eitaa logo
مصاف گیم
1.2هزار دنبال‌کننده
328 عکس
21 ویدیو
2 فایل
کانال رسمی مصاف گیم در پیام رسان ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 💠 نقد ، ! نام انیمیشن : -قسمت ۲(پایان) ⭕️ نقد انیمیشن 🔰 اما دیگر نکات موجود در انیمیشن باب اسفنجی در یک نگاه کلی: 1⃣ وقتی برنامه ای برای کودکان ساخته می شود که شخصیت های اصلی آن بر اساس هفت گناه کبیره شکل گرفته اند، مبحث آموزش غیر مستقیم به کودکان هم مطرح می شود و باید دقت نظر ویژه ای به آن داشت. 2⃣ رنگ زرد باب در وهله اول، بیشتر برای جذاب کردن و مهربان جلوه دادن او به کار رفته و این رنگ آسان ترین رنگ برای تشخیص و ماندگار شدن در ذهن کودکان است و با دیدن آن بلافاصله به یاد شخصیت باب می افتند. مشخص است که در پشت تک تک فاکتورهای طراحی یک شخصیت، تفکری قوی و کارشناسی شده وجود دارد و نباید از کنار آن سرسری عبور کرد. 3⃣ اما رنگ بندی شخصیت ها تنها به صرف جذابیت نیست و نشان همجنسگرایان یهودی در اردوگاه های نازی نیز از ترکیب دو رنگ صورتی و زرد به وجود آمده با زیرکی تمام در این انیمیشن به کار رفته است. بدین ترتیب این دو رنگ در ناخودآگاه کودک رخنه کرده و به مرور تأثیر مورد نظر تولیدکنندگان را در کودک به وجود خواهد آورد. 4⃣ طبق گفته اکثر منتقدین غربی، رابطه باب و پاتریک رابطه ای عادی نیست و با ریز شدن روی این رابطه، می توان الگوهایی از رابطه همجنسگرایان را در آن یافت. 5⃣ باب اسفنجی شخصیت انحصاری برگر کینگ است و به نوعی این انیمیشن مبلغ سبک زندگی غربی (مروج فست فود) هم محسوب می شود. با توجه به محبوبیت بالای این انیمیشن در کشورهای مختلف (و به طور خاص ایران)، در صورت ورود شعب برگر کینگ به ایران، امپراطوری فست فود تحت مدیریت غرب، بلافاصله با اقبال عمومی روبرو شده و فرهنگسازی غیر مستقیم آن ها در پذیرش فرهنگ غرب به شدت جلوه گر خواهد شد. این یعنی تهاجم فرهنگی و جنگ نرم... 📚منبع: کالبد شکافی بازی های رایانه ای 🖌نویسنده: محمود بلالی @Masafgame🎞
📌 نام انیمیشن : ( ) -قسمت ۱ 🔰 خلاصه داستان 🔺 رایلی دختر یازده ساله ای است که به همراه پدر و مادرش مجبور به ترک شهر خود می شوند و به شهر دیگری نقل مکان می کنند. پنج حس درونی( شادی، غم، خشم، ترس و نفرت) رایلی را کنترل و هدایت می کنند. در سراسر فیلم، زندگی رایلی در کشاکش فرمانبری و یا عدم فرمانبری از این احساسات و نتایج حاصل از مواجهه با پیش آمدهای گوناگون روز مره، روایت می شود. 🔰نقد انیمیشن 🔺 در نشست تحلیلی پس از فیلم آقای سید آرش حسینی (فیلمساز) نظرات ساختاری و فنی خود در مورد این انیمیشن را برشمرده و گفتند: نخست باید بر این نکته اذعان داشت که با فیلمی پرطرفدار و متفاوت مواجه هستیم. عنوان فیلم در مفهوم رایج و مصطلح به معنای پشت و رو/ ظاهر و باطن و در مفهوم لغوی و منطبق بر محتوای فیلم به معنای از درون به بیرون می باشد. 🔺 همانطور که در فیلم پیدا است، احساسات و عناصری از داخل یک اتاق کنترل و یا فرمان به هدایت کاراکتر اصلی فیلم می پردازند که موجب خلق رفتارهای بیرونی او می شود. شاید اولین ایراد فیلم را به همین عنوان فیلم بتوان وارد کرد که به هیچ وجه، مناسب سینمای کودک، فیلم کودک و به خصوص انیمیشن کودک نیست و ارتباطی که می بایست با مخاطب خود، در یک دنیای صمیمانه و فانتزی برقرار کند، حاصل نمی شود. 🔺 این فیلم، با یک رویکرد روانشناسانه، شخصیت شناسی و تربیتی در محتوا روبروست که با خلاقیت فوق العاده در فیلمنامه و همچنین در ساخت و پرداخت، به خوبی درخشیده است. این فیلم بر خلاف فانتزیهای قبلی آثار پیکسار به دنیای واقعی و استفاده از پرسوناژهای انسانی نزدیکتر است. 🔺 در این فیلم، دیگر اشیا و حیوانات سخن نمی گویند و جان ندارند. فیلمساز، این قالب و روش را برای انتقال مفاهیم مدنظر فیلمنامه، که بسیار هم سنگین و سخت هضم تر از محتوای فیلمهای رایج انیمیشن کودکانه می باشد، انتخاب کرده است. فرم و محتوایی که علاوه بر جذب مخاطب کودک، بزرگسالان را نیز به جهت آموزش الگوهای تربیتی و رفتاری و عمل به هدایت کودکان، در تشخیص و انتخاب راهکار مناسب ، جذب نموده است... ✅ کانال مصاف گیم👇 @MasafGame🎞
