#امام_حسن_علیه_السلام
قلم برای حسن تا که میرود در دست
دوباره حال خوشی میدهد به دفتر دست
از آستانهی کویش نمیکشم پا پس
که برنداشته مست از شراب ساغر دست
نه حرف من که همه حرف سائلان اینست
جواب حُسن گرفتهست از درش هر دست
همینکه دست به همیان لطف خود برده
تمام شهر شد از شوق او سراسر دست
حسین با کرم کمترش به مردم گفت:
از او همیشه امامش گرفته بهتر دست
اگرچه دست به بالای دست بسیارست
ندیدهاند ز دست حسن فراتر دست
ابا نداشت سلامی کند به پایین دست
که داد زودتر از او خودش به نوکر دست
دهان ابنِسبیل از شباهتش واماند
که فکر کرد گرفته از او پیمبر دست
اگر که حرف زده پشت آن عمل کرده
که بود مثل همان خطبههای منبر دست
حسن که صلح نکرده ، به صلح تن داده
که با معاویه اصلاً نداده آخر دست
به بازوی پسرش ، دستخطّ او گفتهست
برادری نکشیدهست از برادر دست
#سید_امیرحسین_موسوی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
امام صادق (ع)
شریعت روی چشمش میکشد گَرد کلامت را
طریقت میکند آویزهی گوشش پیامت را
در این دنیای مکّار و در این دنیای و تهمتزا
صداقت همچنان سرمشق میگیرد مرامت را
قلم در دست تو شمشیر برّان شد بدون بیشک
بدینگونه به پا میکردی اسباب قیامت را
به دینار و به درهم باشد آزادند خدّامت
ولی با نرخ دل دربند خود کردی غلامت را
اگر هارون مکّی در تنور عاشقی گل کرد
شنید از راه گوش جان خود برداً سلامت را
دل شب روی سجّاده در آغوش خدا بودی
که دشمن دید روی نردبان اوج مقامت را
میان خانه آتش از خجالت آب شد اصلاً
همینکه عدّهای پامال کردند احترامت را
تنت در شعله بود اما دلت آتش گرفت آنجا
به یاد آوردهبودی دختر خیرالانامت را
تو را ای خونجگر! تا کاخ ملعون با چه وضعی برد
بمیرم با نمک آغشته میکرد التیامت را
همیشه عطر سیب از مقتل چشم تو میآمد
شمیم کربلا پر کرده بود از بس مشامت را
سر نوحوای تو با یاد جدّت نوحه میخوانیم
خدا از ما نگیرد برکت رزق مدامت را
#سید_امیرحسین_موسوی
#امام_صادق
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
یا حضرت معصومه(س)
داغ تو بر جگرم ، طالع عاشق اینست
درد تو در دل من درد نگو تسکینست
از ازل گوشهی زندان دلم محبوسی
ادعا کردم اگر شاهد من اینسینهست
روزیام را بده ای بانوی دریای نمک!
نمک سفرهام از قم برسد شیرینست
کفهی بخشش تو از طلبم سنگینتر
هنر از سنگ نباشد کرم از شاهینست
حرمت را حرم حضرت زهرا دیدم
در کنار تو دلم مست همین تلقینست
در حرم وقت دعا کفتر صحنت پر زد
لابد از سوی تو این سمبلی از آمینست
گفت: فردوسنشیناند همه زوّارت
قول اگر قول رضا مطمئناً تضمینست
•
با سلام و صلوات آمدهای قم امّا
از غم زینب و از شام دلت غمگینست
آخرین بیت ، قلم گفت بگو معصومه!
