eitaa logo
کانال جامع سخنرانی اساتید انقلابی
14.1هزار دنبال‌کننده
27.2هزار عکس
39.5هزار ویدیو
328 فایل
eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf نشر ازاد 📛اخبارداغ‌محرمانه‌سیاسی‌ما‌اینجاست!👇👇👇 @Masafe_akhar تبلیغات↙️ @masaf_tabligh ☘مطالب زیبا و انسان ساز عرفا☘
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️تو شخصی بود به نام «مصطفی دیوونه»، در زمان خودش تو نمونه نداشت، جگر داشت😳😳 💠میگفتند بابا این دیوونه است! رفته تو دل ۱۰۰نفر که می خواهند او را بزنند، این قدر بود ،تهِ ته دلش را هم داشت😍😍 💟یه صفت تو وجودش بود که می‌شد دست از همه بدی‌ها برمی‌داشت، می‌کرد‌ همین دستش را گرفت😇 ✴️یکسال یهو تصمیم گرفت دهه‌ی اول محرم رو بخواند، کرد گفت: می خوام محرم رو روضه بخوانم، گفتن آقا دهه‌ی اول؟ گفت آره اشکال نداره! (حالا کی جرئت داشت بگه نه❌😰) ✅گفت: کیه؟ گفتن آقا شیخ احمد صاحب نفس است. گفت: برید به آقا صاحب نفس بگید دهه‌ی اول محرم باید بیای خونه ما بروی؛ آمدن پیش آشیخ احمد....😳😢 ادامه این ماجرای جذاب در کانال زیر 👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/57344004C7961b6a51a
📝 همراهانِ گرامی، یکی از وظایف منتظران امام زمان، در مجالس مهدوی و یکی دیگر از این وظایف سایرین به امام زمان و برای محبوب نمودنِ حضرت است. 🔹 حضور و شرکت در مجالسی که در آنها از فضائل و و مناقب حضرت مهدی و اجداد بزرگوارشان سخن گفته میشود، از تکالیف مردم در عصر غیبت است. باید به این مجالس بها داد و آنها را پر رونق کرد که این از علائم محبت به حضرت است. 🔅 امام صادق به فُضِیل فرمودند: آیا می نشینید و روایت و حدیث میگویید؟ گفت: آری فدایت شوم. امام فرمود: همانا آن مجالس را دارم؛ پس ای فضیل، امر ما را احیا (زنده) نمایید و کسی را که امر ما را احیا نماید. 📚 بحارالانوار جلد۴۴ باب۳۴ 🔹وعده ما: مشهد، دوشنبه ۵ آبان، ساعت ۱۴، ورزشگاه امام رضا، سخنران استاد و مداحی حاج محمد طاهری، حاج احمد واعظی، کربلایی حسین طاهری @masafe_akhar @masafe_akhar2
‼یک هست که اصلا آدم را از خجالت آب میکند😔 🍃خداوند تبارک و تعالی میفرماید: 🔹 يا مُطْلَقاً فِي وِصٰالِنا، اِرْجِع؛ وَ يا مُحلفا عَلِيِّ هجرنا، كَفَر؛ أَنَّما ابعَدنا اِبْليس لِانَه لَمْ يَسْجُدُ لَكَ، فَواعَجَبا كَيْفَ صَالَحَتْه وَ هَجَرتَنا 🌼 ای كسی كه ما را ترك كرده‌ای، برگرد. 🌸 و ای كسی كه بر جدايی از ما سوگند خورده‌ای، سوگند خود را بشكن. 🌼 ما ابليس را برای اين از خود رانديم كه بر تو سجده نكرد، 🌸 پس چقدر عجیب است كه تو او را خود گرفته‌ای و ما را ترك كرده‌ای... 📚 ، جلد 2، فصل 62 🔶🔸راه های گناه نکردن🔸🔶 @Masafe_akhar2
‼یک هست که اصلا آدم را از خجالت آب میکند😔 🍃خداوند تبارک و تعالی میفرماید: 🔹 يا مُطْلَقاً فِي وِصٰالِنا، اِرْجِع؛ وَ يا مُحلفا عَلِيِّ هجرنا، كَفَر؛ أَنَّما ابعَدنا اِبْليس لِانَه لَمْ يَسْجُدُ لَكَ، فَواعَجَبا كَيْفَ صَالَحَتْه وَ هَجَرتَنا 🌼 ای كسی كه ما را ترك كرده‌ای، برگرد. 🌸 و ای كسی كه بر جدايی از ما سوگند خورده‌ای، سوگند خود را بشكن. 🌼 ما ابليس را برای اين از خود رانديم كه بر تو سجده نكرد، 🌸 پس چقدر عجیب است كه تو او را خود گرفته‌ای و ما را ترك كرده‌ای... 📚 ، جلد 2، فصل 62 🔶🔸راه های گناه نکردن🔸🔶 @Masafe_akhar2
