مصارع عشاق
قسمت۳
حضرت اباعبدالله الحسین در آنجا ایستاد و گفت هرکس حریف ماست بیاید و قدم بگذارد. تمام انبیاء، تمام ملائکة الله، همهی مرسلین، تمام اجنه و قوای عالم همگی گفتند که یا اباعبدالله! ما هستیم! حضرت با دست اشاره کرد که نه! نیستید! اینجا #وادی_اطلاق است، اذن خواستند که بیایند و کمک کنند. حضرت از باب شفقت به ایشان گفت که نه، اینجا جای شما نیست. ۷۲ نفر میتوانند به اینجا بیایند، عباس بن علی است که میتواند به اینجا بیاید، تازه، آنها نیز به مدد منِ حسین میتوانند به اینجا بیایند. اینجا جایی است که در آن، حضرت عباس بن علی میگوید قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ، دلم گرفته است... کربلای عشق اینگونه جایی است، اینجا امام حسین است که پشت عباس را به #خاک_عشق می کوبد! ورنه شمر که نمیتواند عباس را به زمین بیندازد! شمر کجا و عباس بن علی کجا!! هرکدام از این عشاقی که در کربلا میبینید افتادهاند، اینها را حسین علیه السلام انداخت وگرنه آن دشمن دون حریف اینها نبود...
اباعبدالله الحسین میفرماید که اینجا وادی عشق مطلق است و عشق مطلق منزه از هر قیدی است. عشق مطلق، وادی #بی_حدی است. اینجا حد راه ندارد! به محض اینکه ذرهای در کسی قید و تعلق باشد نمیتواند وارد کربلا شود، نمیتواند جمال مطلق را شهود کند. دیدن جمال مطلق حسینی، فنای اتمّ در امام حسین را میطلبد لذا امام حسین علیه السلام در آنجا ایستادند و فرمودند «هل مِن ناصر یَنصُرُنی»، به لبیک ملائکه و انبیاء نه گفتند و گفتند که شما نمیتوانید به اینجا بیایید. اصلا جای شما اینجا نیست. هیچ کس جز چهارده معصوم و این شهدای کربلا و واحداً بعد واحد به آن مقام راه پیدا نکردند...
اباعبدالله الحسین علیهالسلام میفرمایند: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ». این گرفتگی ناشی از وصول به عشق مطلق است و بلا، بلای محبت است. عشق مطلق حاصل نمیشود مگر به جمال مطلق. اگر شما بخواهید جمال مطلق را مشاهده کنید باید عاشق شوید. جناب سهروردی در تعریف عشق آورده است که مشتق از عَشَقه است. عشقه هم یک گیاهی است مثل پیچک که به دور یک درخت دیگر آنقدر میپیچد تا آن را خشک میکند و از بین میبرد، این عشق است. معشوق اولین کاری که میکند این است که به دور عاشق میپیچد آنقدر که او را از بین میبرد و هستی او را از او میگیرد. اینگونه است که انسان میتواند جمال مطلق را مشاهده کند وگرنه جمال مقید را همه میبینند. نظام هستی جمال مقید الهی است. زیبارویان این عالم کم نیستند اما جمال مطلق، حُسن ازلی است. در ابجد عدد حسن ازل با یوسف یکی است. عشق، حسن ازلی و ابدی است و حدی برای آن وجود ندارد. حسن ازلی حق متعال که از صبح ازلی طلوع کرده است، همه را عاشق و شیفتهی خودش کردهاست.
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
هرچه آغاز ندارد نپذیرد انجام
ادامه دارد
مصارع عشاق
قسمت ۴
عشق مطلق، اباعبدالله الحسین علیهالسلام است زیرا او حسن ازلی خداست. اصلا عشق برای آن که عشق شود، در خانهی اباعبداللهالحسین علیهالسلام رفت. یعنی عشق مادامی که در خانهی امام حسین علیهالسلام نرفته بود، خاصیت نداشت. عشق و عاشق و معشوق یکی هستند. وقتی عشق به خودش نگاه میکند، از حیث ناظر بودن میشود عاشق و از حیث منظوری معشوق. در روایت داریم که اسم اباعبدالله از اسم جمیل حق متعال مشتق شده است. پس حسین علیهالسلام جمال و حسن مطلق است لذا میگوید یا قدیم الاحسان بحق الحسین... در تعریف احسان هم گفتهاند اُعْبُدِ اَللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ. چه چیز را میبینی وقتی میخواهی خدا را عبادت کنی؟ باید جمال خدا را ببینی و جمال خدا امام است. اگر هم احسان را به دهش معنی کنیم، این معنی هم به جمال برمیگردد چون محسن کسی است که دهش دارد و دهش برای اسم رحمان خدا است؛
ادیم زمین، سفرهی عام اوست
بر این خوان یغما چه دشمن چه دوست
و رحمان همان تبارک است و تبارک در تقسیمبندی اسماء از اسماء جمیل حق متعال است. کربلا ظهور جمال است منتها جمال مطلق ظاهر نمیشود مگر در جلال مطلق.