دفتر شعر من از نام تو عطرآگینست
#سید_امیرحسین_موسوی
#حضرت_معصومه
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
شهید رئیسی
ابرها رفتند امّا باز باران ماندهاست
چشمها در جستجویت از تو حیران ماندهاست
ما همه در آتش اخبار داغت دیدهایم
باز ابراهیم دیگر در گلستان ماندهاست
دست میدان گرچه از مردان خود کوتاه شد
راه و رسم جاودان مرد میدان ماندهاست
بعد از آن تشییع تو در مشهد و تهران و قم
قلب این مردم کماکان در خیابان ماندهاست
روز روشن پیرمردی گفت در پایینِ شهر:
شب شد امّا همچنان نور جماران ماندهاست
ورزقان حرف تو را آخر به گوش ما رساند
رفتی و گفتی: خدا را شکر ایران ماندهاست
در پس ابر و مه و انبوه جنگل گم شدی
شّان تو از چشم خلقاللّه پنهان ماندهاست
در حقیقت جای تو در آسمان هشتم است
پیکرت همسایه با شاه خراسان ماندهاست
#سید_امیرحسین_موسوی
#مشام
#شهید_رییسی
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
یا علی (ع)
بشر خوانند او را از دلم تردید برخاست
که این تردید من در قامت توحید برخاست
خدا روزی نشست و آفرینش را غزل کرد
علی را تا سرود از دفترش تمجید برخاست
به سوی مادرش بیت خدا آغوش وا کرد
صدف وقتی ترک برداشت مروارید برخاست
دلیرانه میان دشت ایمان تاخت چون نور
ولی جای غبار از مرکبش خورشید برخاست
نبی فرمود او تاج سر عرش الهیست
از این رو بر سر اللَه یک تشدید برخاست
نبی فرمود او تاج سر عرش الهیست
که این مصرع مجدد از سر تاکید برخاست
بهار برکه بالا رفتن دست علی بود
که در تقویمها ذیالحجٌه همچون عید برخاست
همان شب که سه بار احمد به خویشانش ندا داد
علی از جای خود هر دفعه بی تردید برخاست
به دستش تشت رسوایی ز بام فتنه افتاد
که دین وقتی که او جای نبی خوابید برخاست
•
به دنیا دلخوشم تنها برای لحظهی مرگ
به شوق دیدنش از سینهام امّید برخاست
#سید_امیرحسین_موسوی
#یا_علی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
مرگ بر صهیون
تاریخ دوباره در پی تکرار است
این خشم ، اشدّاءُعَلَیالکفّار است
هر موشک پرتاپ شده از ایران
ذرّیهی تیغ دو دم کرّار است
#سید_امیرحسین_موسوی
#یا_علی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
تقدیم به سرکار سحر امامی
تیرت به هدف خورد چه متقن خوردهست
بر پیکر شب چقدر روشن خوردهست
انگشت تو در پشت تریبون میگفت:
پهپاد کلام تو به دشمن خوردهست
#سید_امیرحسین_موسوی
#مجری
#سحر_امامی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
ورود کاروان سیدالشهدا(ع) به کربلا
هر که دارد سر همراهی ما بسم الله
آری اینجاست همان کرببلا بسم الله
سرنوشتی که همیشه پی من بود رسید
نینوا! قاضریه! لحظهی موعود رسید
اکبر و قاسم و عباس چه بزمی دارند
خیمههای علویّات چه نظمی دارند
آی حَجّاج! اذانی دم درگاه بگو
اشهدُ اَنّ عَلیً وَلیالله بگو
مشکِ پر آب بیارید از آن رود فرات
تا که لب تشنه نماند حرم فاطمیات
یک رکاب خوشی از بهر نگین بگذارید
عزت قافله را روی زمین بگذارید
دشت از شوکت ناموس خدا ریخت بهم
کربلا کرببلا کرببلا ریخت بهم
کوه میلزرد از این خشم علی اکبر من
شمس با شرم بتابد به علی اصغر من
شب به شب در پی اجلال کواکب باشید
دخترانم چه لطیفند! مراقب باشید
از حیای رخشان آینه تشکیل شده
فرش پاهای سکینه پر جبریل شده
ای اباالفضل بیا آینه گردانی کن
تیغ بردار ، تو از خیمه نگهبانی کن
لالهای در وسط باغ و چمن میخندد
این رقیهست که بر شانهی من میخندد
اگر امروز به دل واهمه و تشویش است
ناله و گریه پس از روز دهم در پیش است
نکند روز شبیخون ز دل شب بخورد
چشم مردان به سراپردهی زینب بخورد
گرچه غم ، قافله را بی سر و سامان بکند
نکند خواهر من زلف پریشان بکند
گرچه آوارگیِ شام ، هراسم باشد
روی نیزه به نوامیس ، حواسم باشد
نگرانیّ من از حال ربابست رباب
بدترین جای سفر بزم شرابست شراب
داغ این نیست که اموال به غارت برود
داغ اینست که زینب به اسارت برود
