eitaa logo
کانال جامع سخنرانی اساتید انقلابی
14.1هزار دنبال‌کننده
24.3هزار عکس
34.1هزار ویدیو
306 فایل
eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf نشر ازاد 📛اخبارداغ‌محرمانه‌سیاسی‌ما‌اینجاست!👇👇👇 @Masafe_akhar تبلیغات↙️ @masaf_tabligh ☘مطالب زیبا و انسان ساز عرفا☘
مشاهده در ایتا
دانلود
1400-07-25(mirhashem).mp3
12.69M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 📚 موضوع: بررسی نامه حضرت امام حسن عسکری علیه‌السلام به شیعیان 🗓 یک شنبه بیست و پنجم مهر ماه ۱۴۰۰ 🗂 حجم : ۱۲ مگابایت @Masafe_akhar
امام رضا عليه السلام: لَيسَتِ العِبادَةُ كَثرَةَ الصِّيامِ وَ الصَّلاةِ، وَ إنَّما العِبادَةُ كَثرَةُ التَّفَكُّرِ في أمرِ اللّهِ عبادت به فراوانى روزه و نماز نيست بلكه عبادت به بسيار انديشيدن در كار خداوند است تحف العقول صفحه442 @raefipourfan
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏از یکی از مقامات طالبان میخوان افغانستان رو روی نقشه پیدا کنه نمیتونه 😂 حاجی زیر پایه رو هم نگاه کن شاید اونجا باشه 😂 @Masafe_akhar
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی خلبان ارتش کاری میکنه که برگای خلبان عراقی میریزه :) شهید اسدالله بربری @Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تفسیر مخالفان رهبری از زدن ایشان!! مبنای را از کجا یاد گرفتید؟ کدام عالم در بحث ولایت فقیه اینگونه گفته است!؟ ولی فقیه شما خودش شریک جرم است! 🎙استاد عبادی @masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عاشقانه حضرت خدیجه سلام الله علیها برای پیامبر گرامی اسلام (ص) حجت الاسلام رفیعی انتشار به مناسبت دهم ربیع الاول سالروز ازدواج حضرت خدیجه سلام الله علیها با پیامبر گرامی اسلام (ص) @Masafe_akhar
4_6008069324755962380.mp3
21.32M
🔊 استاد 📝«آزمون‌های قبل از ظهور» ( ۱۴۰۰) 📅 ۲۴ مهرماه ۱۴۰۰ - شیراز 🎧 کیفیت 64kbps 🆔 @Masafe_akhar
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
🔸🔶 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ وَ مَنْ يَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّيْطانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکي‏ مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لکِنَّ اللَّهَ يُزَکِّي مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ 💠 ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده اید! از گامهای شیطان پیروی نکنید! و هر که از گام های شیطان پیروی کند او به فحشا و منکر فرمان می دهد! و اگر فضل و رحمت الهی بر شما نبود، هرگز احدی از شما پاک نمی شد ولی خداوند هر که را بخواهد تزکیه می کند ، و خدا شنوا و داناست! 📗 آیه 21 سوره نور @Masafe_akhar
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
Part36_صلح امام حسن.mp3
8.58M
*شهادت عمرو بن حمق خزاعی *اولین سری که در اسلام گردانیده شد! *شهادت عبدالله بن یحیی حَضرَمی *شهادت رُشَید هَجَری بدست زیاد بن ابیه *پیشگویی امیرالمومنین(ع) از شهادت رُشَید *شهادت جویریه بن مسهر عبدی *پیشگویی امیرالمومنین(ع) از سرانجام جویریه *شهادت عوفی بن حسین *کشتار و خفقان معاویه و زیاد بن ابیه @masafe_akhar