عشق شوری در نهاد ما نهاد
جان ما در بوته سودا نهاد
بهر آشوب دل سوداییان
خال فتنه بر رخ زیبا نهاد
این خال فتنه جلال الهی است. لذا در عین حالی که کربلا مظهر جمال مطلق خداست، مظهر جلال مطلق خدا هم هست. یعنی جمال و جلال اینجا با هم جمع شدهاند. خامس آل عبا، امام حسین علیهالسلام، با پنجمین نفر از بنیامیه، یزید، در کربلا جمع شدند، یک پنج از این سو و یک پنج از آن سو، شد ده که همان عاشوراست. لذا در کربلا هم جمال مطلق رخ نمود هم جلال مطلق. چرا؟ چون تا جلال ظهور پیدا نکند و اغیار را از بین نبرد، جمال مطلق خودش را نشان نمیدهد.
به پرده بود جمال جمیل عز و جل
به خویش خواست کند جلوهیی به صبح ازل
چو خواست آنکه جمال جمیل بنماید
علی شد آینه، خیر الکلام قل و دل
جمال خواست تا خودش را نشان دهد امیرالمؤمنین علیه السلام آیینه جمال ازلی شد. بلکه هموست جمال و جلال اتم خدا!! این نظام هستی سرتاپا جمال است. جلال بعضی اوقات رخ مینماید و میگذرد. چه کسی تحمل جلال خدا را دارد، همهی ما از جلال گریزانیم! «لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ»(غافر/۱۶) اما یک روز موعد ظهور جلال هم سر میرسد. عاشق جلال را میخواهد. فردی از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم خواست که مرا از اصحاب آتش قرار بده، پیامبر فرمودند قرارت دادم. از ایشان دربارهی این اتفاق سوال کردند فرمودند این آتش عشق است، آتشی که اغیار را میسوزاند...
ادامه دارد
مصارع عشاق
قسمت ۵
امام حسین علیهالسلام در کربلا همه چیزش را فدا کرد. چه حقیقتی تمام هستی امام را که فرزندان و یاران ایشان بودند از ایشان گرفت؟ ظهور جلال، آن شمر نگون بخت خبیث را چه رسد که مقابل امام یارای ایستادنش باشد؟! بلکه جلوه جلال الهی بود که از آستین غیرت خدا که غیر سوز است برون آمد و آن بیچاره ها را به حکم تشریع در قعر جهنم افکند و به حکم تکوین در مجرای قهر و غلبه و جلال قرار داد...
قصه کوته، شمر ذی الجوشن رسيد
گفتگو را آتش خرمن رسيد
ز آستين غيرت برون آورد دست
صفحه را شست و قلم را سر شکست
نکتهها چون تیغ پولاد است تیز
گر نداری تو سپر وا پس گریز
«وَاللَّيْلِ إِذَا عَسْعَسَ وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ» (تکویر/۱۷و۱۸) در ذیل همین آیات آمده که لیل همان بنیامیه و شمس و صبح و نهار، علی و اولاد علی علیهم السلام هستند. لذا از دل جلال وقتی که قهر آمد و همهی تعلقات انسان را از او گرفت، جمال رخ مینماید. در کربلا جلال مطلق بود. آنقدر ظلمت در کربلا شدید بود که هیچکس جز اباعبدالله الحسین علیه السلام و زینب کبری سلام الله علیها نتوانستند تحمل کنند. لذا وقتی قوای عالم از ایشان میخواهند تا کمک بکنند، اباعبدالله نمیپذیرد زیرا کربلا حسین میخواهد تا شراب تلخ سر بکشد. در عالم هم دو نفر از این شراب نوشیدند، یکی اباعبدالله الحسین علیه السلام و دیگری که شرابی تلخ تر نوشید و آن زینب کبری سلام الله علیها بود... شراب زینبی تلختر از شراب حسینی است. به این میرسیم که عشق بعد از در خانهی اباعبدالله باید به در خانهی زینب کبری برود تا به کمال خود برسد. امام حسین علیهالسلام اینگونه خواسته است که اگر میخواهی آن عشق مطلقی که من صاحب آن هستم در تو جلوه کند، باید به در خانهی زینب بروی و اسیری بکشی. اصلا خاصیت عشق در دربهدری است... عشاق هم همیشه دربهدر هستند.
