🌹 به خاطر قضای یک نماز صبح...
✍ سرباز که بود، دو ماه صبح ها تا ظهر آب نمیخورد. نماز نخوانده هم نمیخوابید. میخواست یادش نرود که دو ماه پیش یک شب نمازش قضا شده بود...
🌷 شهید حسن باقری
@Masafe_akhar
✍ یکی از اولیاء خدا را در خواب دیدن که از دنیا رفته بود. از او پرسیدند :
از عالم #برزخ چه خبر؟
فرمود: هر کاری که در دنیا برای خداوند انجام بدهید در اینجا خریدار دارد و هر کاری که برای خدا انجام نشده باشد اینجا هیچ ارزشی ندارد.
@Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برزخ کجاست؟ مردم در آن جا به چند گروه تقسیم می شوند؟
🎙#استاد_محمدی
@Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : پیوند دوستی برقرار نمیشود مگر به سه شرط
#حجت_الاسلام_والمسلمین_حسینی_قمی
💠 @Masafe_akhar
1401-07-09(hosseinighomi).mp3
12.17M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_حسینی_قمی
📚 موضوع: سیری در نهج البلاغه امیرالمومنین علی علیهالسلام ( نامه ۳۱ )
🗓 شنبه نهم مهرماه ۱۴۰۱
🗂 حجم : ۱۲ مگابایت
@masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : آداب معاشرت و دوستی
#حجت_الاسلام_والمسلمین_حسینی_قمی
💠 @masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایت پادشاه و اعدام نجار
پادشاه به نجارش گفت:فردا اعدامت میکنم،آن شب نتوانست بخوابد.
همسرش گفت:”مانند هرشب بخواب، پروردگارت یگانه است و درهای گشا یش بسیار ”
کلام همسرش آرامشی بردلش ایجاد کرد و چشمانش سنگین شدوخوابید
صبح صدای پای سربازان را شنید،چهره اش دگرگون شد و با ناامیدی، پشیمانی وافسوس به همسرش نگاه کردکه دریغاباورت کردم بادست لرزان در را باز کرد ودستانش را جلوبرد تا سربازان زنجیرکنند.دو سرباز باتعجب گفتند:
پادشاه مرده و از تو می خواهیم تابوتی برایش بسازی،چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت،همسرش لبخندی زد وگفت:
“مانند هرشب آرام بخواب،زیرا پروردگار یکتا هست و درهای گشایش بسیارند ”
@masafe_akhar
کوه به کوه نمی رسه، اما آدم به آدم می رسه!!
در دامنه کوهی بلند، دو آبادی بود که یکی «بالاکوه» و دیگری «پایین کوه» نام داشت. چشمه ای پر آب از دل کوه می جوشید و از آبادی بالاکوه می گذشت و به آبادی پایین کوه می رسید.
این چشمه زمین های هر دو آبادی را سیراب می کرد. روزی ارباب بالا کوه به فکر افتاد که زمین های پایین کوه را صاحب شود.
پس به اهالی بالاکوه رو کرد و گفت: «چشمه آب در آبادی ماست، چرا باید آب را مجانی به پایین کوهی ها بدهیم؟ از امروز آب چشمه را بر ده پایین کوه می بندیم.» یکی دو روز گذشت و مردم پایین کوه از فکر ارباب مطّلع شدند و همراه کدخدایشان به طرف بالا کوه به راه افتادند و التماس کردند که آب را برایشان باز کند.
اما ارباب پیشنهاد کرد که یا رعیت او شوند یا بی آب خواهند ماند و گفت: «بالاکوه مثل ارباب است و پایین کوه مثل رعیت. این دو هرگز به هم نمی رسند. من ارباب هستم و شما رعیت!»
این پیشنهاد برای مردم پایین کوه سخت بود و قبول نکردند. چند روز گذشت تا اینکه کدخدای پایین ده فکری به ذهنش رسید و به مردم گفت: بیل و کلنگ تان را بردارید تا چندین چاه حفر کنیم و قنات درست کنیم.
بعد از مدتی قنات آماده شد و آب را به سمت کشتزارهایشان روانه ساختند. زدن قنات باعث شد که چشمه بالاکوه خشک شود.
این خبر به گوش ارباب بالاکوه رسید و ناراحت شد اما چاره ای جز تسلیم شدن نداشت؛ به همین خاطر به سوی پایین کوه رفت و با التماس به آنها گفت: «شما با این کارتان چشمه ما را خشکاندید، اگر ممکن است سر قنات را به طرف ده ما برگردانید.»