📌 نام انیمیشن : ( ) -قسمت ۲ 🔰نقد انیمیشن 🔺 این اثر، یاد آور دو سفر (سفر آفاقی، انفسی) و یا تاکید بر هجرت و لازمه اش در تکامل شخصیتی فرد می باشد. سفر اول یک سفر بیرونی است (آفاقی) که همان نقل مکان رایلی(شخصیت فیلم) به همراه خانواده اش از شهری به شهر دیگر می باشد و سفر دوم یک سفر درونی است (انفسی) که همان پیمودن مسیری پرتلاطم توسط عناصر شخصیتی و احساسات رایلی میباشد که ما را نیز به همراه خود می برد. 🔺 در میان حواس، شادی به عنوان لیدر مطرح می شود و گروهی متشکل از حواس و هیجانات را مدیریت می کند. به آن جهت که سن کاراکتر اصلی این اثر، یازده سال می باشد ؛ پیرو آن، مسایلی مطرح می شوند که با انتخاب عنصر شادی به عنوان رهبر احساسات دیگر، بسیار درست و به جا درک می شود. گویی که کودکان در این سنین بیشترین نیاز خود را در شادی می یابند و بیشترین فضای ذهنی آنان را نیز همین حس اشغال کرده است. 🔺 در کنار هم قرارگرفتن دو حس شادی و غم در مدتی طولانی برای پیداکردن راه حلهایی مناسب جهت روبراه کردن حالت روحی رایلی و نجات او از یک شرایط توام با خشم و یاس، خود جای تامل دارد و همچنین یاری و همراهی موثر تخیلات و خاطرات کودکی او را نیز نمی توان نادیده گرفت. 🔺 موضوع قابل تامل دیگر آن است که همه احساسات، حتی آنهایی که به ظاهر ویرانگر و مخرب می باشند؛ مانند حس غم و یا حس خشم، نیز در جا و وقت مناسب کارایی سودمندی خواهند داشت. مانند صحنه ای که عصبانیت بیش از اندازه عنصر خشم، باعث از بین بردن مانع (شیشه پنجره) می شود و شرایط بازگشت شادی به مرکز فرماندهی ذهن مهیا می شود. 🔺 این تعامل احساسات با یکدیگر شاید یاد آور بحث تناکح اسماء در عرفان اسلامی باشد که از با همبودگی حس ها با یکدیگر ما شاهد تکامل و زایش حواس جدید و نتایج جدیدی خواهیم بود همانگونه که نکاح بین اسماء الهی باعث بوجود آمدن اسماء و صفات الهی دیگری می گردد. موید این ادعا، اصرار فیلم برتعامل این حواس با یکدیگر است. ✅ کانال مصاف گیم👇 @MasafGame🎞
📌 نام انیمیشن : ( ) -قسمت ۳(پایان) 🔰نقد انیمیشن 🔺 سوالی در ذهن به وجود می آید که در تیپ سازی عناصر و هیجانات مخرب مانند یاس، تنفر و خشم و یا غم، طراحی درستی انجام شده است؟ آیا درست است که ما غم را یک کاراکتر کوتاه قد و چاق و با رنگی سرد ببینیم؟ آیا این طراحی یک ذهنیت منفی نسبت به افرادی با این خصوصیات در زندگی دنیایی کودک نمی سازد ؟ و یا این یک تخیل بسیار کارساز و مفید بوده است ؟ و یا آنکه در دنیای تخیل به وسیله ویژگیها و المانهایی اجازه چنین تیپ سازیهایی را داریم؟ علم روانشناسی در این باره چه می گوید؟ 🔺 بیننده خاص این اثر، کودکان هستند و از آنجایی که می دانیم قوه تخیل، شبیه سازی و همذات پنداری در آنها بسیار قوی است، شاید بهتر می بود هر پنج حس را با یک شکل و شرایط ظاهری به نمایش در می آورد و با المانهایی نظیر رنگ و نور و... این حواس را از هم متمایز می کرد. 🔺 به طور کلی در این اثر بیننده دچار سردرگمی در تشخیص جایگاه حواس و تعقل و... می گردد به طور نمونه مشاهده می کنیم که رایلی به عنوان یک شخص، هیچ گونه تعقل و توانایی ندارد و فقط 5 حس و یا هیجان مطروحه، بر او مدیریت می کنند و او به عنوان یک فرد، هیچ گونه دخل و تصرفی بر روی اعمال و رفتار خود ندارد. در واقع در این اثر، خودی دیده نمی شود و هویت رایلی را حواس او بوجود می آورند و اینجا است که سوالِ چه چیزی، من را من می سازد؟ بی جواب می ماند و یا حداقل به جواب محکمه پسندی نمی رسد. 🔺 مساله مهم دیگری که در این اثر سوال بر انگیز می شود این است که چرا حواس مثلا حس و هیجان شادی لنفسه، شادی نیست؟ و یا به عبارت دیگر صرفاً شادی نیست بلکه نسبتاً شادی است و گاهی حس شادی، دچار غم و اندوه می شود؟ و آیا حواس دارای تعقل و انتخاب هستند؟ 🔺 از نظر سینمایی شاید بتوان ایرادی دیگر به پنج کاراکتر ذهنی اثر وارد کرد. برخلاف دو کاراکتر شادی و غم، که کاملاً به عنوان شخصیت آنها را میپذیریم؛ تنفر، خشم و ترس در جایگاه تیپ باقی مانده اند و هر چقدر غم و شادی در این امر موفق می باشند سه کاراکتر و حس دیگر چنین به نظر نمی آیند. 