eitaa logo
مَشْــق‌ِعـِشـْـ❤ــق
1.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
706 ویدیو
59 فایل
دلشڪستہ‌ےعاشق💔 براےپرواز🕊🍃 نیازےبہ‌بال‌ندارد...❤ •{شهیدآوینے}• 🌿¦•گـوش‌جآن↓ https://harfeto.timefriend.net/16083617568802 🍃¦•ارتباط‌بامـا↓ 🌸•| @H_I_C_H 🌙¦•ازشرایطموݩ‌بخونین↓ 🌸•| @sharayet_mashgh_eshgh_313 تودعوت‌شده‌ۍشھدایے🙃♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
این همه در اینترنت و ڪتابها میگردی دنبال اینکه آقای قاضے چے گفته آقای بہجت چے گفته...! این همه این در و آن میزنے، چیشد آخر؟! تو هنوز جواب مادرت رو تلخ میدی میخوای بشے سالڪ بنده خُـدا💔 °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
ابراهیـم‌ همیشہ‌ میگفـت : تا وقتے ڪہ زمانِ‌ ازدواجتون نرسیـده دنبالِ با نرید ؛ چون آهسته آهسته خودتون رو بہ میڪشونید ! رفقا🍃 فضا، فضای مجازی است ، ولی نامحرم، نامحرم واقعی است ! برایش تک‌تک حرفها و شکلکها حقیقی است. روی قلبش اثر میگذارد... ... اللهم‌صل‌علےمحمد‌وآل‌محمدوعجل‌‌فرجهم °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_زمانی 🌼💛 خیلی نامردیم😔 1⃣صلوات کوچولوبراآقا امام زمانت بفرست☺️ °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
📚راز درخـت ڪاج📚 📝"راز درخـت ڪاج"بر گرفتہ ازگفت وگوے مادر شهیده زینب ڪمایے با نویسنده است. مادر این شہیده برای اثبات مظلومیت دخترش در جریان ترور منافقین، شرایط نامطلوب جسمے خود را از یاد برده و با انگیزه بالایے بہ سوالات نویسنده پاسخ مے گوید. به قلـ✍ـم معصـومـہ رامـہرمـزے نشـ🖨ـر شـاهـد °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
📖قسمتے از ڪتاب☟ زینب در دفتر خودسازے خود جدولے ڪشیده بود که بیست مورد داشت ؛ از نماز بہ موقع ، یاد مرگ ، همیشہ با وضو بودن ، خواندن نماز شب ، نماز غفیلہ و نماز امام زمان (عج) ، ورزش صبحگاهے ، قرآن خواندن بعد از نماز صبح ، حفظ کردن سوره‌هاے قرآن ڪریم ، دعا کردن در صبح و ظهر و شب ، کمتر گناه کردن تا ڪم‌ خوردن صبحانہ ، ناهار و شام . دخترم جلوے این موارد ستون‌هایے ڪشیده بود و هر شب بعد از محاسبہ ڪارهایش جدول را علامت می‌زد و.... °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
4_5986532099581018605.mp3
2.05M
بـےعرضہ‌نبـاۺ!😐🌱 "چرامامذهبےها‌بعضاً‌بی‌عرضہ‌ایم؟!‌" برای‌خودت‌خوب‌بلدے‌بدویی، تابراےخدامیشه‌شل‌میشۍ؟!😒 🎧🌙|• 🗣🌿|• °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
