eitaa logo
مسیر اتصال به امام عصر...
4.6هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
42.6هزار ویدیو
172 فایل
《 نور الهی و معرفت ولایت 》 هدف ما ترویج مطالب مهدویت , حوادث‌های آخرالزمان ، سخن بزرگان ، توسلات حوادث هولناک قبل از ظهور ، مسائل روز و... خادم: @masir_etesal مجموعه سخنرانی‌های آخرالزمانی "واینک‌آخرالزمان" : @akhrozamani
مشاهده در ایتا
دانلود
📜 📌پادشاهی قصد کشتن اسيری کرد. اسير در آن حالت نااميدی شاه را دشنام داد. شاه به يکی از وزرای خود گفت: او چه می گويد؟ ✨وزير گفت: به جان شما دعا می کند. شاه اسير را بخشيد. 📌 وزير ديگری که در محضر شاه بود و با آن وزير اول مخالفت داشت گفت: ای پادشاه آن اسير به شما دشنام داد. ✔️✨✔️پادشاه گفت: تو راست می گويی اما دروغ آن وزير که جان انسانی را نجات می دهد بهتر از راست توست که باعث مرگ انسانی می شود. 📚«گلستان سعدی» ✨جز راست نباید گفت✨ ✨هر راست نشاید گفت✨ مسیر اتصال به امام عصر💚 ... https://eitaa.com/masereatesal
2.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قضاوت کار ما نیست؛ قاضی خداست. پیشنهاد دانلود 🏴 مسیر اتصال به امام عصر💚 ... https://eitaa.com/masereatesal
زنی که فرزند خود را در کوزه انداخت😱 پیغمبر خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) و جمعی از اصحاب نشسته بودند که ناگهان زنی صیحه زنان دیوانه وار وارد شد عرض کرد یا رسول الله سخنی محرمانه دارم اطرافیان بروند با شما کار دارم. اصحاب رفتند آن زن گریه کرد گفت یا رسول الله ، گناه کردم گناهم خیلی بزرگ است! رسول خدا(ص) فرمود : رحمت خدا از آن بزرگتر است. گناه هرچه بزرگ باشد نباید از رحمت خدا ناامید شد. هرچه گناه بزرگ و طولانی باشداگر توبه کند  گناهش آمرزیده می شود در اسلام بن بست نیست پیغمبر اکرم(ص) فرمودند گناهت چیست؟  عرض کرد یا رسول الله زنا کردم آبستن شدم بچه به دنیا آمد او را در خمره سرکه خفه کردم بعد هم سرکه های نجس را به مردم فروختم . گناه خیلی بزرگ است پیغمبر خیلی متأثر شد خیلی ناراحت شد حکمش را فرمود. امامقصود اینجاست‌حضرت فرمود: ای‌خانم می‌خواهی به توبگویم چرادراین چاه افتاده ای ؟ یعنی بعضی اوقات چرا آدم توی چاه می افتد که دیگر نمی شود از این چاه بیرون بیاید. و اگر دنیا دست به دست هم بدهند و بخواهند او را نجات دهند نمی شود. فرمود می خواهی به تو بگویم چرا درون این چاه افتادی؟ خیال می کنم نماز نمی خوانی چون نماز نمی‌خوانی رابطه‌ات باخدا قطع است‌. دست‌ عنایت خدا روی سرت نیست از این جهت در این چاه پر فلاکت افتادی اِنَّی ظَنَنْتُ اَنَّکِ تَرکَتِ صَلواةَ اَلعَصْر 📚منابع کتاب جهاد با نفس جلد1 ص73 تفسیر فخر رازی، ج 32، ص 85، حکایت ها و پندهای اخلاقی مسیر اتصال به امام عصر💚 ... https://eitaa.com/masereatesal
سلام بر شهیدان یک کانال خوب برات معرفی میکنم @ebrahim_hade 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