🔺 آیا انتخاب این پنج حس به عنوان عناصر اصلی شخصیتی از روی یک الگوی اثبات شده روانشناختی بوده و یا این انتخاب می تواند نسبت به کشور تولید کننده و تفاوت های جوامع، متغیر باشد؟ آیا به عنوان مثال اگر این فیلم در کشور دیگری ساخته می شد، امکان رهبری و کنترل اصلی ذهن کودک به دست حس غم سپرده می شد؟ 🔺 در اینجا می توان گفت که نتیجه درست، دقیقاً تحلیل تفاوت و شناخت جایگاه مفهوم دو واژه واقعیت و حقیقت است؛ شاید این پنج حس، حس های اولیه شخصیتی هر فردی در هر جای دنیا باشد ولیکن واقعیت این است که ما شاهد غلبه ی تشکیکی حواس بنابر شرایط سیاسی، جغرافیایی و جامعه شناختی و... در جوامع مختلف هستیم. 🔺 پیت داکتر کارگردان این اثر به همراه تیم خود، جهانِ کودکی را، چنان پر از هیجانات پر تاثیر و زیبا ساخته است که تو گویی هیچ کودکی پس از تماشای این اثر تمایلی به پای نهادن به سنین بالاتر نداشته باشد و شاید این مهم نیز شبهه ای دیگر براین فیلم تاثیر گذار باشد.! همچنین آنچه از تیتراژ پایانی پیداست، این انیمیشن قسمت دومی نیز خواهد داشت که بی شک پاسخ بسیاری از ابهامات در آن فرصت، داده خواهد شد. ✅ کانال مصاف گیم👇 @MasafGame🎞
📌 نام انیمیشن : ( ) -قسمت ۱ 🔰نقد انیمیشن 🔺 شاید بهترین توصیف از فیلم خيزش نگهبانان “واقعیت و خیال” باشد. فرم و محتوای فیلم بین واقعیت و خیال است. تمام اشیا با جزییات بالای تصویری و حرکتی، ظاهر و رفتاری واقعی دارند. حركات بدني و رفتاري شخصيت ها با دقت شبيه سازي شده اند. آب و یخ و برف نیز همینطور. اما چهره ها و بدن ها کارتونی هستند. همین تضاد واقعیت و خیال در داستان فیلم نیز به چشم می خورد. 🔺 انيميشن نگهبانان كه با بودجه اي عظيم ساخته شده از مايه داستاني قدرت مند و به ياد ماندني اي برخوردار نيست. اما روايت قوي، صحنه بندي و تدوين متناسب، جزييات سه بعدي و رفتاري دقیق و تا حدودي شخصيت پردازي ها باعث جان گرفتن آن شده است. 🔺 مخاطب فیلم صرفا كودك تعريف نشده است. فيلم يك كودكانه شاد و خنده دار نيست بلكه انيميشني اكشن و تعليق دار است. تعلیق اصلی فیلم نیز از دوگانگی داخلی داستان قدرت گرفته است. اما دو گانگي هاي متعدد فيلم همانطور كه باعث ايجاد تعليق مي شود همانگونه هم به ضرر فيلم تمام مي شود. 🔺 تلفيق دنياي خرافي و واقعيت سوالي اساسي پيش مي آورد: بهتر نبود اين موضوع به صورت پويانمايي ساخته نمي شد؟ دنياي تخيلي شِرِك يا دنياي واقعي وال-اي به راحتي توسط مخاطب پذيرفته مي شود اما دنياي دوگانه و بي قاعده نگهبانان چطور؟ چرا سازندگان، انيميشني با اين هزينه هنگفت را اسير داستانی متضاد كرده اند؟ آيا جدا اين انيميشن ارزش اين هزينه هنگفت را دارد؟ 🔺 قهرمان هاي داستان موجودات تخيلي افسانه ها و قصه هاي كودكانه هستند. و ماجراي اصلي داستان مساله باور و اعتقاد بچه ها به ايشان است. يعني باور واقعي بودن تخيلات (یک دوگانگی دیگر). در اين بين شخصيتي منفي با ايجاد ترس و كابوس اعتقاد بچه ها را از بين مي برد. 🔺 در واقع جنبه مهم ماجرا مربوط مي شود به انتخاب هاي هدفمند سازندگان در قصه ای با موضوع “اعتقاد”. انيميشن نگهبانان با زباني كودكانه دغدغه اي به شدت بزرگسالانه را مطرح مي كند. گويي سازندگان حاضر شده اند تبعات انتخاب هاي عمدي خود را بپردازند حتي اگر به قيمت گزافي تمام شود. 🔺 نگهبانان راجع به موجوداتي است كه قهرمان هاي افسانه اي كودكانند. آنها موجوديت خود را از باور كودكان مي گيرند. يعني اگر كودكان اعتقاد و باور خود را به آنها از دست بدهند ضعيف شده و نهايتا از بين مي روند (ديده نمي شوند). متاسفانه فيلمسازان آشكارا تلاش كرده اند ماجراي فيلم را به دين و خصوصا مسيحيت تسري بدهند. 🔺 از نقش خدا گونه ماه گرفته تا بابانوئل و خرگوش عيد پاک و انطباق دنياي ناديدني ها با دنياي پس از مرگ و … . نشانه هاي ريزتر متعددي نيز در اين باره موجود است. مانند نماد G، اجنه راهب گونه، عصاي پيامبري، مراسم رسمي شدن نگهبان و …. كه همه و همه دلالت بر انتخاب هاي عمدي و تاكيد سازندگان بر اين شباهت هستند. اما هيچ يك از نشانه ها به اندازه موضوع اصلي داستان مهم، تاثیرگذار و آسیب زننده نيستند. ✅ کانال مصاف گیم👇 @MasafGame🎞
