#دلنوشت
نمیدانم
چرا
این
عید ها
برای من
#آقا
نمیشود ؟!!!
شب با چراغ عاریه که #فردا نمیشود ...
آخرین پرنده را هم از قفس آزاد کردم
اما هنوز چیزی شبیه من در خودم گرفتار است که آزاد نمیشود ...
#العجلمولاالعجل
@mashghe_eshgh_dameshgh
❤️باید از سمت خدا
❤️ معجزه نازل بشود
❤️تا دلم باز دلم
❤️باز دلم دل بشود
💚🕊شهید مرتضی عطایی💚🕊
داداشی نگاهی
@mashghe_eshgh_dameshgh
*متن مداحی بسیار زیبا و کوبنده و بصیرت افزایِ برادر میثم مطیعی در صبح امروز*
آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!
با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله» [1]
چه سحرها، چه سحرهای خوشی بود و گذشت
چه خبرها، چه سفرهای خوشی بود و گذشت
نظر لطف خدا بود که افتاد به ما
تشنگی، فرصت سیراب شدن داد به ما
یاد جوع و عطشِ روز قیامت کردیم
یاد ظهر عطشافروز قیامت کردیم [2]
گفته بودم دل من! ماه شو و روشن شو
رمضان است، ز مَنها بگُذر، ایمَن شو
به خدا چلّه عشق است همین سیروزه
میتوان بار سفر بست همین سیروزه
گفته بودم که فقط چند سحر فرصت هست
چند بار ای دل من! بغض تو این ماه شکست؟
روزیات شد سفری در دل شب، با مولا؟
سفری تا سحرِ «فُزْتُ وَ رَبّ» با مولا؟ [3]
تشنگی ذکر لب ما شده بود این یکماه
روزه شد روضه لبهای اباعبدالله
سوختیم آه به یاد لب عطشان حسین
یاد لبهای ترکخورده طفلان حسین
ای خوشا آنکه سبکبار به عید آمده است
آنکه با وعده دیدار به عید آمده است
آنکه عیدانه ز لبخند امامش دارد
چشم بر آمدن ماه تمامش دارد
تو عزیز دوجهانی و فقیریم، فقیر
یوسفا «أَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ»، تو ما را بپذیر [4]
نوبهارا! دل پرخون چمن را دریاب
روزهداران فلسطین و یمن را دریاب
طاقت امت جدّت به خدا طاق شده
آه خونینجگران، شعله آفاق شده
کاش آیینه دل، مات جمال تو شود
عید ما رؤیت ابروی هلال تو شود
مادران شهدا! عید مبارک باشد
ای خوشا صبر شما، عید مبارک باشد
همسران شهدا! همسفران شهدا!
عید شد، میرسد از فاطمه عیدی به شما
موسم بندگی یار مبارک باشد
مردم ای مردم بیدار! مبارک باشد
عید فطر آمده، باشیم به فکر فقرا
عید فطرآمده، «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا» [5]
مردم ما دلشان صبر زلالی دارد
سفره کوچکشان نان حلالی دارد
همه هستند اگر نوبت ایثار شود
پای کارند اگر موسم پیکار شود
گلهمندند ولی حُجب و حیایی دارند
مردم ما چه گذشتی، چه وفایی دارند
ای نشسته صف اول! صف ایثار آنجاست
آن سوی «نرده»... ببین... لذت دیدار آنجاست
نکند «نرده» میان تو و مردم باشد
دردِ دلها پسِ این فاصلهها گُم باشد
دوستان! صدق و صفای دهه شصت چه شد؟
راستی حال و هوای دهه شصت چه شد؟ [6]
آن مدیران جوانی که جهادی بودند
بیتکلّف، ز همین مردم عادی بودند
شور آن شعله مگویید که خاموش شده
«اختلاس» آمده، «اخلاص» فراموش شده
ای نشسته صف اول! به عدالت برخیز
مانده بر شانه تو بار امانت برخیز
عَلم داد برافراز، که ملت هستند
دل به شاهینِ ترازوی عدالت بستند
همتت قطع ید دانهدُرشتان باشد
وای اگر دزدی از این قافله آسان باشد
وای اگر توصیه و نامه پذیرد قاضی
داد و بیداد اگر رشوه بگیرد قاضی
شکر کن، اینهمه نعمت نرود از دستت
قدر دان، فرصت خدمت نرود از دستت
صف اول، صف خدمت، صف مردمداری
یک نفر نیست مخاطب، همه هستند آری
گر به یک نقد رود صبر و قرارت از دست
صف اول منشین، بین جماعت جا هست
سعی کن در سعه صدر شوی پیشقدم
رهبری گفت که من نیز صف اولیام [7]
گوش کن قصه پرغصه بیکاران را
شِکوه کارگران و کامیونداران را
چه شده ارز؟ که ماتاند همه تاجرها
نرخ مسکن چه شد؟ آه از دل مستأجرها
کاش آرام کنیم این نگرانیها را
سعی ما سد کند این موج گرانیها را
معدن رنج، دل کارگران است هنوز
چشم مردم به عدالت، نگران است هنوز
میز را طعمه مکن ای که امیدی ست به تو
آن سوی میزِ تو چشمان شهیدی ست به تو
گره ار وا نکنی خود گره کار مباش
برنمیداری اگر بار کسی، بار مباش
همنشین با فقرا باش، همین است بهشت
خانه کن در دل ایتام چنین است بهشت
عید شد، آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی، نرود از یادت [8]
عید رسوا شدن دشمن پیمانشکن است
روز یکدل شدن و جشن خروش وطن است
شد عیان بر همه دنیا که چهل سال چرا
بود ورد لب ما، مرگ به تو آمریکا...
