 🔰👇قوی بشوید [سوره الأنفال (8): آيه 60] وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْ‏ءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ (60) و براى (آمادگى مقابله با) دشمنان، هر چه مى‏توانيد از نيرو و از اسبان سوارى فراهم كنيد تا دشمن خدا و دشمن خودتان و نيز (دشمنانى) غير از اينان را كه شما آنان را نمى‏شناسيد، ولى خداوند آنها را مى‏شناسد، به وسيله آن بترسانيد، و در راه خدا (و تقويت بنيه‏ى دفاعى اسلام) هر چه انفاق كنيد، پاداش كامل آن به شما مى‏رسد و به شما ستم نخواهد شد. امام خامنه ای در ارتباط تصویری با مراسم مشترک دانش‌آموختگی دانشجویان ۱۳۹۹/۰۷/۲۱ مبنای اقتدار در جمهوری اسلامی یک مبنای «عقلانیّتی» است؛ یعنی ما اقتدار را بر اساس احساسات و عواطف و توهّمات و مانند اینها دنبال نمیکنیم. محاسبه‌ی اقتدار ملّی یک محاسبه‌ی عقلانی است؛ یعنی یک محاسبه‌ِی درست و منطقی. حد و اندازه‌ی قدرت دفاعی، عرض و طول نیروهای مسلّح، چگونگی تقسیم مسئولیّتها میان نیروهای مسلّح و تعیین انواع ابزارهای دفاعی، همه بر اساس محاسبات درست و منطقی است؛ یعنی بر اساس عقلانیّت است. ما اگر بخواهیم عقلانیّت را به کار بگیریم برای مشخّص‌ کردن حد و حدود قدرت دفاعی‌مان، بایستی تهدید را به شکل واقعی خودش ببینیم. دشمنان گاهی تهدید را مخفی میکنند، پنهان میکنند برای غافلگیری، گاهی تهدید را ده برابر بزرگ‌تر نشان میدهند برای ایجاد ترس و رعب در ملّتهای عالم که این کار دوّم را بیشتر ابرقدرت‌ها میکنند؛ تهدید خودشان را، قدرت خودشان را، خیلی‌خیلی بیشتر از آنچه هست نشان میدهند برای اینکه دیگران را وادار به تسلیم بکنند. اگر چنانچه یک ملّتی، یک کشوری و نیروهای مسلّح او و سردمداران و مدیران نیروهای مسلّح تهدید را در اندازه‌ی واقعی خودش ببینند، از طرفی ظرفیّتهای خودشان و توان و استعداد خودشان را هم به صورت واقعی ببینند و آن را اِعداد کنند، آن را بسیج کنند، آماده کنند -وَ اَعِدّوا لَهُم مَااستَطَعتُم؛ هر چه میتوانید اِعداد کنید- امکانات خود را اِعداد بکنند و توان تهدید دشمن را هم ببینند، این قطعاً منافع ملّی را تأمین خواهد کرد و موجودیّت ملّی را حفظ خواهد کرد، هویّت ملّی را محفوظ خواهد داشت. اگر ملّت قدرت دفاعی پدیدآمده‌ی از یک چنین محاسبه‌ای را داشته باشد، آن وقت مسئولان طمأنینه پیدا میکنند، مردم آرامش پیدا میکنند و با آرامش خیال مشغول کارهای اساسی‌ای که در یک کشور لازم است میشوند. بنابر‌این، قدرت دفاعی این جوری است. ✅تدوین : رجبعلی بازیاد @Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تعبیر عالی از واژه مرد توسط دکتر انوشه👌 دکتر انوشه: «مرد» یعنی حاج‌قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس و شهید فخری‌زاده اگر در برابر نامردی و نامردها قد علم کردی مردی👏 @masafe_akhar
📜 استاد دکتر محمدحسین 🚦آیا شکافتن خانه کعبه هنگام ولادت علیه السلام واقعیت دارد؟ 📍در اینکه امیرالمومنین علیه‌السلام در کعبه به دنیا آمده است شکی وجود ندارد و غیر از شیعه بسیاری از منابع اهل تسنن هم به این مهم اعتراف دارند. حتی با قید این نکته که دیوار خانه کعبه شکافته شد و حضرت فاطمه بنت اسد علیها‌السلام مادر امیرالمومنین علیه‌السلام وارد کعبه شد و دیوار به هم آمد و بعد هم مجدداً دیوار از همانجا شکافته شد و فاطمه همراه با نوزاد مطهر خود از خانه خدا بیرون آمد و دیوار به هم آمد. 📍البته باید توجه داشت که بنای کعبه ای که امیرالمومنین علیه‌السلام در آن به دنیا آمد در همان دوران پیش از اسلام فرو ریخت و کعبه مجدداً بنا شد و در دوران حکومت عبدالله بن زبیر دوبار کعبه ویران شد و بار دوم به دست حجاج، جنایتکار معروف که عبدالله را از بین برد، کعبه بنا شد و بعد از آن هم در چند نوبت کعبه تخریب و مجدداً بنا شده است. 