🚨تصویر «موسوی مجد» جاسوس محکوم به اعدام منتشر شد☝️ ▪️تصویری از ، جاسوس محکوم به اعدامی که در حوزه‌های مختلف امنیتی اطلاعاتی را جمع آوری و در اختیار سرویس های جاسوسی سیا و موساد قرار داده بود، منتشر شد. °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❥••●❥●••❥ 💠 نگاهش روی صورتم می‌گشت و باید تکلیف این زن تکفیری روشن می‌شد که باز از پاسخ سوالم طفره رفت :«تو اینو از کجا می‌شناختی؟» دیگر رنگ شیطنت از صورتش رفته بود، به انتظار پاسخی چشمش به دهانم مانده و تمام خاطرات خانه بسمه و ابوجعده روی سرم خراب شده بود که صدایم شکست :«شبی که سعد می‌خواست بره ترکیه، برا اینکه فرار نکنم منو فرستاد خونه اینا!» 💠 بی‌غیرتی سعد دلش را از جا کَند، می‌ترسید در آن خانه بلایی سرم آمده باشد که نگاهش از پا درآمد و من می‌خواستم خیالش را تخت کنم که حضرت سکینه (علیهاالسلام) را به شهادت گرفتم :«همون لحظه که وارد اون خونه شدم، این زن منو برد حرم، فکر می‌کرد وهابی‌ام. می‌خواستن با بهم زدن مجلس، تحریک‌شون کنن و همه رو بکشن!» که به یاد نگاه مهربان و نجیب مصطفی دلم لرزید و دوباره اشکم چکید :«ولی همین آقا و یه عده دیگه از مدافعای شیعه و سنی حرم نذاشتن و منو نجات دادن!» 💠 می‌دید اسم مصطفی را با چه حسرتی زمزمه می‌کنم و هنوز خیالش پیِ خیانت سعد مانده و نام ترکیه برایش اسم رمز بود که بدون خطا به هدف زد :«می‌خواست به ارتش آزاد ملحق بشه که عملگی ترکیه و آمریکا رو بکنه؟» به نشانه تأیید پلکی زدم و ابوالفضل از همین حرف‌ها خطری حس کرده بود که دستم را گرفت، با قدرت بلندم کرد و خیره در نگاهم هشدار داد :«همونجور که تو اونو شناختی، اونا هم هر جا تو رو ببینن، میشناسن، باید برگردی ایران!» 💠 از قاطعیت کلامش ترسیدم، تکه‌ای از جانم در اینجا جا مانده و او بی‌توجه به اضطراب چشمانم حکمش را صادر کرد :«خودم می‌رسونمت فرودگاه، با همین پرواز برمی‌گردی تهران و میری خونه دایی تا من مأموریتم تموم شه و برگردم!» حرارت غمی کهنه زیر خاکستر صدایش پیدا بود که داغ فراق مصطفی گوشه قلبم پنهان شد و پرسیدم :«چرا خونه خودمون نرم؟» 💠 بغضش را پشت لبخندی پنهان کرد و ناشیانه بهانه تراشید :«بریم بیرون، اینجا هواش خوب نیست، رنگت پریده!» و رنگ من از خبری که برایش اینهمه مقدمه‌چینی می‌کرد پریده بود که مستقیم نگاهش کردم و محکم پرسیدم :«چی شده داداش؟» سرش را چرخاند، می‌خواست از چشمانم فرار کند، دنبال کمکی می‌گشت و در این غربت کسی نبود که دوباره با نگاهش به چشمان پریشانم پناه آورد و آهسته خبر داد :«هفت ماه پیش کنار اتوبوس زائرای ایرانی تو کاظمین بمبگذاری کردن، چند نفر شهید شدن.» ... ❥••●❥●••❥ به قلـ✍️ـم 💞با ما همراه باشید...💞 •❖•◇•❖•❣•❖•◇•❖• @mashgh_eshgh_313💖