کدخدا گفت:
«اولاً؛ آب از پایین به بالا نمیره، بعد هم گفتی کوه به کوه نمی رسه. تو درست گفتی کوه به کوه نمی رسه، اما آدم به آدم می رسه.»
@masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بهترین باقیات الصالحات چیست؟
🔰 #حجت_الاسلام_فرحزاد
@Masafe_akhar
♥️ #پیامبر_اکرم (ص) فرمودند:
🍃 عشق به وطن، نشانگر ایمان است.
📖 الخزائن، ص۴۸۷
@masafe_akhar
📚#داستانک
پیرزن
پیرزنی بود که تک و تنها زندگی میکرد و همیشه از این بابت غمگین بود.
هیچ بچهمچهای نداشت و همهی عزیزانی که او را دوست داشتند، سالها پیش مرده بودند. زن تمام روز پشت پنجرهی اتاقش مینشست و بیرون را نگاه میکرد. همهاش با خود فکر میکرد: «آه، چه میشد اگر پرنده میشدم و میتوانستم به همهجا پرواز کنم.»
یکروز که پنجرهی خانهاش را باز کرده بود، پرتو خورشید به درون اتاقش میتابید و پرندهها جلوی پنجره چهچه میزدند، دوباره با خودش فکر کرد: «آه، چه میشد اگر پرندهای میشدم و میتوانستم همهجا پرواز کنم.» یکهو دید دیگر پیرزن سابق نیست. یکهو شد یک مرغ دریایی سفید و زیبا. از پنجرهی اتاقش پرید و در آسمان اوج گرفت. بالای شهر به پرواز درآمد، تمام شهر را زیر بال خود گرفت، چرخی طولانی روی دریا زد، روی نوک برجِ خیلی از کلیساها و پایهی پلها نشست و خوشحال و قبراق به خردهنانهایی که مادربزرگها و نوههایشان کنار ساحل میریختند، نوک زد. غروب دوباره به طرف خانه پرواز کرد، دوباره از پنجره آمد تو، روی صندلی خود کز کرد و دوباره همان پیرزنی شد که صبح همان روز بود.
فکر کرد: «الحق که چقدر زیبا بود!» صبح روز بعد دوباره پنجره را باز کرد، دوباره در قالب یک مرغ دریایی از نردهی پنجره بیرون پرید و هر روز همین ماجرا تکرار شد تا این که یک بار آن قدر دور رفت و آن قدر اوج گرفت که دیگر هیچ وقت برنگشت.
نویسنده: فرانتس هولر
مترجم: علی عبداللهی
داستانهای کوتاه جهان...!
@masafe_akhar
قیمت دنيا را چه زمانی متوجه میشویم؟
🌹 آیت الله مجتهدی (ره) :
✍ می دانید قیمت دنیا را چه
زمانی مـا متوجـه می شویم ؟
وقتی اجل به سراغ ما می آید و از او مهلت می خواهیم: یک سال، یک ماه، یک هفته، یک روز، یک ساعت، اما او به ما مهلت نمی دهد و می گوید: «نمی شود.»
پس آن وقت است که ما متوجه ارزش عمرمان می شویم. در لحظه قبض روح شدن می فهمیم که چه قدر یک ساعت این دنیا ارزش داشته است.
📚 در محضر مجتهدی جلد ۲
@Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : چنین افرادی را برای معاشرت هایت انتخاب کن
#حجت_الاسلام_والمسلمین_حسینی_قمی
@Masafe_akhar
🌺 امام علی علیه السلام :
✍ در شگفتم از کسی که خانه ی نابود شدنی (دنیا) را آباد می کند، اما جایگاه همیشگی (آخرت) را از یاد برده است.
📚 نهج البلاغه، حکمت126
@Masafe_akhar
🔴هشدار به متولیان فضای مجازی کشور
بسم الله الرحمن الرحیم
«وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِين»
🔺مقام معظم رهبری و دیدبانان فرهنگی کشور بارها از اینترنت ملی و بومی سازی فضای مجازی سخن گفتند؛ اما این متولیان مقصرند که توجهی به حکمرانی فضای مجازی نداشتند و تنها به یک رکن حکمرانی یعنی سیاستگذاری بسنده کردند و از تنظیم گری یعنی مقررات گذاری، ساختارسازی، گفتمان سازی، تحقق مقررات، نظارت و رصد و ارزیابی، اصلاح قوانین و سیاستها غفلت نمودند یا توجه ناقصی داشتند؛ به همین دلیل، خدمات عمومی فضای مجازی به جبهه دشمن در جنگشناختی تبدیل شد.
