نه چشم دل به سویی
نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی به یاد آشنا من
#سیمینبهبهانی
@mashaar🌱
رفتم اما دل من مانده برِ دوست هنوز
می بَرم جسمی و دل در گرو اوست هنوز!
#سیمینبهبهانی
@mashaar🌱
خموش و گوشه نشینم مگر نگاه توام
لطیف و دور گریزی، مگر خیال منی
#سیمینبهبهانی
@mashaar🌱
بگذار که در حسرت دیدار بمیرم
در حسرت دیدار تو بگذار بمیرم
دشوار بود مردن و روی تو ندیدن
بگذار به دلخواه تو دشوار بمیرم
بگذار که چون نالهی مرغان شباهنگ
در وحشت و اندوه شب تار بمیرم
بگذار که چون شمع کنم پیکر خود آب
در بستر اشک افتم و ناچار بمیرم
میمیرم از این درد که جان دگرم نیست
تا از غم عشق تو دگربار بمیرم
تا بودهام، ای دوست، وفادار تو بودم
بگذار بدانگونه وفادار بمیرم.
#سیمینبهبهانی
@mashaar🌱
ز من مپرس کیَم، یا کجا دیارِ من است
ز شهرِ عشقم و دیوانگی شعارِ من است
منم ستارهٔ شام و تویی سپیدهٔ صبح
همیشه سویِ رهت چشم انتظار من است
ُ#سیمینبهبهانی
@mashaar🌱