📌 نام انیمیشن : ( ) -قسمت ۲ 🔺 در واقع انيميشن نگهبانان را مي توان به گونه اي طرفدار و مبلغ مزورانه اعتقادات تلقی نمود. بخصوص كه به روش هاي گوناگون شخصيت منفي خود را شيطان نمايش مي دهد. از سوي ديگر تاكيد مي كند اگرچه ما قهرمانان را نمي بينيم اما آنها وجود دارند. ولی باید در نظر بگیریم که مخاطب بزرگتر فيلم با سوالاتي جدي تر روبرو مي شود و در قياس با زندگي واقعي، نتايج متفاوتي به دست می آورد: 🔺 اگرچه دنياي ناديدني ها وجود دارند اما زاييده و متكي به اذهان است. اگر افراد باور هاي خود را از دست بدهند اين دنيا نيز محو مي شود. در حقيقت اين اعتقادات ساخته و پرداخته توهمات اند. در صحنه رويارويي پاياني فیلم، كودكان هستند كه از قهرمانانشان (باورهاي ساختگیشان) دفاع مي كنند. حال آنكه انتظار مي رفت ماه (خدا) از هر دو دفاع كند! 🔺 به همين دلیل است كه قهرمانان فيلم تلاش مي كنند خود را و يا آثاري عيني (ديدني) از خود را به کودکان نمایش دهند. چرا كه منطق فيلم مبتني بر اين است كه ديده نشدن برابر نوعي مرگ است (يكي از باورهاي پايه اي اجتماعي غرب). 🔺 قانون “ببين تا باور كني” موتور محرك فيلم است. پسركي كه در حال از دست دادن اعتقادش است ملتمسانه از عروسكش مي خواهد تكانی بخورد. او كه با ديدن اثر سرماي جك او را باور مي كند نهايتا مي تواند او را ببيند. اين دقيقا منطبق با منطق و شعار مسيحيت است كه مي گويد:”ايمان بياور تا بداني” 🔺 از تمام نكات بالا و نشانه هاي فيلم شايد به نظر برسد با انيميشني مبلغ مسيحيت طرفيم، اما از ياد نبريم كه دنياي قهرمانان فيلم (دنياي اعتقادي) يك دنياي تخيلي متعلق به كودكان است! در واقع اقتباس هاي عين به عين از باورهاي مسيحي و نسبت دادن آنها به كودكان چه نتيجه اي براي بزرگسالان دارد؟! 🔺 تنها بزرگسال ناطق فيلم مادر پسرك است كه از او مي پرسد با چه كسي صحبت مي كني؟ او پاسخ مي دهد: “جك فراست” و مادر او را با اعتقادات بچه گانه اش تنها مي گذارد. ✅ کانال مصاف گیم👇 @MasafGame🎞
📌 نام انیمیشن : ( ) -قسمت ۳(پایان) 🔺 اما مهم ترين رندي فيلمسازان هيچ يك از موارد بالا نيست. آسيب زننده ترين جنبه ماجرا هيچ ارتباطي به نشانه ها و نماد ها و …. ندارد بلكه امري كاملا خودآگاه و داستاني و منطقي است. در واقع بزرگترين خلط مبحث فيلم يكسان پنداشتن دنياي خرافات و دنياي اعتقادات است. همه ما بزرگسالان مي دانيم كه قهرمانان فيلم تا چه اندازه خرافي و وهمي هستند، اما فيلم با كشاندن موضوع به اعتقادات و باورها، اين دنياي وهمي را با دنياي اعتقادي اديان يكسان مي كند. در نتيجه ذهن مخاطب با اين ترفند منطقي گرفتار اين پرسش مي شود كه نكند تمام اين باورها و اعتقادات و … زاييده تخيلات مردمي كودك صفت باشد؟ 🔺سوالي كه با توجه به انحرافات و ناخالصي هاي باورهاي مسيحي به راحتي مي تواند مسير فكري اشخاص را تغيير دهد.اما در باره اعتقادات اسلامي دو نكته لازم به ذكر است. اول آنكه رويكرد اسلام در پذيرش باورهاي ناديدني بسيار منطقي و مستحكم است. و محقق با اندكي تلاش مي تواند از اين شک خلاصي يابد. 🔺 مردى صحرانشین از امام محمد باقر علیه السلام پرسید: آیا خداى را به هنگام عبادت دیده اى؟ امام باقر علیه السلام فرمود: من خدایى را كه ندیده باشم عبادت نمی کنم. 🔺 مرد گفت: چگونه او را دیده اى؟ امام فرمود: چشم ها او را به دیدن آشكارا ندیده است ولى قلب ها با حقیقت ایمان او را مشاهده كرده است. (احقاق الحق، جلد12) 🔺 اسلام مفهوم دیدن را تنها منحصر به چشم و تعین نمی داند. عقل چشم و پيامبري ديگر است كه خودش نيز نا ديدني است! ديدن ناديدني ها در اسلام امری عقلاني است و در اندیشه اسلام فاصله ی معنا داری بین عقل و خیال مشخص شده است. 🔺 دنياي غيب دنيايي موهوم و خرافاتي نيست و اسلام به شدت بين اين دو تفاوت مي گذارد و نسبت به وارد شدن خرافات به اعتقادات حساس است. دین اسلام همواره بر انتخاب عقلاني تاكيد مي كند و شرط “ايمان بياور تا بداني” را تاييد نمي كند. درواقع بر عكس محتواي اين انيميشن، اعتقاد صرف به لمس شدنی ها بچه گانه ترين شیوه نگرش به دنياي پيرامون است. 