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
1666532392571.mp3
43.76M
✖️شرح و بررسی کتاب ▫️جلسه 86 🔺تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 📚 شرح و بررسی رخدادهای کتاب و احاديث و روايات مرتبط با موضوع کتاب 👤 توسط حجت الاسلام امینی خواه @masafe_akhar
. 📚 🏷شکارچی پرنده، سگ جدیدی خریده بود، سگی که ویژگی منحصر به فردی داشت. این سگ می توانست روی آب راه برود. شکارچی وقتی این را دید، نمی توانست باور کند و خیلی مشتاق بود که این را به دوستانش بگوید. برای همین یکی از دوستانش را به شکار مرغابی در برکه ای آن اطراف دعوت کرد. او و دوستش شكار را شروع كردند و چند مرغابي شكار كردند. بعد به سگش دستور داد كه مرغابي هاي شكار شده را جمع كند. در تمام مدت چند ساعت شكار، سگ روي آب مي دويد و مرغابي ها را جمع مي كرد. صاحب سگ انتظار داشت دوستش درباره اين سگ شگفت انگيز نظري بدهد يا اظهار تعجب كند، اما دوستش چيزي نگفت. در راه برگشت، او از دوستش پرسيد: آيا متوجه چيز عجيبي در مورد سگش شده است؟ دوستش پاسخ داد: آره، در واقع، متوجه چيز غيرمعمولي شدم. سگ تو نمي تواند شنا كند.!!! برخی از افراد هميشه به ابعاد و نكات منفي توجه دارند و برای دیدن توانایی های دیگران کور و کر هستند.... ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@Masafe_akhar
"احنف بن قیس" نقل می کند: روزی به دربار معاویه رفتم و دیدم آنقدر طعام مختلف آوردند که نام برخی را نمی دانستم. پرسیدم این چه طعامی است؟ معاویه جواب داد: مرغابی است ، که شکم آنرا با مغز گوسفند آمیخته و با روغن پسته سرخ کرده و نِیشکر در آن ریخته‏اند. بی اختیار گریه ‏ام گرفت. معاویه با شگفتی پرسید: علّت گریه ‏ات چیست؟ گفتم به یاد علی ابن ابیطالب افتادم. روزی در خانه او میهمان بودم؛ آنگاه سفره‏ای مُهر و مُوم شده آوردند. از علی پرسیدم: در این سفره چیست؟پاسخ داد نان جو. گفتم شما اهل سخاوت می‏ باشید، پس چرا غذای خود را پنهان می ‏کنید؟ علی فرمود این کار از روی خساست نیست، بلکه می‏ ترسم حسن و حسین‏، نان ها را با روغن زیتون یا روغن حیوانی، نرم و خوش طعم کنند. گفتم مگر این کار حرام است؟ علی فرمود نه، بلکه بر حاکم امت اسلام لازم است در طعام خوردن، مانند فقیرترین مردم باشد که فقر مردم، باعث کفر آنها نگردد تا هر وقت فقر به آنها فشار آورد بگویند: بر ما چه باک، سفره امیرالمؤمنین نیز مانند ماست. معاویه گفت: ای احنف! مردی را یاد کردی که فضیلت او را نمی توان انکار کرد. 📚الفصول العلیه ، صفحه ۵۱ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@Masafe_akhar