#سید_امیرحسین_موسوی
#امام_حسین
#محرم
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
یا قاسم بن حسن(ع)
به حکم گیسوی معشوق ، دار یعنی این
به سوی مرگ دویده ، عیار یعنی این
حسین دست خودش را گذاشت بر سر او
آهای خسته دلان! سایهسار یعنی این
نوشتهاند در آغوش هم گریستهاند
که عشقبازی بین دو یار یعنی این
اگرچه سن کمی داشت سوی میدان رفت
که نوجوان حسن ، شهریار یعنی این
رجز که خواند: انابنالحسن وَ سبطِ نبی
به رخ کشیدن ایل و تبار یعنی این
به وقت قتل عدو بند کفش او وا بود
بگو به صید که شوق شکار یعنی این
به باد داد همه دودمان ازرق را
آهای اهل عرب! تارومار یعنی این
چقدر سر به روی خاک ریخت شمشیرش
که تازه ارثیهی ذوالفقار یعنی این
زمان گفتن تکبیر آن عموهایش
به کوفه گفت: ببین! افتخار یعنی این
میان معرکه قاسم هزار دانه شده
هزار دانهی خونین ، انار یعنی این
حسین ماند که با پیکرش چکار کند؟
که حال زار دمِ کارزار یعنی این
به استغاثهی قاسم نشد جواب دهد
نشد جواب دهد اضطرار یعنی این
پناه عالمیان آه بیپناه شدهست
ببین که معرفت روزگار یعنی این
#سید_امیرحسین_موسوی
#محرم
#قاسم_بن_حسن
#امام_حسین
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
تقدیم به پیر غلام امام حسین(ع)
کسی که بود سراسر در آرزوی حسین
گذاشت بعد دهه پرکشید سوی حسین
قسم به طی شدن عمر او به خاطر دوست
تمام خاطرههایش گرفت بوی حسین
شهادت در و دیوار تکیهها این است
نرفت در همه عمرش به غیر کوی حسین
کسی که از غم ارباب روی او سرخ است
امان گرفته از آتش به آبروی حسین
بهشت رفتن نوکر حکایتی دارد
که در بهشت بیفتد به جستجوی حسین
به یمن پیر حسینیّه «حاج عبدل» ما
دعا کنم که بگردم سفیدموی حسین
#سید_امیرحسین_موسوی
#حاج_عبدالخالق_طاهری
#امام_حسین
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
15.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از بسته ساحت اشک مشام محرم ١٤٠٤
شعر و نغمه :#مبین_رستمیان و #سید_امیرحسین_موسوی
به نفس: #کربلایی_حمید_علیمی
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
امام سجاد (ع)
با کلامش خبر گذاشتهاست
در عوالم اثر گذاشتهاست
با مناجات سوی شهر خدا
رو به هر بنده در گذاشتهاست
منتی در رسالههای حقوق
به حقوق بشر گذاشتهاست
پی درمان درد اگر هستی
نسخه را در سحر گذاشتهاست
باقیاتی برای خلقالله
گنج خمس عشر گذاشتهاست
بین سجاده مهر او ؛ یعنی
در صدف یک گهر گذاشتهاست
پینهی مهر بر جبین دارد
یا که خورشید اثر گذاشتهاست
سر او خم نشد مقابل ظلم
سجدهها پشت سر گذاشتهاست
او که آقای ساجدین بوده
سجدههایش شکوه دین بوده
آسمانست و ساحتش اینست
آفتابست و طلعتش اینست
شانهاش از طناب همیان زخم
اثرات سخاوتش اینست
پیرهن میخرید و میبخشید
مرد بخشنده عادتش اینست
رنگ او میپرید وقت نماز
رنگوبوی عبادتش اینست
صفحات «مکارمالاخلاق»
گفت: جنس نجابتش اینست
بود بیمار کربلا امّا
به خدا دین ، سلامتش اینست
مملو از اشک بود ظرف وضوش
ماجرای طهارتش اینست
خطبهاش تیغ زد به حنجر ظلم
آری آری رسالتش اینست
کار نهضت به سود حق برگشت
با دم خطبهاش ورق برگشت
چقدر بی امان زدند او را
جلوی این و آن زدند او را
دستهایش که صد گره وا کرد
پس چرا ریسمان زدند او را؟
سنگهاشان تمام شد وقتی
همه زخم زبان زدند او را
سرِ بر نیزه سایبانش بود
پای آن سایبان زدند او را
زخم پهلوی او دهان وا کرد
پهلوی عمهجان زدند او را
تا حواسش به عمه جمع شده
با تشر ناگهان زدند او را
نگران زنان قافله بود
وسط کاروان زدند او را
آتش تب که ناتوانش کرد
با تمام توان زدند او را
زجر در پیش و حرمله از پشت
وای من! توامان زدند او را
او جوان بود و شام پیرش کرد
آه! پیر و جوان زدند او را
شاهدم سهل صاعدی باشد
چقدر شامیان زدند او را
وسط شهر شام آه کشید
کاش مادر مرا نمیزایید
#سید_امیرحسین_موسوی
#امام_سجاد
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14