🔸ولی از معجزات امیرالمومنین علیه‌السلام این است که هر بنایی برای کعبه ایجاد می‌شود همان دیواری که هنگام ولادت امیرالمومنین شکافته شد، اثر شکافته شدن روی آن باقی می‌ماند. در اعصار پیشین و قبل از حاکمیت وهابیت خبیث بر این سرزمین مقدس، در دوران حکومت اشرافِ مکه که بعضاً از نوادگان حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام بودند، این شکاف با نقره پر شده بود و مورد افتخار شیعه و خاندان پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بود و امروز هم به رغم تلاش آل سعود خبیث برای پنهان کردن شکاف خانه کعبه این اثر همچنان باقیست و سعی می‌کنند که هنگام زیارت زائران آن را بپوشانند تا مورد احترام و افتخار شیعه قرار نگیرد. @masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 نماهنگ زیبای خانه پدری شعرخوانی حمیدرضا برقعی در حرم امیرالمؤمنین علی علیه السلام و کوچه‌های نجف زخمی‌ام، التیام می‌خواهم التیام از امام می‌خواهم السلام علیک یا ساقی من علیک السلام می‌خواهم 🌸۱۳ رجب، سالروز ولادت مولای متقین، امیرالمؤمنین(ع) و روز پدر مبارک باد🌸 @masafe_akhar
📸روز پدر چی بخریم ؟ @masafe_akhar
پوستر جدید سایت رهبر انقلاب به مناسبت ولادت حضرت علی(ع) @masafe_akhar
دل برده ای از انس و ملک.mp3
6.15M
💠 اعتکاف عاشقان، گِرد ایوان طلاست، در حریم مرتضاست (سرود) 🎙 بانوای : حاج میثم مطیعی 🌸 ویژه ولادت (ع) ✅ @MeysamMotiee
TarikhHayateAmirAlmomenin[72].mp3
30.87M
💠 مقدماتی در شناخت امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) 🔹 دکتر میثم مطیعی 🌸 ویژه‌ ولادت (ع) 👈 مشاهده متن : Meysammotiee.ir/files/other//TarikhHayateAmirAlmomenin%5b72%5d.jpg @masafe_akhar2
💠 فضائل امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام | ۲ @Masafe_akhar
! عالم جلیل القدر مرحوم سید نعمت الله جزائری در کتاب «الأنوار العمانیة» می‌نویسد: شیخ صدوق روایت کرده که شخصی به نام بزاز گفت: من با حمید بن قحطبه ی دوسی معاملاتی داشتم. در یکی از روزهای ماه مبارک رمضان نزد او رفتم. حمید در اتاقی که آب در آن، جریان داشت، نشسته بود و از دیدن من بسیار خوشحال شد. سلام کردم و نشستم. حمید فرمان داد تا خادم آب و تشتی حاضر کند، دستان خود را شست و به من نیز گفت که دستانم را بشویم. به دستور حمید، سفره ی غذا گسترده شد و من چون روزه بودم از خوردن غذا خودداری کردم. حمید که چنین دید، پرسید: چرا غذا نمیخوری؟ گفتم: ای امیر؛ ماه مبارک رمضان است و من نیز بیمار نیستم و برای شکستن روزه‌ام عذر شرعی ندارم. حمید از سخنم به شدت گریست. چون از خوردن غذا فارغ شد، پرسیدم: ای امیر! چه چیز تو را به گریه انداخت؟ گفت: هنگامی که هارون الرشید در طوس بود، شبی مرا احضار کرد. وقتی بر هارون وارد شدم، دیدم نزدش شمعی روشن و شمشیری از نیام برآمده و خادمی ایستاده است. وقتی در برابر هارون ایستادم، از من پرسید: تا چه اندازه از امیر مؤمنان (هارون) اطاعت می‌کنی؟ گفتم: با فدا کردن جان و مال. هارون سر به زیر افکند و پس از مختصری تأمل، اجازه ی مرخصی داد و من به خانه رفتم. پس از دقایقی فرستاده ی هارون به خانه‌ام آمد و گفت: امیر مؤمنان (هارون) تو را به حضور طلبیده است. با خود گفتم: «إنا لله وإنا إلیه راجعون»، نکند هارون تصمیم به کشتن من گرفته است؟! با همین فکر و خیال نزد هارون رفتم. هارون از من پرسید: تا چه اندازه از امیر مؤمنان اطاعت میکنی؟ گفتم: با فدا کردن جان، مال، زن و فرزند. هارون خندید و اجازه ی مرخصی داد و من به خانه‌ام رفتم. پس از دقایقی فرستاده ی هارون به خانه‌ام آمد و گفت: فورا به محضر امیر مؤمنان شرفیاب شو. نزد هارون رفتم. هارون از من پرسید: تا چه اندازه از امیر مؤمنان اطاعت میکنی؟ گفتم: با فدا کردن جان، مال، زن، فرزند و دین! هارون با صدای بلند خندید و گفت: این شمشیر را بگیر و آنچه این خادم می‌گوید، اطاعت کن. خادم شمشیر را از هارون گرفت و به من داد. همراه خادم به خانه ای رفتیم که در آن، قفل بود. خادم قفل در خانه را باز کرد. خانه یک چاه و سه اتاق داشت. خادم در یکی از اتاق‌ها را باز کرد. در آن اتاق، بیست نفر از اولاد علی و فاطمه علیهما السلام در غل و زنجیر بودند. خادم رو به من کرد و گفت: هارون تو را مأمور کشتن این افراد کرده است. خادم آن بیست نفر را یکی پس از دیگری از اتاق بیرون آورد و من گردنشان را با شمشیر زدم. سپس خادم سرها و اجساد آنان را در چاه خانه انداخت. آن گاه خادم در یکی دیگر از اتاق‌ها را باز کرد. در آن اتاق نیز بیست نفر از اولاد علی و فاطمه علیهما السلام در غل و زنجیر بودند. خادم گفت: هارون تو را مأمور کشتن این افراد نیز کرده است. آن گاه خادم آن بیست نفر را یکی پس از دیگری از اتاق بیرون آورد و من گردنشان را با شمشیر زدم. سپس خادم سرها و اجساد آنان را در چاه خانه انداخت. سپس خادم در اتاق سوم را باز کرد. در آن اتاق نیز بیست نفر از اولاد علی و فاطمه در غل و زنجیر بودند. خادم گفت: هارون دستور داده این افراد را نیز بکشی. خادم آن بیست نفر را نیز یکی پس از دیگری از اتاق بیرون آورد و من گردن نوزده نفر از آنان را با شمشیر زدم در واقع پنجاه و نه نفر را کشتم و او اجسادشان را در چاه انداخت. وقتی خواستم گردن بیستمین نفر در واقع شصتمین نفر را - که پیرمردی بود - با شمشیر بزنم، به من گفت: وای بر تو ای بدبخت! در روز قیامت چه عذری خواهی داشت، هنگامی که در برابر جدمان رسول خدا قرار بگیری در حالی که قاتل شصت نفر از فرزندان بی گناه علی و فاطمه هستی؟! دستانم از سخن پیرمرد لرزید و بدنم سست شد. خادم که مرا با آن حال دید، نگاهی از روی خشم و غضب به من انداخت و من گردن آن پیرمرد را نیز زدم و خادم جسد او را در چاه انداخت. حمید بن قحطبه در ادامه به من گفت: ای بزاز! من با این حال که شصت نفر از اولاد بیگناه رسول خدا را به قتل رسانده و دینم را فروخته ام، با چه امیدی نماز بخوانم و روزه بگیرم؟! ای بزاز! شک ندارم که جاودانه در آتش جهنم خواهم ماند. شیخ صدوق می‌گوید: نظیر این جنایت به منصور عباسی نیز نسبت داده شده است. @Masafe_akhar
🔆 🔻از این ستون به آن ستون فرج است 🔹مردی گناهکار در آستانه دار زدن بود. او به فرماندار شهر گفت: «واپسین خواسته مرا برآورده کنید. به من مهلت دهید بروم از مادرم که در شهر دوردستی است، خداحافظی کنم. من قول می‌دهم بازگردم.» 🔸فرماندار و مردمان با شگفتی و ریشخند به او نگریستند. با این حال فرماندار به مردم تماشاگر گفت: «چه کسی ضمانت این مرد را می‌کند؟» 🔹ولی کسی را یارای ضمانت نبود. مرد گناهکار با خواری و زاری گفت: «‌ای مردم شما می‌دانید كه من در این شهر بیگانه‌ام و آشنایی ندارم. یک نفر برای خشنودی خدا ضامن شود تا من بروم با مادرم بدرود گویم و بازگردم.» 🔸ناگه یکی از میان مردم گفت: «‌من ضامن می‌شوم اگر نیامد به جای او مرا بكشید.» 🔹فرماندار شهر در میان ناباوری همگان پذیرفت. ضامن را زندانی كردند و مرد محكوم از چنگال مرگ گریخت. روز موعود رسید و محكوم نیامد. 🔸ضامن را به ستون بستند تا دارش بزنند، مرد ضامن درخواست كرد: «‌مرا از این ستون ببرید و به آن ستون ببندید.» گفتند: «چرا؟»‌ گفت: «از این ستون به آن ستون فرج است.» 🔹پذیرفتند و او را بردند به ستون دیگر بستند که در این میان مرد محکوم فریادزنان بازگشت.‌ 🔸محكوم از راه رسید ضامن را رهایی داد و ریسمان مرگ را به گردن خود انداخت. 🔹فرماندار با دیدن این وفای به پیمان، مرد گنهکار محکوم به اعدام را بخشید و ضامن نیز با از این ستون به آن ستون رفتن از مرگ رهایی یافت. 🔸از همین رو، به کسی که گرفتاری بزرگی برایش پیش بیاید و ناامید شود؛ می‌گویند: «از این ستون به آن ستون فَرَج است.» یعنی تو کاری انجام بده هر چند به نظر بی سود باشد ولی شاید همان کار مایه رهایی و پیروزی تو شود. @Masafe_akhar