❥••●❥●••❥ 💠 مقابل چشمانم نفس‌نفس می‌زد، کلماتش را می‌شمردم بلکه این جان به لب رسیده به تنم برگردد و کلام آخر او جانم را در جا گرفت :«مامان بابا تو اون اتوبوس بودن...» دیگر نشنیدم چه می‌گوید، هر دو دستم را روی سرم گرفتم و اختیار ساقم با خودم نبود که قامتم ازکمر شکست و روی زمین زانو زدم. باورم نمی‌شد پدر و مادرم از دستم رفته باشند که به گلویم التماس می‌کردم بلکه با ضجه‌ای راحتم کند و دیگر نفسی برای ضجه نمانده بود که به‌جای نفس، قلبم از گلو بالا می‌آمد. 💠 ابوالفضل خم شده بود تا از روی زمین بلندم کند و من مقابل پایش با انگشتان دستم به زمین چنگ می‌زدم، صورت مهربان پدر و مادرم در آینه چشمانم می‌درخشید و هنوز دست و پاهای بریده امروز مقابل چشمم بود و نمی‌دانستم بدن آن‌ها چند تکه شده که دیگر از اعماق جانم جیغ کشیدم. در آغوش ابوالفضل بال‌بال می‌زدم که فرصت جبران بی‌وفایی‌هایم از دستم رفته و دیدار پدر و مادرم به قیامت رفته بود. 💠 اینبار نه حرم حضرت سکینه (علیهاالسلام)، نه چهارراه زینبیه، نه بیمارستان دمشق که آتش تکفیری‌ها به دامن خودم افتاده و تا مغز استخوانم را می‌سوزاند و به جای پرواز به سمت تهران، در همان بیمارستان تا صبح زیر سِرُم رفتم. ابوالفضل با همکارانش تماس گرفت تا پیشم بماند و به مقرّشان برنگشت، فرصتی پیش آمده بود تا پس از چند ماه با هم برای پدر و مادر شهیدمان عزاداری کنیم و نمی‌خواست خونابه غم از گلویش بیرون بریزد که بین گریه به رویم می‌خندید و شیطنت می‌کرد :«من جواب سردارهمدانی رو چی بدم؟ نمیگه تو اومدی اینجا آموزش نیروهای سوری یا پرستاری خواهرت؟» 💠 و من شرمنده پدر و مادرم بودم که دیگر زنده نبودند تا به دست و پایشان بیفتم بلکه مرا ببخشند و از این حسرت و دلتنگی فقط گریه می‌کردم. چشمانش را از صورتم می‌گرداند تا اشکش را نبینم و دلش می‌خواست فقط خنده‌هایش برای من باشد که دوباره سر به سرم گذاشت :«این بنده خدا راضی نبود تو بری ایران، بلیطت سوخت!» 💠 و همان دیشب از نقش نگاهم، احساسم را خوانده و حالا می‌خواست زیر پایم را بکشد که بی‌پرده پرسید :«فکر کنم خودتم راضی نیستی برگردی، درسته؟»... ... ❥••●❥●••❥ به قلـ✍️ـم 💞با ما همراه باشید...💞 •❖•◇•❖•❣•❖•◇•❖• @mashgh_eshgh_313💖
🌈 حك گشتھِ در بهشتِ خدا روے هر درے رهبر فقط |سیدعلے| و نجف بيت رهبرے 🌱🐾 😌💗 °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
🌙 🌱 . + خـــیلۍ خــراب ڪردم ... - لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِاللّهِ ؛ نا امید نشو! + خــیلی گــناه ڪردما. . . - إِنَّ‌اللَّهَ یغْفِرُالذُّنُوبَ جَمیعاً؛ میبخشمت ! . | /۵۳ | . . °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3 .
