eitaa logo
کانال جامع سخنرانی اساتید انقلابی
13.9هزار دنبال‌کننده
25.2هزار عکس
36هزار ویدیو
317 فایل
eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf نشر ازاد 📛اخبارداغ‌محرمانه‌سیاسی‌ما‌اینجاست!👇👇👇 @Masafe_akhar تبلیغات↙️ @masaf_tabligh ☘مطالب زیبا و انسان ساز عرفا☘
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ(ع) ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍی ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﺩﺭ ﻣﺪﺕ یک ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭی؟ 🐜ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍی ﻛﺮﺩ... ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻧﻬﺎد!!! ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ یک ﺳﺎل... ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ یک ﻭ ﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ !! ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ؟ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ: ﭼﻮﻥ وقتیکه ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ داشتم ﺧﺪﻭﺍﻧﺪ ﺭﻭﺯی ﻣﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ... ﻭلی وقتی ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩی، ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کنی!! ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻐﺬﻳﻪ كنم......... @Masafe_akhar2
مردی به پیامبر خدا، حضرت سلیمان، مراجعه کرد و گفت: ای پیامبر میخواهم به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی. سلیمان گفت: تحمل آن را نداری. اما مرد اصــــــــــرار کرد. سلیمان پرسید: کدام زبان؟ جواب داد: زبان گـــــربه ها! سلیمان در گوش او دمید و عملا زبان گربه ها را آموخت... روزی دید دو گربه با هم سخن میگفتند. یکی گفت: غذایی نداری که دارم از گرسنگی میمیرم! دومی گفت: نه، اما در این خانه خروسی هست که فردا میمیرد، آنگاه آن را میخوریم. مرد شنید و گفت: به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید، آنرا فروخت! گربه آمد و از دیگری پرسید: آیا خروس مرد؟ گفت نه، صاحبش فروختش، امــــا گــــوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد. صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت. گربه گرسنه آمد و پرسید آیا گوسفند مرد؟ گفت : نه! صاحبش آن را فروخت. اما صاحبخانه خواهد مُرد و غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن میخوریم! مرد شنید و به شدت برآشفت. نزد پیامبر رفت و گفت گربه ها میگویند امروز خواهم مرد! خواهش میکنم کاری بکن ! پیامبر پاسخ داد: خداوند خروس را فدای تو کرد اما آنرا فروختی، سپس گوسفند را فدای تو کرد آن را هم فروختی، پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن! @Masafe_akhar2
🌺 امام باقر(ع ) فرمود : مردی از پیروان حضرت رسول - ص - به نام سعد بسیار فقیر و بیچاره بود و جزء اصحاب صفه محسوب می شد . تمام نمازهای شبانه روزی را پشت سر پیامبر می خواند . رسول خدا از تنگدستی سعد متاءثر بود ، روزی به او وعده داد که اگر مالی به دستم بیاید تو را بی نیاز می کنم . مدتی گذشت ، اتفاقا چیزی به دست ایشان نیامد . افسردگی پیامبر بر وضع سعد و نداشتن وجهی که او را تاءمین کند بیشتر شد . در این هنگام جبرئیل نازل گردید و دو درهم با خود آورد و عرض کرد : خداوند می فرماید : ما از اندوه تو برای تنگدستی سعد آگاهیم ، اگر می خواهی از این حال خارج شود این دو درهم را به او بده و بگو خرید و فروش کند . حضرت رسول دو درهم را گرفت . وقتی برای نماز ظهر از منزل خارج شد ، سعد را مشاهده کرد به انتظار ایشان جلو یکی از حجرات مقدسه ایستاد و تا نزدیک آمد به او فرمود : می توانی تجارت کنی ؟ عرض کرد : سوگند به خدا که سرمایه ندارم ، دو درهم را به او داده و فرمود : با همین سرمایه خرید و فروش کن . سعد پول را گرفت و برای انجام فریضه در خدمت حضرت به مسجد رفت . نماز عصر و ظهر را بجا آورد . پس از پایان نماز عصر رسول اکرم فرمود : حرکت کن در طلب روزی جستجو نما . سعد بیرون شد و شروع به معامله کرد ، خداوند برکتی به او داد که هر چه را به یک درهم می خرید به دو درهم می فروخت . معاملات او همیشه سودش برابری با اصل سرمایه داشت . کم کم کم وضع مالی او رو به افزایش گذاشت ، به طوری که بر در مسجد دکانی گرفت و اموال و کالای خود را در آنجا جمع کرده و می فروخت . رفته رفته اشتغالات تجارتی اش زیاد گردید تا به جایی رسید که وقتی بلال اذان می گفت و حضرت برای نماز بیرون می آمد سعد را مشاهده می کرد که هنوز خود را برای نماز آماده نکرده و وضو نگرفته با این که قبل از این جریان پیش از اذان مهیای نماز بود . پیامبر - ص - فرمودند : سعد دنیا تو را مشغول کرده و از نماز باز داشته است . عرض می کرد : چه کنم یا رسول الله ؟ اموال خود را بگذارم تا ضایع شود ؟ به این شخص جنسی فروخته ام می خواهم قیمتش را دریافت کنم . از آن دیگری کالایی خریده ام بایستی تحویل بگیرم و پولش را بپردازم . پیامبر از مشاهده اشتغال سعد به ازدیاد ثروت و بازماندنش از عبادت و بندگی افسرده گشت . بیشتر از مقداری که در زمان تنگدستی اش متاءثر بود . روزی جبرئیل نازل شد ، عرض کرد : خداوند می فرماید : از افسردگی تو اطلاع یافتیم ، اینک کدام حال را برای سعد می پسندی ، وضع پیشین را یا گرفتاری و اشتغال کنونی او را به دنیا و افزایش ثروت ؟ پیامبر - ص - فرمودند : همان تنگدستی سابقش را بهتر می خواهم ؛ زیرا دنیای فعلی او آخرتش را بر باد داد . جبرئیل گفت : آری علاقه به دنیا و ثروت ، انسان را از یاد آخرت غافل می کند . اگر می خواهی که به حال گذشته برگردد ، دو درهمی را که به او داده ای از او بگیر . رسول خدا - ص - از منزل خارج گشت و پیش سعد آمد و فرمود : دو درهمی که به تو دادم بر نمی گردانی ؟ عرض کرد : چنان که دویست درهم ، هم خواسته باشید می دهم . پیامبر فرمود : نه ، همان دو درهم را بده . سعد دو درهم را داد . چیزی نگذشت که دنیا بر او مخالف و به حال اولیه خود برگشت . ✍ @masafe_akhar
📝 ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ(ع) ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍی ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﺩﺭ ﻣﺪﺕ یک ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭی؟ 🐜ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍی ﻛﺮﺩ... ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻧﻬﺎد!!! ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ یک ﺳﺎل... ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ یک ﻭ ﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ !! ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ؟ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ: ﭼﻮﻥ وقتیکه ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ داشتم ﺧﺪﻭﺍﻧﺪ ﺭﻭﺯی ﻣﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ... ﻭلی وقتی ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩی، ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کنی!! ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻐﺬﻳﻪ كنم......... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 🕯 @masafe_akhar2 📌