. 🍃ناامیدان این داستان راازدست ندهید بانوی مومنی در یکی از خاطرات خود میگوید: با جوانی بسیار متدین ازدواج کردم. با پدر و مادر همسرم زندگی می‎کردیم. همسرم نسبت به پدر و مادرش بسیار مهربان و خوش اخلاق بود. خداوند پس از یک سال دختری به ما عطا کرد که اسم او را اسماء نهادیم. مسؤولیت همسرم به غرب عربستان انتقال یافت و یک هفته در اداره کار می‎کرد و یک هفته استراحت. در حالی که دخترم پا در چهار سالگی نهاده بود همسرم هنگام بازگشت به خانه در ریاض در یک سانحه رانندگی به کما رفت و پس از مدتی پزشکان مغز و اعصاب ابراز کردند که 95% از مغزش از کار افتاده است. برخی از نزدیکان پس از 5 سال از گذشت این حادثه سخت به من پیشنهاد کردند که می‎توانید از شوهرت جدا شوی، اما این پیشنهاد را نپذیرفتم و مرتب به شوهرم در بیمارستان سر می‎زدم و جویای احوال او می‎شدم. به تربیت و پرورش دخترم بسیار اهتمام می‎ورزیدم، بنابراین او را در دارالتحفظ ثبت نام کردم و در سن 10 سالگی تمام قرآن را حفظ کرد. دخترم 19 سالش شده بود و 15 سال پس از سانحه ای که برای شوهرم پیش آمده بود، زمانی که به اتفاق به ملاقات پدرش رفتیم، اصرار می‎ورزید که شب نزد پدرش بماند و پس از اصرار زیاد او و مخالفت من، سرانجام به پیشنهاد او تن دادم. دخترم برای من نقل کرد که در کنار پدرم سوره‎ی بقره را از حفظ خواندم، سپس خواب من را فراگرفت و خود را در خواب بسیار خوشحال و مسرور دیدم. سپس برخاستم و تا توانستم نماز شب خواندم و پس از مدتی به خواب فرو رفتم. کسی در خواب به من می‎گفت: «چطور می‎خوابی در حالی که خدا بیدار است؟ برخیز! اکنون وقت قبول شدن دعاست، پس دعاکن، خداوند دعاهایت را می‎پذیرد.» با عجله رفتم وضو گرفتم، با چشمانی پر از اشک به صورت پدرم می‎نگریستم و اینچنین با خدا به راز و نیاز پرداختم: «یا حی یا قیوم، یا جبار، یا عظیم، یا رحمان یا رحیم... این پدر من و بنده‎ای از بندگان توست که چنین گرفتار شده است و ما نیز در مقابل این مصیبت آرام گرفته و به قضا و قدر تو راضی شده‎ایم. خداوندا! پدرم اکنون در سایه‎ی رحمت و خواست توست. خداوندا! همانگونه که ایوب را شفا دادی، همانگونه که موسی را به آغوش مادرش برگرداندی، همانگونه که یونس را در شکم نهنگ و ابراهیم را در کوره‎ی آتش نجات دادی پدرم را نیز شفا ده. خداوندا! پزشکان ابراز داشته‎اند که هیچ امیدی به بازگشت او وجود ندارد، اما امیدواریم که تو او را به میان ما باز گردانی.» قبل از اینکه سپیده‎ی صبح بدمد خواب بر چشمانم چیره شد و باز در خواب فرو رفتم، همینکه چشمانم گرم شدند، شنیدم که صدای ضعیفی من را صدا می‎زد و می‎گفت: تو کی هستی؟ اینجا چکار می‎کنی؟ این صدا من را بیدار کرد و به طرف راست و چپ نگاه کردم. آنچه که من را در بهت و حیرت فرو برد این بود که صدای پدرم بود! با عجله و شور و شوق و گریه و زاری او را در آغوش گرفتم. او من را پس زد و گفت: دختر تو محرم من نیستی، مگر نمی‎دانی در آغوش گرفتن نامحرم حرام است؟ گفتم: من اسماء، دخترت هستم و با عجله و شکر و شور و شوق پزشک و پرستاران را باخبر کردم. همه آمدند و چون پدرم را با هوش دیدند شگفت‎زده شدند و همه می‎گفتند: سبحان الله. این کار خداوند است که مرده را زنده می‎گرداند. پدر اسماء پس از 15 سال کما به هوش آمد، در باره‎ی آن رویداد تنها این را به یاد می‎آورد که قبل از سانحه خواستم توقف کنم و نماز چاشتگاه را به جا آورم و نمی‎دانم نماز چاشتگاه را خواندم یا نه. بدینصورت همسرم پس از 15 سال کما و از دست دادن 95% از مغزش به آغوش خانواده‎ی ما بازگشت و خداوند پسری به ما عطا کرد و زندگی به روال عادی خود بازگشت. 🍃 پس هرگز از رحم خدا ناامید نشوید، هرکاری نزد خدا آسان است. @Masafe_akhar