🔺پدیده کرونا هم باعث شد تا عمده فعالیتهای آموزشی و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و اجتماعی به صورت مجازی عرضه شود و علاوه بر کرونازدگی جسمی، جوانان را گرفتار کرونازدگی روحی کند.
🔺 ناتوی فرهنگی در بستر فضای مجازی، هزاران کودک و نوجوان و جوان را مدیریت کرد و نگاه برخی از آنها را به نظام اسلامی تغییر داد و نظام استکبار سکولار بشر ستیز را در ذهن پاره ای از آنها، مثبت جلوه داد. گویا آمریکا و غرب جنایتکار، هیچ استعمار و جنایتی در شرق و غرب، آسیا و آفریقا و ایران اسلامی نداشته است.
🔺این همان جنگ شناختی است که در سه سال کرونایی، مضاعف شد و با سریالهای خانگی رها شده تقویت گردید.
این مدل جنگ شناختی به جوانان این سرزمین، عملیات نقطه ای را آموزش داد تا با کمترین بهانه اجتماعی، عملیات طراحی شده را اجرا کنند.
🔺شایان ذکر است فرماندهان جنگ شناختی دشمن، امیدی به سلطنت طلبها و منافقان و ضد انقلابهای گذشته و حال ندارند؛ چون مقبولیت و محبوبیت مردمی ندارند لذا طراحی آنها برای درگیر کردن دانشگاهیان و مدارس و ورزشکاران و هنرمندان است تا تخریب و رفتارهای خشن از سوی نخبگان این صنوف صورت گیرد.
🔺هدف دشمنان جنگ شناختی، انتقال خشونت و قتل و تخریب و تحریف به دانشگاه ها و ادامه آن تا ۱۶ آذر است پس باید هوشیار بود و با رویکرد حکمرانی فرهنگی بدان نگریست.
اما راه مقابله با این جنگ شناختی چیست؟
🔺راه مقابله، جهاد فرهنگی است از طریق تسریع در سامان دهی اینترنت بومی و فضای مجازی ایرانی اسلامی و ساخت نرم افزارهای کاربردی در حوزه های فرهنگی، اقتصادی، آموزشی، سیاسی و ... که اگر این سامانه هوشمند ملی به سرعت شکل نگیرد و نرمافزارهای کاربردی موجود قطع گردد، باعث نارضایتی جدید فعالان اقتصادی و اجتماعی خواهد شد.
🔺اما راه مقابله با عملیات نقطه ای چیست؟
به گمان نگارنده، راه مقابله عبارت است از جهاد تبیین و تدبیر با برگزاری کلاس های حضوری در همه مراکز آموزشی اعم از مدارس و دانشگاه ها و حضور معلمان و استادان در کلاس ها هر چند با تعداد اندک متعلمان و فعالیتهای اندیشه ای و هنری و ورزشی و تکنیکی در مدارس و دانشگاه ها به ویژه کرسی های آزاداندیشی با رعایت منطق و اخلاق.
🔺امیدوارم متولیان فرهنگی به ویژه اعضای شوراهای عالی و کمیسیون ها و وزارتخانه های این حوزه اجتماعی در کشور به هشدار این مسکین توجه نمایند و حکمت ورزی کنند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
عبدالحسین خسروپناه
طلبه حوزه علمیه قم
۱۰ مهرماه ۱۴۰۱
@Masafe_akhar
آیا می شود با ارواح ارتباط برقرار کرد؟🤔
✅ طبق آیات و احادیث فراوان این حقیقت به اثبات رسیده است که میتوان با ارواح ارتباط برقرار نمود و ارواح نیز میتوانند با افراد صحبت کنند، همان طور که رسول خدا(ص) با کشته شدگان قریش (که آنها را در چاه بدر انداختند) صحبت کرد و به آنها فرمود: "شما چه بد همسایگانی برای رسول خدا بودید...". و در پاسخ به اعتراض عمر که این کار را بی فایده انگاشت فرمود: "ساکت شو ای پسر خطاب، سوگند به خدا که تو از آنها شنواتر نیستی
📚 بحارالانوار، ج 6، ص 254، چ آخوندی.