📚ترجیح دنیا بر آخرت روزی حضرت (ع) در محلی عبور می کرد دید: مردی می کند و در درگاه می نالد . از آنجا گذشت، هنگام مراجعت نیز گذارش به همانجا افتاد، دید آن همچنان در درگاه خدا می نالد و می گرید . موسی متوجه خداوند شده عرض کرد: پروردگارا تو از تو می گرید (به او توجه فرما:) خطاب رسید ای پسر اگر او آنقدر بگرید که مغزش همراه چشمش به زمین بریزد و دستش را آنقدر به سوی بلند کند که ساقط شود او را نمی آمرزم و چرا که او دنیا را دارد و دوستی دنیا را بر دوستی آخرت ترجیح می دهد . 📚منبع : مجموعه ورام، ج 1، ص 134 ❥↬ @Masafe_akhar ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
⚠️ کلاس دینداری ⚠️ مخاطب شناسی در تبلیغ دین یکی از شیعیان و خدمت گزاران علیه السلام می گوید : روزی امام صادق عليه السلام در حالى كه در بود ، من و گروهى از اصحاب خود را براى كارى فرستاد . ما براى آن كار ، حرکت کردیم . آن گاه ناراحت بازگشتيم . سپس به منزلی که بستر من در آن پهن بود رسیدیم . من با همان حالت ناراحتی ، آمدم و خود را روى بستر انداختم . در همين هنگام ديدم كه امام صادق عليه السلام مى آيد . فرمود : «ما نزد شما آمديم» . من به صورت نشسته در جاى خود قرار گرفتم و [امام عليه السلام ] بالاى سرِ بستر من نشست و در باره كارى كه به دنبال آن روانه ام كرده بود ، از من پرسيد . من گزارش كار را به ايشان دادم . پس خدا را سپاس گفت . آن گاه از گروهى سخن به ميان آمد . گفتم : فدايت شوم ! ما از آنان مى جوييم . آنان ، بدانچه ما معتقديم ، اعتقاد ندارند . فرمود : آنان ما را پذیرفته اند ؛ امّا آنچه شما مى گوييد ( معرفت کمتری دارند ) ، نمى گويند . آيا از آنان مى جوييد ؟ گفتم : آرى . فرمود : پس به نظرت چون آنچه نزد ماست ( و ما از آن باخبریم ) ، نزد شما نيست ، شايسته است كه [ما هم] از شما بيزارى بجوييم ؟! گفتم : نه ، فدايت شوم ! فرمود : یا اینکه چون آنچه نزد خداست ، نزد ما نيست . آيا به نظرت خداوند ، ما را رها كرده است ؟! گفتم : فدايت شوم ! به خدا سوگند ، نه ! عرض کردم : پس چه كنيم ؟ فرمود : با آنان باشيد و از آنان بيزارى نجوييد ؛ زيرا برخى از مسلمانان ، داراى يك سهم ، و برخى داراى دو سهم ، و برخى داراى سه سهم ، و برخى داراى چهار سهم ، و برخى داراى پنج سهم ، و برخى داراى شش سهم ، و برخى داراى هفت سهم [از ايمان] اند ؛ و شايسته نيست آنچه بر دوش صاحب دو سهم است ، بر آن كه داراى يك سهم است ، شود ، و آنچه بر دوش صاحب سه سهم است ، بر آن كه داراى دو سهم است ، و آنچه بر دوش صاحب چهار سهم است ، بر آن كه داراى سه سهم است ، و آنچه بر دوش صاحب پنج سهم است ، بر آن كه داراى چهار سهم است ، و آنچه بر دوش صاحب شش سهم است ، بر آن كه داراى پنج سهم است ، و آنچه بر دوش صاحب هفت سهم است ، بر آن كه داراى شش سهم است ، تحميل شود . سپس فرمود : برايت مَثَلى مى زنم . مردى همسايه اى مسيحى داشت . او را به اسلام دعوت كرد و اسلام را برايش زيبا تصوير نمود و آن مرد مسيحى نيز دعوتش را پاسخ داد [و مسلمان شد] . آن گاه سحرگاه نزد او (مسيحى) رفت و درِ خانه اش را كوفت . همسايه اش گفت : كيست؟ گفت : من فلانى [همسايه مسلمان تو] هستم . گفت : چه كار دارى ؟ گفت : وضو بگير و لباس هايت را بپوش و مهيّاى نماز خواندن با ما باش . آن مرد تازه مسلمان ، وضو گرفت و لباس هايش را پوشيد و به همراه آن همسايه مسلمان ، ره سپار شد . آن دو ، فراوان نماز خواندند . آن گاه نماز صبح را خواندند و سپس تا بامداد در مسجد ماندند . مرد مسيحى به قصد خانه اش برخاست . همسايه مسلمان به او گفت : كجا مى روى ؟ روز ، كوتاه است و تا ظهر ، وقتِ اندكى مانده است . آن مرد تا نماز ظهر ، همراه او نشست . همسايه مسلمان گفت : بين نماز ظهر و عصر ، زمان كوتاهى مانده است . از اين رو ، مرد تازه مسلمان را تا نماز عصر نگاه داشت . مرد نصرانى برخاست تا به خانه اش برود ؛ امّا همسايه مسلمانش گفت : ديگر آخرِ روز است و از آغاز آن ، كوتاه تر است . بدين ترتيب ، آن مرد را تا خواندن نماز مغرب نگاه داشت . آن گاه وقتى آن مرد خواست به سوى خانه اش ره سپار شود ، باز همسايه مسلمان گفت : تنها يك نماز مانده است . آن مرد تازه مسلمان ، ماند تا نماز عشا را خواند و آن گاه از هم جدا شدند . وقتى سحرگاه روز دوم شد ، همسايه مسلمان ، مجدّدا درِ خانه تازه مسلمان را كوفت . آن مرد گفت : كيستى ؟ گفت : من فلانى ام . گفت : چه كار دارى ؟ گفت : وضو بگير و لباس هايت را بپوش و براى اداى نماز ، بيرون بيا . تازه مسلمان گفت : براى چنين دينى ، به دنبال كسى باش كه از من بى كارتر باشد . من انسانى تهى دست و عيالمندم . همسايه مسلمان ، آن مرد مسيحى را به چيزى داخل كرد كه از آن خارجش ساخت» يا آن كه فرمود : «او را بدين ترتيب ، وارد اسلام كرد و بدين ترتيب ، خارجش ساخت!»  📚منبع : کافی ، ج ۲ ، ص ۴۲ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌@Masafe_akhar
📚ترجیح دنیا بر آخرت روزی حضرت (ع) در محلی عبور می کرد دید: مردی می کند و در درگاه می نالد . از آنجا گذشت، هنگام مراجعت نیز گذارش به همانجا افتاد، دید آن همچنان در درگاه خدا می نالد و می گرید . موسی متوجه خداوند شده عرض کرد: پروردگارا تو از تو می گرید (به او توجه فرما:) خطاب رسید ای پسر اگر او آنقدر بگرید که مغزش همراه چشمش به زمین بریزد و دستش را آنقدر به سوی بلند کند که ساقط شود او را نمی آمرزم و چرا که او دنیا را دارد و دوستی دنیا را بر دوستی آخرت ترجیح می دهد . 📚منبع : مجموعه ورام، ج 1، ص 134 ❥↬ @Masafe_akhar ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌
⚠️ کلاس دینداری ⚠️ مخاطب شناسی در تبلیغ دین یکی از شیعیان و خدمت گزاران علیه السلام می گوید : روزی امام صادق عليه السلام در حالى كه در بود ، من و گروهى از اصحاب خود را براى كارى فرستاد . ما براى آن كار ، حرکت کردیم . آن گاه ناراحت بازگشتيم . سپس به منزلی که بستر من در آن پهن بود رسیدیم . من با همان حالت ناراحتی ، آمدم و خود را روى بستر انداختم . در همين هنگام ديدم كه امام صادق عليه السلام مى آيد . فرمود : «ما نزد شما آمديم» . من به صورت نشسته در جاى خود قرار گرفتم و [امام عليه السلام ] بالاى سرِ بستر من نشست و در باره كارى كه به دنبال آن روانه ام كرده بود ، از من پرسيد . من گزارش كار را به ايشان دادم . پس خدا را سپاس گفت . آن گاه از گروهى سخن به ميان آمد . گفتم : فدايت شوم ! ما از آنان مى جوييم . آنان ، بدانچه ما معتقديم ، اعتقاد ندارند . فرمود : آنان ما را پذیرفته اند ؛ امّا آنچه شما مى گوييد ( معرفت کمتری دارند ) ، نمى گويند . آيا از آنان مى جوييد ؟ گفتم : آرى . فرمود : پس به نظرت چون آنچه نزد ماست ( و ما از آن باخبریم ) ، نزد شما نيست ، شايسته است كه [ما هم] از شما بيزارى بجوييم ؟! گفتم : نه ، فدايت شوم ! فرمود : یا اینکه چون آنچه نزد خداست ، نزد ما نيست . آيا به نظرت خداوند ، ما را رها كرده است ؟! گفتم : فدايت شوم ! به خدا سوگند ، نه ! عرض کردم : پس چه كنيم ؟ فرمود : با آنان باشيد و از آنان بيزارى نجوييد ؛ زيرا برخى از مسلمانان ، داراى يك سهم ، و برخى داراى دو سهم ، و برخى داراى سه سهم ، و برخى داراى چهار سهم ، و برخى داراى پنج سهم ، و برخى داراى شش سهم ، و برخى داراى هفت سهم [از ايمان] اند ؛ و شايسته نيست آنچه بر دوش صاحب دو سهم است ، بر آن كه داراى يك سهم است ، شود ، و آنچه بر دوش صاحب سه سهم است ، بر آن كه داراى دو سهم است ، و آنچه بر دوش صاحب چهار سهم است ، بر آن كه داراى سه سهم است ، و آنچه بر دوش صاحب پنج سهم است ، بر آن كه داراى چهار سهم است ، و آنچه بر دوش صاحب شش سهم است ، بر آن كه داراى پنج سهم است ، و آنچه بر دوش صاحب هفت سهم است ، بر آن كه داراى شش سهم است ، تحميل شود . سپس فرمود : برايت مَثَلى مى زنم . مردى همسايه اى مسيحى داشت . او را به اسلام دعوت كرد و اسلام را برايش زيبا تصوير نمود و آن مرد مسيحى نيز دعوتش را پاسخ داد [و مسلمان شد] . آن گاه سحرگاه نزد او (مسيحى) رفت و درِ خانه اش را كوفت . همسايه اش گفت : كيست؟ گفت : من فلانى [همسايه مسلمان تو] هستم . گفت : چه كار دارى ؟ گفت : وضو بگير و لباس هايت را بپوش و مهيّاى نماز خواندن با ما باش . آن مرد تازه مسلمان ، وضو گرفت و لباس هايش را پوشيد و به همراه آن همسايه مسلمان ، ره سپار شد . آن دو ، فراوان نماز خواندند . آن گاه نماز صبح را خواندند و سپس تا بامداد در مسجد ماندند . مرد مسيحى به قصد خانه اش برخاست . همسايه مسلمان به او گفت : كجا مى روى ؟ روز ، كوتاه است و تا ظهر ، وقتِ اندكى مانده است . آن مرد تا نماز ظهر ، همراه او نشست . همسايه مسلمان گفت : بين نماز ظهر و عصر ، زمان كوتاهى مانده است . از اين رو ، مرد تازه مسلمان را تا نماز عصر نگاه داشت . مرد نصرانى برخاست تا به خانه اش برود ؛ امّا همسايه مسلمانش گفت : ديگر آخرِ روز است و از آغاز آن ، كوتاه تر است . بدين ترتيب ، آن مرد را تا خواندن نماز مغرب نگاه داشت . آن گاه وقتى آن مرد خواست به سوى خانه اش ره سپار شود ، باز همسايه مسلمان گفت : تنها يك نماز مانده است . آن مرد تازه مسلمان ، ماند تا نماز عشا را خواند و آن گاه از هم جدا شدند . وقتى سحرگاه روز دوم شد ، همسايه مسلمان ، مجدّدا درِ خانه تازه مسلمان را كوفت . آن مرد گفت : كيستى ؟ گفت : من فلانى ام . گفت : چه كار دارى ؟ گفت : وضو بگير و لباس هايت را بپوش و براى اداى نماز ، بيرون بيا . تازه مسلمان گفت : براى چنين دينى ، به دنبال كسى باش كه از من بى كارتر باشد . من انسانى تهى دست و عيالمندم . همسايه مسلمان ، آن مرد مسيحى را به چيزى داخل كرد كه از آن خارجش ساخت» يا آن كه فرمود : «او را بدين ترتيب ، وارد اسلام كرد و بدين ترتيب ، خارجش ساخت!»  📚منبع : کافی ، ج ۲ ، ص ۴۲ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@Masafe_akhar
