📖قسمتے از ڪتاب☟
بلا را ما انتخاب نمےڪنیم.بلا غالباً خودش سرزده مۍآید و ماهیچہهاے ڪرخت و خوابآلود تاریخ را به تحرڪ وامےدارد.بلا مےآیدتا تاریخ زخمبستر نگیرد.
دقیقاً لحظهاے ڪہ همگان درشھرے پرپیجوخم و خاموش گموگور شدهاند و بیمقصد به دیوارهای بلندروزمرگے مۍخورند،فتنهای جرقه میزند و «وقت» و هنگامہاے تجلۍ میڪند تا چشمها براےلحظاتی مبدأ و مقصد را ببینند و راه را از سربگیرند. فتنه ترفند خداوند است برای ورق زدن تاریخ،براے زیرورو کردن همہچیز،از ارباب و رعیت،ظالم و مظلوم،گمراه و هدایتشده،دارا و ندار،غمگین و سرخوش،نگران و امیدوار.
سالهاے پنجاهوشش و پنجاهوهفت نگرانےوشڪ در چشمهاۍهمہ دودو میزد.ازهمہبیشترمن آن را در چشمهاےمتلاطم دریا مےدیدم.اماآن اواخر بعد از فرار شاه،اشتیاق بر نگرانے غلبه کرده بود و دلهره و اشتیاق در هم میآمیخت.دریا،گاه سربلند مےڪرد و دربارهیآینده چیزهایی میپرسید؛دربارهیآیندهےدور حتی؛دربارهۍنقطه اتصال نهضت خمینے با ظھور منجی موعود،کلافه بود ڪہ چرا نمےتوان از روی تاریخ پرید و مقدمات را زودتر و فشردهتر محقق کرد.
چرا تاریخ آنقدر تنبل است؟!
#ڪتاب_خوب
#ارتداد
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
📖قسمتے از ڪتاب☟
زینب در دفتر خودسازے خود جدولے ڪشیده بود که بیست مورد داشت ؛ از نماز بہ موقع ، یاد مرگ ، همیشہ با وضو بودن ، خواندن نماز شب ، نماز غفیلہ و نماز امام زمان (عج) ، ورزش صبحگاهے ، قرآن خواندن بعد از نماز صبح ، حفظ کردن سورههاے قرآن ڪریم ، دعا کردن در صبح و ظهر و شب ، کمتر گناه کردن تا ڪم خوردن صبحانہ ، ناهار و شام . دخترم جلوے این موارد ستونهایے ڪشیده بود و هر شب بعد از محاسبہ ڪارهایش جدول را علامت میزد و....
#ڪتاب_خوب
#راز_درخت_کاج
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
📖قسمتے از ڪتاب☟
_ ببینم تو ایرانے هستی؟
_روم نشد بگم آمریڪایے ام تو ڪہ میدونے اینجا ڪسے از آمریڪایے ها خوشش نمیاد...
خیلے از سوالے ڪہ پرسیده بودم خجالت ڪشیدم تا ساعت ها صحنہ اون اتفاق از جلوےچشمام دور نمے شد. ببین دنیا بہ ڪجا رسیده! سال ها پیش ڪے امروز رو پیش بینے می کرد؟ نمے دانم چرا ماجراے ڪاپیتولاسیون یادم آمد. روزگار برترے حقوقے سگ آمریڪایے بر شاه ایران.
یہ آمریڪایے باید خیلی آگاه باشہ که حق رو بفهمہ و از ناحق برائت جویے ڪنہ؛حتے اگہ اون ناحق کشورش باشہ....
#ڪتاب_خوب
#خاطرات_سفیر
••❥•●❥📚❥●•❥••
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
📖قسمتے از ڪتاب☟
سر سفره ڪہ نشست گفت: «آخرین صبحونہ رو با من نمیخورے؟!» با بغض گفتم: «چرا اینطور میگے؟ مگہ اولین باره میرے مأموریت؟!» گفت: «ڪاش مےشد صداتو ضبط مےڪردم با خودم مےبردم ڪہ دلم کمتر تنگت بشہ». گفتم: «قرار گذاشتیم هر ڪجا ڪہ تونستے زنگ بزنے، من هر روز منتظر تماست مےمونم، منو بےخبر نذار».