🔺 اما نكته دوم تاسف تلخي است كه اين انيميشن براي ما به ارمغان مي آورد. هنگامي که با پشتکار و مهارت مي توان با استفاده از چند داستان موهوم، جايگاه حق و باطل را جابجا نمود چرا ما نتوانيم با اعتقاداتي محكم، جذاب و عقلاني صدايي در اين گنبد دوار بيفكنيم؟ چند فيلم و انيميشن در جهت استحكام بخشي به اين باور ها ساختيم؟ چند داستان تطبيقي را به زبان عام يا كودكانه نمایش دادیم؟ از آن حداقلي تر: چند اثر براي “معرفي” باورهايمان ساختيم؟ ✅ کانال مصاف گیم👇 @MasafGame🎞
📌 💠 نقد ، ! نام انیمیشن : ( ) -قسمت ۱ 🔰 نقد انیمیشن 🔺 انيميشن فوق العاده اي نيست، درونمايه اي تكراري دارد، دنيايي به شدت دور، شوخي هاي اندك و كم نمك، داستان و ديالوگ هاي كمي سنگين، با غلبه اكشن و خشونت و سرشار از نمايش هاي جنسي است. محصول حقيقتا كودكانه نيست و در حوزه بزرگسال نیز اتفاق دندانگيري نيست (با آنكه بهتر از است). به علاوه فضاي داستان در چهار نسخه انيميشن عصر يخبندان به اندازه كافي دستمالي شده است. از اين رو اگر آن را نديده ايد هيچ چيز را از دست نداده ايد. 🔺 داستان درباره خانواده اي غارنشين است كه در دوران تحولات زمين ( تقسيم قاره ها) غار خود را از دست داده و با همراهي پسري دانا به اكتشاف سرزمين و تفكري جديد مي روند. از آنجا كه سازنده اين فيلم همان سازنده “چگونه اژدهاي خود را تربيت كنيد” است، موارد متعدد مشترك و حتي تكراري وجود دارد: از مايه های داستاني “مقاومت پدر در برابر تغييرات جديد و سرانجام تسليم او” تا ” استفاده از مغز و تكنولوژي به جاي بازو” و “تبديل دشمنان به دوستان” كه دقيقا مشترك است. حتي شباهت هاي تصويري بين شخصيت ها هم وجود دارد. 🔺 اما آنچه باعث مي شود تا كرودز را نقد كنيم صرفا محتواي خاص آن است. چرا كه اين انيميشن بنيان هاي فكري غرب را با ظرافت تصوير كرده است. داستاني درباره دين، تكامل و مدرنيسم. (موضوع انیمیشن قبلی شرکت نیز ایمان بود) در توصيف فيلم مي نويسند: “اولين خانواده مدرن” يا “پايان غارنشيني”. 💠 الف: داروینیسم 🔺 اساس داستان در توجيه و توضيح فرضيه داروين است. داروين معتقد بود انسان از نسل ميمون بوده و طي زمان يا جهش ژنتيكي تكامل يافته است. اين تصورات كه هنوز هم در حد فرضيه باقي مانده است، دستاويزي ظاهرا علمي براي انكار خدا تامين مي كرد. از اين رو سالهاست با تمام قوا اين فرضيه براي تمامي سنين آموزش و تبليغ مي گردد. 🔺 نام دختر نقش اول داستان eap است. لغطي بي معنا كه از تركيب ape (ميمون) و يك كلمه ديگر ساخته شده است. شكل بدني و جمجمه اين خانواده (خصوصا پدر) دقيقا برگرفته از تخيلات داروين در روند تبديل ميمون به انسان است. داروينيست ها سير تبديل ميمون به انسان را مرحله بندي كرده و براي هر دوره خصوصياتي وضع كرده اند. در اولين برخورد گاي (پسر دانا) با خانواده غارنشين، او شروع به توضيح اين نسل مي كند و خود را از نسل بعدي مي داند. شكل سر و هيكل او نيز متفاوت است. 🔺 حتي در فراز ديگري از آموزش هاي خود درباره مغز صحبت نموده و تفاوت خود را در توانايي ايده پردازي (ابزارسازي) مي داند. اين بخش نيز دقيقا منطبق نظريات داروين است. جنبه ديگري از اين روايت حضور انواع گوناگون موجودات عجيب و غريب است. موجوداتي تخيلي كه از تركيب حيوانات آشناي امروزي با هم پديد آمده اند. گويي تمام اين موجودات مطابق نظر داروين يا اجداد حيوانات فعلي اند و يا حذف شده اند. تخيلاتي مانند تخيلات داروين اما واقع نمايي شده. ✅ کانال مصاف گیم👇 @MasafGame🎞