چند روزی به تو و عهد تو دادیم زمان
چند روزی محک تجربه آمد به میان
تا سیهروی شود هر که در او غش باشد
تا سیهروی شود هر که دُروغش باشد [9]
هان! مپندار که پیمانشکنی آسان است
نقض این عهد میندیش که بیتاوان است
پنجه در پنجه مشو روبهکا! با شیران
آن که با آن طرفی، جان جهان است: ایران
یکشبه بر طمع خام شما پایان داد
موشک ما که در آفاق شما جولان داد
پشت گوشت بنویس این سخن، این سیلی را
که یکی گر بزنی، میخوری از ما ده تا [10]
شریانهای حیاتی جهان در کف ماست
تنگه هرمز و دریای عمان در کف ماست
صبر کن روز پریشان شدنت نزدیک است
لحظه سختپشیمان شدنت نزدیک است
قفل تعلیق به امید خدا میشکنیم
هرچه زنجیر کشیدی همه را میشکنیم
چرخه هستهای از نو به تکاپو افتد
آب رفته همه باز آید و در جو افتد
دست تو رو شد و شرّت کم و ننگت افزون
پنجه از دستکش مخملیات زد بیرون [11]
شرّ تو از سرمان کم شده حمداً لله
دشمنیهات مسلم شده حمداً لله
دولت ما شده هشیارتر، إنشاءالله
مجلس ما شده بیدارتر، إنشاءالله
دل به لبخند که بستیم؟ خدایا! توببخش
پای عهد که نشستیم؟ خدایا! توببخش
حیف از آن
سعی و از آن آمدن و رفتنها
که شده با لگد بوالهوسی باد هوا
دشمن است او، چه سگ زرد و چه روباه سیاه
دشمن است او، چه دموکرات و چه جمهوریخواه
باید این تجربه در «مدرسه تدریس» شود
سند محکم بدعهدی ابلیس شود [12]
دل به لبخند که بستیم، عدو غدار است
وقت اظهار«اَشداءُ علی الکُفار» است
پس اگر ذکر تبرای کسی گشته قضا
حال فریاد کند مرگ بر آمریکا را...
گفته بودند که امضای فلان تضمین است
نه فلان ماند و نه امضاش، حقیقت این است [13]
زان هیاهو چه به جا مانده به غیر از اسمش
جسدی مانده ز برجام و ز روح و جسمش
بوی فاسدشدنش نیز بلند است بلند
اُدکلنهای اروپایی اگر بگذارند
اُدکلنهای اروپایی بیخاصیتی
که ندارند به جز گیج شدن منفعتی
این اروپا مگر آن نیست که در سعدآباد
بست پیمان و بلافاصله دادش بر باد؟
ترس و ترساندنِ از جنگ غلط بود غلط
ترس، دروازه به تحریم گشودهست فقط [14]
مشکلی نیست که با همّت ما حل نشود
کارها کاش به برجام معطّل نشود
آنچه باعث شده تحریم شود طاقتسوز
اقتصادیست که وابسته به نفت است هنوز
نفت ما جوهر امضا شدن تحریم است
نفت ما خونِ دمادم به تن تحریم است
تکیه بر همت خود کن که فرج خواهد شد
ما برآنیم که تحریم، فلج خواهد شد
پشت سر لشکر فرعون و مقابل، دریاست
ذرهای ترس به دل راه مده، حق با ماست
نیل اگر هست عصا در کف موسا هم هست
مژده «إِنَّ مَعِيَ رَبِّي» آقا هم هست [15]
باتوام ای سند جعلی باران دیده!
موریانهزده! طومارِ به هم پیچیده!
ای به هر جنگ جهان، نحسی نام تو دلیل
ننگ بادا به تو و مرگ به تو اسرائیل
ای که از عمر تو جز بیست خزان برجا نیست
حرص بیهوده نخور، نام تو در فردا نیست
از سوی کرب و بلا عازم راه قدسیم
روز پیکار همه عضو سپاه قدسیم
قدس ای قدس! پی یاری تو از همه سو
میرسد لشکر پیروز "رِجالٌ صَدَقوا"
میرسیم از ری و بلخ و نجف و شام و حجاز
صف به صف تا که بخوانیم به صحن تو نماز
مژده ای قدس که آیات رهایی با ماست
بزن ای قلب فلسطین که صدایت زیباست
رود، آن نیست که سنگی به رهش سد نشود
رود، آن است که در راه مردّد نشود
چشم این رود چهلساله به دریاست هنوز
یک جهان، نهر دعا پشت سر ماست هنوز
اولین بارقه صبح سپید است امید
نفس زخمی جانباز و شهید است امید
دشمنانی که گرفتند شهید از من و تو
وای از آن دم که بگیرند امید از من و تو
دل ما مانده به پیروزی فردا روشن
دل ما روشن و راه حججیها روشن
@mashghe_eshgh_dameshgh
وقتی نماز پشت سر شما اینقدر باصفاست🍃
پشت سر مهدی فاطمه چقدر دلرباست😍
#حضرت_ماه
الهم عجل لولیک الفرج ....