31.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 مناجات‌خوانی | حاج مهدی سماواتی 🔸 مراسم ۱۴۰۰ 🗓 ۲۴ مهرماه ۱۴۰۰ 🔹 تهران، میدان امام حسین علیه‌السلام @Masafe_akhar
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗️یک کلیپ عجیب از دوربین مدار بسته مردی از دست همسرش فرار میکند! مجرمی از دست پلیس! و گربه ای از سگی! یک روز عادی در برزیل😂 @masafe_akhar
. 💰معجزه پول دار شدن ایت الله شفتی ❣حضرت آیت‏الله شفتی در ایام تحصیل خود در نجف و اصفهان به قدری فقیر بودند که غالبا لباس ایشان از زیادی وصله به رنگهای مختلف جلوه می‏کرد. گاهی از شدت گرسنگی و ضعف، غش می کردند، ولی فقر خود را کتمان و به کسی نمی گفتند روزی مقداری پول به دست ایشان رسید و چون مدتی بود گوشت نخورده بودند. به بازار رفتند و با آن پول جگر گوسفندی را خریدند وبه طرف مدرسه باز می گشتند که در راه ناگاه در کنار کوچه‏ای چشمشان به سگی افتاد که بچه هایش به روی سینه او افتاده و شیر می‏خوردند، ولی ازسگ بیش از مشتی استخوان باقی نمانده و از ضعف، قدرت حرکت نداشت. ایشان با دیدن این منظره جگرها را قطعه قطعه کرد و جلوی آن سگ انداختند و خود گرسنه به مدرسه بازگشتند. خود ایشان نقل می‏کنند: "وقتی که پاره‏های جگر را نزد سگ انداختم گویی او را طوری یافتم که سر به طرف آسمان بلند کرد و صدایی بلند کرد. من دریافتم که در حق من دعا می‏کند. از این جریان چندی نگذشت که وضع مالی من به قدری خوب شد که چندین دکان و کاروان‏سرا خریدم و دارای اهل و فرزندان شدم و قریب صد نفر از در خانه من نان می‏خوردند، تمام این ثروت و مکنت بر اثر ترحمی بود که من به آن سگ گرسنه نمودم، و او را بر خود ترجیح دادم. ‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@Masafe_akhar
. 👌داستان کوتاه پند آموز 💭پدر همراه یک شیخ و بقیه همراهان براى شستن متوفى پسر جوانش حاضر شده بودند تا اینکه آن جوان را شسته و دفن کنند. آن شیخ که مسئول شستن متوفى بود دستور داد تا آنرا از لباسش مجرد کنند ولى عورتش را با پارچه اى بپوشانند تا اینکه شروع به شستنش کنند. 💭 هنگام برداشتن لباس مرده، توجه آنها به دستمالی افتاد که دست راست مرده را پیچانده بود ولى هنگامى که سراغ برداشتن آن دستمال رفتند پدر متوفى بر سر آنها داد و فریاد زد و شرط کرد که براى شستن پسرش هیچکس حق ندارد که آن دستمال را بردارد. 💭 شیخ مسئول درک کرد که یک رازى در آن دستمال نهفته هست ولى بهر حال براى شستن آن مرده بایست آن دستمال برداشته شود، پس در خفاء به همکارانش گفت که هنگام شستن آب زیادى را روى آن دستمال بریزید تا خودبخود از جایش کنده شود. پس او را شستند و آب زیادى را بر روى دست پیچیده شده ریختند و بمحض اینکه آن دستمال شل شد آنرا از جایش بر کند. پدر پس از اینکه دید آنها دستمال را برداشتند بر سر آنها پرخاش کرد و داد و فریاد کشید ولى پس از مدتى به گریه افتاد و به آنها گفت که حقیقت را براىیشان بازگو خواهد کرد تا درس عبرتى باشد براى دیگران. 