@Masafe_akhar
🔴 سنگِ تمام بگذار❗️
اسلام به ما آموخته است که « لَیْسَ مِنَّا مَنْ تَرَکَ دُنْیَاهُ لآِخِرَتِهِ وَ لَا آخِرَتَهُ لِدُنْیَاهُ »؛ دنیا را برای آخرت نباید ترک کرد، همچنان که آخرت را نباید فدای دنیا کرد.
در یک روایتی (امام کاظم علیه السلام) می فرماید: « اِعْمَلْ لِدُنْيَاكَ كَأَنَّكَ تَعِيشُ أَبَداً »؛
✅ یعنی برنامهریزی دنیا را فقط برای چند روزهی زندگیِ خودت نکن؛ برای پنجاه سال برنامهریزی کن. این را مسئولان کشور، مسئولان برنامههای عمومیِ مردمی باید مورد توجهشان قرار بدهند. نگوئیم ما که معلوم نیست پنجاه سال دیگر زنده باشیم، چرا برنامهریزی کنیم؟
🔵👈 نخیر، جوری برنامهریزی کن که گوئی بناست تا آخر دنیا زنده باشی؛ همچنان که اگر برای خودت و به نفع خود بخواهی برنامهریزی کنی، با چه جدیّت و دقتی میکنی، برای نسلهای آینده هم که تو در آن وقت نیستی، همان جور برنامهریزی کن؛ « «اِعْمَلْ لِدُنْيَاكَ كَأَنَّكَ تَعِيشُ أَبَداً ». نقطهی مقابل هم:
« وَ اعْمَلْ لاِخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَداً »؛ برای آخرتت هم جوری عمل کن، مثل این که فردا بناست از این دنیا بروی. یعنی هم برای دنیا سنگ تمام بگذار، هم برای آخرت سنگ تمام بگذار.
[ حضرت امام خامنه ای مدظله العالی ، 19/7/91 / بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 44، ص 138 ]
❤️ #مقام_معظم_رهبری (حفظه الله) ❤️
@Masafe_akhar
💌 فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
✍ و ما دعای یونس را اجابت کردیم و او را از غم و اندوه نجات دادیم، و این چنین مومنان را نجات می دهیم. 🌱
📚 انبیاء، آیه۸۸
@Masafe_akhar
#دانستنیهای_ادبی 📚
«بئاتریس پورتیناری» دختر یک بانکدار ثروتمند فلورانسی بود که دانته زمانی که فقط ۹ سال داشت عاشق او که همسن خودش بود، می شود. دانته به مدت ۹ سال مخفیانه عاشق بئاتریس بود ولی در این مدت حتی یک کلمه با معشوق سخنی هم نگفت، اما در هجده سالگی وقتی دانته روی پلی در نزدیکی رود آرنو بود، بئاتریس به همراه دو بانوی مسنتر از همان محل می گذشتند، در این زمان بئاتریس رو به دانته می کند و به او درود میگوید. دانته بعدها چنین مینویسد :
«نخستین بار بود که با من سخن میگفت! چنان سراپا آکنده از شادمانی شدم گوئیا عالم به دور سرم میگردید، چنانکه ناگزیر گشتم از برابر دیدگان دیگران دوری گزینم.»
اما این عشق به وصال نرسید زیرا بئاتریس با مرد دیگری ازدواج کرد و سه سال بعد در سن بیست و چهار سالگی درگذشت. اما عشق بئاتریس تا آخر عمر با دانته باقی ماند و چنان تاثیری بر او داشت که دانته دو اثر مهمش یعنی «زندگانی نو» و «کمدی الهی» را تحت تاثیر آن نگاشت.