قیمـت تو بہ انـدازه ی خواسـت توسـت...✨ °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
° ° ° •|دامن‌آلوده‌وبارگناه‌آورده‌ام گرچه‌آهی‌دربساطم‌نیست‌آه‌آورده‌ام 💛 °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
0b53925e45-5d7613877a1ed861b78beea8.mp3
6.34M
ای علمدار کربلا بامداحی: حاج مهدی رسولی پست ویژه هیئت ثارالله زنجان °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
علامه مجلسی: شب جمعه مشغول مطالعه بودم به این دعا رسیدم: بسم الله الرحمن الرحیم الْحَمْدُ لله مِنْ اَوَّلِ الدُّنْیا اِلی فَنائِها وَ مِنَ الآخِرَه اِلی بَقائِها, اَلْحَمْدُاللهِ عَلی ڪُلِّ نِعْمَه، اَسْتَغْفِرُالله مِنْ ڪُلِّ ذَنْبٍ وَ اَتُوبُ اِلَیْه، وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ بعد یڪ هفته مجدد خواستم آنرا بخوانم ڪه در حالت مڪاشفه از ملائڪه ندایی شنیدم ڪه ما هنوز از نوشتن ثواب قرائت قبلی فارغ نشده ایم. (قصص العلماء ص۸۰) °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
💔 شب جمعہ حرم و صحن و سرایٺ آقا حسرٺ روز و شب سینہ غمبار من اسٺ مےرسد نالہ‌ے زهرا ڪه بُنَّے قتلوڪ نبُرید از بدنش سَر، ڪه حسین جانِ من اسٺ😭 °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
مَشْــق‌ِعـِشـْـ❤ــق
#اربابم‌حسین‌جان💔 شب جمعہ حرم و صحن و سرایٺ آقا حسرٺ روز و شب سینہ غمبار من اسٺ مےرسد نالہ‌ے زهرا
شبتون فاطمے عشقتون حیـــ♥️ـــدرۍ مھرتون حسنے🌱 ارزوتون هم حرم ارباب ان شاءالله نمازشب ، وضو و نماز اول وقت یادتون نره🦋•• التماس دعاۍفرج و شھادت شب های جمعه ی کربلا نصیبتون یاعلی مدد
°○•ساعت‌بھ‌وقت‌﴿حاج‌قا‌سمـ🧡﴾ ●●|1:20|●●
•|بسم‌رب‌المهدے...🌹🍃|•
خدایا! درهمین‌دنیابه‌حسابم‌برس... °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
بچه‌ها شهدا خوب تمرین کردن ولایت پذیریِ امام مهدی(عج) را در آسید روح‌الله خمینے! ما تمرین کنیم ولایت پذیریِ امام مهدی(عج) را در حضرت آقا:)🌱 💚 °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
| مھدی‌جآن| "مـرا‌ببخش‌ بـس‌ڪه‌سـرم‌گـرم‌زندگیـست‌ ڪمتر‌دلـم‌برایِ‌شمـا‌تنگ‌میشـود🌿💔 " °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
🌱💛 نفـس زدن انســـــــان گام‌هاے او بسوےمرگ اســـت.🍃 🦋🌙|• ۷۴ °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
🕊🌻•~| ࢪاهِ شھادت بازِ... یکۍ یڪے آروم و یواش میپرݩ... ما ڪجاے این دنیا ایستادیم؟ . | ... | | . . . | . °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_زمانی 🌼💛 تو هفته ای دوبار گریه می کنی برام...🖤 1⃣صلوات کوچولوبراآقا امام زمانت بفرست☺️ °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
رفقا...!! دعا‌کنیم‌که‌مبتلا‌شویـم‌ به‌دردِ‌بـی‌قرار‌شد‌ن‌برایِ‌امام‌زمانمون اونوقت‌به‌قول‌ : اگه‌یه‌جمعه‌دعایِ‌ندبه‌رو‌نخوندی حس‌کسی‌رو‌داری‌‌که‌ شبانه‌لشکر‌امام‌حسین{ع}روترک‌کرده...‼️ °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
یه‌جمله‌میگم‌و‌زود ‌ردمیشم‌ازروش... رفقا!!! میدونستید‌امروز بیست‌و‌چهارمین‌هفته‌اےهست‌که‌دنیااز وجودنفس‌هاےحاج‌قاسم‌محروم‌مونده؟؟ بیست‌و‌چهارمین‌هفته‌اے‌هست‌که... دیگه‌هیچ‌چیزےتوےدنیاسرجاےخودش نیست... °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3