گفت: «جور باشہ حتماً بہت زنگ میزنم، فقط یہ چیزے، از سوریہ ڪہ تماس گرفتم چطورے بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیہ هم ڪنارم هستن، اگہ صداے منو بشنون از خجالت آب میشم»گفتم: «پشت گوشے بہ جاے دوستت دارم بگو یادت باشہ! من منظورت رو مےفہمم». از پیشنہادم خوشش آمده بود، پلهها را ڪہ پایین مےرفت برایم دست تڪان میداد و با همان صداے دلنشینش چندباری بلند بلند گفت: «یادت باشہ! یادت باشہ!» لبخندے زدم و گفتم: «یادم هست! یادم هست.»
#ڪتاب_خوب
#یادت_باشد
❥••●❥📚❥●••❥
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
📖قسمتے از ڪتاب☟
در درگیرے با منافقان مجروح شده و دڪتر بہ او دو ماه استراحت داده بود. اغلب ڪنارش بودم. گفتم بیا قید شہر را بزنیم و برگردیم روستایمان قایش! بدون اینڪہ فڪر ڪند، گفت نہ... نہ... اصلاً حرفش را هم نزن. من سربازِ امامم. قول دادهام سربازِ امام بمانم. نباید توے رختخواب بخوابم. نمیدانی این روزها چقدر زجر می ڪشم....
#ڪتاب_خوب
#دختر_شینا
❥●•❥📚❥●•❥
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
📖قسمتے از ڪتاب☟
اگر یڪ روز از خانہ بیرون نمے رفتم احساس خفگے مے کردم.
تصور مے ڪردم بہ نقطہ صفر زندگے ام رسیده ام. می خواستم به طور مرتب و لحظہ بہ لحظہ قدرت جاذبہ خود را تست کنم.
آیا من هنوز توانایے جلب توجہ دیگران را دارم؟! تاچہ حد و در چہ ابعادے؟؟ برای جلب توجہ بیشتر دیگران چہ ڪارے باقیمانده ڪہ نڪرده ام؟!بقیہ خانمها ڪہ خیلے مورد توجه قرار میگیرند چہ میکنند؟؟آنها چہ امتیازے دارند ڪہ من ندارم؟...
#ڪتاب_خوب
#راز_یڪ_فریب
#هفتہ_عفاف_و_حجاب
•••●❖📚❖●•••
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
📖قسمتے از ڪتاب☟
زن الهہ اے است ڪہ دامانش محرم اسرار خدا است. او معبد آفتاب است و نور وجود او جارے بر طبیعت آدمیان ڪہ در حضور او همہ چیز بہ جنبش در مے آید و زندگے بےتپش وجود او سرد و افسرده است. او آن الهہ اےاست ڪہ خداوند خانہ اش را حرم امن او قرار داده و با نعمات انس و نفحات قدسےاش او را پذیرایے ڪرده است. او بهشتہ خداست بهشت زیر پاےاو معنا میشود. زن بزرگ است و تاریخ بزرگے او را نشناختہ است.جفای تاریخ بہ زنانےڪہ دین عظیمے برگردن دارند نابخشوندنے است اگر در مورد مردان بزرگ چہ بسیار لب بہ سخن گشوده درباره زنان بیش از همه چیز سڪوت اختیار ڪرده و خاموشے گزیده است.
#ڪتاب_خوب
#چہار_بانوے_تاریخ_ساز
•••●❖📚❖●•••
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
📖قسمتے از ڪتاب☟
روزے عایشہ پیغمبر(ص) را دید ڪہ فاطمہ را مے بوسد. عرض ڪرد: یا رسول اللہ آیا هنوز هم فاطمہ را مے بوسے با این ڪہ شوهر دارد؟ پاسخ داد: اگر مے دانستی من چقدر فاطمہ را دوست دارم محبت تو هم نسبت بہ او زیاد تر میشد. فاطمه حوریہ اے است بہ صورت انسان هر وقت مشتاق بوی بہشت می شوم او را میبوسم.
علی بن ابیطالب از پیغمبر پرسید یا رسول الله مرا بیشتر دوست دارے یا فاطمہ؟
فرمود؟تو عزیزترے و فاطمه محبوب تر.
#ڪتاب_خوب
#بانوے_نمونہ_اسلام
•••●❖📚❖●•••
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
📖قسمتے از ڪتاب☟
ڪشیش پرسید: اگر داشتن حڪومت دینے بہ معناے بقاےدین نیست، پس چرا حاڪمان دینے پس از علے اصرار بہ حڪومت دین داشتند و حڪومت را لازمہ دین مےدانستند؟ مثل بنےعباس و بنےامیہ ڪہ مدعے بودند نابودے حڪومتشان مساوےنابودے دین است.