📚توصیف لحظه ی مرگ از زبان حضرت علی علیه السلام: درلحظه ی مرگ اطراف بدن شل می شود،رنگ می پرد. مرگ می آید.زبان می گیرد.انسان هنوزمی بیندومی شنود ولی قدرت حرف زدن ندارد. فکرش کارمی کند.باخود فکر می کندکه عمرش رادرچه راهی صرف وتباه کرده وایامش راچگونه سپری کرده است؟درآن لحظه ازاموال وثروت هایی که درطول عمرش جمع کرده یادمی کند و باخودمی گوید:این اموال راازچه راهی بدست آورده ام وفکرحلال وحرام آن نبودم اکنون گناه وحسابش بامن است ولذت وبهره اش بادیگران... ولی مامور مرگ همچنان روح او را ازاعضای اوجدامی کند تا زبان وگوش هم ازکارمی افتد و فقط چشمانش می بیند وبه اطراف خودنگاه می کند و تلاش و وحشت حرکت اطرافیان خود رامشاهده می کند. دیگرنمی شنودوحرفی هم نمی زند. درلحظه آخر روح ازچشم هم گرفته می شود و او مانند مرداری درمیان دوستان وبستگان می افتد وهمه ازاومی ترسند و ازکنارش فرارمی کنند. پس از اندکی او رابه خاک سپرده از او دور می شوند واورابه دست عملش می سپارند وبرای همیشه ازدیدارش چشم می پوشند.. درروایات آمده: جان کندن انسان گنه کارشبیه کندن پوست ازبدن حیوان زنده است. وهنگام مرگ خوبان بشارتی به آنهاداده می شودکه چشمانشان روشن شده(جایگاهشان رادرآن دنیامی بینند)به مرگ علاقه پیدامی کنندوراحت جان می دهند. 📘الثاقب فی مناقب
🟣مهلت ندادن عزرائیل حضرت عیسی (علیه السلام) با مادرش مریم (سلام الله علیها) در کوهی به عبادت خدا مشغول بودند، و روزها را روزه می گرفتند. غذایشان از گیاهان کوه بود که عیسی (علیه السلام) تهیه می نمود. یک روز نزدیک غروب شد، عیسی (علیه السلام) مادرش را تنها گذاشت و برای به دست آوردن سبزیجات کوهی، رفت، هنگام افطار فرا رسید، مریم (سلام الله علیها) برخاست تا نماز بخواند، ناگاه عزرائیل نزد مریم (سلام الله علیها) آمد و بر او سلام کرد، مریم پرسید: تو کیستی که در اول شب بر من سلام کردی و با دیدن تو، بیمناک شدم؟. عزرائیل گفت: من فرشته مرگ هستم. مریم پرسید: برای چه به اینجا آمده ای؟ عزرائیل گفت: برای قبض روح تو آمده ام. مریم گفت: چند دقیقه به من مهلت بده تا پسرم نزد من بیاید عزرائیل گفت: مهلتی در کار نیست، و آنگاه روح مریم (سلام الله علیها) را قبض نمود. عیسی (علیه السلام) وقتی نزد مادر آمد، نگاه کرد که مادرش بر زمین افتاده است، تصور کرد که مادرش خوابیده است، مدتی توقف کرد، دی مادرش بیدار نشد و وقت افطار گذشته است، صدا زد ای مادر برخیز! افطار کن. ندائی از بالای سرش شنید که مادرت از دنیا رفته و خداوند در مورد وفات مادرت به تو پاداش می دهد. عیسی (علیه السلام) با دلی سوخته، به تجهیز جنازه مادر پرداخت و او را به خاک سپرد و، غمگین بر سر تربتش نشست و گریه می کرد و به یاد مادر گفتاری جانسوز می گفت، در این هنگام ندائی شنید، سرش را بلند کرد، مادرش را در بهشت (برزخی) که در کاخی از یاقوت سرخ بود دید گفت: ای مادرم! از دوری تو سخت اندوهگین هستم. مریم (سلام الله علیها) فرمود: پسرم، خدا را مونس خود کن تا اندوهت برطرف گردد. عیسی (علیه السلام) گفت: مادر جان با زبان گرسنه و روزه از دنیا رفتی. مریم (سلام الله علیها) فرمود: خداوند گواراترین غذا که نظیر نداشت به من خورانید. عیسی (علیه السلام) گفت: ای مادر! آیا هیچ آرزو داری؟ مریم (سلام الله علیها) گفت: آرزو دارم یک بار دیگر به دنیا باز گردم، تا یک روز و یک شب را به نماز برآورم، ای پسر اکنون که در دنیا هستی و مرگ به سراغت نیامده است، هر چه می توانی توشه راه آخرت را (با انجام اعمال نیک) از دنیا برگیر 📚 منهاج الشارعین - منهج 13، ص 591
داستان کرامت عبا4_5850438660578608248.mp3
زمان: حجم: 2.53M
🍂 کرامت حضرت ابوالفضل عباس علمدار کربلا😔 🌾 فوق العاده 🍁از دست ندید https://eitaa.com/masereatesal
17.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عجیب پیرمرد چای ریز 😳😳 ⛔ چرا این پیرمرد لحظه مرگ شهادتین نمیگفت؟؟؟؟؟؟ https://eitaa.com/masereatesal