امام زمانت رو دریاب: 🌿🌹🌿 🌹🌿 🌿 🔔 یک هست که اصلا آدم را از خجالت آب میکند😔 🍃خداوند تبارک و تعالی میفرماید: 🔹 يا مُطْلَقاً فِي وِصٰالِنا، اِرْجِع؛ وَ يا مُحلفا عَلِيِّ هجرنا، كَفَر؛ أَنَّما ابعَدنا اِبْليس لِانَه لَمْ يَسْجُدُ لَكَ، فَواعَجَبا كَيْفَ صَالَحَتْه وَ هَجَرتَنا 🌼 ای كسی كه ما را ترك كرده‌ای، برگرد. 🌸 و ای كسی كه بر جدايی از ما سوگند خورده‌ای، سوگند خود را بشكن. 🌼 ما ابليس را برای اين از خود رانديم كه بر تو سجده نكرد، 🌸 پس چقدر عجیب است كه تو او را خود گرفته‌ای و ما را ترك كرده‌ای... 📚 ، جلد ۲، فصل ۶۲ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@Masafe_akhar
830.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‍ 🔰 🔆 امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: 📝 خداوند چهار چیز را در چهار چیز مخفی کرده است: 1⃣ را در پنهان كرده، پس هيچ طاعتي را کوچک نشمار چرا كه ممكن است رضایت خدا در همان باشد و تو نداني؛ 2⃣ خود را در از خود مخفي كرده است، پس هيچ گناهی را كوچك نشمار، چرا كه ممكن است خشم خدا در همان گناه باشد و تو نداني؛ 3⃣ خود را در پنهان كرده است، پس هيچ دعايي را كوچك نشمار، چرا كه ممكن است اجابت در همان دعا باشد و تو نداني؛ 4⃣ و خود را در ميان بندگانش پنهان كرده است، پس هيچ بنده اي را از بندگان خدا كوچك نشمار، چه بسا همان كس دوست خدا باشد و تو ندانی 📚 کمال الدین و تمام النعمة، باب۲۶ ،حدیث۴ 🌹 سلام ما بر دوست پنهان خدا در بین خلایق؛ (اللهم عجل فرجه) 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌
خداوندمتعال درشب درباره حضرت -عجل الله - به پیامبرش فرمود: 《او را بدارکه من او را ودوست دارنده اورادوست دارم》 📚مکیال المکارم بخش۸تکلیف 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌✉️
📛 ارتباط نامشروع دو پرستار! 🔸در یکی از دفعاتی که از بدنم بیرون آمد، یک دختر و پسر پرستار وارد اتاق من شدند. دختر خانم همین طور که با آن پسر صحبت می‌کرد رفت سراغ سِرُم من و مشغول بررسی شد. آقا پسر هم پرونده مرا نگاه کرد تا ببیند چه دارویی و در چه ساعتی باید داخل سرم شود. آنها به ظاهر کار و وظیفه خودشان را انجام می‌دادند. 🔸اما به محض اینکه به این دو نفر شدم وحشت سراپای وجودم را گرفت. من نه تنها باطن افکار آنها، بلکه نتایج فکر و آنها را به خوبی می‌دیدم من حتی اسم و مشخصات و محل تولد و پدر و مادرشان را به اسم می‌دانستم. این دختر خانم می‌کرد دل این پسر را به خود جذب کند در حالی که قبلاً با پنج پسر دیگر رابطه داشت. من حتی می‌توانستم بفهمم که چه کسانی قبلاً با او بودند. 🔸این پسر هم با چندین دختر دیگر داشت و به بسیاری از آنها قول ازدواج داده بود. او تلاش می‌کرد تا این دختر را هم برای مقاصد شهوانی با خود همراه کند. حتی می‌دیدم که وقتی می‌شدند فکر می کردند که الان چه بگوییم؟ دختر فکر میکرد چه تیکه ای بیندازم و او چه به من خواهد داد و..... من می‌دیدم که شیاطین بین آنها قرار گرفته و همین طور آنها را به ادامه این گفتگو تحریک می‌کنند. 📚 کتاب شنود 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 🕯 @masafe_akhar2 📌