پس در کربلا هم مغرب است و هم مشرق. از دل مغرب مطلق خورشید مطلق ظهور میکند. در کربلا خورشید از مغرب ظلمت ظهور کرد. این همان جمال مطلق است که از دل ظلمت مطلق بیرون میآید. در روایت داریم که سال ۶۱ هجری ظهور و فرج رخ میدهد. عده ای که معنی بداء را نفهمیدند گفتند بداء حاصل شد. علامه شعرانی معنای بداء را در ذیل این آیات تفسیر میکند که «لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ» (یونس/۶۴) «وَبَدَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ» (زمر/۴۷) معنی بداء تغییر در علم خدا نیست. معنی بداء این است که مطلب اتفاق افتاده اما تو رمز آن را متوجه نمیشوی. امام نمیتواند به شما بگوید چون جزو اسرار است. در سال ۶۱ هجری ظهور رخ داد. ظهور چیست؟ این که خورشید ولایت از دل ظلمت خارج شود و ظلمت را از بین ببرد. «يَمْلَأُ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً» همین الان هم خورشید از مغرب ظهور کرده است که همهی موجودات تحرک و جنب و جوش و شور و شعور دارند.
چرخ از ما هست شد نی ما از او
باده از ما مست شد نی ما از او
چرخ در هستی اسیر هوش ماست
باده در مستی اسیر جوش ماست
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در کربلا ظهور کرد، همان موقعی که اباعبدالله را شهید کردند آقا حضور داشتند و آن صحنه را دیدند. «لَمَّا كَانَ مِنْ أَمْرِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَا كَانَ ضَجَّتِ اَلْمَلاَئِكَةُ إِلَى اَللَّهِ بِالْبُكَاءِ». ملائکةالله ضجه زدند. گریه کردن با صدای بلند بر اباعبدالله از افضل اعمال است. در روایت داریم که وقتی جناب مالک به شهادت رسید، حضرت علی علیهالسلام ساعتها با صدای بلند بر مالک اشتر گریه میکرد و میفرمود که مالک! مثل تو به من مثل من است به پیغمبر... این چه مقاماتی است که غیر معصوم به آن دست پیدا میکند؟! این چه مقامی است که وقتی سعید بن عبدالله در کربلا شهید میشود، اباعبدالله علیهالسلام بالای سر او میفرماید، أنت أمامی فیالجنة! عشق چهها که نمیکند... چه مقامی است که امام زمان علیهالسلام به شهدای کربلا میفرماید بأبی أنتم و أمی؟! پدر و مادر امام زمان کیست؟ امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا سلام الله علیهما!!
شرح این هجران و این سوز جگر
این زمان بگذار تا وقت دگر
ادامه دارد
مصارع عشاق
قسمت ۶
«وَ قَالَتْ يُفْعَلُ هَذَا بِالْحُسَيْنِ صَفِيِّكَ وَ اِبْنِ نَبِيِّكَ قَالَ فَأَقَامَ اَللَّهُ لَهُمْ ظِلَّ اَلْقَائِمِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ قَالَ بِهَذَا أَنْتَقِمُ لِهَذَا» ملائکةالله خدا را آغشته به خاک و خون میبینند. وقتی همه ملائکةالله ضجه زدند، خدا امام زمان را در کربلا ظاهر کرد یعنی خورشید از مغرب طلوع کرد. در روایت داریم که در آخر الزمان که حضرت میخواهد ظهور کند، خورشید از مغرب طلوع میکند...
پس باید منتظر باشیم... باید در بین الطلوعین باطنمان بنشینیم. این نظم نظام وجود دستخوش تغییر نمیشود. خورشید ظاهری از مشرق در میآید و در مغرب نیز غروب میکند اما در باطن، تا شمس ولایت امام زمان علیه السلام از مغرب باطن و وجود من و شما ظاهر نشود، ظهور تحقق پیدا نمیکند. ظهور وقتی محقق میشود که جمیل از دل جلال ظاهر شود، نور از دل ظلمت من و شما بیرون آید؛ يَمْلَأُ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً. آنگاه امام زمان را نشان داد و گفت بِهَذَا أَنْتَقِمُ لِهَذَا... گفت من با این (امام زمان ارواحنا فداه) از این ( قاتلین آل الله) انتقام میگیرم، یعنی با جمال از جلال انتقام میگیرم. انتقام جمال از جلال چیست؟ ظهور جمال است... عالَم را جمال بگیرد و غرض حق متعال از خلقت محقق شود. امام چنین حقیقتی است! امام، غرض خدا را از خلقت تحقق داده است و میدهد. امام سجاد علیه السلام قائم بود... امام باقر علیه السلام قائم بود. اهل بیت علیهم' السلام همگی قائم هستند. در اینجا نکتهای زیبا به شما بگویم، وقتی حضرت زینب به مجلس ابن زیاد ملعون وارد شدند، آن ملعون به حضرت زینب طعنه زد که کار خدا را در مورد حسین و خاندانش چگونه دیدی؟! ایشان فرمودند: ما رأيت إلا جَمیلا... تفاسیر عرفانی فراوانی برای این جمله آمده است که همه آنها حق است و صحیح است اما زیباتر این است که بگوییم حضرت زینب سلام الله علیها امام زمان علیه السلام را دید. کسی که امام زمانش را میبیند، همهی غمهایش میرود. نمیرود؟! همهی دردها و غصههای ما ناشی از چیست؟ ناشی از این است که امام زمانمان را نمیبینیم، گیر کارمان این است لذا غم داریم...