📌 💠 نقد ، ! نام انیمیشن : ( ) -قسمت ۲ 🔰 نقد انیمیشن 1⃣ روش یک: اگر میمون انسان نشد، انسان را میمون کن! 🔺 بايد توجه كنيم جز چند جمجمه مشكوك دليلي بر وجود اين نوع ميمون وجود ندارد. اگر فرضا گونه اي از ميمون انسان نما وجود داشته باشند هيچ دليلي وجود ندارد كه آنها انسان بوده اند. مساله اصلي نگاه حقارت بار داروين و … به انسان است درحالي كه تفاوت هاي عميقي بين انسان و ميمون وجود دارد. مساله زبان تنها يك نمونه بي پاسخ است. پيچيدگي هاي دروني انسان و قدرت تعقل او بسيار فراتر از يك تغيير اندازه در جمجمه است. 🔺 در اين انيميشن نيز اين نقص پيداست. گاي به عنوان نسل بعدي انسان با نسل قبلي هيچ تفاوتي ندارد. تنها كمي تجربه و شناخت بيشتري از پیرامون دارد و اندكي باهوش تر است.(هرچند تمام ایده های او در مقابل ایده کشتی هیچ نیست!) و اساسا ما نيز تفاوت جدي اي با آنها نداريم! و امروز با نگاهي به اطرافمان انواع بهره هاي هوشي و حتي انواع اشكال جمجمه را مي بينيم. 🔺 اين همان حربه كودكانه هميشگي است: داستان را بر اساس نتيجه بنويس! تنها هيكل و چهره ها را بر اساس تخيلات جمجمه اي مي سازند به علاوه كمي تفاوت رفتاري و هوشي. بدون هيچ توضيحي درباره مسايل بغرنجي مثل شكل گيري زبان، نحوه شكل گيري فرهنگ و خانواده، درك قانون، چگونگي تغييرات همزمان در زنان و مردان و بقاي نسل، چرايي تغييرات فيزيولژي بدن، چگونگي تغييرات فكري و فلسفي و انبوهي از تغييرات لازم براي تبديل يك ميمون به انسان! نكته همين است كه موجودات اين انيميشن انسان كامل و امروزي هستند كه تنها ظاهرا كمي به ميمون شباهت دارند. ساده انگاري موضوع و ساده پنداري مخاطب. 2⃣ روش دوم: مفهوم پيشرفت را با تكامل مخلوط کن! 🔺 در ادامه همين روند ساده انگارانه، هر پيشرفتي به تكامل تعبير مي شود. اگر پدر خانواده به ذهنش فشار مي آورد و يك ايده مي دهد، به معني تكامل نيست، بلكه تنها يك پيشرفت كوچك است. اگر اين تكامل است پس بايد اينشتين و اديسون و ابوعلي سينا و فرزندانشان نسل بعدي انسان باشند: انسان هايي با كله هاي گنده تر!!!! 🔺 اگر اين همه موجودات تركيبي وجود داشته اند پس فسيل هايشان كجاست؟ و چرا ما اكنون پا درآوردن ماهي ها و پرواز سوسمارها را نمي بينيم؟ اتفاقا در اين حوزه نيز مفهوم پيشرفت و تكامل مخلوط شده اند. گونه هاي مختلف تاحدودي خود را بر شرايط انطباق مي دهند اما هيچ گاه پاي اضافه در نمي آورند! حقيقتا نظريه اي چنين سست بنيان به مبلغاني تخيلي و مخلوط كردن مفاهيم نياز دارد. ✅ کانال مصاف گیم👇 @MasafGame🎞
📌 💠 نقد ، ! نام انیمیشن : ( ) -قسمت ۳ 🔰 نقد انیمیشن ب: غار دين و نور علم 🔺 بسياري اين انيميشن را بهترين بازنمود “مُثُل افلاطون” مي دانند. وارد اين بحث نمي شويم و از زاويه ديگري به داستان مي پردازيم. 🔰 تقابل علم و باور 🔺 يكي از كلمات كليدي انيميشن، rules (قانون، قاعده و دستور) است. پدر براي حفظ خانواده به قواعدي معتقد است. قواعدي كه عموما سلبي هستند و با علامت يك دست خوني مشخص مي شوند. قواعدي كه خانواده را ملزم به حضور در غار مي كند. اما با تغيير شرايط مشخص مي شود كه قواعد ديگر به درد نمي خورند. صحنه از بين رفتن غار و شكسته شدن سنگ با علامت دست خوني نمايش اين تغيير است. 🔺 بعد ها نيز افراد خانواده يك به يك در برابر پدر معتقد مي ايستند و نهايتا پدر نيز تسليم مي شود. اصولا جرات تغيير اگر با درايت همراه باشد بسيار ارزنده است. و گذار از اصول و قوانين دست و پاگیر نيز تصمیمی است مهم. همين نكات باعث تحسين عده اي از منتقدان شده است. اما اين پيام ارزشمند با نگاه جانبدارانه سازندگان آشكارا و عامدانه به ابزاري مخرب تبديل مي شود. 🔰 سطح اول: شروع مدرنيسم 🔺 تلاش زيادي صورت گرفته تا يك سمت ماجرا خيلي بد و سمت ديگر خيلي خوب باشد. قوانين و قواعد پدر كه براي حفظ خانواده بودند مدام به عقب ماندگي، در غار بودن، تاريكي و ضلالت و در عوض ايده هاي پسر همواره درست، پيشرفته، روشنايي و حركت به سمت خورشيد!! توصيف شده است. اين اغراق در مرزبندي تا آنجا صورت مي گيرد كه حتي پدر هم تلاش مي كند تا شبيه پسرك شود. 🔺 به علاوه استفاده عامدانه و هم تراز از الفاظ rules (قواعد) fear (ترس) terror (وحشت) از يك سو و تاكيد بر مخالفت شديد پدر با هر چيز جديد (new) و متفاوت (different) چه معنايي مي دهد؟ چهره اي كريه مخالف آزادي از پدر و چهره اي درخشان و پيشرو از پسرك. دقيقا همان شعار و شعور مدرنيسم:”نو هميشه بهتر از كهنه است” حال آنكه هيچ عقلي نمي گويد يك پديده تنها به دليل جديد بودن خوب و صحيح است يا بالعكس. 🔰 سطح دوم: مخلوط كردن قانون، باور و خرافه 🔺 فيلم سعي ميكند قوانين حفاظتي پدر را نوعي باور جلوه دهد. كلمه كليدي اين ماجرا story است. پدر سعي مي كند تمام افراد به قواعد ايمان داشته باشند. تبديل اين قوانين ابتدايي به باور يك بي انصافي بزرگ است. حال آنكه در اديان روند كاملا برعكس است. ابتدا اعتقادات ايماني و باور ها مي آيند و سپس قوانين و شريعت پذيرفته مي شود. حتي گاهي مرزهاي متفاوتي نيز پيدا مي كنند. و حتي قوانين مهمي مانند راستگويي نيز بسته به موقعيت بايد نقض شوند. ✅ کانال مصاف گیم👇 @MasafGame🎞