جرج پاسخ داد: ڪافے است افڪار آنها را در برابر افڪار و سخنان علے قرار دهے؛ خواهے دید ڪه بنےعباس و بنےامیہ دروغ مےگویند. آنها حڪومت را براے دنیا خودشان میخواستند و به دین تمسڪ مےجستند. دین بهانهاے بود تا حڪومت کنند. دین را در خدمت قدرت خود مےخواستند، نہ حڪومت را در خدمت دین. اگر لازمہ بقاے دین حڪومت بود، پس باید همہ ے پیامبران الهے الزاماً داراے حڪومت مےبودند و از ادیانے ڪہ حڪومتے نداشتند، نباید نشانے باقے مےماند. حڪومت از نظر علے، ابزار و وسیلہ بود نہ اصل دین؛ وسیلہ اے در خدمت دین و براے خدمت بہ مردم.
#ڪتاب_خوب
#ناقوس_ها_بصدا_در_می_آیند
•••●❖📚❖●•••
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
مَشْــقِعـِشـْـ❤ــق
#معرفےڪتاب 📚نیمڪت هاےسوختـہ📚 📘جلد اول 📝یڪے از فجایعے ڪہ تاریخ بے رحمانہ آن را بہ دست فراموشے سپرد؛ د
📖قسمتے از ڪتاب☟
وقتےشنیدم مدرسہ بمباران شده شتابان خود را رساندم و در ڪمال ناباورے دیدم مدرسہ بہ ویرانہ اے تبدیل شده و بچه ها مثل گل پرپر شده اند. انفجار بمب یا موشڪ فریادهاے شادے را خاموش و فریاد کمڪِ بچه ها را بلند ڪرده بود. بچه هاے دبستان از ترس بہ هم تڪیہ داده و مےلرزیدند. وقتے مرا دیدند بہ سویم دویدند و خودشان را به من چسباندند. به وضوح صدای ضربان قلب ڪوچڪشان ڪہ از شدت ترس داشت در سینہ شان مے تپید، مے شنیدم.
#نیمڪت_های_سوخته
#ڪتاب_خوب
#هفته_دفاع_مقدس
•❥•●📚●•❥•
↩️#ادامہ_دارد....
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
مَشْــقِعـِشـْـ❤ــق
#معرفےڪتاب 📚نیمڪت هاے سوختہ📚 📗جلـد دوم 📝یڪے دیگر از حوادث مظلوم تاریخ طے حملاتے ددمنشانہ در بیستم د
📖قسمتے از ڪتاب
عصر روز جمعہ، چهاردهم مهر ماه سال 1382، از ترمینال جنوب، تهران را بہ مقصد شهرستان بروجرد ترڪ می کنم. اتوبوس خیلے سریع از خیابان هاے شلوغ و پرهیاهوے پایتخت عبور ڪرده و در اتوبان قم بہ پیش مے رود. نگاهم را به افق جاده مے دوزم و بہ فکر فرو مےروم و بہ ڪارے ڪہ در پیش دارم مےاندیشم و یڪ بار دیگر برنامہ مأموریتم را در ذهن مرور می کنم:"تحقیق و تفحص پیرامون مدارس بمباران شده شهر بروجرد در جنگ تحمیلے"
#نیمڪت_های_سوخته
#ڪتاب_خوب
#هفته_دفاع_مقدس
•❥•●📚●•❥•
↩️#ادامہ_دارد....
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
مَشْــقِعـِشـْـ❤ــق
#معرفے_ڪتاب 📚ذوالفقار📚 📝 نویسنده در این ڪتاب براے اولین بار خاطراتے از دوران دفاع مقدس تا مجاهدت ها
📖قسمتےاز کتاب👇🏻
بااحمدخیلےرفیقبودیم.🖇
هرچندمننمےدانماحمد
بیشترمنرادوسٺداشت
یامنبیشتراورادوستداشتم!،🧡
همیشہدرذهنماینبودکہاۍکاش
مےشدمنیڪطورےبهاحمدثابټکنم
کھچقدردوستشدارم.
فکرمۍکردمبھترینچیزۍکهمےتوانداینراثابٺکند،
اینباشدکہمثلاًمڹیڪکلیہبدهمبهاحمد!🦋
وقتےاحمددرجمعمابود،
تداعےهمهزندگۍمانرامےکرد؛
هرچیزۍکہدرزندگےبهآنخوشبودیم!💎 چهرهباکرۍرادراحمدمےدیدیم،
خرازۍرادراحمدمےدیدیم.
زینالدینرادراحمدمےدیدیم:)👀💖
#ڪتاب_خوب
#ذوالفقار
•❥•●📚●•❥•
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3