تو که یک گوشهی چشمت غم عالَم ببرد...
او غم را میبرد لذا در کربلا که غم بر اهلبیت علیهم السلام زیاد شد، حتی بر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، خدا او را به اهلبیت علیهم السلام نشان داد... حضرت زهرا عشق آفرین است... او عشق را خودش آفریده که همان حسنین علیهما السلام و زینب کبری است.... اما او هم در کربلا بیقراری کرد. وقتی که وارد گودال قتلگاه شد فرمود: «بنی... قتلوك، ذبحوك، و من الماء منعوك...». عشق را ذبح کردند و آب را از عشق مضایقه کردند. خدا امام زمان را به ایشان نشان داد. این آقا کیست که آن مصیبت بزرگ به او تسلی پیدا میکند؟
چنین معشوقهای در شهر وآنگه دیدنش ممکن
هر آن کز پای بنشیند به غایت بی بصر باشد
ادامه دارد
مصارع عشاق
قسمت ۷
حقیقت عشق مطلق، به خدا و به جلوهی اتمّ او برمیگردد. خدا عالَم را مبتنی بر عشق خلق کرده است؛ «کنت کنزاً مخفیاً فأحببت أن اُعرف فخلقتُ الخلق لکَی اُعرف»، من گنج مخفی بودم، دوست داشتم شناخته شوم لذا خلق کردم. دوست داشتن همان عشق است. اولین عاشق در عالم خود حق متعال است. هم عاشق است، هم معشوق است و هم عشق است. خودش عاشق خودش است. چون کمال مطلق بود و خودش را دوست داشت، ظهور کرد و آشکار کرد تا خودش را ببیند. مادامی که این ظهور تحقق پیدا نکند و خلقت خودش را نشان ندهد، عشق نمیتواند خودش را آشکار کند.
زلف آشفتهی تو موجب جمعیت ماست
چون چنین است پس آشفته ترش باید کرد
گفتیم که مظهر اتم این عشق کربلا است. کربلا مظهر اتم ظهور عشق و حُسن ازلی است. مظهر اتم ظهور جمال مطلق است لذا حضرت زینب سلام الله علیها در توصیف کربلا، آن جملهی عرشی را بیان فرمود که ما رأيت إلا جَمیلا... من جز جمیل ندیدم.