💭 او گفت که دیشب هنگامى که پسرم وارد خانه شد، من و مادرش که در حال شام خوردن بودیم به او تعارف کردیم که همراه ما بیاید و شام میل کند ولى با عصبانیت جواب داد که من میروم توى اتاقم و به نوکر خانه بگویید که غذایم را توى اتاقم بیاورد. سپس رفت توى اتاقش و در را قفل کرد. نوکر غذایش را آماده کرد و رفت که غذا را نزد او ببرد ولى هر چه در میزد کسى در را باز نمیکرد. من و مادرش نگران شدیم و ما نیز هر چند در میزدیم او در را باز نمیکرد. بسیار نگران شدیم و فهمیدیم که حتما اتفاقى افتاده است، پس قفل در را شکستیم و وارد اتاقش شدیم، ولى منظره اى که دیدم مرا بسیار مبهوت کرد و اى کاش آنرا ندیده بودم ! 💭پسر در حال تماشاى تلویزیون و در حالى که ریموت(کنترل) تلویزیون در دست داشت از دنیا رفته بود، ولى مصیبت بدتر از آن این بود که او در حال تماشاى فیلم مبتذل جان خود را از دست داده بود. من رفتم که ریموت را از دستش بردارم ولى هر چه سعى کردم نتوانستم تا اینکه فهمیدم اصلا ممکن نیست. بنابراین تا آنجاییکه توانستم اطراف ریموت که خارج از کف دستش بود را بریدم ولى قسمتى از آن همانطور که الآن میبینید هنوز در دستش باقى است و نمیشود دستش را باز کرد و آنرا بیرون آورد. سپس آنها پسر را شستند و با همان ریموت آن را دفن کردند! ✅«اللهم و فقنا لما تحب و ترضی و اجعل عواقب امورنا خیرا»؛ خداوندا! ما را به آنچه که خشنودی و دوستی تو در آن است موفق کن و سرانجام کارهای ما را خیرگردان.🌹 ______ @Masafe_akhar _____ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌
32.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 مداحی | حاج سید مهدی میرداماد 🔸 مراسم ۱۴۰۰ 🗓 ۲۴ مهرماه ۱۴۰۰ 🔹 تهران، میدان امام حسین علیه‌السلام @Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 شعرخوانی | احمد بابایی 🔸 مراسم ۱۴۰۰ 🗓 ۲۴ مهرماه ۱۴۰۰ 🔹 تهران، میدان امام حسین علیه‌السلام @Masafe_akhar
🔴پاداش از خود گذشتگی و ایثار! 🔰مردی ثروتمند و لاابالی و میگسار شبی به خانه ای رفت. 💥صاحبخانه به او گفت دختری زیبا دارم که حاضرم به عقد تو دربیاورم، شاید از فقر نجات پیدا کنم. ☘ سپس دختر را حاضر ساخت. آن مرد گفت: مگر فامیل ندارد تا با او ازدواج کند؟! صاحبخانه گفت: چرا پسر عمویش خواستگار اوست ولی فقیر است. 🔷 آن مرد گفت: من از خودم گذشتم... ♻️ سپس فردای آن روز برای این دو جوان تنگدست خانه خرید و عروسی راه انداختند و پس از مراسم طبق عادت به میخانه رفت. ⚡️ ولی احساس کرد علاقه‌ای به میگساری ندارد... 🔆متعجب شد و ناگهان به ذهنش رسید آن دو جوان را که به زندگی رسانده، از این جهت خدای مهربان می خواهد از او دستگیری کند..‌ 🌴سپس حالت گریه و تضرع به او دست داد.از میخانه بیرون آمد و به کوه‌های اطراف رفته و تا صبح با خدای خود راز و نیاز و از او توفیق ترک گناه را خواست و سرانجام یکی از عابدان زمان خویش شد... @Masafe_akhar 🌹🌹🌹🌹🌹✨🌹🌹🌹🌹✨🌹🌹 📙قصص الله،ج۲،ص ۱۰۹