💢#داستان_کوتاه
گروهی در حال عبور از غار تاریکی بودند که سنگهایی را زیر پایشان احساس کردند.
بزرگشان گفت:اینها سنگ حسرتند.
هر کس بردارد حسرت می خورد،هر کس هم برندارد باز هم حسرت می خورد.
برخی گفتند پس چرا بارمان را سنگین کنیم؟برخی هم گفتند ضرر که ندارد مقداری را برای سوغاتی بر می داریم.
وقتی از غار بیرون آمدند فهمیدند که غار پر بوده از سنگهای قیمتی.
آنهایی که برنداشته بودند حسرت خوردند و بقیه هم حسرت خوردند که چرا کم برداشتند.
❗️زندگی هم بدین شکل است
در قیامت"یوم الحسرت"هم اگر اعمال صالحی نداشته باشیم حسرت می خوریم و اگر داشته باشیم باز هم حسرت میخوریم که چرا کم.
@mashgeshgh
#داستان_کوتاه
بهلول و قیمت پادشاهی هارون
روزی بهلول بر هارون وارد شد. هارون گفت: ای بهلول مرا پندی ده.
بهلول گفت: اگر در بیابانی هیچ آبی نباشد تشنگی بر تو غلبه کند و می خواهی به هلاکت برسی چه می دهی تا تو را جرعه ای آب دهند که خود را سیراب کنی؟
گفت: صد دینار طلا.
بهلول گفت اگر صاحب آن به پول رضایت ندهد چه می دهی؟
گفت: نصف پادشاهی خود را می دهم.
بهلول گفت: پس از آنکه آشامیدی، اگر به مرض حبس البول مبتلا گردی و نتوانی آن را رفع کنی، باز چه می دهی تا کسی آن مریضی را از بین ببرد؟
هارون گفت: نصف دیگر پادشاهی خود را می دهم.
بهلول گفت: پس مغرور به این پادشاهی نباش که قیمت آن یک جرعه آب بیش نیست. آیا سزاوار نیست که با خلق خدای عزوجل نیکوئی کنی؟
@mashgeshgh
#داستان_کوتاه
🌸🍃مردی از شیعیان خدمت حضرت صادق علیه السلام آمد و شکایت از فقر و تنگدستی نمود حضرت فرمود (انت من شیعتنا و تدعی الفقر و شیعتنا کلهم اغنیاء)
🤔 تو از دوستان مائی و اظهار فقر و تنگدستی می کنی با اینکه تمام شیعیان ما بی نیاز و غنی هستند.
👈 آنگاه فرمود تو را تجارت پرفایده ای است که بی نیازت کرده عرض کرد آن تجارت چیست؟
✨فرمود اگر کسی از ثروتمندان بگوید روی زمین را برای تو پر از نقره می کنم و از تو می خواهم دوستی و ولایت اهل بیت پیغمبر را از قلب خود خارج کنی و نسبت بدشمنان آنها دوستی و محبت پیدا نمائی آیا حاضر می شوی این کار را بکنی؟
🍃عرض کرد نه یابن رسول الله (ص ) اگر چه دنیا را پر از طلا بنماید!
🔆فرمود پس تو فقیر نیستی: بینوا کسی است که آنچه تو داری نداشته باشد، حضرت مقداری مال به او بخشیدند و مرخص شد.
📚منبع : انوار نعمانیة ، ص 349 ,
@Mashgeshgh