@mashghe_eshgh_dameshgh
🌹اللهم احفظ قائدنا الامام خامنه ای
گفتندنماز عیدمحشـر شده است
مبهوت ز خطبه های رهبر شده است
گفتندبـه هـم دوباره انگار «علی»
آماده برای فتح خیبرشده است
@mashghe_eshgh_dameshgh
فطریـه را
گفتهاند قوتِ غالب !
و قوت غالب ما ،
حسرتِ صفای شماست
ڪہ می خوریـم ...
چطور میشود حساب کرد !؟
#مردان_بی_ادعا
#عید_فطر_مبارڪ
@mashghe_eshgh_dameshgh
ضمن خوش آمدگویی به دوستان جدیدالورود
و خدا قوت به دوستان قدیمی کانال
یا علی بگین و دوستانتان را دعوت کنین
@mashghe_eshgh_dameshgh
مشقِ عشق ٬ دمشق
#اولین_انتشار خوش به حال شهدا که پر کشیدند... خوش به حال شهدا خدارو دیدند... این عکس از روی یک کلیپ
یعنی فیلمی بودن این شهدااااااااا
خداییش شناختنشون سخته واسه همینه دیگه
اصن سریال بودن😅😅😅
من یک پیش زمینه بهت بدم
منو نمیشناسی سوتفاهم نشه واست
شهید عطایی یک گروهی داشت به اسم دم عشق دمشق
که خیلی زحمت کشیده بود برای اون گروه
تو تلگرام
که خانواده های شهدا و جانبازان و مدافعان حرم بودن داخلش
خانواده سردارای شهید بزرگی هم دعوت کرده بود
مثلا پنج تا پست اجازه داشتی تو گروه بذاری و ششمی رو میذاشتی به قول خودش
مرخصی اجباری میفرستادت یک روز😅
از اونجایی که خیلیم من اروم بودم و پست اصلا نمیذاشتم کسی کاری به کارم نداشت اصلا
مثلا یک روز داشت اعلام میکرد کیا چند تا پست گذاشتن اینجوری نوشت:
فلانی ۵ تا پست لب مرز مرخصی
فلانی شیش تا پست تا فردا مرخصی
فلانی رگباری ارسال داشت مرخصی
فلانی هفتا ترکوندی برو مرخصی
سید مترجم ۲۰۵ تا 😂😂😂
خداییش هیچی تو گروه نمیگفت بهم فقط تو پی وی روحم رو نوازش میداد😅
ولی بنده خدا حریف من نمیشد
الان تو دوران اوج و طلایی هستم کم براتون پست میذارم هاااااا😅😂
یخورده پیش داشتم مموری عکسها و فیلمهای منطقه رو میدیدم یک عکس دیدم گفتم خاطره ش رو بگم براتون
مشقِ عشق ٬ دمشق
ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی رجز خونی هات هنوز توی گوشمونه پر قدرت با ایمان عاشقان
این کپسولهایی که پشت تویوتا میبینین و خمپارهپهایی که روی دوش مرتضی هستن
همشون مال دشمنه
که برای ما کادو میفرستاد ولی عمل نکرده بودن
کپسولها همون کپسولهای خونگی هست که قدیما هممون داشتیم
و برمیداشتن توش رو پر از ترکش و تی ان تی میکردن
یک لانچر دست ساز هم ساختن براش
شات میکردن روی سرم ما
یک مدت هم که ابگرمکن های ایستاده ی قدیمی رو اینکار میکردن که موج و شعاع ترکش خیلی بالاییییییی داره
همین کپسولها پونصد متر شعاع ترکش داره و اگر یک انسانی رو میگرفت پودرش میکرد
خلاصه ما زمستونا مشکلی نداشتیم و وسایل گرمایشی عین کپسول و ابگرمکن داشتیم
درخواست میدادیم تابستونا کولر برامون شات کنن ولی گوش نمیکردن نامردا😅
مشقِ عشق ٬ دمشق
ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی رجز خونی هات هنوز توی گوشمونه پر قدرت با ایمان عاشقان
با بچه های تخریب هماهنگمیکرد مرتضی که برن این عمل نکرده هارو از سطح منطقه جمع کنن روز زمین نمونه
بعد خودمون پاتک میزدیم انبار و کش میرفتیم خنثی شده هاش رو برای ماموریتهایی استفاده میکردیم
مثلا؟!
الان میگم