📌 💠 نقد ، ! 🎞 نام انیمیشن : ( ) -قسمت ۴(پایان) 🔰 نقد انیمیشن ب: غار دين و نور علم 🔰 سطح دوم: مخلوط كردن قانون، باور و خرافه 🔺 بي انصافي بزرگ تر اينجاست: جايي كه باور را در برابر علم و دانايي قرار مي دهد. دو سمت ماجرا را ببينيم: يك طرف (caveman) غارنشين متحجر معتقد و طرف ديگر (ideaman) مرد مدرن پيشرفته عالم. در حالي ماجراي اصلي بايد بين علم و جهل باشد يا ايمان سالم (دين) و ايمان ناسالم (خرافه). اما فيلم با بي رحمي آگاهانه كليت باور و اعتقاد (چه صحيح و چه خرافه) را همراه با جهل در يك سو گذاشته و در طرف ديگر علم را قرار داده. دقيقا ترفند ديگري از مدرنيسم. حال آنكه پيامبران خود بت شكن بودند. 🔺 وقتي غار فرو مي ريزد جنگل زيبايي پيدا مي شود. در واقع قوانين محافظتي پدر (كه به ايمان تشبيه مي شود) مانع اصلي پيشرفت ايشان تلقي مي شود. اما دنيا تغيير مي كند و قوانين (دين) قديمي پاسخگوي دنياي جديد نيست. دنياي جديد قلمرو گاي است. پسري با آتش و علم. علم به اين خانواده آزادي مي دهد و آنها را به سمت نور مي برد. دقيقا همان قصه هاي مدرنيسم براي تقابل دين با علم. حال آنكه اتفاقا دين روشنگر بخش هاي تاريك و نادانسته بشر است مانند مرگ، خدا و خود. محدوديت هاي ديني نيز در جهت شكوفايي است نه حبس. 🔰 سطح سوم : دين eap : ape+eve 🔺 در فيلم آشكارا از داستان هاي انبيا و اديان استفاده شده است. نام Eap حاصل تركيب ape و eve (حوا) است. همين دختر است كه با شكست قانون پدر باعث تغيير مكان زندگي و دستيابي ايشان به بهشت واقعي مي شود. صحنه ملاقات با آتش مطابق و يادآور داستان حضرت موسي است. پسري با آتش عينا مطابق پرومتئوس است. اتفاقا اين پسر نيز نه تنها منجي است بلكه علم را نيز به انسان مي آموزد. 🔺 نام guy (پسر) به شدت هوشمندانه انتخاب شده است. زيرا هم مي تواند تلقي “آدم” باشد (در برابر حوا) و هم لقب مسيح (پسر). او را انكار مي كنند، درون تنه درختي به دوش مي كشند (تصليب) و تنها او توانايي عبور روي سطح ناهموار را دارد (راه رفتن روي آب). حتي براي پيروان شامي بوقلمون مانند تهيه مي كند. او منجي است. از اتفاقاتي عظيم و زمين لرزه بيم مي دهد و از tomorrow (فردا) مي گويد و از زندگي بهتر. حركت به سوي نور و خورشيد و تعالي. 🛳 ايده پدر هم به وضوح كشتي نوح است. 🔺 همه اين آسمان ريسمان ها در يك كلمه جمع مي شود: story (داستان). همان كه شب ها براي ايمان بيشتر پيروان ميگفتند. اين انيميشن آشكارا اين ايده را دنبال مي كند كه تمام ماجراهاي انبيا و اديان و … داستان هايي بيش نيستند جامانده از تاريخ بسيار دور. داستان هايي كه هر يك در زمان خود معنايي متفاوت از اكنون داشتند. مثلا معاد يا روز فردا همان وعده پسر به بقيه براي نجات ايشان بوده و بهشت همين سواحل خودمان! religion : story 🔺 در واقع اين توجيه داروينيست ها براي پيام پيامبران است: قصه. آري وقتي خدا انكار مي شود بايد تمام نشانه ها و پيام ها نيز پاك و تحقير شوند. اينجاست كه اهميت قرآن درك مي شود. متني تحريف نشده از سوي خداوند. و البته تنها همين پيامبرانند كه پاسخ هايي باور پذير درباره سوالات اساسي بشر داده اند: مرگ، خدا، انسان، روح، خواب، زندگي، معنا، جاودانگي و … به علاوه كثرت روايت شاهدان و اعتماد راويان خود دليلي ديگر است بر تمام تاريخ و از جمله پيامبران. 🔺 انيميشن كرودز يك دوره آموزشي داروين و آغاز مدرنيسم است. كرودز اگرچه محصول قدرتمندي نيست اما با ظرافت خيالبافي شده است. در پايان بد نيست مقايسه اي بين بشر مدرن امروز و اين خانواده بدوي (پدران ميمونشان) داشته باشيم. چه تفاوتي دارند؟ بشر امروز تنها تجربه بيشتر و ابزارهايي بهتر دارد، و البته درندگي بيشتر! حتي پوشش لباسشان نيز اگر بدتر نباشد بهتر از اين غارنشينان نيست!! بايد از مدرنيسم پرسيد: پس معناي تمدن چيست؟ 🖌 نویسنده: علی فارسی ✅ کانال مصاف گیم👇 @MasafGame