هم ظلمت مطلق در کربلا هست و هم نور مطلق. امام صادق علیه السلام در روایتی میفرماید: «خلق الظلمة في يوم الأربعاء يوم عاشوراء». خدا ظلمت را در روز چهارشنبه در روز عاشورا خلق کرد. یکی از مخلوقات خدا ظلمت است. در قرآن نیز میفرماید که «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّور» (انعام/۱). خدا ظلمت را جعل کرده است، نور را هم جعل کرده است. ظلمت را مَثَل سوء و نور را مَثَل اعلا قرار داد. ظلمت را کلمهی سفلی و نور را کلمهی علیا قرار داد. خدا هم کلمهی سفلی دارد و هم کلمهی علیا؛ «وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَىٰ وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا» (توبه/۴۰). قبلهی اهل کفر کلمهی سُفلی شد که به سمت آن ظلمت در حرکت هستند و به اصطلاح نگون بخت هستند؛ «لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ وَلِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلَىٰ» (نحل/۶۰). این مَثَل سوء در عالَم مصداق دارد که همان یزید و آن چند نفر هستند. مَثَل اعلی نیز در این سو اهلبیت علیهم السلام هستند. ظلمت مطلق در کربلا بود و نور مطلق نیز آنجا بود ولی خاصیت نور مطلق این است که ظلمت مطلق را از بین میبرد. هیچ گاه ظلمت مطلق ظهور و بروز ندارد و به تعبیر قرآن، کف روی آب است؛ «إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا» (اسراء/۸۱). وقتی نور مطلق تابیدن میکند، همهی ظلمت را از بین میبرد و جایی که نور مطلق قدم بگذارد، ظلمت مطلق جایی ندارد. وقتی که در کربلا، نور مطلق که همان نور اباعبدالله الحسین علیه السلام یا همان نور امام زمان ارواحنا فداه است آشکار شد، دیگر برای همیشه ظلمت رخت بربست. امام حسین علیه السلام ظلمت را برای همیشه در کربلا نابود کرد. ظاهر قضیه این است که امام حسین علیه السلام شهید شد ولی در واقع و در اصل، این نور بود که بر ظلمت غلبه کرد؛ «وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا» (زمر/۶۹). این نور از صبح ازل دارد میدمد و بر ظلمات میتابد و ظلمت را از بین میبرد و حقیقت را آشکار میکند. روایت را ببینید، میفرماید که «انّ الله خلق الخلق في الظلمة، ثم رشّ عليهم من نوره». اصل خلقت ظلمانی است، خلقت حد و نقص است. مخلوقات را ببینید، مخلوقات کمالاتی دارند و بی منتها کمالات دیگری هست که ندارند. در روایت میفرماید که خلقت در ظلمت است و مادامی که آن نور جمال مطلق بر آن نتابد، خودش را نشان نمیدهد لذا گفتهاند که ذاتیِ مخلوق، لَیسَ است. وصف ذاتی من و شما نیستی است. ما هیچیم... اگر خدا و جلوهی اتمّ خدا که نور اهلبیت علیهم السلام هستند بر ما نتابد، من و شما آشکار نمیشویم.
ادامه دارد
مصارع عشاق
قسمت ۸
وقتی که این نور بر ظلمت تابید و به تعبیر امیرالمؤمنین علیه السلام در آن حدیث شریفِ حقیقت، نورٌ یَشرُقُ مِن صُبحِ الازلِ فَیَلوحُ علی هَیاکِلِ الماهیات، این نوری است که از صبح ازل همینطور بر هیاکل ماهیات و مخلوقات میتابد و به هر چیزی #بود میدهد. اگر در همین مکان، لامپ این منزل خاموش شود، من و شما همدیگر را نمیبینیم. ما به چه واسطهای همدیگر را میبینیم؟ به واسطهی نور. اگر نور نباشد و ظلمت محض باشد، تو هستی اما دیده نمیشوی. آنچه که ما را آشکار کرده است و میبینیم و همدیگر را میشناسیم نور است لذا به نور امام و انسان کامل، تمام موجودات و مخلوقات آشکار شدهاند و همهی موجودات دیده میشوند.
اگر دیدهی عارف حقیقت بین باشد، به محض اینکه چشم خودش را به هستی باز کند، خواهد گفت: ما رأيت إلا جَمیلا... در عالَم فقط نور است و از ظلمت بودی نیست... نور ظلمت را از بین برده است. حضرت زینب سلام الله علیها در آن مقام اتم توحید بود و دید که هستی را فقط نور گرفته است و اصلا از ظلمت خبری نیست، ظلمت که بر امام حسین علیه السلام غلبه نکرد، اصلا نمیتواند غلبه کند! آنجا نیز که بالاخره یک ظهوری از جلال و قهر الهی بود، آنجا نیز دید که دست خود نور و خود امام حسین علیه السلام در کار است. اصلا در کربلا دست خود اباعبدالله الحسین در کار بود... او خودش صحنهی کربلا را اداره میکرد و در این زمینه حرفها هست...
حضرت زینبی که فرمود ما رأيت إلا جَمیلا خودش نیز جمیل است، جمیل است که جمیل میبیند. او خودش جمیل مطلق بود. زشتی که نمیتواند جمال ببیند لذا حضرت زینب سلام الله علیها در کربلا خودش را دید. او جمیل مطلق بود و خودش را دید. فلم انظر بعینی غیر عینی، یا به تعبیر دیگر بفرمائید او امام حسین و امام زمان علیهما السلام را دید. امام حسین و امام زمان در کربلا یکی هستند. عجب مطلبی است که در سال ۶۱ هجری امام زمان ارواحنا فداه در کربلا دیده شد!
معشوق و عشق و عاشق هرسه یک است اینجا
چون وصل در نگنجد هجران چه کار دارد
امام حسین علیه السلام خود در عشق مطلق بود، ولی اینجا آمد و آن را عیان کرد.
ادامه دارد