#اربعین
تا به کِی از شما جدا ماندن؟
خسته دل بین روضه ها ماندن
نگرانم از این رها ماندن
حس خوبی که نیست جا ماندن
آن هم از زائران کرببلا
مثل هرسال زائرت نشدم
نه نشد من مسافرت نشدم
آشنا با شعائرت نشدم
بعد یک عمر شاعرت نشدم
شاعر آستان کرببلا
یک به یک اربعین شِمُردم من
هی به آینده دل سپردم من
از همه خلق طعنه خوردم من
ببر آقا ببر که مردم من
در پی کاروان کرببلا
من مگر دل ندارم آقا جان؟
درد و مشکل ندارم آقا جان؟
چیزِ قابل ندارم آقا جان
طبع دعبل ندارم آقا جان
خسته جانم به جان کرببلا
اعتقادات محکمی دارند
حال و احوال مبهمی دارند
سفره ی همچو حاتمی دارند
این دو سه روزه عالمی دارند
مردمِ مهربان کرببلا
راه و دل های اشتیاقیِ آن
ماجراهای اتفاقی آن
موکب و چاییِ عراقی آن
عاجزم از بیانِ باقیِ آن
عاجزم از بیان کرببلا
السلام علیک یا دلبر
از گناهان نوکرت بگذر
دست من گیر و تا ضریح ببر
آن غروبی که حضرت مادر
میشود روضه خوان کرببلا
#محمد_پورمرادی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#شعر_مقاومت
#فلسطین
نگاه کن به خیابان...عروسکی افتاد...
اگر غلط نکنم باز کودکی افتاد....
نگاه کن..نه..عروسک نبود!..کودک بود
که در ادامه ی فریادِ کوچکی افتاد...!
حیاطِ خانه ی سرزنده ای به غصه نشست!
شکست پنجره ها! نبضِ قلکی افتاد...
جهان چه کرد؟ جهان لال،کور،کر،ترسو
صدای گریه که برخاست،موشکی افتاد!
نهال ها همه بیتاب و باغبان در خواب!
کلیدِ باغ به دست مترسکی افتاد...!
سکوت بود که نزدیکِ دوربین می شد
به قلبِ هرچه رسانه چه برفکی افتاد...
هزار و یک خبرِخوش هزار و یک کودک...
چه میوه ها نرسیده یکی یکی افتاد...
#محمد_پورمرادی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#امیرالمؤمنین (ع)
#نوزدهم_رمضان
سکوتی شهر را در بر گرفته سر به سر امشب
که دیده صبحِ فردا را؟ چه خواهد شد مگر امشب؟
چه دارد می شود؟ چیزی نمی دانم! ولی گویا-
در و دیوار هم دارند از چیزی خبر امشب...
عبای یک نفر را در به روی چشم می گیرد..
به روی چشم؟ آری.. مهربان گشته ست "در"، امشب
سحر در مسجدِ کوفه چه خواهد شد؟ نمی دانم!
زمان ای کاش می ماند و نمی آمد سحر امشب..
الا آنانکه در این سال ها نشناختید او را
به چشم خویش باری می شناسیدش دگر امشب..
الا آنانکه فرقش را نفهمیدید با آن سه!
ملالی نیست...فرقش می کند شق القمر امشب..
به دنبال خدا بودید عمری؟ بنگرید اینک-
خدا را در دلِ محرابِ کوفه بیشتر امشب...
پس از او روسیاهی با شما پیوند خواهد خورد
چه بردید از دورویی؟ باختید از هر نظر امشب..
منِ عاصی کجا و گفتن از اسطوره ای چون او؟
خودِ او خواست بی شک،ساختم شعری اگر امشب...
#محمد_پورمرادی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
یا علی (ع)
بهتر بنویسید فراتر بنویسید
بر لوحِ دل از منطقِ باور بنویسید
از رابطه ی ساقی و ساغر بنویسید
تا ثانیه ی آخرِ آخر بنویسید
پس نام مرا نوکرِ حیدر بنویسید
لاحول و لاقوة الا اسدالله!
بالاست چنان دستِ خدا دستِ یدالله!
خوب است که مجنونِ یقینیِ تو باشم
دلتنگِ چنانی و چنینیِ تو باشم!
مومن شده ی مکتبِ دینیِ تو باشم
تا سوخته ی فلسفه چینیِ تو باشم
ای کاش که علامه امینیِ تو باشم!
پر کن قدحِ جانِ مرا حضرتِ ساقی
سرمایه ی چشمانِ مرا حضرتِ ساقی
شیر است که همواره برازنده ی شیر است!
در سیرتِ این شیر چه دل ها که اسیر است
مولاست معلاست عزیز است امیر است
ای اهلِ بهانه! نه جوان است نه پیر است
او اصل ترین فلسفه ی روزِ غدیر است!
هیهات اگر غیر به جایش بنشیند...
این بود پیام همه ی عمرِ محمد(ص)
یک آینه خشم و غضبش قاتلِ لشکر!
یک معجزه روزِ رجزش فاتحِ خیبر!
یک جرعه جلالِ لقبش ساقیِ کوثر
یک واسطه اصل و نسبش نسلِ پیمبر
یک باخته اش حضرتِ مرضیه ی اطهر
او کیست که یک یک همه در حیرتِ اویند؟
افلاک و ملائک همه در خدمتِ اویند...
دردانه ی بی تاج علی بود علی بود
هم صحبتِ محتاج علی بود علی بود
بی شبهه ی بی باج علی بود علی بود
آن حق حقِ حلاج علی بود علی بود
نورِ شب معراج علی بود علی بود
او قبل ازل بوده و تا روز ابد هست...
تا زمزمهی نابِ "هو الله احد" هست...
ای فوقِ بشر،رازِ سحر،سوره ی ادراک!
اکسیرِ شعف،شاهِ نجف،صاحبِ افلاک...
ای آینه در آینه در آینه لولاک...
خاکی به سرِ سوختگان کن پدرِ خاک!
دستی به سرِ ما بکش ای جوهره ی تاک!
تا مست تر از مستتر از مست بمیریم
تا حب تو در سینهیمان هست بمیریم
#محمد_پورمرادی
#یا_علی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14