📌 💠 نقد ، ؟! نام انیمیشن : ( ) -قسمت ۱ 🔰 نقد انیمیشن 🔺 تمرکز بر فردیت بتمن و فاصله گرفتن از المان‌های جهان لگویی سبب می‌شود این فیلم را یک نمونه خانوادگی از مجموعه سریال خانوادگی بتمن به حساب آوریم. پس از موفقیت انیمیشن سینمایی «لگویی»، حالا نسخه بتمنی آن ساخته شده است. بتمن در فیلم «لگویی» که سه سال پیش منتشر شد، یک شخصیت جانبی درآن فیلم بود اما در نسخه لگویی جدید، شخصیت اصلی فیلم محسوب می‌شود. 🔺 اگر فیلم «بتمن لگویی» را در ادامه مجموعه لگویی ارزیابی و بررسی کنیم، نسخه لگویی بتمن، هجو، نقد و هزل‌نگاری از قهرمان نقاب‌دار، شنل‌پوش، ‌گوشه‌گیر و سرمایه‌داری است که باید به جنگ با تبهکاران برود. کمدی فیلم نشات گرفته از شخصیت بتمن در کتاب‌های مصور «دی‌سی‌کمیک» است. درباره میلیاردر خود محور، خودشیفته و مردم‌گریزی که در قلعه‌ای بالای کوه، دور از مردمی که مدعی حمایت از آنان است، زندگی می‌کند. 🔺 در بتمن لگویی بوضوح و به صورت مشخصی نشان داده می‌شود این سمبل سرمایه‌داری منزوی، فقط برای خودش و با دشمنان خودش می‌جنگد و مردم یا به عبارتی جامعه پیرامونی‌اش کمترین اهمیت را برایش دارد. از سوی دیگر بتمن باید با بزرگ‌ترین دشمنش، یعنی تنهایی مبارزه کند. در واقع بتمن با تبهکاران می‌جنگد تا بر تنهایی فردی خودش فائق آید و بتمن‌لگویی به صراحت بر این مساله تاکید دارد. 🔺 بتمن لگویی از تمام المان‌ها، نشانه‌ها و تمهیداتی که بتمن را محبوب تماشاگران می‌کند، بهره‌برداری می‌کند اما نتیجه‌ای معکوس از بتمن به مخاطب ارائه می‌دهد. داستان بتمن پتانسیل‌های فراوانی دارد برای هزل‌نگاری درباره بتمن و جامعه‌ای که دلخوش به قهرمانانی پوشالی نظیر اوست. جامعه‌ای که براساس لیبرال دموکراسی، حرکت جمعی و قانون شکل گرفته است، چگونه به قهرمانانی می‌اندیشد که فراتر از قانون لیبرال دموکراسی حرکت می‌کنند. 🔺 این شخصیت افسانه‌ای با همین پیش فرض جعلی، بیش از 75 سال است در فرهنگ عامه آمریکایی جا خوش کرده و اتفاقا سمبلی برای تثبیت سرمایه‌دار و سرمایه‌داری است. پس از تماشای بتمن، علاقه‌مندان سینما درخواهند یافت همیشه باید منتظر منجی خاصی از طبقه بالادستی باشند درصورتی که طبقه بالادستی همان یک درصدی‌هایی هستند که 99 درصد مردم آمریکا را بلعیده‌اند. 🔺 بتمن لگویی در هجو و نقد بتمن، در کاربردی‌ترین شکل تالیفی، جایگاه سرمایه محور این قهرمان را زیرسوال می‌برد. اما نکته عجیب در متن فیلم این است که خیلی ‌از منتقدان، شخصیت بی‌عرضه بتمن را در این فیلم به دونالد ترامپ تشبیه کرده‌اند و البته با ظرافت خاصی، طرح مالیاتی ترامپ از جمله سوژه‌های طنز فیلم است. بتمن‌لگویی بخوبی فیلم اول نیست و شاید 10 درصد جذابیت و حلاوت فیلم اول از مجموعه لگویی را هم ندارد. تمرکز بر فردیت بتمن و فاصله گرفتن از المان‌های جهان لگویی سبب می‌شود این فیلم را یک نمونه خانوادگی از مجموعه سریال خانوادگی بتمن به حساب آوریم. 🔺 البته باید این مساله را در نظر گرفت که جهان لگویی فرصت خوبی برای نقد و هجو بتمن است. لحن نقادانه فیلم بتمن‌لگویی را باید در شیوه کار کارگردان، کریس ‌مک‌کی در اثر دیگری از او جستجو کرد. «جوجه رباتی؛ جنگ ستارگان» را کریس مک‌کی هفت سال قبل از ساخت بتمن لگویی کارگردانی کرده و حتی سریالی مستقل از آن را با عنوان «جوجه رباتی» ساخته است. مک‌کی در هجو، نقد و هزل نگاری از ابر قهرمانان پوشالی سینما به یک استادکار درجه یک بدل شده است.جوجه رباتی سریالی است که علاوه بر هجو ابرقهرمانان سینمایی، سوژه‌هایی را در نقد و هجو سلبریتی‌ها و آنچه به غلط وارد فرهنگ عامه آمریکایی شده را در محتوای خودش دارد. کریس مک‌کی در آن فیلم اصرار دارد فرهنگ آمریکایی توسط چهره‌های سرشناس و ابرقهرمانان پوشالی مبتذل شده است. 📚 منبع: جام جم آنلاین ✅ کانال مصاف گیم👇 @MasafGame🎞