@masafe_akhar
📚#درخت_ریا
در بنی اسرائیل عابدی بود، به او گفتند: در فلان مکان درختی است که قومی آن را میپرستند. عابد خشمناک شد و تبر بر دوش گرفت تا آن درخت را قطع کند. ابلیس به صورت پیرمردی در راه وی آمد و گفت: دست بدار تا سخنی بازگویم. گفت: بگو، گفت: خدا رسولانی دارد که اگر قطع این درخت لازم بود، آنان را برای این کار میفرستاد. عابد گفت: حتما باید این کار را انجام دهم. ابلیس گفت: نمیگذارم، سپس با وی گلاویز شد، عابد وی را بر زمین زد. ابلیس گفت: مرا رها کن تا سخن دیگری برایت گویم و آن این است که تو مردی مستمندی، اگر مالی داشته باشی که بر عابدان انفاق کنی بهتر از قطع آن درخت است، دست از این درخت بردار تا هر روز دو دینار زیر بالش تو بگذارم. عابد گفت: راست میگویی! یک دینار صدقه میدهم و یک دینار را به کار میبرم، مرا به قطع درخت امر نکرده اند و من دارای مقام پیامبری نیستم که غم بیهوده بخورم. عابد دو روز زیر بستر خود دو دینار دید و خرج کرد؛ ولی روز سوم چیزی ندید و ناراحت شد و تبر برگرفت که درخت را قطع کند ابلیس در راهش آمد و گفت: کجا میروی؟ گفت: میروم درخت را قطع کنم، گفت: هرگز نمی توانی و با عابد گلاویز شد و وی را بر زمین زد و گفت: بازگرد و گرنه سرت را از تن جدا میکنم. عابد گفت: مرا رها کن تا بروم؛ اما بگو چرا آن دفعه من نیرومندتر بودم؟ ابلیس گفت: تو قصد داشتی درخت را برای خدا و با اخلاص قطع کنی؛ از این رو خدا تو را بر من مسلط ساخت؛ ولی این بار برای خود و دینار خشمگین شدی و من بر تو مسلط شدم.
📙پند تاریخ ۲۰۱/۵-۲۰۲ ؛ به نقل از: المستطرف ۲/ ۱۵۴؛ احیاء العلوم ۳۸۰
@masafe_akhar
@masafe_akhar
💎#داستان_لوط «علیه السلام »
🔷#قسمت_سوم
👈لجاجت قوم لوط
✍️حضرت لوط (ع) یکی از کلدانیان بود که در بابل زندگى مى کردند. لوط اولین کسی بود که به حضرت ابراهیم (ع) ایمان آورد و گوى سبقت را ربوده بود. خداى تعالى او را به همراه ابراهیم به ارض مقدس یعنی سرزمین فلسطین فرستاد. قرآن میفرماید:
«وَنَجَّیْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا لِلْعَالَمِینَ»
و او (ابراهیم) و لوط را [از آن سرزمین پر از شرک و فساد] نجات داده و به سوی سرزمینی که در آن برای جهانیان برکت نهاده ایم، بردیم. خدای متعال حضرت لوط را به سوی ایشان فرستاد. حضرت لوط آنها را به ترس از خدا و ترک فحشاء و برگشتن به فطرت پاک انسانیشان دعوت کرد.
زیرا آنها در ابتدا قوم خیلی خوبی بودند اما این دعوت و انذار و حتی تهدید در آنها اثری نداشت تا جاییکه به لوط گفتند: اینقدر ما را تهدید نکن اگر راست میگویى عذاب خدا را بیاور.
حتی حضرت لوط را تهدید کردند که : «لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یَا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ» یعنی ای لوط اگر دست از دعوتت بر ندارى تو را از این شهر بیرون میکنیم.
آنها به یکدیگر گفتند: خاندان لوط را از اینجا بیرون کنید که آنها مردمى هستند که مى خواهند از عمل لواط پاک باشند.
✍️ادامه دارد
#دانستنیهای_ادبی 📚
«بئاتریس پورتیناری» دختر یک بانکدار ثروتمند فلورانسی بود که دانته زمانی که فقط ۹ سال داشت عاشق او که همسن خودش بود، می شود. دانته به مدت ۹ سال مخفیانه عاشق بئاتریس بود ولی در این مدت حتی یک کلمه با معشوق سخنی هم نگفت، اما در هجده سالگی وقتی دانته روی پلی در نزدیکی رود آرنو بود، بئاتریس به همراه دو بانوی مسنتر از همان محل می گذشتند، در این زمان بئاتریس رو به دانته می کند و به او درود میگوید. دانته بعدها چنین مینویسد :
«نخستین بار بود که با من سخن میگفت! چنان سراپا آکنده از شادمانی شدم گوئیا عالم به دور سرم میگردید، چنانکه ناگزیر گشتم از برابر دیدگان دیگران دوری گزینم.»
اما این عشق به وصال نرسید زیرا بئاتریس با مرد دیگری ازدواج کرد و سه سال بعد در سن بیست و چهار سالگی درگذشت. اما عشق بئاتریس تا آخر عمر با دانته باقی ماند و چنان تاثیری بر او داشت که دانته دو اثر مهمش یعنی «زندگانی نو» و «کمدی الهی» را تحت تاثیر آن نگاشت.
@masafe_akhar